Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یادی از حسین عبدپناه، از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱
حسین عبدپناه، یکی از جانباختگان انقلاب ۱۴۰۱ در شهر سنندج است که نامش را کمتر شنیدهایم. او مردی با شوق و شاد بود. پدری ۷۰ ساله، خونگرم، مهربان، شوخطبع و خوشصدا، ویدئوهای او نشان میدهند که چه انسان دلنشینی بود.
آقای عبدپناه پدر سه دختر و یک پسر و بازنشسته اداره راه و ترابری و در زمان خدمت کارش رانندگی بود. میگویند.آقای عبدپناه در دعوت به همکاری با نهادهای حکومتی گفته بود نان حکومت را نمیخورد چون مزه خون میدهد. او شب ۲۸ آبان همچون شبهای دیگر به خیابان آمده بود تا همراه جوانان در برابر حاکمیت مستبد بایستد. به اطرافیانش گفته بود اگر شهید شوم مهم نیست، مهم این است که جوانها از این ظلم نجات پیدا کنند. آن شب در مسکن مهر شهرک بهاران کاک حسین را با ضربات باتون و و سپس شلیک از فاصله نزدیک با گلولههای کشتند.
پیکرش را از بیمارستان دزدیدند و شبانه تنها با حضور تعداد کمی از اعضای خانواده دفن کردند. اعضای خانوادهاش پس از کشته شدنش تحت فشار بودند.
یادش گرامی و جاودان
#حسین_عبدپناه #سنندج #مهسا_امینی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حسین عبدپناه، یکی از جانباختگان انقلاب ۱۴۰۱ در شهر سنندج است که نامش را کمتر شنیدهایم. او مردی با شوق و شاد بود. پدری ۷۰ ساله، خونگرم، مهربان، شوخطبع و خوشصدا، ویدئوهای او نشان میدهند که چه انسان دلنشینی بود.
آقای عبدپناه پدر سه دختر و یک پسر و بازنشسته اداره راه و ترابری و در زمان خدمت کارش رانندگی بود. میگویند.آقای عبدپناه در دعوت به همکاری با نهادهای حکومتی گفته بود نان حکومت را نمیخورد چون مزه خون میدهد. او شب ۲۸ آبان همچون شبهای دیگر به خیابان آمده بود تا همراه جوانان در برابر حاکمیت مستبد بایستد. به اطرافیانش گفته بود اگر شهید شوم مهم نیست، مهم این است که جوانها از این ظلم نجات پیدا کنند. آن شب در مسکن مهر شهرک بهاران کاک حسین را با ضربات باتون و و سپس شلیک از فاصله نزدیک با گلولههای کشتند.
پیکرش را از بیمارستان دزدیدند و شبانه تنها با حضور تعداد کمی از اعضای خانواده دفن کردند. اعضای خانوادهاش پس از کشته شدنش تحت فشار بودند.
یادش گرامی و جاودان
#حسین_عبدپناه #سنندج #مهسا_امینی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پدر جاویدنام فرزین معروفی، از تخریب مزار پسرش خبر داد و نوشت؛
«اگر هزاران بار سنگ مزار را تخریب کتید یقین بدانید من یکی بینهایت خشنود و راضی هستم چون میدانم همانطوری که از غرش این شیران هراس داشتید از مزارشان نیز بیم دارید و این نشانه پیروزی هستش برای ما»
فرزین معروفی، جوانی اهل مهاباد و ساکن تهران، در تاریخ ۸ آذر ۱۴۰۱ در جریان خیزش انقلابی به ضرب گلوله نیروهای سرکوبگر کشته شد. او تنها ۱۹ سال داشت و قرار بود ۱۶ روز بعد از قتلش ۲۰ ساله شود. فرزین تکفرزند خانواده، دانشجوی مدیریت بازرگانی و کارمند یک شرکت بیمه بود. او انسانی آرام، بخشنده، و پرشور بود که به آشپزی و خوانندگی عشق میورزید و آرزو داشت روزی با پدرش، که سرآشپز حرفهای بود، رستورانی در تهران راهاندازی کند.
در شب بازی ایران و آمریکا در جام جهانی فوتبال، مردم اکباتان به خیابان آمدند تا باخت تیم ملی را که به دلیل حمایت نکردنش از اعتراضات مردم ناراحتی ایجاد کرده بود، جشن بگیرند. فرزین به همراه دوستانش برای شرکت در شادی مردم به خیابان رفت. اما در جریان این شادی، نیروهای سرکوبگر او را هدف گلوله قرار دادند. فرزین با لبخند بر لب جان داد.
پس از قتل، جنازهاش به سردخانه منتقل شد و نیروهای حکومتی اعضای داخلی بدنش را خارج کردند. پزشکی قانونی علت فوت را "برخورد با جسم سخت" عنوان کرد و تلاش شد این قتل را تصادفی جلوه دهند. خانوادهاش تحت فشار شدید قرار گرفتند تا این روایت دروغین را بپذیرند.
مأموران امنیتی اجازه انتقال پیکر فرزین به مهاباد را ندادند و او را تحت جو شدید امنیتی در قطعه ۳۲۸ بهشت زهرا به خاک سپردند. حتی به خانوادهاش اجازه دیدن کامل پیکرش داده نشد و مراسم ختم نیز تحت فشارهای فراوان برگزار شد. مأموران خانواده را تهدید کردند که اگر مراسم بزرگی برگزار کنند، سهمیه داروی پدرش، که بیمار کلیوی بود، قطع و او از کار اخراج خواهد شد.
فرزین آرزو داشت روزی مثل پدرش سرآشپز شود و رستورانی با غذاهای ابداعی خودشان تأسیس کند. اما جرم او شادی کردن بود، و در اوج جوانی، آرزوهایش ناتمام ماند. او در گوری سرد آرمید، اما یادش در قلب خانواده و دوستانش زنده ماند.
#فرزین_معروفی #علیه_فراموشی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«اگر هزاران بار سنگ مزار را تخریب کتید یقین بدانید من یکی بینهایت خشنود و راضی هستم چون میدانم همانطوری که از غرش این شیران هراس داشتید از مزارشان نیز بیم دارید و این نشانه پیروزی هستش برای ما»
فرزین معروفی، جوانی اهل مهاباد و ساکن تهران، در تاریخ ۸ آذر ۱۴۰۱ در جریان خیزش انقلابی به ضرب گلوله نیروهای سرکوبگر کشته شد. او تنها ۱۹ سال داشت و قرار بود ۱۶ روز بعد از قتلش ۲۰ ساله شود. فرزین تکفرزند خانواده، دانشجوی مدیریت بازرگانی و کارمند یک شرکت بیمه بود. او انسانی آرام، بخشنده، و پرشور بود که به آشپزی و خوانندگی عشق میورزید و آرزو داشت روزی با پدرش، که سرآشپز حرفهای بود، رستورانی در تهران راهاندازی کند.
در شب بازی ایران و آمریکا در جام جهانی فوتبال، مردم اکباتان به خیابان آمدند تا باخت تیم ملی را که به دلیل حمایت نکردنش از اعتراضات مردم ناراحتی ایجاد کرده بود، جشن بگیرند. فرزین به همراه دوستانش برای شرکت در شادی مردم به خیابان رفت. اما در جریان این شادی، نیروهای سرکوبگر او را هدف گلوله قرار دادند. فرزین با لبخند بر لب جان داد.
پس از قتل، جنازهاش به سردخانه منتقل شد و نیروهای حکومتی اعضای داخلی بدنش را خارج کردند. پزشکی قانونی علت فوت را "برخورد با جسم سخت" عنوان کرد و تلاش شد این قتل را تصادفی جلوه دهند. خانوادهاش تحت فشار شدید قرار گرفتند تا این روایت دروغین را بپذیرند.
مأموران امنیتی اجازه انتقال پیکر فرزین به مهاباد را ندادند و او را تحت جو شدید امنیتی در قطعه ۳۲۸ بهشت زهرا به خاک سپردند. حتی به خانوادهاش اجازه دیدن کامل پیکرش داده نشد و مراسم ختم نیز تحت فشارهای فراوان برگزار شد. مأموران خانواده را تهدید کردند که اگر مراسم بزرگی برگزار کنند، سهمیه داروی پدرش، که بیمار کلیوی بود، قطع و او از کار اخراج خواهد شد.
فرزین آرزو داشت روزی مثل پدرش سرآشپز شود و رستورانی با غذاهای ابداعی خودشان تأسیس کند. اما جرم او شادی کردن بود، و در اوج جوانی، آرزوهایش ناتمام ماند. او در گوری سرد آرمید، اما یادش در قلب خانواده و دوستانش زنده ماند.
#فرزین_معروفی #علیه_فراموشی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پایان شب سیه سپید است...
یلدا، بلندترین شب سال و آخرین شب پاییز، از دیرباز در فرهنگ ایرانی نمادی از مقاومت، همبستگی، و امید به پایان تاریکیها بوده است. این آیین کهن، جشن پیروزی نور بر ظلمت و انتظار برای طلوع خورشید و آغاز روزهای روشنتر است.
در این شب بلند و سرد، ایرانیان گرد هم میآیند تا گرمای دلهایشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند و با یادآوری میراث کهن خود، ایمان به پایان تاریکی و آغاز روشنایی را زنده نگه دارند. یلدا یادآور این حقیقت است که هیچ شبی بهجا نمیماند و هر تاریکی، هرچند طولانی، سرانجام به سپیدهدمی روشن ختم میشود.
امسال، در حالی که بسیاری از ما درگیر چالشها و سختیهای زندگی هستیم، یاد جانباختگان راه آزادی، این روشناییخواهان شجاع که با فداکاری خود چراغ امید را در دلهای ما روشن نگه داشتند، گرامی میداریم. آنان که در دل ظلمت، درخشیدند و نشان دادند که ایستادگی و باور به آزادی، راه را برای صبحی روشن و عاری از ظلم هموار میکند.
ویدیو از پوریا افضلی
#شب_یلدا #شب_چله #دادخواهی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یلدا، بلندترین شب سال و آخرین شب پاییز، از دیرباز در فرهنگ ایرانی نمادی از مقاومت، همبستگی، و امید به پایان تاریکیها بوده است. این آیین کهن، جشن پیروزی نور بر ظلمت و انتظار برای طلوع خورشید و آغاز روزهای روشنتر است.
در این شب بلند و سرد، ایرانیان گرد هم میآیند تا گرمای دلهایشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند و با یادآوری میراث کهن خود، ایمان به پایان تاریکی و آغاز روشنایی را زنده نگه دارند. یلدا یادآور این حقیقت است که هیچ شبی بهجا نمیماند و هر تاریکی، هرچند طولانی، سرانجام به سپیدهدمی روشن ختم میشود.
امسال، در حالی که بسیاری از ما درگیر چالشها و سختیهای زندگی هستیم، یاد جانباختگان راه آزادی، این روشناییخواهان شجاع که با فداکاری خود چراغ امید را در دلهای ما روشن نگه داشتند، گرامی میداریم. آنان که در دل ظلمت، درخشیدند و نشان دادند که ایستادگی و باور به آزادی، راه را برای صبحی روشن و عاری از ظلم هموار میکند.
ویدیو از پوریا افضلی
#شب_یلدا #شب_چله #دادخواهی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وحید کیا، پدر جاویدنام حنانه کیا، این تصاویر را منتشر کرد و نوشت:
«دوباره داغ مرا تازه میکند شب یلدایی که نیستی،
میبینی یک دقیقه چه بر سر مردم آورده
من چه میکشم از هزاران هزار دقیقه نبودن!
وای که چه تلخ میگذرد امشب، این ثانیهها، هر ثانیهای خراشی بر قلبم و صدای تیک تاک ساعت ضربهای بر آن.
امشب این ثانیهها دیر میگذرند، نه نه،
شاید اصلا نمیگذرند، پایان تلخ پاییز رو به اتمام است اما برای من امشب یک شب تلخی بی پایان است.
یلدای من سردی تنهایی را حس میکند و تنهایی من تلخی یلدا را.
دخترم دلمان برای صدایت تنگ شده همان صدایی که وقتی آنرا میشنیدیم وجودمان غرق در شادی میشد،این صدا نوازشگر گوشهای ما در شب یلدا هم بود.
بودن هایی هست که هیچ بودنی جبران شان نمیکند و آدمهایی هستند که هرگز تکرار نمی شوند،
و تو آن تکرار نشدنی ما هستی.
یلدات تو آسمونا مبارک عزیز تنهای خوابیده در خاک.»
😭😭😭😭😭😭
vahid__kia50
masomeh__azari
#حنانه_کیا
#عروس_ایران
#دلتنگی #شب_یلدا
#علیه_فراموشی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دوباره داغ مرا تازه میکند شب یلدایی که نیستی،
میبینی یک دقیقه چه بر سر مردم آورده
من چه میکشم از هزاران هزار دقیقه نبودن!
وای که چه تلخ میگذرد امشب، این ثانیهها، هر ثانیهای خراشی بر قلبم و صدای تیک تاک ساعت ضربهای بر آن.
امشب این ثانیهها دیر میگذرند، نه نه،
شاید اصلا نمیگذرند، پایان تلخ پاییز رو به اتمام است اما برای من امشب یک شب تلخی بی پایان است.
یلدای من سردی تنهایی را حس میکند و تنهایی من تلخی یلدا را.
دخترم دلمان برای صدایت تنگ شده همان صدایی که وقتی آنرا میشنیدیم وجودمان غرق در شادی میشد،این صدا نوازشگر گوشهای ما در شب یلدا هم بود.
بودن هایی هست که هیچ بودنی جبران شان نمیکند و آدمهایی هستند که هرگز تکرار نمی شوند،
و تو آن تکرار نشدنی ما هستی.
یلدات تو آسمونا مبارک عزیز تنهای خوابیده در خاک.»
😭😭😭😭😭😭
vahid__kia50
masomeh__azari
#حنانه_کیا
#عروس_ایران
#دلتنگی #شب_یلدا
#علیه_فراموشی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
امروز ششم دی ماه، پانزدهمین سالگرد عاشورای خونین ۸۸ است. سالگرد جانباختن جوانانی همچون جاویدنام مصطفی کریمبیگی...
خانواده مصطفی و تعدادی از فعالان مدنی، بر سر مزار او گرد هم آمدند و یادش را گرامی داشتند.
شهناز اکملی، مادر دادخواه مصطفی، ضمن انتشار این تصاویر نوشت:
«به یاد پسرم مصطفی که دلیر و شجاع و حقطلب بود، به یاد او که ششم دی ماه ۸۸ از خانه رفت و هرگز برنگشت، به یاد او که مشت گره شدهاش قرار است بنیاد ظلم را در هم شکند.
مصطفای عزیزم امروز پانزدهمین سالیست که از خانه رفتی و در جواب خواستهی پدرت که خانه ماندن و مراقبت از جانت بود گفته بودی « حالا وقتش است که برویم » و من حالا بعد از پانزده سال میفهمم این جمله چه معنی بزرگی داشته، حالا که همه منتظر یک اتفاق بزرگیم و هیچ چیز برایمان دور از ذهن و دست نیافتنی نیست، حالا که آن رویای بزرگ مانند خورشیدی در آسمان وطن میدرخشد، عزیز دل مادر حالا دیگر روزهای خوب خواهند آمد و نذر من برای آمدن آن روزهای خوب کاشتن زیباترین درخت جهان کنار مزارت است و ترمیم مزار شکستهات که تا روزی که بساط ظلم در هم نشکسته باشد قرار است بماند تا آیینهی ظلم ظالمان باشد، پسر شجاع من کمی دیگر صبر کن که خون به ناحق ریختهات شاید کمی دیر، اما سختترین ستونهای ظلم را هم به لرزه دراورده.»
#مصطفی_کریم_بیگی #شهناز_اکملی #عاشورای۸۸ #علیه_فراموشی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خانواده مصطفی و تعدادی از فعالان مدنی، بر سر مزار او گرد هم آمدند و یادش را گرامی داشتند.
شهناز اکملی، مادر دادخواه مصطفی، ضمن انتشار این تصاویر نوشت:
«به یاد پسرم مصطفی که دلیر و شجاع و حقطلب بود، به یاد او که ششم دی ماه ۸۸ از خانه رفت و هرگز برنگشت، به یاد او که مشت گره شدهاش قرار است بنیاد ظلم را در هم شکند.
مصطفای عزیزم امروز پانزدهمین سالیست که از خانه رفتی و در جواب خواستهی پدرت که خانه ماندن و مراقبت از جانت بود گفته بودی « حالا وقتش است که برویم » و من حالا بعد از پانزده سال میفهمم این جمله چه معنی بزرگی داشته، حالا که همه منتظر یک اتفاق بزرگیم و هیچ چیز برایمان دور از ذهن و دست نیافتنی نیست، حالا که آن رویای بزرگ مانند خورشیدی در آسمان وطن میدرخشد، عزیز دل مادر حالا دیگر روزهای خوب خواهند آمد و نذر من برای آمدن آن روزهای خوب کاشتن زیباترین درخت جهان کنار مزارت است و ترمیم مزار شکستهات که تا روزی که بساط ظلم در هم نشکسته باشد قرار است بماند تا آیینهی ظلم ظالمان باشد، پسر شجاع من کمی دیگر صبر کن که خون به ناحق ریختهات شاید کمی دیر، اما سختترین ستونهای ظلم را هم به لرزه دراورده.»
#مصطفی_کریم_بیگی #شهناز_اکملی #عاشورای۸۸ #علیه_فراموشی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
برای قهرمانان بی ادعای وطن مینویسم که به فراموشی سپرده شدهند
نامش فرهاد یگانه است، متولد یک خرداد ۱۳۵۰ زاده تهران!
فرهاد یگانه در روزهای پیش و پس از خرداد ۸۸، با برخی دوستانش در تمامی تجمعهای جنبش مردمی سبز پیش از انتخابات و راهپیماییهای اعتراضات پس از انتخابات حضور داشت اما در تظاهرات خونین عاشورا ۸۸ در تهران زیر پل کالج فرهاد یگانه تیر میخورد و به شدت مجروح میشود:
فرهاد میگوید ما سه نفر بوديم که توسط اسلحه شات گان يگان ويژه نيروی انتظامی از ناحيه سر هدف قرار گرفتيم. البته يکی از لباس شخصیها هم با کلت به مردم تيراندازی مستقيم میکرد و ما اصلا فکر نمیکرديم پليس هم با سلاح شليک مستقيم کند. اما تا من تيرانداز ضد شورش را ديدم، صورت نفر کناریام متلاشی شد و نفر ديگر را آن طرف سر خيابان خارک زده بود. من که می خواستم به نفر کناری ام کمک کنم، پشت به تيرانداز بودم که به سر من شليک شد و نزديک به ۲۰۰ ساچمه آتشين به سر و بدنم اصابت کرد.
فرهاد میگوید پیش از اینکه تیر بخورد سه تن در اطراف او تیر خورده و در لحظه جان باختهاند. پس از مجروح شدن او، کسانی که او را به بیمارستان میرسانند تصور میکنند او نیز مرده است. فرهاد میگوید شايد مرگ راحتتر و لذتبخشتر از اين زندگی باشد. آخر قبلا تجربهاش کردهام، خيلی هم شيرين بود. نمی دانم خدا چرا مرا برگرداند به اين دنيای پر از ظلم و ستم. شايد قسمت بوده شاهد مظلوميت مردم ايران باشم.
فرهاد یگانه چندین بار تحت عمل جراحی در ایران قرار میگیرد و تا حدودی سلامتی خود را به دست میآورد. فرهاد برای دوری از اذیت و آزار مأموران امنیتی سرانجام از ایران خارج میشود و خود را به سوئد میرساند.
فرهاد در بیمارستانی در شهر Karlstad سوئد چندین بار تحت عمل جراحی قرار گرفت و دکترها چند ساچمه را از گوش او خارج کردند.
فرهاد شجاع و قهرمان برای آزادی کشورش به خیابان رفت و سهم او از آزادی شلیک ۲۰۰ ساچمه شد ، ساچمه های که بعد از گذشت ۱۵ سال در نزدیکی مغزش است دو ساچمه که از جمجهاش عبور کرد و وارد بافت مغزش شد که آسیب مغزی شدیدی ایجاد کرد و سمت چپ بدنش مادامالعمر فلج شد و متاسفانه از کار افتاده شده است.
سکوت و فراموشی ما، زنده به گور کردن همگی ماست.
از صفحه اینستاگرام مسعود علیزاده
#عاشورا_خونین_۸۸
#فرهاد_یگانه
#عاشورای۸۸
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نامش فرهاد یگانه است، متولد یک خرداد ۱۳۵۰ زاده تهران!
فرهاد یگانه در روزهای پیش و پس از خرداد ۸۸، با برخی دوستانش در تمامی تجمعهای جنبش مردمی سبز پیش از انتخابات و راهپیماییهای اعتراضات پس از انتخابات حضور داشت اما در تظاهرات خونین عاشورا ۸۸ در تهران زیر پل کالج فرهاد یگانه تیر میخورد و به شدت مجروح میشود:
فرهاد میگوید ما سه نفر بوديم که توسط اسلحه شات گان يگان ويژه نيروی انتظامی از ناحيه سر هدف قرار گرفتيم. البته يکی از لباس شخصیها هم با کلت به مردم تيراندازی مستقيم میکرد و ما اصلا فکر نمیکرديم پليس هم با سلاح شليک مستقيم کند. اما تا من تيرانداز ضد شورش را ديدم، صورت نفر کناریام متلاشی شد و نفر ديگر را آن طرف سر خيابان خارک زده بود. من که می خواستم به نفر کناری ام کمک کنم، پشت به تيرانداز بودم که به سر من شليک شد و نزديک به ۲۰۰ ساچمه آتشين به سر و بدنم اصابت کرد.
فرهاد میگوید پیش از اینکه تیر بخورد سه تن در اطراف او تیر خورده و در لحظه جان باختهاند. پس از مجروح شدن او، کسانی که او را به بیمارستان میرسانند تصور میکنند او نیز مرده است. فرهاد میگوید شايد مرگ راحتتر و لذتبخشتر از اين زندگی باشد. آخر قبلا تجربهاش کردهام، خيلی هم شيرين بود. نمی دانم خدا چرا مرا برگرداند به اين دنيای پر از ظلم و ستم. شايد قسمت بوده شاهد مظلوميت مردم ايران باشم.
فرهاد یگانه چندین بار تحت عمل جراحی در ایران قرار میگیرد و تا حدودی سلامتی خود را به دست میآورد. فرهاد برای دوری از اذیت و آزار مأموران امنیتی سرانجام از ایران خارج میشود و خود را به سوئد میرساند.
فرهاد در بیمارستانی در شهر Karlstad سوئد چندین بار تحت عمل جراحی قرار گرفت و دکترها چند ساچمه را از گوش او خارج کردند.
فرهاد شجاع و قهرمان برای آزادی کشورش به خیابان رفت و سهم او از آزادی شلیک ۲۰۰ ساچمه شد ، ساچمه های که بعد از گذشت ۱۵ سال در نزدیکی مغزش است دو ساچمه که از جمجهاش عبور کرد و وارد بافت مغزش شد که آسیب مغزی شدیدی ایجاد کرد و سمت چپ بدنش مادامالعمر فلج شد و متاسفانه از کار افتاده شده است.
سکوت و فراموشی ما، زنده به گور کردن همگی ماست.
از صفحه اینستاگرام مسعود علیزاده
#عاشورا_خونین_۸۸
#فرهاد_یگانه
#عاشورای۸۸
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادرهای دادخواه جاویدنامان سیدعلی سیدی و یلدا آقافضلی، در زادروز جاویدنام صدف موحدی، بر سر مزارش حاضر شدند.
صدف موحدی متولد ۱۳۸۲ و اهل تهران بود، او دانشآموز فعال دبیرستان ۲۲ بهمن جنت آباد بود که به جرم هدایت اعتراضات مدرسه و در آوردن مقنعه روز ۲۵ مهر ۱۴۰۱ در مسیر بازگشت از مدرسه به خانه مورد حمله مأموران امنیتی قرار گرفت و با ضربات متعدد باتوم به سرش دچار ضربه مغزی بود و پس از انتقال به بیمارستان جان باخت، مأموران امنیتی خانوادهاش را تهدید کردند تا بگویند بر اثر سکته قلب جان باخته.
#صدف_موحدی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
صدف موحدی متولد ۱۳۸۲ و اهل تهران بود، او دانشآموز فعال دبیرستان ۲۲ بهمن جنت آباد بود که به جرم هدایت اعتراضات مدرسه و در آوردن مقنعه روز ۲۵ مهر ۱۴۰۱ در مسیر بازگشت از مدرسه به خانه مورد حمله مأموران امنیتی قرار گرفت و با ضربات متعدد باتوم به سرش دچار ضربه مغزی بود و پس از انتقال به بیمارستان جان باخت، مأموران امنیتی خانوادهاش را تهدید کردند تا بگویند بر اثر سکته قلب جان باخته.
#صدف_موحدی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اعتراضات دی ماه ۹۶ را فراموش نمیکنیم. ملت ایران در اکثر شهرهای ایران به پا خاسته بودند و ابتدا در اعتراض به گرانی و سپس در اعتراض به اصل نظام در خیابانها حضور پیدا کردند.
یادمان نمی..رود شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» در دی ماه ۹۶ سر داده شد.
اما حکومت هم عده زیادی از مردم را کشت و مجروح کرد و هنوز بسیاری از آن کشتهشدهها گمنام ماندهاند.
یکی از مخاطبان توانا ضمن ارسال این تصاویر نوشت:
«درود، یکی از زندانیان سیاسی مسجدسلیمان هستم، این دو تا کلیپ مربوط میشه به اعتراضات دی ماه ۹۶ در مسجدسلیمان و کشته شدن آرش خدری و امین رمضانی در تاریخ ۱۲ دی ۹۶
کلیپمراسم هم ۱۵ دی ۹۶ و روز خاکسپاری این دو جاویدنام هست
از امین رمضانی ندارم
فقط شرایط توی شهر وحشتناک بود، آنقدر گاز اشکآور زده بودن که هیچ کس نمیتونست دو قدم راه بره، من حضور داشتم،خیلی خیلی شلوغ بود، گارد ریخته بود با یگانهای موتور سوار که مردم رو وحشت زده میکردن»
#دی۹۶ #اعتراضات_سراسری #مسجد_سلیمان #آرش_خدری #امین_رمضانی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یادمان نمی..رود شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» در دی ماه ۹۶ سر داده شد.
اما حکومت هم عده زیادی از مردم را کشت و مجروح کرد و هنوز بسیاری از آن کشتهشدهها گمنام ماندهاند.
یکی از مخاطبان توانا ضمن ارسال این تصاویر نوشت:
«درود، یکی از زندانیان سیاسی مسجدسلیمان هستم، این دو تا کلیپ مربوط میشه به اعتراضات دی ماه ۹۶ در مسجدسلیمان و کشته شدن آرش خدری و امین رمضانی در تاریخ ۱۲ دی ۹۶
کلیپمراسم هم ۱۵ دی ۹۶ و روز خاکسپاری این دو جاویدنام هست
از امین رمضانی ندارم
فقط شرایط توی شهر وحشتناک بود، آنقدر گاز اشکآور زده بودن که هیچ کس نمیتونست دو قدم راه بره، من حضور داشتم،خیلی خیلی شلوغ بود، گارد ریخته بود با یگانهای موتور سوار که مردم رو وحشت زده میکردن»
#دی۹۶ #اعتراضات_سراسری #مسجد_سلیمان #آرش_خدری #امین_رمضانی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام عرفان رضایی این ویدیو و تصاویر را در استوری اینستاگرام خود منتشر کرد.
او روی آنها نوشته:
«خاله این لوح و بغل کرده بود و داشت گریه میکرد خیلی کم اینجا میاد میگه نمیتونم نبودن عرفان و تحمل کنم خونه غم عجیبی داره، همه جای دیوار پراز عکس و خاطره تو هست، عرفان ما دیگه بدون تو فقط داریم جسممون و یدک میکشیم کاش هر چه زودتر دنیا به آخر برسه، کاش بیام پیشت و به آرامش برسم، روح و جانم خسته هست»
«عرفان من دلم گرفته امروز دلم گرفته، سعی کردم به روی خودم نیارم، اما نشد گاهی این غم اونقدر درد آوره که نمیتونم با خودم حملش کنم هنوز تو باورم نمیگنجه که چرا به چه جرمی حق زندگی رو ازت گرفتن دزد و لواط کار و زنا کار و هزار تا مجرم دیگه دارن زندگیشون و میکنن
فرشتهی معصوم من تمام اون روزهایی سخت یادم میاد ولی به خاطر وجود شیرین تو تحملش میکردم الان برای چی تحمل کنم»
«عرفان قشنگم من بمیرم برای عمر کوتاهت کاش اون شب کنارت بودم کاش اون دو تا گلوله میخورد به قلب من که تا ابد برای تو نسوزه که تا عمری حسرت نکشه قراره چند سال دیگه با این درد زندگی کنم قراره چند روز و چند ماه و چند سال دیگه این جسم و یدک بکشم، همش جلوی چشامی، میرم کوه همهی مسافت و با منی ، میخوام بخوابم زل میزنم به سقف و تورو میبینم، میخوام غدا بخورم کنار میز به عکست خیره میشم، میخام لباس نو بپوشم به یاد تو می افتم که میگفتی مامان لباس پاییزی میخوام و من گفتم هنوز که پاییز نیومده که لباس پاییزی بیاد بازار پاییز که رسید به جای لباس نو کفن پوشت کردن
دیروز یکی میگفت نفرین کارساز نیست اما من نا امید نمیشم تا ابد لعن و نفرین میکنم، اگه تو خدا باور بودی همچین حرفی ازت بعید بود ولی کائنات ) انتقامش رو باید بگیره خدا و باور دروغی تو پیشکش خودت»
#عرفان_رضایی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او روی آنها نوشته:
«خاله این لوح و بغل کرده بود و داشت گریه میکرد خیلی کم اینجا میاد میگه نمیتونم نبودن عرفان و تحمل کنم خونه غم عجیبی داره، همه جای دیوار پراز عکس و خاطره تو هست، عرفان ما دیگه بدون تو فقط داریم جسممون و یدک میکشیم کاش هر چه زودتر دنیا به آخر برسه، کاش بیام پیشت و به آرامش برسم، روح و جانم خسته هست»
«عرفان من دلم گرفته امروز دلم گرفته، سعی کردم به روی خودم نیارم، اما نشد گاهی این غم اونقدر درد آوره که نمیتونم با خودم حملش کنم هنوز تو باورم نمیگنجه که چرا به چه جرمی حق زندگی رو ازت گرفتن دزد و لواط کار و زنا کار و هزار تا مجرم دیگه دارن زندگیشون و میکنن
فرشتهی معصوم من تمام اون روزهایی سخت یادم میاد ولی به خاطر وجود شیرین تو تحملش میکردم الان برای چی تحمل کنم»
«عرفان قشنگم من بمیرم برای عمر کوتاهت کاش اون شب کنارت بودم کاش اون دو تا گلوله میخورد به قلب من که تا ابد برای تو نسوزه که تا عمری حسرت نکشه قراره چند سال دیگه با این درد زندگی کنم قراره چند روز و چند ماه و چند سال دیگه این جسم و یدک بکشم، همش جلوی چشامی، میرم کوه همهی مسافت و با منی ، میخوام بخوابم زل میزنم به سقف و تورو میبینم، میخوام غدا بخورم کنار میز به عکست خیره میشم، میخام لباس نو بپوشم به یاد تو می افتم که میگفتی مامان لباس پاییزی میخوام و من گفتم هنوز که پاییز نیومده که لباس پاییزی بیاد بازار پاییز که رسید به جای لباس نو کفن پوشت کردن
دیروز یکی میگفت نفرین کارساز نیست اما من نا امید نمیشم تا ابد لعن و نفرین میکنم، اگه تو خدا باور بودی همچین حرفی ازت بعید بود ولی کائنات ) انتقامش رو باید بگیره خدا و باور دروغی تو پیشکش خودت»
#عرفان_رضایی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم سالگرد جانباختن جاویدنام عادل کیانپور، با حضور جمعی از خانوادههای دادخواه برگزار شد.در این مراسم حسین نادربیگی عزیز، از مصدومان دو چشم، هم حضور داشت.
عادل کیانپور زندانی سیاسیای بود که از چهارم دیماه سال ۱۴۰۰ در اعتراض به محرومیت از حق دادرسی عادلانه و بدون رسيدگى پزشكى اعتصاب غذای خود را آغاز کرده بود و در پی وخامت حال بعدازظهر روز شنبه، ۱۱ دی ۱۴۰۰ در زندان شیبان اهواز جان باخت.
این زندانی سیاسی پیشتر طی حکمی از سوی دادگاه انقلاب اهواز، به اتهامهای «تبلیغ علیه نظام»، «تبلیغ به سود گروههای مخالف» و «تشویش اذهان عمومی به قصد برهم زدن امنیت ملی» به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
عادل آن سال مهر ماه دچار بیماری کرونا شده بود ولی به او مرخصی نداده بودند.
مادر آقای کیانپور پس از زندانیشدن فرزندش دچار سکته شده و در وضعیت مناسبی بهسر نمیبرد.
عادل که مدتی به یک گروه در کردستان عراق پیوسته بود، وقتی فکر کرد فریب خورده، به ایران بازگشته بود و خود را تسلیم کرده و تبرئه شده بود، اما مجددا بازداشت شد و در ممنوعیت ملاقات ماهها تخت شکنجه قرار گرفته بود. او به سه سال حبس محکوم شد. همسرش از او در این مدت جدا شد
چند بار اعتصاب غذا کرد که اعتنایی نکردند و وعده وعید دادند. با توجه به شرایطی که برایش پیش امده بود در یک فایل صوتی خطاب به «محسنی اژهای»گفت: «مگه نگفتین هر کس خارج کشور هست ما کمک میکنیم به زندگی برگرده؟ منظورتون از زندگی، زندگی تو زندان بود؟ اینجور رفتارها رو نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم.»
بعد از گذشت ۵ ماه، ۲ میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان وثیقه تعیین کردند که موقتا از زندان آزاد شود، اما ماموران نگذاشتند که مادرش وثیقه بگذارد. متعاقباً در زندان به کرونا مبتلا شد. ...چهارم دی ماه اعتصاب غذا کرد و یازدهم درگذشت.
#علیه_فراموشی #یادمون_نمیره #عادل_کیانپور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
عادل کیانپور زندانی سیاسیای بود که از چهارم دیماه سال ۱۴۰۰ در اعتراض به محرومیت از حق دادرسی عادلانه و بدون رسيدگى پزشكى اعتصاب غذای خود را آغاز کرده بود و در پی وخامت حال بعدازظهر روز شنبه، ۱۱ دی ۱۴۰۰ در زندان شیبان اهواز جان باخت.
این زندانی سیاسی پیشتر طی حکمی از سوی دادگاه انقلاب اهواز، به اتهامهای «تبلیغ علیه نظام»، «تبلیغ به سود گروههای مخالف» و «تشویش اذهان عمومی به قصد برهم زدن امنیت ملی» به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
عادل آن سال مهر ماه دچار بیماری کرونا شده بود ولی به او مرخصی نداده بودند.
مادر آقای کیانپور پس از زندانیشدن فرزندش دچار سکته شده و در وضعیت مناسبی بهسر نمیبرد.
عادل که مدتی به یک گروه در کردستان عراق پیوسته بود، وقتی فکر کرد فریب خورده، به ایران بازگشته بود و خود را تسلیم کرده و تبرئه شده بود، اما مجددا بازداشت شد و در ممنوعیت ملاقات ماهها تخت شکنجه قرار گرفته بود. او به سه سال حبس محکوم شد. همسرش از او در این مدت جدا شد
چند بار اعتصاب غذا کرد که اعتنایی نکردند و وعده وعید دادند. با توجه به شرایطی که برایش پیش امده بود در یک فایل صوتی خطاب به «محسنی اژهای»گفت: «مگه نگفتین هر کس خارج کشور هست ما کمک میکنیم به زندگی برگرده؟ منظورتون از زندگی، زندگی تو زندان بود؟ اینجور رفتارها رو نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم.»
بعد از گذشت ۵ ماه، ۲ میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان وثیقه تعیین کردند که موقتا از زندان آزاد شود، اما ماموران نگذاشتند که مادرش وثیقه بگذارد. متعاقباً در زندان به کرونا مبتلا شد. ...چهارم دی ماه اعتصاب غذا کرد و یازدهم درگذشت.
#علیه_فراموشی #یادمون_نمیره #عادل_کیانپور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر یاسر رحمانیراد، پزشک و فعال مدنی، بار دیگر از ارائه ویزیت آنلاین رایگان خبر داد. او نوشت:
تاریخ هرگز سکوت نمیکند. مسئله فراموششدگان پس از مهسا امینی با جنبش «نامش را بگو» مطرح شد و سپس با «به نامشان را بگو» گسترش یافت. جملهای که در این دو سه سال اخیر مکرر شنیدهایم، حقیقتی عمیق را بازگو میکند: «ستیز با قدرت، ستیز خاطره است با فراموشی.» تاریخ اگرچه قاعدهپذیر نیست، اما تصادفاتش نشان میدهد که سکوت نمیشناسد. این تصادفات زمانی معنا مییابند که وقایعی در جریان باشند و با میانجیگری تاریخ، به هم پیوند خورده و سکوت را به صدا بدل کنند. همانطور که بیژن الهی میگوید: «اما تو نشانهای، تو که یعنی، رویایی وجود داشت.» این همان نقطهای است که عاملیت انسان و وظیفه یادآوری اهمیت پیدا میکند.
بسیاری این روزها از «خونهایی که در این چند دهه هدر رفتهاند» سخن میگویند. اما من در درون خود همیشه میگویم: نه، رفیق! هیچ چیز هدر نمیرود. هر فریاد، هر رنج، و هر جان از دست رفته، جایی در آینده، با قدرت و در زمان خود، احضار خواهد شد. همین تلاشهای بیوقفه برای دادخواهی و ثبت خاطرات، نشان از امید به آیندهای دارند که در آن عدالت محقق میشود. بخشی از جهان آزاد امروز، بر پایه خاطرات احیاشده، رنجهای رسمیتیافته و شرمهایی همچون آشوویتس، گولاک و داخائو بنا شده است. تاریخ، نابهنگامیها را در خود مدفون میکند تا در زمانی مناسب، آنها را به ما عرضه کند.
دادگاه حمید نوری و زندهشدن نام هزاران مدفون در گورهای دستهجمعی، نمونهای کوچک از حقیقتی بزرگ است که در پیش داریم.
به مناسبت دومین سالگرد جانباختگان اعتراضات ۱۴۰۱، از تاریخ ۲۰ دیماه تا ۲۰ بهمنماه، به یاد همه جانباختگان، ویزیتهای آنلاین رایگان ارائه خواهم داد، بلکه اندکی از سنگینی دلم کاسته شود.
با @dryaserrahmanirad در ارتباط باشید تا زمان ویزیت را منشی برایتان تعیین کند.
#مهسا_امینی #دادخواهی #علیه_فراموشی #ویزیت_رایگان #یاسر_رحمانی_راد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تاریخ هرگز سکوت نمیکند. مسئله فراموششدگان پس از مهسا امینی با جنبش «نامش را بگو» مطرح شد و سپس با «به نامشان را بگو» گسترش یافت. جملهای که در این دو سه سال اخیر مکرر شنیدهایم، حقیقتی عمیق را بازگو میکند: «ستیز با قدرت، ستیز خاطره است با فراموشی.» تاریخ اگرچه قاعدهپذیر نیست، اما تصادفاتش نشان میدهد که سکوت نمیشناسد. این تصادفات زمانی معنا مییابند که وقایعی در جریان باشند و با میانجیگری تاریخ، به هم پیوند خورده و سکوت را به صدا بدل کنند. همانطور که بیژن الهی میگوید: «اما تو نشانهای، تو که یعنی، رویایی وجود داشت.» این همان نقطهای است که عاملیت انسان و وظیفه یادآوری اهمیت پیدا میکند.
بسیاری این روزها از «خونهایی که در این چند دهه هدر رفتهاند» سخن میگویند. اما من در درون خود همیشه میگویم: نه، رفیق! هیچ چیز هدر نمیرود. هر فریاد، هر رنج، و هر جان از دست رفته، جایی در آینده، با قدرت و در زمان خود، احضار خواهد شد. همین تلاشهای بیوقفه برای دادخواهی و ثبت خاطرات، نشان از امید به آیندهای دارند که در آن عدالت محقق میشود. بخشی از جهان آزاد امروز، بر پایه خاطرات احیاشده، رنجهای رسمیتیافته و شرمهایی همچون آشوویتس، گولاک و داخائو بنا شده است. تاریخ، نابهنگامیها را در خود مدفون میکند تا در زمانی مناسب، آنها را به ما عرضه کند.
دادگاه حمید نوری و زندهشدن نام هزاران مدفون در گورهای دستهجمعی، نمونهای کوچک از حقیقتی بزرگ است که در پیش داریم.
به مناسبت دومین سالگرد جانباختگان اعتراضات ۱۴۰۱، از تاریخ ۲۰ دیماه تا ۲۰ بهمنماه، به یاد همه جانباختگان، ویزیتهای آنلاین رایگان ارائه خواهم داد، بلکه اندکی از سنگینی دلم کاسته شود.
با @dryaserrahmanirad در ارتباط باشید تا زمان ویزیت را منشی برایتان تعیین کند.
#مهسا_امینی #دادخواهی #علیه_فراموشی #ویزیت_رایگان #یاسر_رحمانی_راد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#علیه_فراموشی
بخشهای خبری صدا و سیمای ایران در رد و انکار اصابت موشک به هواپیمای مسافربری بوئینگ ۷۳۷ خطوط هوایی اوکراین در آسمان تهران و انتساب سقوط به «نقص فنی»؛ پیش از تایید نهایی توسط ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی(۱۸-۲۰ دی ۱۳۹۸)
@hafezeye_tarikhi
فراموش نمیکنیم که چند روز به مردم ایران و جهان دروغ گفتید. فراموش نمیکنیم عوامل و حامیان داخلی و خارجیتان در شبکه اجتماعی توییتر دروغهایتان را تکرار کردند. فراموش نمیکنیم از همه امکاناتتان برای لاپوشانی جنایت استفاده کردید...
در حالی که همه میدانیم شلیک عمدی بود و از جان شهروندان عادی به عنوان سپر بلا استفاده کردید، همان کاری که حماس و حزبالله و بشار اسد هم از شما یاد گرفتند...
شما پدر مافیا هستید! ولی با تمام جنایتکار بودنتان، رفتنی هستید!
#هواپیمای_اوکراینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
#IRGCterrorists #PS752justice
@Tavaana_TavaanaTech
بخشهای خبری صدا و سیمای ایران در رد و انکار اصابت موشک به هواپیمای مسافربری بوئینگ ۷۳۷ خطوط هوایی اوکراین در آسمان تهران و انتساب سقوط به «نقص فنی»؛ پیش از تایید نهایی توسط ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی(۱۸-۲۰ دی ۱۳۹۸)
@hafezeye_tarikhi
فراموش نمیکنیم که چند روز به مردم ایران و جهان دروغ گفتید. فراموش نمیکنیم عوامل و حامیان داخلی و خارجیتان در شبکه اجتماعی توییتر دروغهایتان را تکرار کردند. فراموش نمیکنیم از همه امکاناتتان برای لاپوشانی جنایت استفاده کردید...
در حالی که همه میدانیم شلیک عمدی بود و از جان شهروندان عادی به عنوان سپر بلا استفاده کردید، همان کاری که حماس و حزبالله و بشار اسد هم از شما یاد گرفتند...
شما پدر مافیا هستید! ولی با تمام جنایتکار بودنتان، رفتنی هستید!
#هواپیمای_اوکراینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
#IRGCterrorists #PS752justice
@Tavaana_TavaanaTech
امروز زادروز جاویدنام آریانا سیف است. پدرش نوشت:
«امروز ۱۸ دی ۱۴۰۳ و صدمین پست اختصاص داره به تولد دخترم آریانا دوسدارم امروز یاد روزهای خوشحالیمون باشیم و من یک عکس یادگاری از جشن تولدش انتخاب کردم زمانیکه مهد کودک میرفت و امیدوارم بپسندید و باعث خشنودی روح عزیز سفر کرده باشه اینقدر روح سبک و مطلعی داره که مطمئنم از همه چیز باخبره نامش جاوید و یادش گرامی باد ❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌟🌟🌟🌈🌈🌈💐💐💐💢💢💢 »
اگر جمهوری اسلامی آریانا را نکشته بود، او تازه امروز ۲۳ سالگیاش را جشن میگرفت.
آریانا سیف دختر جوانی از تهران در تاریخ ۱۰ آذر ۱۴۰۱ به دست نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی به قتل رسید. آریانا فرزند فؤاد عاشق حیوانات بود و آرزو داشت روزی دامپزشک شود. او دیپلم خود را در رشته گردشگری گرفته بود و زندگی اش پر از عشق به ایران و مردمش بود. حتی با وجود پیشنهادهای مکرر پدرش برای مهاجرت به کانادا به دلیل علاقهاش به وطن از ترک ایران سر باز زده بود.
با آغاز خیزش انقلابی ۱۴۰۱ پس از قتل مهسا (ژینا) امینی آریانا به همراه دوستانش در تجمعات تهران از جمله در چیتگر و اکباتان حضور داشت. در روز ۱۰ آذر او با ماشین شخصیاش به تجمع چیتگر رفت. نیروهای امنیتی او را از روی پلاک ماشین شناسایی و دستگیر کردند.
پس از دستگیری، ماموران با گلولههای ساچمهای به سرش شلیک کردند و او را تحت شکنجه و ضرب و شتم شدید قرار دادند.
آریانا همان روز جان باخت. اما نیروهای حکومتی برای پنهانکردن جنایت خود پیکر او را به اطراف تهران بردند و با صحنهسازی وانمود کردند که او در اثر سقوط از سایت پاراگلایدر به درهای جان باخته است.
روز بعد خانواده آریانا برای تعیین هویت پیکر او فراخوانده شدند اما به دلیل شدت ضرب و شتم چهرهاش قابل شناسایی نبود و خانوادهاش تنها از روی لباس و موهایش او را تشخیص دادند پزشکی قانونی علت مرگ را برخورد جسم پرشتاب به سر و بدن اعلام کرد.
نیروهای امنیتی تحت فشار شدید به خانواده او اجازه ندادند که آریانا را در تهران به خاک بسپارند و آنها را مجبور کردند که در آرامستان وادی رودسر در یکی از روستاهای اطراف دفن شود. بر روی مزار او نوشته شد «به نام خدای رنگین کمان»
آریانا دختری پر از شور زندگی بود و آرزوهای بزرگی برای آینده داشت. او عاشق حیوانات، طبیعت و زندگی بود.
او معتقد بود که برای رسیدن به آزادی باید از ترس عبور کرد «بعضی وقتها باید از ترست بگذری تا زیبایی آن سمت ترس را ببینی»
#آریانا_سیف #علیه_فراموشی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«امروز ۱۸ دی ۱۴۰۳ و صدمین پست اختصاص داره به تولد دخترم آریانا دوسدارم امروز یاد روزهای خوشحالیمون باشیم و من یک عکس یادگاری از جشن تولدش انتخاب کردم زمانیکه مهد کودک میرفت و امیدوارم بپسندید و باعث خشنودی روح عزیز سفر کرده باشه اینقدر روح سبک و مطلعی داره که مطمئنم از همه چیز باخبره نامش جاوید و یادش گرامی باد ❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌟🌟🌟🌈🌈🌈💐💐💐💢💢💢 »
اگر جمهوری اسلامی آریانا را نکشته بود، او تازه امروز ۲۳ سالگیاش را جشن میگرفت.
آریانا سیف دختر جوانی از تهران در تاریخ ۱۰ آذر ۱۴۰۱ به دست نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی به قتل رسید. آریانا فرزند فؤاد عاشق حیوانات بود و آرزو داشت روزی دامپزشک شود. او دیپلم خود را در رشته گردشگری گرفته بود و زندگی اش پر از عشق به ایران و مردمش بود. حتی با وجود پیشنهادهای مکرر پدرش برای مهاجرت به کانادا به دلیل علاقهاش به وطن از ترک ایران سر باز زده بود.
با آغاز خیزش انقلابی ۱۴۰۱ پس از قتل مهسا (ژینا) امینی آریانا به همراه دوستانش در تجمعات تهران از جمله در چیتگر و اکباتان حضور داشت. در روز ۱۰ آذر او با ماشین شخصیاش به تجمع چیتگر رفت. نیروهای امنیتی او را از روی پلاک ماشین شناسایی و دستگیر کردند.
پس از دستگیری، ماموران با گلولههای ساچمهای به سرش شلیک کردند و او را تحت شکنجه و ضرب و شتم شدید قرار دادند.
آریانا همان روز جان باخت. اما نیروهای حکومتی برای پنهانکردن جنایت خود پیکر او را به اطراف تهران بردند و با صحنهسازی وانمود کردند که او در اثر سقوط از سایت پاراگلایدر به درهای جان باخته است.
روز بعد خانواده آریانا برای تعیین هویت پیکر او فراخوانده شدند اما به دلیل شدت ضرب و شتم چهرهاش قابل شناسایی نبود و خانوادهاش تنها از روی لباس و موهایش او را تشخیص دادند پزشکی قانونی علت مرگ را برخورد جسم پرشتاب به سر و بدن اعلام کرد.
نیروهای امنیتی تحت فشار شدید به خانواده او اجازه ندادند که آریانا را در تهران به خاک بسپارند و آنها را مجبور کردند که در آرامستان وادی رودسر در یکی از روستاهای اطراف دفن شود. بر روی مزار او نوشته شد «به نام خدای رنگین کمان»
آریانا دختری پر از شور زندگی بود و آرزوهای بزرگی برای آینده داشت. او عاشق حیوانات، طبیعت و زندگی بود.
او معتقد بود که برای رسیدن به آزادی باید از ترس عبور کرد «بعضی وقتها باید از ترست بگذری تا زیبایی آن سمت ترس را ببینی»
#آریانا_سیف #علیه_فراموشی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech