This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر کمال جعفری یزدی در یک تماس تلفنی درباره حامیان حکومت میگوید:
آنها عقل درستی ندارند و از خودشان نمیپرسند و فکر نمیکنند که چرا کسی مثل من که کلکسیون ایثارگری است و تا سال ۸۸ هم اصلاحطلب بود و میتوانست در کنارشان باشد و از قدرت بهره ببرد، حاضر نشده سر سفره خون بنشیند. نخواسته در جمع فندق مغزها باشد. خواسته آزاده باشد. آلوده به فساد نبوده و نمیترسد. ما چهل سال پیش در جنگ کشته شدیم و چیزی برای از دست دادن نداریم. آن هم تخریبچی غواص، نه پشت خط و تدارکات که اکثر این سردارها در آن قسمتها بودند.
او میگوید اینها نابود شدهاند و پول خونشان را میگیرند. این حقوقی که میگیرند، پول خونشان است.
این دوران هم میگذرد. خاطرات تلخ و شیرین باقی میماند، در ما هم میگذرد. اشکالی ندارد.
زخمهایی که صدام زد، بالاخره او دشمن بود، میجنگیدیم با او. اما زخمهایی که از صدام بدترها زدند، التیام پیدا نمیکند. به هیچ وجه. این زخمها به کینه و نفرتی عمیق تبدیل میشوند.
اینها بخشهایی از سخنان دکتر کمال جعفری یزدی بود.
او همچنین در بخشی از سخنانش میگوید که وعده آب و برق رایگانشان در زندان نصیب ما شده است.
لازم به ذکر است، دکتر جعفری یزدی که بیستم آذرماه ۱۴۰۳ با هجوم وحشیانه مأموران و با ضرب و شتم بازداشت شده است.
او پس از آنکه مدتی در قرنطینه زندان نگهداری شد به بند ۶/۱ منتقل شد و در کنار هاشم خواستار و محمدحسین سپهری در اتاق پنج است.
آقای جعفری یزدی که از امضاکنندگان بیانیه ۱۴ است، پیشتر چهار سال حبس را تحمل کرده است. این برادر «شهید» و جانباز جنگ ایران و عراق، چهار سال را هم در اسارت رژیم عراق گذرانده است.
#کمال_جعفری_یزدی #زندان_وکیل_آباد_مشهد #نه_به_جمهورى_اسلامى #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آنها عقل درستی ندارند و از خودشان نمیپرسند و فکر نمیکنند که چرا کسی مثل من که کلکسیون ایثارگری است و تا سال ۸۸ هم اصلاحطلب بود و میتوانست در کنارشان باشد و از قدرت بهره ببرد، حاضر نشده سر سفره خون بنشیند. نخواسته در جمع فندق مغزها باشد. خواسته آزاده باشد. آلوده به فساد نبوده و نمیترسد. ما چهل سال پیش در جنگ کشته شدیم و چیزی برای از دست دادن نداریم. آن هم تخریبچی غواص، نه پشت خط و تدارکات که اکثر این سردارها در آن قسمتها بودند.
او میگوید اینها نابود شدهاند و پول خونشان را میگیرند. این حقوقی که میگیرند، پول خونشان است.
این دوران هم میگذرد. خاطرات تلخ و شیرین باقی میماند، در ما هم میگذرد. اشکالی ندارد.
زخمهایی که صدام زد، بالاخره او دشمن بود، میجنگیدیم با او. اما زخمهایی که از صدام بدترها زدند، التیام پیدا نمیکند. به هیچ وجه. این زخمها به کینه و نفرتی عمیق تبدیل میشوند.
اینها بخشهایی از سخنان دکتر کمال جعفری یزدی بود.
او همچنین در بخشی از سخنانش میگوید که وعده آب و برق رایگانشان در زندان نصیب ما شده است.
لازم به ذکر است، دکتر جعفری یزدی که بیستم آذرماه ۱۴۰۳ با هجوم وحشیانه مأموران و با ضرب و شتم بازداشت شده است.
او پس از آنکه مدتی در قرنطینه زندان نگهداری شد به بند ۶/۱ منتقل شد و در کنار هاشم خواستار و محمدحسین سپهری در اتاق پنج است.
آقای جعفری یزدی که از امضاکنندگان بیانیه ۱۴ است، پیشتر چهار سال حبس را تحمل کرده است. این برادر «شهید» و جانباز جنگ ایران و عراق، چهار سال را هم در اسارت رژیم عراق گذرانده است.
#کمال_جعفری_یزدی #زندان_وکیل_آباد_مشهد #نه_به_جمهورى_اسلامى #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رقص در زندان، خوب یا بد؟!
نوشته یک دکتر روانشناس از ایران
تصور کنید...
✳️ قرار است به مدت چند سال در یک محدوده محصور زندگی کنید. نه از اینترنت و شبکههای اجتماعی خبری هست، نه از تلفن همراه، نه لپتاپ، کامپیوتر، یا تبلت، و نه شبکههای ماهوارهای.
🔷 نه از خرید رفتن خبری هست، نه پارک، نه سینما، نه رستوران، نه عروسی، نه جشن، نه مهمانی، نه غذاهای لذیذ، نه مناسبتهای اجتماعی عمومی، نه دیدن مداوم و راحت خانواده، فامیل، و دوستان، و نه برقراری رابطه عاطفی یا جنسی. نمیتوانید هر ساعتی که خواستید بخوابید یا بیدار شوید. بعضی مواقع حتی نمیتوانید هر زمان که خواستید حمام بروید.
♦️ تنها افرادی که با آنها سروکار دارید: همبندی یا همسلولی، زندانبانان، و بازجوها هستند. شاید هر چند روز یکبار بتوانید برای مدت کوتاهی با خانوادهتان تلفنی صحبت کنید یا به صورت هفتگی برای چند دقیقه دیدار داشته باشید. همین امکان هم در صورت کوچکترین تخلفی (حتی تخلفات غیرواقعی و منتسب) از شما گرفته میشود.
💢 تنها چیزی که هر روز میبینید افرادی تکراری هستند که مثل شما، با کولهباری از غم و اندوه، دوران محکومیت چند ساله خود را در زندان میگذرانند. یا زندانبانهایی که مثل ربات برنامهریزی شده، کارهای تکراری را هر روز انجام میدهند. البته اگر خوششانس باشید و این افراد نخواهند عقدههای خود را سر شما که اکنون در بیدفاعترین حالت خود هستید خالی کنند.
موارد بالا، تازه زمانی است که فرد حکم خود را گرفته و دوران محکومیت خود را میگذراند.
