دیروز سوم آذر ماە، مصادف با زادروز زانیار اللەمرادی، یکی از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ بود.
زانیار اللەمرادی در جریان اعتراضات در شهر سنندج، روز ۲٤ آبان ماە ۱۴۰۱ با شلیک مستقیم نیروهای سرکوبگر رژیم جان باخت.
اگر این جوان را نمیکشتند، تازه الان ۲۶ ساله شده بود. جمهوری اسلامی، چه جانهای جوانی را گرفت. چه زندگیهایی را نابود کرد. جوانانی که در برابر ستمگران سینه سپر کردند و در راه آزادی جانشان را نثار کردند. این ایثارها مسئولیت ما را بیشتر میکند.
#زانیار_الله_مرادی #سنندج #نه_میبحشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زانیار اللەمرادی در جریان اعتراضات در شهر سنندج، روز ۲٤ آبان ماە ۱۴۰۱ با شلیک مستقیم نیروهای سرکوبگر رژیم جان باخت.
اگر این جوان را نمیکشتند، تازه الان ۲۶ ساله شده بود. جمهوری اسلامی، چه جانهای جوانی را گرفت. چه زندگیهایی را نابود کرد. جوانانی که در برابر ستمگران سینه سپر کردند و در راه آزادی جانشان را نثار کردند. این ایثارها مسئولیت ما را بیشتر میکند.
#زانیار_الله_مرادی #سنندج #نه_میبحشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز زادروز زانیار ابوبکری بود، پدر و مادرش بر سر مزارش حاضر شدند. امروز روز عشق است، روز عاشقانی همچون زانیار که عاشق وطن بود و در راه آزادی میهن جان خود را نثار کرد.
پدر و مادر زانیار ابوبکری بر سر مزار فرزندشان، تولدش را جشن گرفتهاند و این چقدر غمبار است که تولد فرزند را بر سر مزارش جشن بگیری...
- زانیار ابوبکری، روز پنجم آبانماه ۱۴۰۱ در مهاباد با گلوله مستقیم نیروهای سرکوبگر کشته شد.
زانیار ابوبکری ۲۲ ساله بود و او را چند روز پس از ازدواج و دامادیاش به قتل رساندند.
#زانیار_ابوبكری #مهسا_امینی #زانیارابوبکری #مهاباد #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پدر و مادر زانیار ابوبکری بر سر مزار فرزندشان، تولدش را جشن گرفتهاند و این چقدر غمبار است که تولد فرزند را بر سر مزارش جشن بگیری...
- زانیار ابوبکری، روز پنجم آبانماه ۱۴۰۱ در مهاباد با گلوله مستقیم نیروهای سرکوبگر کشته شد.
زانیار ابوبکری ۲۲ ساله بود و او را چند روز پس از ازدواج و دامادیاش به قتل رساندند.
#زانیار_ابوبكری #مهسا_امینی #زانیارابوبکری #مهاباد #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نیشتمان قادربور، مادر جاویدنام زانیار ابوبکری، از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، که چند روز پس از ازدواجش کشته شد، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«من مادر زانیار، داماد کوردستان هستم
۲۳ سال پیش همچین روزی درد بسیار زیادی نگذاشت که بخوابم هر لحظه همراه آن درد آغوشم را باز میگذاشتم تا زودتر پسرم را در آغوشم بگذارند. میدانستم این درد حتما روشنی ای در پیش دارد. زانیار از همان روز روشنی و امید زندگیم شد،
هرلحظه شاهد و همپای قد کشیدنش بودم
زانیار مثل تمام بچههایی که دراین خاک زندگی میکنند زود بزرگ شد، چراکه در این سرزمین بچهها خیلی زود بزرگ میشوند.
عقاید و باورهایشان را انتخاب میکنند و ماهم باید همپای آنها قدم برداریم
منم همراه زانیار قدم برداشتم اما زانیار سعادت بیشتری نسبت به من داشت، خداوند خون او را گواه و شاهد ظلم قرار داد.
هرگز از خدا شکایتی ندارم خوشبخت و خوشحالم که جان شیرین جوانم در راه وطن داده شده. از همانروز ۵ آبان ۱۴۰۱ آغوش من باز مانده تا دوباره زانیار و تمام پسران شهید وطنم را در آغوش بگیرم.
امروز برای دومین بار شمع تولدش راخودم روشن میکنم و با سوختن شمع آرزوی آزادی میکنم.این شمع را هرسال روشن میکنم، مطمئنم زانیار و تمام یاران شهیدش در این تولد آسمانی همراه ما آرزوی آزادی میکنند»
nishtiman_ghaderpour
- میتوانید برای خانم نیشتمان قادرپور در اینستاگرام متن کوتاهی بنویسید، با او ابراز همدلی کنید.
#زانیار_ابوبکری #نه__میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«من مادر زانیار، داماد کوردستان هستم
۲۳ سال پیش همچین روزی درد بسیار زیادی نگذاشت که بخوابم هر لحظه همراه آن درد آغوشم را باز میگذاشتم تا زودتر پسرم را در آغوشم بگذارند. میدانستم این درد حتما روشنی ای در پیش دارد. زانیار از همان روز روشنی و امید زندگیم شد،
هرلحظه شاهد و همپای قد کشیدنش بودم
زانیار مثل تمام بچههایی که دراین خاک زندگی میکنند زود بزرگ شد، چراکه در این سرزمین بچهها خیلی زود بزرگ میشوند.
عقاید و باورهایشان را انتخاب میکنند و ماهم باید همپای آنها قدم برداریم
منم همراه زانیار قدم برداشتم اما زانیار سعادت بیشتری نسبت به من داشت، خداوند خون او را گواه و شاهد ظلم قرار داد.
هرگز از خدا شکایتی ندارم خوشبخت و خوشحالم که جان شیرین جوانم در راه وطن داده شده. از همانروز ۵ آبان ۱۴۰۱ آغوش من باز مانده تا دوباره زانیار و تمام پسران شهید وطنم را در آغوش بگیرم.
امروز برای دومین بار شمع تولدش راخودم روشن میکنم و با سوختن شمع آرزوی آزادی میکنم.این شمع را هرسال روشن میکنم، مطمئنم زانیار و تمام یاران شهیدش در این تولد آسمانی همراه ما آرزوی آزادی میکنند»
nishtiman_ghaderpour
- میتوانید برای خانم نیشتمان قادرپور در اینستاگرام متن کوتاهی بنویسید، با او ابراز همدلی کنید.
#زانیار_ابوبکری #نه__میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فرهاد محمودی، برادر جاویدنام فریدون محمودی ضمن انتشار این تصاویر نوشت:
«صدای شلیک گلولهها را میشنوید؟
اینجا مهاباد است، آبان سال ۱۴۰۱ وقتی که مردم دست خالی پیکر بی جان همرزمشان #زانیار_ابوبکری را برای خاکسپاری میبرند.
#آزاد_حسینپوری ( همان سویشرت قرمز هست که پیکر زانیار را بر دوش دارد) که او هم توسط جمهوری اسلامی کشته شد، میگوید: «ما میرویم و بر میگردیم» چنان برابر ظلم به پا خاسته بود که حتی کشتن همرزمش او را به ورطهی نا امیدی نکشید.
آزاد ۳۱ ساله و دندانپزشک بود . آزاد، آزادهای بود که نمیتوانست شلاق ستم بر تن خود و مردم بیگناه ایران را ببیند. او در اعتراضات ۱۴۰۱ یکی از لیدرهای شهر مهاباد بود. جمهوری اسلامی او را در ۲۶ آبان کشت و مردم در مراسمی باشکوه او را به خاکسپردند.
کاک آزاد راهتان ادامه دارد…»
#آزاد_حسین_پوری #زانیار_ابوبکری #زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی #فریدون_محمودی #مهاباد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«صدای شلیک گلولهها را میشنوید؟
اینجا مهاباد است، آبان سال ۱۴۰۱ وقتی که مردم دست خالی پیکر بی جان همرزمشان #زانیار_ابوبکری را برای خاکسپاری میبرند.
#آزاد_حسینپوری ( همان سویشرت قرمز هست که پیکر زانیار را بر دوش دارد) که او هم توسط جمهوری اسلامی کشته شد، میگوید: «ما میرویم و بر میگردیم» چنان برابر ظلم به پا خاسته بود که حتی کشتن همرزمش او را به ورطهی نا امیدی نکشید.
آزاد ۳۱ ساله و دندانپزشک بود . آزاد، آزادهای بود که نمیتوانست شلاق ستم بر تن خود و مردم بیگناه ایران را ببیند. او در اعتراضات ۱۴۰۱ یکی از لیدرهای شهر مهاباد بود. جمهوری اسلامی او را در ۲۶ آبان کشت و مردم در مراسمی باشکوه او را به خاکسپردند.
کاک آزاد راهتان ادامه دارد…»
#آزاد_حسین_پوری #زانیار_ابوبکری #زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی #فریدون_محمودی #مهاباد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، جمعی از هموطنان که به سنندج رفته بودند بر سر مزار تعدادی از جاویدنامان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ حاضر شدند و ضمن گرامیداشت یاد آن عزیزان با خانوادههای دادخواه ابراز همدلی و همبستگی کردند.
#یحیی_رحیمی #سارینا_ساعدی #زانیار_الله_مرادی #سنندج #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#یحیی_رحیمی #سارینا_ساعدی #زانیار_الله_مرادی #سنندج #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
با نزدیکشدن به دومین سالگرد قتل مهسا و آغاز انقلاب ۱۴۰۱، ماموران سرکوبگر جمهوری اسلامی، رامیار ابوبکری، نوجوان ۱۶ ساله را بازداشت کردهاند.
آژانس خبررسانی کردستان «کُردپا» امروز سهشنبه ۱۳ شهریور، از بازداشت رامیار ابوبکری، برادر دادخواه زانیار ابوبکری، از جانباختگان انقلاب زن زندگی آزادی در مهاباد خبر داد.
به گزارش کردپا، ساعت ٣ بامداد، نیروهای سرکوبگر بدون ارائه حکم قضایی، به خانه این نوجوان ۱۶ ساله هجوم بردهاند و پدر و مادر او را بهشدت مورد ضربوجرح قرار دادند در ادامه با توسل به خشونت بسیار، رامیار ۱۶ ساله را بازداشت کردند.
پسر دیگر این خانواده، زانیار ابوبکری، جوان ۲۱ ساله اهل مهاباد، در پنجم آبان ۱۴۰۱ در جریان اعتراضاتی که پس از خاکسپاری سمکو مولودی، از جانباختگان اعتراضات مردمی در این شهر برگزار شده بود، با شلیک گلوله از سوی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی جان باخت.
او به تازگی ازدواج کرده بود و امید به زندگی در آزادی در تمام تصاویری که از او منتشر شده موج میزند. رامیار در این عکس لباس تیره به تن دارد و در کنار برادرش زانیار، جوان با لباس روشن، ایستاده است.
جمهوری اسلامی قاتل جوانانمان و سرکوبگر خانوادههای دادخواه است.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#رامیار_ابوبکری
#زانیار_ابوبکری
@Tavaana_TavaanaTech
آژانس خبررسانی کردستان «کُردپا» امروز سهشنبه ۱۳ شهریور، از بازداشت رامیار ابوبکری، برادر دادخواه زانیار ابوبکری، از جانباختگان انقلاب زن زندگی آزادی در مهاباد خبر داد.
به گزارش کردپا، ساعت ٣ بامداد، نیروهای سرکوبگر بدون ارائه حکم قضایی، به خانه این نوجوان ۱۶ ساله هجوم بردهاند و پدر و مادر او را بهشدت مورد ضربوجرح قرار دادند در ادامه با توسل به خشونت بسیار، رامیار ۱۶ ساله را بازداشت کردند.
پسر دیگر این خانواده، زانیار ابوبکری، جوان ۲۱ ساله اهل مهاباد، در پنجم آبان ۱۴۰۱ در جریان اعتراضاتی که پس از خاکسپاری سمکو مولودی، از جانباختگان اعتراضات مردمی در این شهر برگزار شده بود، با شلیک گلوله از سوی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی جان باخت.
او به تازگی ازدواج کرده بود و امید به زندگی در آزادی در تمام تصاویری که از او منتشر شده موج میزند. رامیار در این عکس لباس تیره به تن دارد و در کنار برادرش زانیار، جوان با لباس روشن، ایستاده است.
جمهوری اسلامی قاتل جوانانمان و سرکوبگر خانوادههای دادخواه است.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#رامیار_ابوبکری
#زانیار_ابوبکری
@Tavaana_TavaanaTech
مزارشان کجاست؟
✍️آتنا دائمی
«شنبه هفده شهریور ۹۷ ساعت ۱۰ صبح زنگ زدم به پدرم با نگرانی گفت بچهها رو از پنجشنبه بردند انفرادی زانیار، لقمان و رامین را. سست شدم ولی گفتم من از همین الان اعتصاب غذا هستم، گفت منو مامان هم اعتصابیم.
تمام روز در استرس بودم یکی از ه بندیها اون روز اعزام داشت اما برعکس همیشه با حال بد برگشت، جرات نداشتم بپرسم چی شده، ساعت هشت شب شبکه خبر نگاه میکردیم که دنیا رو سرم خراب شد زیرنویس زد که بچهها اعدام شدند.
فقط یادمه دویدم تو باشگاه و با صدای بلند گریه میکردم. اولین بار بود صدای گریه خودمو میشنیدم.
یکشنبه شد،روز ملاقات! بیانیه نوشتیم و سرودی آماده کردیم اما در سالن مانع ملاقات من و گلرخ ایرایی شدند، همه اعتراض کردند و بقیه هم بدون ما ملاقات نرفتند. همه عزادار بودیم، عصبانی بودیم، درگیری لفظی شد بعد از یک ساعت همه در سالن ملاقات بودیم، خانوادهام مشکیپوش و همچنان اعتصاب غذا بودند. شش مامور بالای سرم ایستاده بودند تا بیانیه رد نشه اما شد.
بعد از ملاقات امین وزیری(دادیار ناظر) آمد باز هم بحث بود و درگیری، بلند شدم گفتم عزیزان ما را اعدام کردید و بعد این مسخرهبازیها را در آوردید که مانع انتشار بیانیه ما شوید شب در خانهات بیانیهام را بخوان، از در بیرون رفتم. آن روز و اتفاقاتش بهانه شد که ۳ سال و ۷ ماه از ایمان افشاری حکم زندان گرفتم!
یک سال گذشت
برای اولین سالگرد زانیار و لقمان مرادی و رامین حسین پناهی مراسمی تدارک دیده بودم و شش ماه بود که از ملاقات حضوری با خانوادهام محروم بودم،همان روز برای اولین بار غلامرضا ضیایی را دیدم که قبلا رییس رجاییشهر بود و او زانیار و لقمان را برای اعدام از بند خارج کرده بود، برای سالگرد آنان به بند آمده بود، اکثر زندانیان با او صحبت کردند. بعضی با داد و بعضی آرام، من اما نرفتم یا در تختم بودم یا مشغول تدارک مراسم عصر. صدایم کرد با خشم رفتم. گفت دوستانت گفتهاند از ملاقات محرومی، خواستهات چیست؟ گفتم من خواستهای از شماها ندارم، گفت چرا انقدر تلخی؟ عصبانی هستی، همه آمدند حرف زدند، تو بیاحترامی کردی! رفتی آش هم زدی! روز منو خراب نکن! روز خیلی خوبیه برای من. جواب دادم: برای من اما روز تلخیه چون قاتل زانیار و لقمان و رامین را در سالگردشون در مقابل خودم میبینم و اتاق را ترک کردم. دنبالم آمد شروع به داد و فریاد کرد و در حرفهایش مدام میگفت شنیدم شاخی! من اما شاختو میشکنم! چندین بار به قصد ضرب و شتم نزدیکم شد اما در نهایت شاخ خودش شکست! او چند ماه بعد به دلیل اختلاس به بازرس بیمارستان تنزل یافت.
هنوز محل دفن عزیزانمان مشخص نیست»
از اینستاگرام آتنا دائمی
(متن دو سال پیش نوشته و منتشر شده است)
مطلب مرتبط:
اعدام در ایران؛ سیاست هراس و انتقام
https://tavaana.org/execution_in_iran_revenge_policy/
#رامین_حسین_پناهی #زانیار_مرادی #لقمان_مرادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍️آتنا دائمی
«شنبه هفده شهریور ۹۷ ساعت ۱۰ صبح زنگ زدم به پدرم با نگرانی گفت بچهها رو از پنجشنبه بردند انفرادی زانیار، لقمان و رامین را. سست شدم ولی گفتم من از همین الان اعتصاب غذا هستم، گفت منو مامان هم اعتصابیم.
تمام روز در استرس بودم یکی از ه بندیها اون روز اعزام داشت اما برعکس همیشه با حال بد برگشت، جرات نداشتم بپرسم چی شده، ساعت هشت شب شبکه خبر نگاه میکردیم که دنیا رو سرم خراب شد زیرنویس زد که بچهها اعدام شدند.
فقط یادمه دویدم تو باشگاه و با صدای بلند گریه میکردم. اولین بار بود صدای گریه خودمو میشنیدم.
یکشنبه شد،روز ملاقات! بیانیه نوشتیم و سرودی آماده کردیم اما در سالن مانع ملاقات من و گلرخ ایرایی شدند، همه اعتراض کردند و بقیه هم بدون ما ملاقات نرفتند. همه عزادار بودیم، عصبانی بودیم، درگیری لفظی شد بعد از یک ساعت همه در سالن ملاقات بودیم، خانوادهام مشکیپوش و همچنان اعتصاب غذا بودند. شش مامور بالای سرم ایستاده بودند تا بیانیه رد نشه اما شد.
بعد از ملاقات امین وزیری(دادیار ناظر) آمد باز هم بحث بود و درگیری، بلند شدم گفتم عزیزان ما را اعدام کردید و بعد این مسخرهبازیها را در آوردید که مانع انتشار بیانیه ما شوید شب در خانهات بیانیهام را بخوان، از در بیرون رفتم. آن روز و اتفاقاتش بهانه شد که ۳ سال و ۷ ماه از ایمان افشاری حکم زندان گرفتم!
یک سال گذشت
برای اولین سالگرد زانیار و لقمان مرادی و رامین حسین پناهی مراسمی تدارک دیده بودم و شش ماه بود که از ملاقات حضوری با خانوادهام محروم بودم،همان روز برای اولین بار غلامرضا ضیایی را دیدم که قبلا رییس رجاییشهر بود و او زانیار و لقمان را برای اعدام از بند خارج کرده بود، برای سالگرد آنان به بند آمده بود، اکثر زندانیان با او صحبت کردند. بعضی با داد و بعضی آرام، من اما نرفتم یا در تختم بودم یا مشغول تدارک مراسم عصر. صدایم کرد با خشم رفتم. گفت دوستانت گفتهاند از ملاقات محرومی، خواستهات چیست؟ گفتم من خواستهای از شماها ندارم، گفت چرا انقدر تلخی؟ عصبانی هستی، همه آمدند حرف زدند، تو بیاحترامی کردی! رفتی آش هم زدی! روز منو خراب نکن! روز خیلی خوبیه برای من. جواب دادم: برای من اما روز تلخیه چون قاتل زانیار و لقمان و رامین را در سالگردشون در مقابل خودم میبینم و اتاق را ترک کردم. دنبالم آمد شروع به داد و فریاد کرد و در حرفهایش مدام میگفت شنیدم شاخی! من اما شاختو میشکنم! چندین بار به قصد ضرب و شتم نزدیکم شد اما در نهایت شاخ خودش شکست! او چند ماه بعد به دلیل اختلاس به بازرس بیمارستان تنزل یافت.
هنوز محل دفن عزیزانمان مشخص نیست»
از اینستاگرام آتنا دائمی
(متن دو سال پیش نوشته و منتشر شده است)
مطلب مرتبط:
اعدام در ایران؛ سیاست هراس و انتقام
https://tavaana.org/execution_in_iran_revenge_policy/
#رامین_حسین_پناهی #زانیار_مرادی #لقمان_مرادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سالگرد کشتهشدن جاویدنام زانیار ابوبکری، فرزند عبدالله و خدیجه، ۲۲ ساله، دیپلم مکانیک
بعد از سربازی، علاوه بر مکانیکی، نماکاری ساختمان هم انجام میداد، زانیار روز ۵ آبان کشته میشود، او در آن روز همراه با مادر و برادرش به خیابانها میروند، برادر زانیار در میان شلوغیها ناپدید میشود، زانیار برای حفظ جان مادرش میگوید بدو، تیراندازی میکنند، اما ناگهان زانیار بر زمین میافتد و شکمش میشود فواره خون.
به نوشته منبعی آگاه در شبکههای مجازی، «زانیار با دختری که خیلی دوستش داشت بنام «دیمن» نامزد بود و قرار بود به زودی ازدواج کنند.
در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، روز مراسم خاکسپاری اسماعیل مولودی از جانباختههای مهاباد در ۵ آبان ۱۴۰۱، شروع بزرگترین قیامهای مردم در کردستان بود. نیروهای امنیتی با بیرحمی از سلاحهای جنگی استفاده میکردند و اعتراضات به خشونت کشیده شد. زانیار و برادر کوچکترش همراه مادرشان به خیابان رفتند، ماموران با ساچمه شلیک میکردند، همه درختها پر از ساچمه بود. تیراندازی با سلاح جنگی که آغاز شد، زانیار سنگ آخر را به طرف ماموران پرت کرد، دست راست مادرش را گرفت و گفت فرار کنیم، در همان حال، زانیار جلوی پای مادرش به زمین افتاد و فریاد زد «ئه ی دایه گیان» (ای مادر جان)، مادرش فکر کرد زانیار زمین خورده است، دور کمر پسرش را گرفت تا بلند کند ولی نتوانست.»
این منبع آگاه ادامه داده: «دو جوان به کمک مادر آمدند تا زانیار را بلند کنند، اما مادر تازه فهمید که زانیار گلوله خورده و شروع کرد به داد و فریاد. از شکم زانیار خون فواره میزد، با گلوله قناسه به پسرش شلیک شده بود. گلوله از پشت به سمت چپ کمر زانیار شلیک شده بود و از سمت راست شکمش خارج شده بود. زانیار را به بیمارستان رساندند و او را فوری به اتاق عمل میبرند، اما زانیار توان تحمل چنین جراحتی را نداشت و جان سپرد.»
#زانیار_ابوبکری #علیه_فراموشی #مهاباد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بعد از سربازی، علاوه بر مکانیکی، نماکاری ساختمان هم انجام میداد، زانیار روز ۵ آبان کشته میشود، او در آن روز همراه با مادر و برادرش به خیابانها میروند، برادر زانیار در میان شلوغیها ناپدید میشود، زانیار برای حفظ جان مادرش میگوید بدو، تیراندازی میکنند، اما ناگهان زانیار بر زمین میافتد و شکمش میشود فواره خون.
به نوشته منبعی آگاه در شبکههای مجازی، «زانیار با دختری که خیلی دوستش داشت بنام «دیمن» نامزد بود و قرار بود به زودی ازدواج کنند.
در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، روز مراسم خاکسپاری اسماعیل مولودی از جانباختههای مهاباد در ۵ آبان ۱۴۰۱، شروع بزرگترین قیامهای مردم در کردستان بود. نیروهای امنیتی با بیرحمی از سلاحهای جنگی استفاده میکردند و اعتراضات به خشونت کشیده شد. زانیار و برادر کوچکترش همراه مادرشان به خیابان رفتند، ماموران با ساچمه شلیک میکردند، همه درختها پر از ساچمه بود. تیراندازی با سلاح جنگی که آغاز شد، زانیار سنگ آخر را به طرف ماموران پرت کرد، دست راست مادرش را گرفت و گفت فرار کنیم، در همان حال، زانیار جلوی پای مادرش به زمین افتاد و فریاد زد «ئه ی دایه گیان» (ای مادر جان)، مادرش فکر کرد زانیار زمین خورده است، دور کمر پسرش را گرفت تا بلند کند ولی نتوانست.»
این منبع آگاه ادامه داده: «دو جوان به کمک مادر آمدند تا زانیار را بلند کنند، اما مادر تازه فهمید که زانیار گلوله خورده و شروع کرد به داد و فریاد. از شکم زانیار خون فواره میزد، با گلوله قناسه به پسرش شلیک شده بود. گلوله از پشت به سمت چپ کمر زانیار شلیک شده بود و از سمت راست شکمش خارج شده بود. زانیار را به بیمارستان رساندند و او را فوری به اتاق عمل میبرند، اما زانیار توان تحمل چنین جراحتی را نداشت و جان سپرد.»
#زانیار_ابوبکری #علیه_فراموشی #مهاباد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech