سالروز قتل احمد میرعلایی
هشت صبح روز دوم آبانماه ۱۳۷۴مترجم و نویسنده پرکار ایرانی، احمد میرعلایی از منزلش به سوی کتابفروشی محل کارش به راه افتاد اما هرگز به آنجا نرسید.
خانوادهاش نگران شدند اما جستجو برای یافتنش بینتیجه بود. پیکر بیجان او ساعت ده شب در کوچههای خیابان میر اصفهان پیدا شد. کنار جنازهی او دو بطری مشروب قرار داده بودند. نیروی انتظامی پیدا شدن جسد را به خانواده میرعلایی اطلاع میدهد. او در یکی از کوچههای فرعی محل کارش به شکل نشسته به دیوار تکیه داده بود.
همان شب در پزشکی قانونی خانوادهی میرعلایی جسد را میبینند که جای دو تزریق آمپول در دست راست او دیده میشود. احمد میرعلایی بر اثر تزریق انسولین از ناحیه دست راست دچار ایست قلبی میشود و جان میدهد.
اینگونه پایان مییابد زندگی این مترجم۔ از احمد میرعلایی به غیر از ترجمههای ارزشمند میتوان به حدود ۲۶ کتاب، مقاله و داستان اشاره کرد.
قتل میرعلایی مانند دیگر قتلهای نویسندگان و دگراندیشان، برای محدودسازی اندیشه و حق آزادی بیان صورت گرفت. احمد میرعلایی به هیچ حزب و دسته سیاسی وابستگی نداشت که بخواهیم او را مخالف سیاسی جمهوری اسلامی قلمداد کنیم. او در نوجوانی شیفته محمد مصدق و جبهه ملی بود؛ اما چه پیش و چه پس از انقلاب هیچ سابقه فعالیت سیاسی یا مبارزات سیاسی نداشت. احمد میرعلایی تنها در نامهای ۱۳۴ امضایی که امضای او هم پای نامه بود گفت که «ما نویسندهایم». «ما نویسندهایم، یعنی احساس و تخیل و اندیشه و تحقیق خود را به اشکال مختلف مینویسیم و منتشر میکنیم. حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ما ست که نوشتهمان - اعم از شعر یا داستان، نمایشنامه یا فیلمنامه، تحقیق یا نقد و نیز ترجمه آثار دیگر نویسندگان جهان - آزادانه و بی هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانهای، در صلاحیت هیچ کس یا هیچ نهادی نیست. اگرچه پس از نشر راه قضاوت و نقد آزادانه درباره آنها بر همگان گشوده است.»
درباره احمد میرعلایی بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Ahmad_MirAlaei
#قتلهای_زنجیره_ای #ایران #احمد_میرعلایی #یاری_مدنی_توانا #دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech
هشت صبح روز دوم آبانماه ۱۳۷۴مترجم و نویسنده پرکار ایرانی، احمد میرعلایی از منزلش به سوی کتابفروشی محل کارش به راه افتاد اما هرگز به آنجا نرسید.
خانوادهاش نگران شدند اما جستجو برای یافتنش بینتیجه بود. پیکر بیجان او ساعت ده شب در کوچههای خیابان میر اصفهان پیدا شد. کنار جنازهی او دو بطری مشروب قرار داده بودند. نیروی انتظامی پیدا شدن جسد را به خانواده میرعلایی اطلاع میدهد. او در یکی از کوچههای فرعی محل کارش به شکل نشسته به دیوار تکیه داده بود.
همان شب در پزشکی قانونی خانوادهی میرعلایی جسد را میبینند که جای دو تزریق آمپول در دست راست او دیده میشود. احمد میرعلایی بر اثر تزریق انسولین از ناحیه دست راست دچار ایست قلبی میشود و جان میدهد.
اینگونه پایان مییابد زندگی این مترجم۔ از احمد میرعلایی به غیر از ترجمههای ارزشمند میتوان به حدود ۲۶ کتاب، مقاله و داستان اشاره کرد.
قتل میرعلایی مانند دیگر قتلهای نویسندگان و دگراندیشان، برای محدودسازی اندیشه و حق آزادی بیان صورت گرفت. احمد میرعلایی به هیچ حزب و دسته سیاسی وابستگی نداشت که بخواهیم او را مخالف سیاسی جمهوری اسلامی قلمداد کنیم. او در نوجوانی شیفته محمد مصدق و جبهه ملی بود؛ اما چه پیش و چه پس از انقلاب هیچ سابقه فعالیت سیاسی یا مبارزات سیاسی نداشت. احمد میرعلایی تنها در نامهای ۱۳۴ امضایی که امضای او هم پای نامه بود گفت که «ما نویسندهایم». «ما نویسندهایم، یعنی احساس و تخیل و اندیشه و تحقیق خود را به اشکال مختلف مینویسیم و منتشر میکنیم. حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ما ست که نوشتهمان - اعم از شعر یا داستان، نمایشنامه یا فیلمنامه، تحقیق یا نقد و نیز ترجمه آثار دیگر نویسندگان جهان - آزادانه و بی هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانهای، در صلاحیت هیچ کس یا هیچ نهادی نیست. اگرچه پس از نشر راه قضاوت و نقد آزادانه درباره آنها بر همگان گشوده است.»
درباره احمد میرعلایی بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Ahmad_MirAlaei
#قتلهای_زنجیره_ای #ایران #احمد_میرعلایی #یاری_مدنی_توانا #دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech
سعیدی سیرجانی را سکته کردند!
سالروز قتل علیاکبر سعیدی سیرجانی
سعیدی سیرجانی تنها به جرم! نوشتن نامه به رهبر جمهوری اسلامی که در آن به سانسور کتابهایش اشاره کرده بود بازداشت شد و تحت شکنجه قرار گرفت و مجبور شد مقابل دوربین بنشیند و علیه خود اعتراف کند.
نامههای سیرجانی حاوی نکات طنز و جدی بسیاری است که همه درس شجاعت است. شجاعت روشنفکری که نقادانه نفر اول مملکت را مورد خطاب قرار میدهد..
در یکی از نامهها مینویسد:
«بگذارید آیندگان بدانند که در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند.»
سعید امامی در مورد مرگ سعیدی سیرجانی توضیح داده بود که به او به جای شیاف ملین، شیافی ساختهشده از پتاسیم دادند تا به عنوان توصیه پزشک استفاده کند. شیاف پتاسیم به راحتی میتواند قلب انسان را از کار بیاندازد. قلب سیرجانی از کار افتاد و علت مرگ او را حملهی قلبی اعلام کردند.
سعیدی سیرجانی در ۲۳ اسفندماه ۱۳۷۲، خارج از منزل مسکونیاش به وسیلهی ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بازداشت شد و پس از نُه ماه بازداشت در چهارم آذرماه ۱۳۷۳ درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/aliakbar_saeidi_sirjani/
#پروفایل
#یاری_مدنی_توانا
#قتلهای_زنجیره_ای
#سعیدی_سیرجانی
@Tavaana_TavaanaTech
سالروز قتل علیاکبر سعیدی سیرجانی
سعیدی سیرجانی تنها به جرم! نوشتن نامه به رهبر جمهوری اسلامی که در آن به سانسور کتابهایش اشاره کرده بود بازداشت شد و تحت شکنجه قرار گرفت و مجبور شد مقابل دوربین بنشیند و علیه خود اعتراف کند.
نامههای سیرجانی حاوی نکات طنز و جدی بسیاری است که همه درس شجاعت است. شجاعت روشنفکری که نقادانه نفر اول مملکت را مورد خطاب قرار میدهد..
در یکی از نامهها مینویسد:
«بگذارید آیندگان بدانند که در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند.»
سعید امامی در مورد مرگ سعیدی سیرجانی توضیح داده بود که به او به جای شیاف ملین، شیافی ساختهشده از پتاسیم دادند تا به عنوان توصیه پزشک استفاده کند. شیاف پتاسیم به راحتی میتواند قلب انسان را از کار بیاندازد. قلب سیرجانی از کار افتاد و علت مرگ او را حملهی قلبی اعلام کردند.
سعیدی سیرجانی در ۲۳ اسفندماه ۱۳۷۲، خارج از منزل مسکونیاش به وسیلهی ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بازداشت شد و پس از نُه ماه بازداشت در چهارم آذرماه ۱۳۷۳ درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/aliakbar_saeidi_sirjani/
#پروفایل
#یاری_مدنی_توانا
#قتلهای_زنجیره_ای
#سعیدی_سیرجانی
@Tavaana_TavaanaTech
احمد تفضلی؛ دشنه قهر ایرانستیزان بر قلب ایرانشناسان
احمد تفضلی، زبانشناس، ایرانشناس و پژوهشگر ایرانی، در سال ۱۳۱۶ دیده به جهان گشود. او در رشته زبانهای باستانی دکترا گرفت. موضوع پایاننامهاش تصحیح و ترجمه سوتکرنسک، نخستین بخش از اوستای ساسانی و نسک دوم بود.
تفضلی مدتی بهعنوان پژوهشگر در بنیاد فرهنگ ایران به کار مشغول شد و از سال ۱۳۴۷ با سمت استادیار گروه فرهنگ و زبانهای باستانی به هیئت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران پیوست و پس از آن با سمت استاد زبانهای باستانی ایرانی در دانشگاه به تدریس مشغول شد و ده سال ریاست بخش دانشجویان خارجی دانشکده ادبیات را بر عهده داشت.
پژوهشهای احمد تفضلی با همراهی بدیعالزمان فروزانفر در بازنویسی یادداشتهای کتاب «عطار» آغاز شد. فروزانفر همواره دید علمی و سختکوشی و موشکافی تفضلی را میستود.
تفضلی به زبانهای انگلیسی، فرانسه و آلمانی تسلط داشت و با زبانهای روسی و عربی نیز آشنا بود.
این ایرانشناس و پژوهشگر، ساعت دوازده و نیم روز ۲۴ دیماه ۱۳۷۵ دفتر کارش را در دانشگاه تهران ترک کرد تا به منزل خود در شمیران برود اما هیچگاه به منزل نرسید. او میانه راه ربوده شد و توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران به قتل رسید.
درباره او بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/ahmad_tafazoli/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ادبیات
#قتلهای_زنجیره_ای
#احمد_تفضلی
@Tavaana_TavaanaTech
احمد تفضلی، زبانشناس، ایرانشناس و پژوهشگر ایرانی، در سال ۱۳۱۶ دیده به جهان گشود. او در رشته زبانهای باستانی دکترا گرفت. موضوع پایاننامهاش تصحیح و ترجمه سوتکرنسک، نخستین بخش از اوستای ساسانی و نسک دوم بود.
تفضلی مدتی بهعنوان پژوهشگر در بنیاد فرهنگ ایران به کار مشغول شد و از سال ۱۳۴۷ با سمت استادیار گروه فرهنگ و زبانهای باستانی به هیئت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران پیوست و پس از آن با سمت استاد زبانهای باستانی ایرانی در دانشگاه به تدریس مشغول شد و ده سال ریاست بخش دانشجویان خارجی دانشکده ادبیات را بر عهده داشت.
پژوهشهای احمد تفضلی با همراهی بدیعالزمان فروزانفر در بازنویسی یادداشتهای کتاب «عطار» آغاز شد. فروزانفر همواره دید علمی و سختکوشی و موشکافی تفضلی را میستود.
تفضلی به زبانهای انگلیسی، فرانسه و آلمانی تسلط داشت و با زبانهای روسی و عربی نیز آشنا بود.
این ایرانشناس و پژوهشگر، ساعت دوازده و نیم روز ۲۴ دیماه ۱۳۷۵ دفتر کارش را در دانشگاه تهران ترک کرد تا به منزل خود در شمیران برود اما هیچگاه به منزل نرسید. او میانه راه ربوده شد و توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران به قتل رسید.
درباره او بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/ahmad_tafazoli/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ادبیات
#قتلهای_زنجیره_ای
#احمد_تفضلی
@Tavaana_TavaanaTech