♨️ در ابتدای بازداشت، بسته به نوع جرم انتسابی به شما، باید بدرفتاریها و شاید شکنجهها، بازجوییهای مداوم، توهینها، تحقیرها، و تهدیدهای خود و خانوادهتان را هم تحمل کنید.
🔺 افراد زندانی، بسته به شرایط جسمی و روحی و موقعیت اجتماعیشان پیش از بازداشت، برای اینکه بتوانند این شرایط را تحمل کنند و از پا درنیایند، روشهای مختلفی را امتحان میکنند. یکی درس میخواند، یکی کتاب مینویسد، یکی مهارت میآموزد، یکی بدنسازی میکند، یکی ورزش میکند، و الی آخر.
✅ تنها تفریحشان خاطرهگویی، صحبت کردن، آواز خواندن، رقصیدن، و کارهایی از این قبیل است تا در اثر فشارهای روحی وارده دچار فروپاشی یا فرسودگی روانی نشوند.
✅ تنها امیدشان، به حمایت افرادی است که در خارج از زندان هستند و میتوانند صدای دادخواهی آنها باشند.
#روانشناسی #زندان #تاب_آوری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نوشته یک دکتر روانشناس از ایران
تصور کنید...
✳️ قرار است به مدت چند سال در یک محدوده محصور زندگی کنید. نه از اینترنت و شبکههای اجتماعی خبری هست، نه از تلفن همراه، نه لپتاپ، کامپیوتر، یا تبلت، و نه شبکههای ماهوارهای.
🔷 نه از خرید رفتن خبری هست، نه پارک، نه سینما، نه رستوران، نه عروسی، نه جشن، نه مهمانی، نه غذاهای لذیذ، نه مناسبتهای اجتماعی عمومی، نه دیدن مداوم و راحت خانواده، فامیل، و دوستان، و نه برقراری رابطه عاطفی یا جنسی. نمیتوانید هر ساعتی که خواستید بخوابید یا بیدار شوید. بعضی مواقع حتی نمیتوانید هر زمان که خواستید حمام بروید.
♦️ تنها افرادی که با آنها سروکار دارید: همبندی یا همسلولی، زندانبانان، و بازجوها هستند. شاید هر چند روز یکبار بتوانید برای مدت کوتاهی با خانوادهتان تلفنی صحبت کنید یا به صورت هفتگی برای چند دقیقه دیدار داشته باشید. همین امکان هم در صورت کوچکترین تخلفی (حتی تخلفات غیرواقعی و منتسب) از شما گرفته میشود.
💢 تنها چیزی که هر روز میبینید افرادی تکراری هستند که مثل شما، با کولهباری از غم و اندوه، دوران محکومیت چند ساله خود را در زندان میگذرانند. یا زندانبانهایی که مثل ربات برنامهریزی شده، کارهای تکراری را هر روز انجام میدهند. البته اگر خوششانس باشید و این افراد نخواهند عقدههای خود را سر شما که اکنون در بیدفاعترین حالت خود هستید خالی کنند.
موارد بالا، تازه زمانی است که فرد حکم خود را گرفته و دوران محکومیت خود را میگذراند.
♨️ در ابتدای بازداشت، بسته به نوع جرم انتسابی به شما، باید بدرفتاریها و شاید شکنجهها، بازجوییهای مداوم، توهینها، تحقیرها، و تهدیدهای خود و خانوادهتان را هم تحمل کنید.
🔺 افراد زندانی، بسته به شرایط جسمی و روحی و موقعیت اجتماعیشان پیش از بازداشت، برای اینکه بتوانند این شرایط را تحمل کنند و از پا درنیایند، روشهای مختلفی را امتحان میکنند. یکی درس میخواند، یکی کتاب مینویسد، یکی مهارت میآموزد، یکی بدنسازی میکند، یکی ورزش میکند، و الی آخر.
✅ تنها تفریحشان خاطرهگویی، صحبت کردن، آواز خواندن، رقصیدن، و کارهایی از این قبیل است تا در اثر فشارهای روحی وارده دچار فروپاشی یا فرسودگی روانی نشوند.
✅ تنها امیدشان، به حمایت افرادی است که در خارج از زندان هستند و میتوانند صدای دادخواهی آنها باشند.
#روانشناسی #زندان #تاب_آوری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بازداشت، بازداشتگاه و زندان!
✍حسین رونقی
هر یک از ما تا زمانیکه جمهوری اسلامی حکومت ظالمانه خود را در این سرزمین ادامه میدهد، ممکن است بهخاطر هر شکلی از فعالیت (سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، شرکت در اعتراضات) با بازداشت و زندان روبرو شویم. در سرزمینی که حکومت آن جمهوری اسلامی است، هر عملی، حتی انسانی زیستن و نفس کشیدن نیز میتواند از سمت حاکمان مجرمانه تلقی شود. بنابراین، مهم است آگاه باشیم که با چه چیزهایی روبرو میشویم:
بازداشت
اگر بهدلیل فعالیت سیاسی، اجتماعی، هنری یا فعالیتهای مرتبط با فضای مجازی بازداشت شویم، بازداشت ما میتواند توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، اطلاعات سپاه پاسداران، اطلاعات سپاه ثارالله یا پلیس امنیت صورت گیرد. مأموران این نهادها از همان لحظه بازداشت، با ایجاد فضای ارعاب، سعی میکنند شخص بازداشتشده را مرعوب کنند. بازداشت ممکن است با خشونت و ضربوشتم همراه باشد و در برخی موارد، با توهین و تحقیر، سعی میکنند شخص را خرد کنند.
اگر در اعتراضات خیابانی یا تظاهرات بازداشت شویم، بازداشت ما میتواند توسط مأموران یگان ویژه (دسته اراذل و اوباش و متجاوزان)، مأموران عملیات میدانی نهادهای امنیتی (وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه)، نیروهای بسیج و یا مأموران کلانتری و نیروی انتظامی صورت بگیرد. عموماً این بازداشتها با خشونت بیشتر و توهین و فحاشی همراه است.
نکته: مأمور بازداشتکننده پیش از تحویل شخص بازداشتشده به بازداشتگاه، سعی میکند با ضربوشتم، فحاشی و رفتارهای غیراخلاقی و غیرانسانی، او را مرعوب و مطیع کند. عموماً بیشترین آسیبها به شخص بازداشتی در این مرحله وارد میشود.
بازداشتگاه
پس از بازداشت، شخص توسط مأموران امنیتی، انتظامی یا اطلاعاتی، به بازداشتگاه تحویل داده میشود. عموماً برای شکنجه، ایجاد فشار روانی و محدود کردن ارتباط فرد با دنیای بیرون، شخص در بازداشتگاه در سلول انفرادی نگهداری میشود. در سلول انفرادی، بازجویان تعیین میکنند که متهم به چهچیزی دسترسی داشته باشد. ممکن است به شخص بازداشتی فقط یک پتو داده شود. ممکن است او را در سلولی نگه دارند که دسترسی به امکانات بیشتری از جمله یخچال کوچک و تلویزیون کوچک داشته باشد. امکان تماس یا ملاقات با خانواده و حتی اجازه سیگار کشیدن در بازداشتگاهها توسط بازجویان مشخص میشود. آنگونه که خودشان میگویند، خدای بازداشتگاههای امنیتی بازجویان هستند.
ادامه در تصاویر یا:
https://tavaana.org/arrest-detention-center-prison-iran
اسلاید یازدهم در اینستاگرام توانا قرار داده شده است.
متن اسلاید یازدهم:
توجه داشته باشیم:
زندان، تنبیهی برای مجرمان است. این در حالی است که زندانیان سیاسی و عقیدتی، انگیزه مجرمانه ندارند و برای خیر جمعی و با انگیزههای شرافتمندانه فعالیت کردهاند. زندان حق هیچیک از زندانیان سیاسی و عقیدتی نیست، چرا که منجر به گرفتن آزادی، محدود کردن ارتباطات اجتماعی و فرصتهای شغلی و اقتصادی آنها میشود. زندان به سلامت جسمی و روانی، ارتباطات خانوادگی، احترام و موقعیت اجتماعی، اعتمادبهنفس و استقلال افراد آسیبهای جدی و گاه جبراننشدنی وارد میکند. بنابراین ما باید یکصدا، فارغ از تفاوت در گرایشهای سیاسی، خواهان آزادی همهی زندانیان سیاسی و عقیدتی باشیم.
#زندان #بازداشت #بازداشتگاه #یاری_مدنی_توانا
@hosseinronaghi
@Tavaana_TavaanaTech
بازداشت، بازداشتگاه و زندان!
✍حسین رونقی
هر یک از ما تا زمانیکه جمهوری اسلامی حکومت ظالمانه خود را در این سرزمین ادامه میدهد، ممکن است بهخاطر هر شکلی از فعالیت (سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، شرکت در اعتراضات) با بازداشت و زندان روبرو شویم. در سرزمینی که حکومت آن جمهوری اسلامی است، هر عملی، حتی انسانی زیستن و نفس کشیدن نیز میتواند از سمت حاکمان مجرمانه تلقی شود. بنابراین، مهم است آگاه باشیم که با چه چیزهایی روبرو میشویم:
بازداشت
اگر بهدلیل فعالیت سیاسی، اجتماعی، هنری یا فعالیتهای مرتبط با فضای مجازی بازداشت شویم، بازداشت ما میتواند توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، اطلاعات سپاه پاسداران، اطلاعات سپاه ثارالله یا پلیس امنیت صورت گیرد. مأموران این نهادها از همان لحظه بازداشت، با ایجاد فضای ارعاب، سعی میکنند شخص بازداشتشده را مرعوب کنند. بازداشت ممکن است با خشونت و ضربوشتم همراه باشد و در برخی موارد، با توهین و تحقیر، سعی میکنند شخص را خرد کنند.
اگر در اعتراضات خیابانی یا تظاهرات بازداشت شویم، بازداشت ما میتواند توسط مأموران یگان ویژه (دسته اراذل و اوباش و متجاوزان)، مأموران عملیات میدانی نهادهای امنیتی (وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه)، نیروهای بسیج و یا مأموران کلانتری و نیروی انتظامی صورت بگیرد. عموماً این بازداشتها با خشونت بیشتر و توهین و فحاشی همراه است.
نکته: مأمور بازداشتکننده پیش از تحویل شخص بازداشتشده به بازداشتگاه، سعی میکند با ضربوشتم، فحاشی و رفتارهای غیراخلاقی و غیرانسانی، او را مرعوب و مطیع کند. عموماً بیشترین آسیبها به شخص بازداشتی در این مرحله وارد میشود.
بازداشتگاه
پس از بازداشت، شخص توسط مأموران امنیتی، انتظامی یا اطلاعاتی، به بازداشتگاه تحویل داده میشود. عموماً برای شکنجه، ایجاد فشار روانی و محدود کردن ارتباط فرد با دنیای بیرون، شخص در بازداشتگاه در سلول انفرادی نگهداری میشود. در سلول انفرادی، بازجویان تعیین میکنند که متهم به چهچیزی دسترسی داشته باشد. ممکن است به شخص بازداشتی فقط یک پتو داده شود. ممکن است او را در سلولی نگه دارند که دسترسی به امکانات بیشتری از جمله یخچال کوچک و تلویزیون کوچک داشته باشد. امکان تماس یا ملاقات با خانواده و حتی اجازه سیگار کشیدن در بازداشتگاهها توسط بازجویان مشخص میشود. آنگونه که خودشان میگویند، خدای بازداشتگاههای امنیتی بازجویان هستند.
ادامه در تصاویر یا:
https://tavaana.org/arrest-detention-center-prison-iran
اسلاید یازدهم در اینستاگرام توانا قرار داده شده است.
متن اسلاید یازدهم:
توجه داشته باشیم:
زندان، تنبیهی برای مجرمان است. این در حالی است که زندانیان سیاسی و عقیدتی، انگیزه مجرمانه ندارند و برای خیر جمعی و با انگیزههای شرافتمندانه فعالیت کردهاند. زندان حق هیچیک از زندانیان سیاسی و عقیدتی نیست، چرا که منجر به گرفتن آزادی، محدود کردن ارتباطات اجتماعی و فرصتهای شغلی و اقتصادی آنها میشود. زندان به سلامت جسمی و روانی، ارتباطات خانوادگی، احترام و موقعیت اجتماعی، اعتمادبهنفس و استقلال افراد آسیبهای جدی و گاه جبراننشدنی وارد میکند. بنابراین ما باید یکصدا، فارغ از تفاوت در گرایشهای سیاسی، خواهان آزادی همهی زندانیان سیاسی و عقیدتی باشیم.
#زندان #بازداشت #بازداشتگاه #یاری_مدنی_توانا
@hosseinronaghi
@Tavaana_TavaanaTech
علی سپهری، برادر خانم فاطمه سپهری، درباره آخرین وضعیت سلامتی خواهرش چنین نوشت:
فاطمه سپهری، به دلیل بیماری و جراحی قلب، نیازمند معاینات دورهای سهماهه است. در تاریخ ۵ دیماه، توسط جراح قلب معاینه شده است. به دلیل درد شدید در هر دو دست، در تاریخ ۸ دیماه توسط متخصص ارتوپد معاینه و برای کاهش درد، تزریق آمپول انجام شد. پزشک همچنین ۱۰ جلسه فیزیوتراپی تجویز کرده است. به گفته پزشک، دلیل اصلی این دردها فشارهای روانی و استرس محیط زندان است. در سال ۱۴۰۱، با دستور رئیس زندان مرکزی مشهد، هادی اسماعیلزادگان، تغییرات ساختمانی در زندان انجام شد. پنجرههای بندها مسدود شدند و به دلیل بیتوجهی در تعمیر سرویسهای بهداشتی، بوی تعفن ناشی از آنها شرایط زندگی در بند را بسیار دشوار کرده است. از تاریخ ۱۵ آذر، همزمان با سقوط بشار اسد، به دستور قاضی زندان وکیلآباد، نوید طباطبایی، و رئیس زندان، هادی اسماعیلزادگان، همه بندهای بخش بانوان زندان وکیلآباد قفل شدند. در نتیجه، خواهرم تنها یک ساعت در صبح و یک ساعت در بعدازظهر اجازه هواخوری دارد، آن هم با حضور یک نگهبان. مسئولان زندان به وضوح تلاش میکنند تا زندانیان سیاسی را بیش از پیش کنترل و منزوی کنند. این شرایط طاقتفرسا فشار روانی بسیاری بر خواهرم وارد کرده و موجب تشدید دردهای جسمی او شده است. در تاریخ ۷ اسفند ۱۴۰۲، بازپرس علی سلیمانی مارشک در دیداری با خواهرم اعلام کرد که او میتواند از زندان آزاد شود، به شرط آنکه با هیچ رسانهای مصاحبه نکند. اما او این شرط را نپذیرفت. خواهرم، ضمن گرامیداشت یاد هایده، میگوید: «امیدم را مگیر از من خدایا، دلتنگ من را مشکن خدایا، میزنم فریاد هرچه باداباد، وای از این طوفان، وای از این بیداد!»
#فاطمه_سپهری #محمدحسین_سپهری #زندان_وکیل_آباد_مشهد #بیانیه۱۴ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فاطمه سپهری، به دلیل بیماری و جراحی قلب، نیازمند معاینات دورهای سهماهه است. در تاریخ ۵ دیماه، توسط جراح قلب معاینه شده است. به دلیل درد شدید در هر دو دست، در تاریخ ۸ دیماه توسط متخصص ارتوپد معاینه و برای کاهش درد، تزریق آمپول انجام شد. پزشک همچنین ۱۰ جلسه فیزیوتراپی تجویز کرده است. به گفته پزشک، دلیل اصلی این دردها فشارهای روانی و استرس محیط زندان است. در سال ۱۴۰۱، با دستور رئیس زندان مرکزی مشهد، هادی اسماعیلزادگان، تغییرات ساختمانی در زندان انجام شد. پنجرههای بندها مسدود شدند و به دلیل بیتوجهی در تعمیر سرویسهای بهداشتی، بوی تعفن ناشی از آنها شرایط زندگی در بند را بسیار دشوار کرده است. از تاریخ ۱۵ آذر، همزمان با سقوط بشار اسد، به دستور قاضی زندان وکیلآباد، نوید طباطبایی، و رئیس زندان، هادی اسماعیلزادگان، همه بندهای بخش بانوان زندان وکیلآباد قفل شدند. در نتیجه، خواهرم تنها یک ساعت در صبح و یک ساعت در بعدازظهر اجازه هواخوری دارد، آن هم با حضور یک نگهبان. مسئولان زندان به وضوح تلاش میکنند تا زندانیان سیاسی را بیش از پیش کنترل و منزوی کنند. این شرایط طاقتفرسا فشار روانی بسیاری بر خواهرم وارد کرده و موجب تشدید دردهای جسمی او شده است. در تاریخ ۷ اسفند ۱۴۰۲، بازپرس علی سلیمانی مارشک در دیداری با خواهرم اعلام کرد که او میتواند از زندان آزاد شود، به شرط آنکه با هیچ رسانهای مصاحبه نکند. اما او این شرط را نپذیرفت. خواهرم، ضمن گرامیداشت یاد هایده، میگوید: «امیدم را مگیر از من خدایا، دلتنگ من را مشکن خدایا، میزنم فریاد هرچه باداباد، وای از این طوفان، وای از این بیداد!»
#فاطمه_سپهری #محمدحسین_سپهری #زندان_وکیل_آباد_مشهد #بیانیه۱۴ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عارف عاشوری، جوان رعنا و ۲۷ ساله، تنها فرزند خانوادهاش بود. جوان اهل آستانه اشرفیه که از نوجوانی کار میکرد. عارف زندانی مهریه بود، چهار ماه بود که زندانی بود. او جوانی مهربان و دلسوز بود که همیشه دوست داشت به دیگران کمک کند.او امید خانوادهاش بود، خانوادهای که با هزار آرزو و با سخنی این تک فرزند خود را بزرگ کرده بودند.
یکشنبه ۱۵ مهر ماه ۱۴۰۱ مادرش به ملاقاتش رفت، روز ملاقات نبود ولی مادر با اصرار فراوان توانست راضیشان کند تا ده دقیقه فرزندش را ببیند که خبر خوش آزادیش برای دوروز بعد یعنی سهشنبه را به او بدهد.
عارف خوشحال و سرخوش بود از اینکه قرار است دو روز دیگر به آغوش پرمهر خانواده برگردد.
اما شب همان روز خبر دادند که زندان لاکان رشت آتش گرفته و مادر و پدر و اقوام سراسیمه به دم در زندان رفتند.
ولی متاسفانه کسی جواب نمیداد، همه بسیج شدند تا خبری بگیرند. تک تک بیمارستانهای رشت و دنبال عارف گشتند و سرانجاک جسد بی جان او را در سردخانه پیدا کردند.
آن شب، زندانیان جرایم عادی، به کمک زندانیان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ شتافته بودند، آنها از وحشیگری ماموران و ضرب و شتم جوانان معترض، خشمگین بودند. زندان آتش گرفت و چند نفر از جمله عارف عاشوری توسط مأموران کشت شدند.
مادر عارف در این دو سال، دچار بیماریهای متعدد شده است و حالش خوب نیست. او به شدت به عارف وابسته بود. جوانی که ۱۸۵ سانتیمتر قد داشت، به همین راحتی جانش را گرفتند،
هیچوقت نگفتند چرا و به چه جرمی!
هنگام تحویل پیکر عارف به خانوادهاش، زیر برگهای که از آنها تعهدگرفتند، نوشته بود اغتشاشگر!
علت مرگ را ایست قلبی اعلام کردند، در حالی که او بدنی سالم داشت و هیچ بیماری زمینهای نداشت.
هنوز کسی به طور دقیق جزئیات وقایع آن شب را نمیداند. تعداد دقیق کشتهشدهها مشخص نیست، ولی آنچه که میدانیم این است که این جوانان با غیرت، شرف و وجدانشان اجازه نداد که در برابر ظلم سکوت کنند و توسط رژیم کشته شدند.
#عارف_عاشوری #زندان_لاکان_رشت #آتش_سوزی_زندان_لاکان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یکشنبه ۱۵ مهر ماه ۱۴۰۱ مادرش به ملاقاتش رفت، روز ملاقات نبود ولی مادر با اصرار فراوان توانست راضیشان کند تا ده دقیقه فرزندش را ببیند که خبر خوش آزادیش برای دوروز بعد یعنی سهشنبه را به او بدهد.
عارف خوشحال و سرخوش بود از اینکه قرار است دو روز دیگر به آغوش پرمهر خانواده برگردد.
اما شب همان روز خبر دادند که زندان لاکان رشت آتش گرفته و مادر و پدر و اقوام سراسیمه به دم در زندان رفتند.
ولی متاسفانه کسی جواب نمیداد، همه بسیج شدند تا خبری بگیرند. تک تک بیمارستانهای رشت و دنبال عارف گشتند و سرانجاک جسد بی جان او را در سردخانه پیدا کردند.
آن شب، زندانیان جرایم عادی، به کمک زندانیان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ شتافته بودند، آنها از وحشیگری ماموران و ضرب و شتم جوانان معترض، خشمگین بودند. زندان آتش گرفت و چند نفر از جمله عارف عاشوری توسط مأموران کشت شدند.
مادر عارف در این دو سال، دچار بیماریهای متعدد شده است و حالش خوب نیست. او به شدت به عارف وابسته بود. جوانی که ۱۸۵ سانتیمتر قد داشت، به همین راحتی جانش را گرفتند،
هیچوقت نگفتند چرا و به چه جرمی!
هنگام تحویل پیکر عارف به خانوادهاش، زیر برگهای که از آنها تعهدگرفتند، نوشته بود اغتشاشگر!
علت مرگ را ایست قلبی اعلام کردند، در حالی که او بدنی سالم داشت و هیچ بیماری زمینهای نداشت.
هنوز کسی به طور دقیق جزئیات وقایع آن شب را نمیداند. تعداد دقیق کشتهشدهها مشخص نیست، ولی آنچه که میدانیم این است که این جوانان با غیرت، شرف و وجدانشان اجازه نداد که در برابر ظلم سکوت کنند و توسط رژیم کشته شدند.
#عارف_عاشوری #زندان_لاکان_رشت #آتش_سوزی_زندان_لاکان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روایت شکنجه در بازداشتگاه پلیس؛ رنجنامه مختار آلبوشوکه از زندان شیبان
مختار آلبوشوکه، زندانی سیاسی محبوس در زندان شیبان اهواز، در نامهای به شرح شکنجههای روحی و جسمیای پرداخته که در یکی از بازداشتگاههای پلیس اهواز تجربه کرده است.
او با اشاره به فحاشیهای جنسیتی مأموران، روایت میکند که چگونه، با وجود آگاهی از بیماری فتق، ضربات مکرر به ناحیه شکمش وارد شده و این خشونتها به تشدید بیماری و تحمل دردهای شدید منجر شده است. وی که محکوم به حبس ابد است، همچنین از محرومیت خود از درمان ضروری علیرغم تأکید پزشکان سخن گفته و توضیح میدهد که چگونه به جای درمان، با تزریق مسکنهای قوی و مصرف قرص، درد ناشی از بیماری و شکنجه را تحمل میکند.
او که پیشتر با دستور پلیس فتا و توسط مأموران اداره اطلاعات از زندان خارج شده بود، در یکی از بازداشتگاههای پلیس اهواز تحت ضربوشتم قرار گرفت.
متن کامل این نامه، عینا در پی میآیند:
«وقتی با حکم ابد و پنج سال، چهارده سال در زندان بمانی؛ دیدن منظره خیابانها، ماشینهای در رفتوآمد، درختهای وسط بلوار و چهرههای مردم که با عجله در آمد و شدند، برای من حکم رفتن به یک تور تفریحی ویژه و دیدن زیباترین مناظر جهان را داشت. برای همین وقتی ۱۵ آذر ۱۴۰۳ من را صدا زدند و در محوطه زندان سوار ماشین کردند، در ابتدا حسی از شوق در وجودم جوانه زد، تا وقتی که با همراهان لباس شخصی که نمیشناختم از در زندان خارج شدیم و نفر جلوئی برگشت و اولین مشت محکم را به صورتم کوبید و به همکارش که کنارم بود گفت «چشمبند و دستبد این بیشرف….را بزنید!»
من در حالی که از شدت درد صورتم را گرفته بودم و در همان حال که دو مامور کناری، دستانم را برای زدن دستبند از روی صورتم کشیده و با فشار و خشونت به پشتم میپیچاندند, و نیز در حالی که آخرین رد مناظر بیرون زندان از مقابل چشمانم میگذشت، با زدن چشمبند با تاریکی مطلق مواجه شده و از خاطرم گذشت که«مختار قرار نیست به تور تفریحی بروی و احتمالا خبری از دیدن بلوار، درخت، ماشین و چهرههای مردم رهگذر نخواهد بود!» اما هرگز فکر آن حجم از داغ و درفش و شکنجه را هم نمیکردم آنهم پس از ۱۴ سال زندانی بودن!
داشتم خودم را دلداری میدادم که:« من چهارده سال است زندانی هستم، با حکم ابد و البته به جرم ناکرده!، دیگر بیشتر از این چه میخواهند که قصد آزارم را داشته باشند!؟» در همین فکرها بودم که مشتی محکم به پائین شکمم زدند که از درد به خود پیچیده و حواسم نبود که گفتم:« من بیماری فتق شدیدی دارم نزنید لطفا!» مأمور کنار دستی که گوئی با شنیدن این حرف من احساسات سادیستیکش به غلیان آمده بود با پوزخندی گفت:”خوب چه بهتر!” و با فحاشی رکیک جنسی ادامه داد که:” که فتق داری! بلائی سرت بیارم که فتقت یادت بره” و باز با تمام قدرت با مشت به زیر شکمم ضربه زد. در طول مسیر تا به بازداشتگاهشان برسیم، با فحاشیهای رکیک جنسی به مادر، خواهر و خانوادهام چنان آزارم دادند که درد مشت و سیلی زدنشان را کمتر متوجه میشدم. چند روز در بازداشتگاهی که بعدا فهمیدم متعلق به پلیس فتای اهواز است، به شدت شکنجه شدم.
نمیدانم چند روز گذشته بود که از شدت ضربات مشت و لگد که تعمدا بیشتر به زیر شکمم میزدند، از هوش رفتم؛ روی تخت بیمارستان و در حالی که با دستبند و پابند به تخت زنجیر شده بودم، به هوش آمدم و متوجه شدم، شخصی که احتمالا پزشک بود، دارد به مامورها اصرار و گاهی التماس میکند که:« این بیماری شدید فتق دارد و احتمال پارهشدن فتقش زیاد است، باید اینجا بماند و فوری عملش کنیم.» مأمورهای لباس شخصی گوئی دکتر با دیوار حرف زده، بدون اینکه پاسخی دهند، آمدند و بعد از زدن دستبند از پشت و چشمبند من را کشان کشان از تخت بیمارستان به شکنجهگاهشان بازگرداندند.
این شکنجه شدن، همراه با فحاشیهای رکیک جنسی به خانوادهام و بیهوشی دوباره و بردن به بیمارستان، اصرار دکتر به بستری و عمل فوری و بیتوجهی مأموران، یکبار دیگر تکرار شد. در حالی که من کلا در اعتصاب بودم، تا زمانی که به زندان شیبان اهواز بازگردانده شدم. همه این رفتارهای غیرانسانی برای این بود که اسم من را در لیست تلفنهای گوشی شخصی که بازداشتشده دیده بودند، من که چهارده سال است زندانی خودشان هستم!
وقتی به بند برگشتم اول فکر کردم بیش از یکی دو ماه است که من را بردهاند و همبندیها یادآور شدند که ۱۲ روز پیش تو را بردند، یعنی از ۱۵ تا ۲۷ آذر! الان که یک ماه از آن روزها میگذرد، احساس میکنم حفرهای عمیق در وجودم ایجاد شده!، نه به دلیل شکنجه فیزیکی، بلکه شکنجه و آزار روحی با فحاشیهای جنسی مکررشان به عزیزانم، حفرهای که هرگز پر نخواهد شد.
مختار آلبوشوکه، دیماه ۱۴۰۳″
اطلاعات بیشتر
https://tinyurl.com/mvkck9br
#مختار_آلبوشوکه #زندان_شیبان_اهواز #شکنحه #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مختار آلبوشوکه، زندانی سیاسی محبوس در زندان شیبان اهواز، در نامهای به شرح شکنجههای روحی و جسمیای پرداخته که در یکی از بازداشتگاههای پلیس اهواز تجربه کرده است.
او با اشاره به فحاشیهای جنسیتی مأموران، روایت میکند که چگونه، با وجود آگاهی از بیماری فتق، ضربات مکرر به ناحیه شکمش وارد شده و این خشونتها به تشدید بیماری و تحمل دردهای شدید منجر شده است. وی که محکوم به حبس ابد است، همچنین از محرومیت خود از درمان ضروری علیرغم تأکید پزشکان سخن گفته و توضیح میدهد که چگونه به جای درمان، با تزریق مسکنهای قوی و مصرف قرص، درد ناشی از بیماری و شکنجه را تحمل میکند.
او که پیشتر با دستور پلیس فتا و توسط مأموران اداره اطلاعات از زندان خارج شده بود، در یکی از بازداشتگاههای پلیس اهواز تحت ضربوشتم قرار گرفت.
متن کامل این نامه، عینا در پی میآیند:
«وقتی با حکم ابد و پنج سال، چهارده سال در زندان بمانی؛ دیدن منظره خیابانها، ماشینهای در رفتوآمد، درختهای وسط بلوار و چهرههای مردم که با عجله در آمد و شدند، برای من حکم رفتن به یک تور تفریحی ویژه و دیدن زیباترین مناظر جهان را داشت. برای همین وقتی ۱۵ آذر ۱۴۰۳ من را صدا زدند و در محوطه زندان سوار ماشین کردند، در ابتدا حسی از شوق در وجودم جوانه زد، تا وقتی که با همراهان لباس شخصی که نمیشناختم از در زندان خارج شدیم و نفر جلوئی برگشت و اولین مشت محکم را به صورتم کوبید و به همکارش که کنارم بود گفت «چشمبند و دستبد این بیشرف….را بزنید!»
من در حالی که از شدت درد صورتم را گرفته بودم و در همان حال که دو مامور کناری، دستانم را برای زدن دستبند از روی صورتم کشیده و با فشار و خشونت به پشتم میپیچاندند, و نیز در حالی که آخرین رد مناظر بیرون زندان از مقابل چشمانم میگذشت، با زدن چشمبند با تاریکی مطلق مواجه شده و از خاطرم گذشت که«مختار قرار نیست به تور تفریحی بروی و احتمالا خبری از دیدن بلوار، درخت، ماشین و چهرههای مردم رهگذر نخواهد بود!» اما هرگز فکر آن حجم از داغ و درفش و شکنجه را هم نمیکردم آنهم پس از ۱۴ سال زندانی بودن!
داشتم خودم را دلداری میدادم که:« من چهارده سال است زندانی هستم، با حکم ابد و البته به جرم ناکرده!، دیگر بیشتر از این چه میخواهند که قصد آزارم را داشته باشند!؟» در همین فکرها بودم که مشتی محکم به پائین شکمم زدند که از درد به خود پیچیده و حواسم نبود که گفتم:« من بیماری فتق شدیدی دارم نزنید لطفا!» مأمور کنار دستی که گوئی با شنیدن این حرف من احساسات سادیستیکش به غلیان آمده بود با پوزخندی گفت:”خوب چه بهتر!” و با فحاشی رکیک جنسی ادامه داد که:” که فتق داری! بلائی سرت بیارم که فتقت یادت بره” و باز با تمام قدرت با مشت به زیر شکمم ضربه زد. در طول مسیر تا به بازداشتگاهشان برسیم، با فحاشیهای رکیک جنسی به مادر، خواهر و خانوادهام چنان آزارم دادند که درد مشت و سیلی زدنشان را کمتر متوجه میشدم. چند روز در بازداشتگاهی که بعدا فهمیدم متعلق به پلیس فتای اهواز است، به شدت شکنجه شدم.
نمیدانم چند روز گذشته بود که از شدت ضربات مشت و لگد که تعمدا بیشتر به زیر شکمم میزدند، از هوش رفتم؛ روی تخت بیمارستان و در حالی که با دستبند و پابند به تخت زنجیر شده بودم، به هوش آمدم و متوجه شدم، شخصی که احتمالا پزشک بود، دارد به مامورها اصرار و گاهی التماس میکند که:« این بیماری شدید فتق دارد و احتمال پارهشدن فتقش زیاد است، باید اینجا بماند و فوری عملش کنیم.» مأمورهای لباس شخصی گوئی دکتر با دیوار حرف زده، بدون اینکه پاسخی دهند، آمدند و بعد از زدن دستبند از پشت و چشمبند من را کشان کشان از تخت بیمارستان به شکنجهگاهشان بازگرداندند.
این شکنجه شدن، همراه با فحاشیهای رکیک جنسی به خانوادهام و بیهوشی دوباره و بردن به بیمارستان، اصرار دکتر به بستری و عمل فوری و بیتوجهی مأموران، یکبار دیگر تکرار شد. در حالی که من کلا در اعتصاب بودم، تا زمانی که به زندان شیبان اهواز بازگردانده شدم. همه این رفتارهای غیرانسانی برای این بود که اسم من را در لیست تلفنهای گوشی شخصی که بازداشتشده دیده بودند، من که چهارده سال است زندانی خودشان هستم!
وقتی به بند برگشتم اول فکر کردم بیش از یکی دو ماه است که من را بردهاند و همبندیها یادآور شدند که ۱۲ روز پیش تو را بردند، یعنی از ۱۵ تا ۲۷ آذر! الان که یک ماه از آن روزها میگذرد، احساس میکنم حفرهای عمیق در وجودم ایجاد شده!، نه به دلیل شکنجه فیزیکی، بلکه شکنجه و آزار روحی با فحاشیهای جنسی مکررشان به عزیزانم، حفرهای که هرگز پر نخواهد شد.
مختار آلبوشوکه، دیماه ۱۴۰۳″
اطلاعات بیشتر
https://tinyurl.com/mvkck9br
#مختار_آلبوشوکه #زندان_شیبان_اهواز #شکنحه #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یک زندانی بیمار در زندان قزلحصار کرج جان خود را از دست داد.
صبح امروز، جمعه ۲۸ دیماه، زندانی با هویت میثم شکری که به دلیل اتهامات مرتبط با جرائم موادمخدر در زندان قزلحصار کرج در بازداشت موقت بود، به دلیل سکته قلبی جان خود را از دست داد.
به گزارش هرانا این زندانی پیشینه مشکل قلبی داشته است.
میثم شکری، ۳۲ ساله بوده است.
مسئول مستقیم مرگ زندانیان رهبر جمهوری اسلامی است. یک زندانی بیمار با اتهاماتی که هنوز حتی به اثبات هم نرسیده بودند به دلیل عدم رسیدگی پزشکی بهموقع جان خود را از دست داده است. اتهام و حتی جرم این زندانی هر چه باشد جمهوری اسلامی باید امکان دریافت مراقبتهای پزشکی برای زندانیان را فراهم کند.
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
#زندان
#زندانی
@Tavaana_TavaanaTech
صبح امروز، جمعه ۲۸ دیماه، زندانی با هویت میثم شکری که به دلیل اتهامات مرتبط با جرائم موادمخدر در زندان قزلحصار کرج در بازداشت موقت بود، به دلیل سکته قلبی جان خود را از دست داد.
به گزارش هرانا این زندانی پیشینه مشکل قلبی داشته است.
میثم شکری، ۳۲ ساله بوده است.
مسئول مستقیم مرگ زندانیان رهبر جمهوری اسلامی است. یک زندانی بیمار با اتهاماتی که هنوز حتی به اثبات هم نرسیده بودند به دلیل عدم رسیدگی پزشکی بهموقع جان خود را از دست داده است. اتهام و حتی جرم این زندانی هر چه باشد جمهوری اسلامی باید امکان دریافت مراقبتهای پزشکی برای زندانیان را فراهم کند.
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
#زندان
#زندانی
@Tavaana_TavaanaTech
وکیل دکتر خسرو علیکردی به یک سال حبس دیگر محکوم شد
طبق گزارش دریافت شده، خسرو علی کردی به خاطر انتشار نام زندانیان سیاسی محبوس در زندان وکیل آباد مشهد به یک سال حبس دیگر محکوم شده است.
در متن رای نوشته شده که ایشان نام زندانیان سیاسی را جهت افزایش فشار حقوق بشری بر نظام جمهوری اسلامی منتشر میکرده
آقای علیکردی به رای اعتراض نکرد و برادرش دکتر جواد علیکردی که وکیل ایشان است، تقاضای تجمیع کرده است.
۴ دی ماه ۱۴۰۳، خسرو علیکردی که به صورت رایباز دوران حبس خود را میگذراند، به طور ناگهانی بازداشت و به زندان وکیلآباد منتقل شد.
از دوران حبس این وکیل دادگستری که تاکنون وکالت شکاری از زندانیان سیاسی و خانوادههای دادخواه را دارد، ۴۵ روز باقی مانده بوده که چهارم دی ماه با تماس قاضی ناظر زندان احضار و به زندان منتقل شد.
#خسرو_علیکردی #زندانی_سیاسی #زندان_وکیلآباد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طبق گزارش دریافت شده، خسرو علی کردی به خاطر انتشار نام زندانیان سیاسی محبوس در زندان وکیل آباد مشهد به یک سال حبس دیگر محکوم شده است.
در متن رای نوشته شده که ایشان نام زندانیان سیاسی را جهت افزایش فشار حقوق بشری بر نظام جمهوری اسلامی منتشر میکرده
آقای علیکردی به رای اعتراض نکرد و برادرش دکتر جواد علیکردی که وکیل ایشان است، تقاضای تجمیع کرده است.
۴ دی ماه ۱۴۰۳، خسرو علیکردی که به صورت رایباز دوران حبس خود را میگذراند، به طور ناگهانی بازداشت و به زندان وکیلآباد منتقل شد.
از دوران حبس این وکیل دادگستری که تاکنون وکالت شکاری از زندانیان سیاسی و خانوادههای دادخواه را دارد، ۴۵ روز باقی مانده بوده که چهارم دی ماه با تماس قاضی ناظر زندان احضار و به زندان منتقل شد.
#خسرو_علیکردی #زندانی_سیاسی #زندان_وکیلآباد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وکیل دکتر خسرو علیکردی به یک سال حبس دیگر محکوم شد
طبق گزارش دریافت شده، خسرو علی کردی به خاطر انتشار نام زندانیان سیاسی محبوس در زندان وکیل آباد مشهد به یک سال حبس دیگر محکوم شده است.
در متن رای نوشته شده که ایشان نام زندانیان سیاسی را جهت افزایش فشار حقوق بشری بر نظام جمهوری اسلامی منتشر میکرده
آقای علیکردی به رای اعتراض نکرد و برادرش دکتر جواد علیکردی که وکیل ایشان است، تقاضای تجمیع کرده است.
۴ دی ماه ۱۴۰۳، خسرو علیکردی که به صورت رایباز دوران حبس خود را میگذراند، به طور ناگهانی بازداشت و به زندان وکیلآباد منتقل شد.
از دوران حبس این وکیل دادگستری که تاکنون وکالت شکاری از زندانیان سیاسی و خانوادههای دادخواه را دارد، ۴۵ روز باقی مانده بوده که چهارم دی ماه با تماس قاضی ناظر زندان احضار و به زندان منتقل شد.
#خسرو_علیکردی #زندانی_سیاسی #زندان_وکیلآباد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طبق گزارش دریافت شده، خسرو علی کردی به خاطر انتشار نام زندانیان سیاسی محبوس در زندان وکیل آباد مشهد به یک سال حبس دیگر محکوم شده است.
در متن رای نوشته شده که ایشان نام زندانیان سیاسی را جهت افزایش فشار حقوق بشری بر نظام جمهوری اسلامی منتشر میکرده
آقای علیکردی به رای اعتراض نکرد و برادرش دکتر جواد علیکردی که وکیل ایشان است، تقاضای تجمیع کرده است.
۴ دی ماه ۱۴۰۳، خسرو علیکردی که به صورت رایباز دوران حبس خود را میگذراند، به طور ناگهانی بازداشت و به زندان وکیلآباد منتقل شد.
از دوران حبس این وکیل دادگستری که تاکنون وکالت شکاری از زندانیان سیاسی و خانوادههای دادخواه را دارد، ۴۵ روز باقی مانده بوده که چهارم دی ماه با تماس قاضی ناظر زندان احضار و به زندان منتقل شد.
#خسرو_علیکردی #زندانی_سیاسی #زندان_وکیلآباد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آغاز ششمین سال حبس مهران قرهباغی، زندانی سیاسی اهل بهبهان
۲۸ دیماه آغاز ششمین سال حبس مهران قرهباغی، زندانی سیاسی ۳۲ ساله اهل بهبهان است. او هماکنون دوران محکومیت خود را در زندان شیبان اهواز سپری میکند.
مهران قرهباغی در ۲۸ دیماه ۱۳۹۸ توسط مأموران اطلاعات سپاه در بهبهان بازداشت و اوایل دیماه ۱۴۰۰ از زندان بهبهان به زندان شیبان اهواز منتقل شد. وی در دوران حبس با مشکلات جدی سلامتی، از جمله بیماریهای قلبی و اختلالات بینایی، مواجه شد. هرچند با دریافت خدمات پزشکی وضعیت جسمانی او بهبود یافت، اما همچنان گاهی از تپش قلب رنج میبرد.
این زندانی سیاسی طی مدت حبس با پروندههای جدیدی مواجه شده است. پیش از سال ۱۳۹۸، از سوی دادگاه انقلاب به اتهام "توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام" به سه سال حبس محکوم شد که دو سال آن اجرایی شد.
اوایل اردیبهشت ۱۴۰۲، در پروندهای مجزا از سوی دادگاه انقلاب ماهشهر به اتهام "عضویت در گروههای مخالف نظام" به شش سال و سه ماه حبس، "فعالیت تبلیغی علیه نظام" به یک سال و چهار ماه حبس، و "توهین به رهبری" به دو سال و شش ماه حبس محکوم شد که در مجموع ۱۰ سال و یک ماه حبس تعزیری به او ابلاغ گردید.
در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۲، مهران قرهباغی در پروندهای دیگر به اتهام "تخریب اموال عمومی" (آتشزدن حوزه علمیه خواهران در بهبهان) به سه سال و شش ماه حبس و به اتهام "اختلال در نظم عمومی" به ۴۵ ضربه شلاق تعزیری محکوم شد که دو سال از این حکم به مدت پنج سال به حالت تعلیق درآمد.
مهران قرهباغی، اهل روستای تیلهکوهی از توابع شهرستان بهبهان در استان خوزستان است. وی چند ماه پیش درخواست تجمیع احکام خود را به دیوان عالی کشور ارسال کرده، اما تاکنون پاسخی دریافت نکرده است.
#مهران_قره_باغی #زندانی_سیاسی #بهبهان #زندان_شیبان_اهواز #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۲۸ دیماه آغاز ششمین سال حبس مهران قرهباغی، زندانی سیاسی ۳۲ ساله اهل بهبهان است. او هماکنون دوران محکومیت خود را در زندان شیبان اهواز سپری میکند.
مهران قرهباغی در ۲۸ دیماه ۱۳۹۸ توسط مأموران اطلاعات سپاه در بهبهان بازداشت و اوایل دیماه ۱۴۰۰ از زندان بهبهان به زندان شیبان اهواز منتقل شد. وی در دوران حبس با مشکلات جدی سلامتی، از جمله بیماریهای قلبی و اختلالات بینایی، مواجه شد. هرچند با دریافت خدمات پزشکی وضعیت جسمانی او بهبود یافت، اما همچنان گاهی از تپش قلب رنج میبرد.
این زندانی سیاسی طی مدت حبس با پروندههای جدیدی مواجه شده است. پیش از سال ۱۳۹۸، از سوی دادگاه انقلاب به اتهام "توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام" به سه سال حبس محکوم شد که دو سال آن اجرایی شد.
اوایل اردیبهشت ۱۴۰۲، در پروندهای مجزا از سوی دادگاه انقلاب ماهشهر به اتهام "عضویت در گروههای مخالف نظام" به شش سال و سه ماه حبس، "فعالیت تبلیغی علیه نظام" به یک سال و چهار ماه حبس، و "توهین به رهبری" به دو سال و شش ماه حبس محکوم شد که در مجموع ۱۰ سال و یک ماه حبس تعزیری به او ابلاغ گردید.
در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۲، مهران قرهباغی در پروندهای دیگر به اتهام "تخریب اموال عمومی" (آتشزدن حوزه علمیه خواهران در بهبهان) به سه سال و شش ماه حبس و به اتهام "اختلال در نظم عمومی" به ۴۵ ضربه شلاق تعزیری محکوم شد که دو سال از این حکم به مدت پنج سال به حالت تعلیق درآمد.
مهران قرهباغی، اهل روستای تیلهکوهی از توابع شهرستان بهبهان در استان خوزستان است. وی چند ماه پیش درخواست تجمیع احکام خود را به دیوان عالی کشور ارسال کرده، اما تاکنون پاسخی دریافت نکرده است.
#مهران_قره_باغی #زندانی_سیاسی #بهبهان #زندان_شیبان_اهواز #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech