This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادرهای دادخواه جاویدنامان سیدعلی سیدی و یلدا آقافضلی، در زادروز جاویدنام صدف موحدی، بر سر مزارش حاضر شدند.
صدف موحدی متولد ۱۳۸۲ و اهل تهران بود، او دانشآموز فعال دبیرستان ۲۲ بهمن جنت آباد بود که به جرم هدایت اعتراضات مدرسه و در آوردن مقنعه روز ۲۵ مهر ۱۴۰۱ در مسیر بازگشت از مدرسه به خانه مورد حمله مأموران امنیتی قرار گرفت و با ضربات متعدد باتوم به سرش دچار ضربه مغزی بود و پس از انتقال به بیمارستان جان باخت، مأموران امنیتی خانوادهاش را تهدید کردند تا بگویند بر اثر سکته قلب جان باخته.
#صدف_موحدی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
صدف موحدی متولد ۱۳۸۲ و اهل تهران بود، او دانشآموز فعال دبیرستان ۲۲ بهمن جنت آباد بود که به جرم هدایت اعتراضات مدرسه و در آوردن مقنعه روز ۲۵ مهر ۱۴۰۱ در مسیر بازگشت از مدرسه به خانه مورد حمله مأموران امنیتی قرار گرفت و با ضربات متعدد باتوم به سرش دچار ضربه مغزی بود و پس از انتقال به بیمارستان جان باخت، مأموران امنیتی خانوادهاش را تهدید کردند تا بگویند بر اثر سکته قلب جان باخته.
#صدف_موحدی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اعتراضات دی ماه ۹۶ را فراموش نمیکنیم. ملت ایران در اکثر شهرهای ایران به پا خاسته بودند و ابتدا در اعتراض به گرانی و سپس در اعتراض به اصل نظام در خیابانها حضور پیدا کردند.
یادمان نمی..رود شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» در دی ماه ۹۶ سر داده شد.
اما حکومت هم عده زیادی از مردم را کشت و مجروح کرد و هنوز بسیاری از آن کشتهشدهها گمنام ماندهاند.
یکی از مخاطبان توانا ضمن ارسال این تصاویر نوشت:
«درود، یکی از زندانیان سیاسی مسجدسلیمان هستم، این دو تا کلیپ مربوط میشه به اعتراضات دی ماه ۹۶ در مسجدسلیمان و کشته شدن آرش خدری و امین رمضانی در تاریخ ۱۲ دی ۹۶
کلیپمراسم هم ۱۵ دی ۹۶ و روز خاکسپاری این دو جاویدنام هست
از امین رمضانی ندارم
فقط شرایط توی شهر وحشتناک بود، آنقدر گاز اشکآور زده بودن که هیچ کس نمیتونست دو قدم راه بره، من حضور داشتم،خیلی خیلی شلوغ بود، گارد ریخته بود با یگانهای موتور سوار که مردم رو وحشت زده میکردن»
#دی۹۶ #اعتراضات_سراسری #مسجد_سلیمان #آرش_خدری #امین_رمضانی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یادمان نمی..رود شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» در دی ماه ۹۶ سر داده شد.
اما حکومت هم عده زیادی از مردم را کشت و مجروح کرد و هنوز بسیاری از آن کشتهشدهها گمنام ماندهاند.
یکی از مخاطبان توانا ضمن ارسال این تصاویر نوشت:
«درود، یکی از زندانیان سیاسی مسجدسلیمان هستم، این دو تا کلیپ مربوط میشه به اعتراضات دی ماه ۹۶ در مسجدسلیمان و کشته شدن آرش خدری و امین رمضانی در تاریخ ۱۲ دی ۹۶
کلیپمراسم هم ۱۵ دی ۹۶ و روز خاکسپاری این دو جاویدنام هست
از امین رمضانی ندارم
فقط شرایط توی شهر وحشتناک بود، آنقدر گاز اشکآور زده بودن که هیچ کس نمیتونست دو قدم راه بره، من حضور داشتم،خیلی خیلی شلوغ بود، گارد ریخته بود با یگانهای موتور سوار که مردم رو وحشت زده میکردن»
#دی۹۶ #اعتراضات_سراسری #مسجد_سلیمان #آرش_خدری #امین_رمضانی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام عرفان رضایی این ویدیو و تصاویر را در استوری اینستاگرام خود منتشر کرد.
او روی آنها نوشته:
«خاله این لوح و بغل کرده بود و داشت گریه میکرد خیلی کم اینجا میاد میگه نمیتونم نبودن عرفان و تحمل کنم خونه غم عجیبی داره، همه جای دیوار پراز عکس و خاطره تو هست، عرفان ما دیگه بدون تو فقط داریم جسممون و یدک میکشیم کاش هر چه زودتر دنیا به آخر برسه، کاش بیام پیشت و به آرامش برسم، روح و جانم خسته هست»
«عرفان من دلم گرفته امروز دلم گرفته، سعی کردم به روی خودم نیارم، اما نشد گاهی این غم اونقدر درد آوره که نمیتونم با خودم حملش کنم هنوز تو باورم نمیگنجه که چرا به چه جرمی حق زندگی رو ازت گرفتن دزد و لواط کار و زنا کار و هزار تا مجرم دیگه دارن زندگیشون و میکنن
فرشتهی معصوم من تمام اون روزهایی سخت یادم میاد ولی به خاطر وجود شیرین تو تحملش میکردم الان برای چی تحمل کنم»
«عرفان قشنگم من بمیرم برای عمر کوتاهت کاش اون شب کنارت بودم کاش اون دو تا گلوله میخورد به قلب من که تا ابد برای تو نسوزه که تا عمری حسرت نکشه قراره چند سال دیگه با این درد زندگی کنم قراره چند روز و چند ماه و چند سال دیگه این جسم و یدک بکشم، همش جلوی چشامی، میرم کوه همهی مسافت و با منی ، میخوام بخوابم زل میزنم به سقف و تورو میبینم، میخوام غدا بخورم کنار میز به عکست خیره میشم، میخام لباس نو بپوشم به یاد تو می افتم که میگفتی مامان لباس پاییزی میخوام و من گفتم هنوز که پاییز نیومده که لباس پاییزی بیاد بازار پاییز که رسید به جای لباس نو کفن پوشت کردن
دیروز یکی میگفت نفرین کارساز نیست اما من نا امید نمیشم تا ابد لعن و نفرین میکنم، اگه تو خدا باور بودی همچین حرفی ازت بعید بود ولی کائنات ) انتقامش رو باید بگیره خدا و باور دروغی تو پیشکش خودت»
#عرفان_رضایی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او روی آنها نوشته:
«خاله این لوح و بغل کرده بود و داشت گریه میکرد خیلی کم اینجا میاد میگه نمیتونم نبودن عرفان و تحمل کنم خونه غم عجیبی داره، همه جای دیوار پراز عکس و خاطره تو هست، عرفان ما دیگه بدون تو فقط داریم جسممون و یدک میکشیم کاش هر چه زودتر دنیا به آخر برسه، کاش بیام پیشت و به آرامش برسم، روح و جانم خسته هست»
«عرفان من دلم گرفته امروز دلم گرفته، سعی کردم به روی خودم نیارم، اما نشد گاهی این غم اونقدر درد آوره که نمیتونم با خودم حملش کنم هنوز تو باورم نمیگنجه که چرا به چه جرمی حق زندگی رو ازت گرفتن دزد و لواط کار و زنا کار و هزار تا مجرم دیگه دارن زندگیشون و میکنن
فرشتهی معصوم من تمام اون روزهایی سخت یادم میاد ولی به خاطر وجود شیرین تو تحملش میکردم الان برای چی تحمل کنم»
«عرفان قشنگم من بمیرم برای عمر کوتاهت کاش اون شب کنارت بودم کاش اون دو تا گلوله میخورد به قلب من که تا ابد برای تو نسوزه که تا عمری حسرت نکشه قراره چند سال دیگه با این درد زندگی کنم قراره چند روز و چند ماه و چند سال دیگه این جسم و یدک بکشم، همش جلوی چشامی، میرم کوه همهی مسافت و با منی ، میخوام بخوابم زل میزنم به سقف و تورو میبینم، میخوام غدا بخورم کنار میز به عکست خیره میشم، میخام لباس نو بپوشم به یاد تو می افتم که میگفتی مامان لباس پاییزی میخوام و من گفتم هنوز که پاییز نیومده که لباس پاییزی بیاد بازار پاییز که رسید به جای لباس نو کفن پوشت کردن
دیروز یکی میگفت نفرین کارساز نیست اما من نا امید نمیشم تا ابد لعن و نفرین میکنم، اگه تو خدا باور بودی همچین حرفی ازت بعید بود ولی کائنات ) انتقامش رو باید بگیره خدا و باور دروغی تو پیشکش خودت»
#عرفان_رضایی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم سالگرد جانباختن جاویدنام عادل کیانپور، با حضور جمعی از خانوادههای دادخواه برگزار شد.در این مراسم حسین نادربیگی عزیز، از مصدومان دو چشم، هم حضور داشت.
عادل کیانپور زندانی سیاسیای بود که از چهارم دیماه سال ۱۴۰۰ در اعتراض به محرومیت از حق دادرسی عادلانه و بدون رسيدگى پزشكى اعتصاب غذای خود را آغاز کرده بود و در پی وخامت حال بعدازظهر روز شنبه، ۱۱ دی ۱۴۰۰ در زندان شیبان اهواز جان باخت.
این زندانی سیاسی پیشتر طی حکمی از سوی دادگاه انقلاب اهواز، به اتهامهای «تبلیغ علیه نظام»، «تبلیغ به سود گروههای مخالف» و «تشویش اذهان عمومی به قصد برهم زدن امنیت ملی» به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
عادل آن سال مهر ماه دچار بیماری کرونا شده بود ولی به او مرخصی نداده بودند.
مادر آقای کیانپور پس از زندانیشدن فرزندش دچار سکته شده و در وضعیت مناسبی بهسر نمیبرد.
عادل که مدتی به یک گروه در کردستان عراق پیوسته بود، وقتی فکر کرد فریب خورده، به ایران بازگشته بود و خود را تسلیم کرده و تبرئه شده بود، اما مجددا بازداشت شد و در ممنوعیت ملاقات ماهها تخت شکنجه قرار گرفته بود. او به سه سال حبس محکوم شد. همسرش از او در این مدت جدا شد
چند بار اعتصاب غذا کرد که اعتنایی نکردند و وعده وعید دادند. با توجه به شرایطی که برایش پیش امده بود در یک فایل صوتی خطاب به «محسنی اژهای»گفت: «مگه نگفتین هر کس خارج کشور هست ما کمک میکنیم به زندگی برگرده؟ منظورتون از زندگی، زندگی تو زندان بود؟ اینجور رفتارها رو نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم.»
بعد از گذشت ۵ ماه، ۲ میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان وثیقه تعیین کردند که موقتا از زندان آزاد شود، اما ماموران نگذاشتند که مادرش وثیقه بگذارد. متعاقباً در زندان به کرونا مبتلا شد. ...چهارم دی ماه اعتصاب غذا کرد و یازدهم درگذشت.
#علیه_فراموشی #یادمون_نمیره #عادل_کیانپور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
عادل کیانپور زندانی سیاسیای بود که از چهارم دیماه سال ۱۴۰۰ در اعتراض به محرومیت از حق دادرسی عادلانه و بدون رسيدگى پزشكى اعتصاب غذای خود را آغاز کرده بود و در پی وخامت حال بعدازظهر روز شنبه، ۱۱ دی ۱۴۰۰ در زندان شیبان اهواز جان باخت.
این زندانی سیاسی پیشتر طی حکمی از سوی دادگاه انقلاب اهواز، به اتهامهای «تبلیغ علیه نظام»، «تبلیغ به سود گروههای مخالف» و «تشویش اذهان عمومی به قصد برهم زدن امنیت ملی» به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
عادل آن سال مهر ماه دچار بیماری کرونا شده بود ولی به او مرخصی نداده بودند.
مادر آقای کیانپور پس از زندانیشدن فرزندش دچار سکته شده و در وضعیت مناسبی بهسر نمیبرد.
عادل که مدتی به یک گروه در کردستان عراق پیوسته بود، وقتی فکر کرد فریب خورده، به ایران بازگشته بود و خود را تسلیم کرده و تبرئه شده بود، اما مجددا بازداشت شد و در ممنوعیت ملاقات ماهها تخت شکنجه قرار گرفته بود. او به سه سال حبس محکوم شد. همسرش از او در این مدت جدا شد
چند بار اعتصاب غذا کرد که اعتنایی نکردند و وعده وعید دادند. با توجه به شرایطی که برایش پیش امده بود در یک فایل صوتی خطاب به «محسنی اژهای»گفت: «مگه نگفتین هر کس خارج کشور هست ما کمک میکنیم به زندگی برگرده؟ منظورتون از زندگی، زندگی تو زندان بود؟ اینجور رفتارها رو نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم.»
بعد از گذشت ۵ ماه، ۲ میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان وثیقه تعیین کردند که موقتا از زندان آزاد شود، اما ماموران نگذاشتند که مادرش وثیقه بگذارد. متعاقباً در زندان به کرونا مبتلا شد. ...چهارم دی ماه اعتصاب غذا کرد و یازدهم درگذشت.
#علیه_فراموشی #یادمون_نمیره #عادل_کیانپور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر یاسر رحمانیراد، پزشک و فعال مدنی، بار دیگر از ارائه ویزیت آنلاین رایگان خبر داد. او نوشت:
تاریخ هرگز سکوت نمیکند. مسئله فراموششدگان پس از مهسا امینی با جنبش «نامش را بگو» مطرح شد و سپس با «به نامشان را بگو» گسترش یافت. جملهای که در این دو سه سال اخیر مکرر شنیدهایم، حقیقتی عمیق را بازگو میکند: «ستیز با قدرت، ستیز خاطره است با فراموشی.» تاریخ اگرچه قاعدهپذیر نیست، اما تصادفاتش نشان میدهد که سکوت نمیشناسد. این تصادفات زمانی معنا مییابند که وقایعی در جریان باشند و با میانجیگری تاریخ، به هم پیوند خورده و سکوت را به صدا بدل کنند. همانطور که بیژن الهی میگوید: «اما تو نشانهای، تو که یعنی، رویایی وجود داشت.» این همان نقطهای است که عاملیت انسان و وظیفه یادآوری اهمیت پیدا میکند.
بسیاری این روزها از «خونهایی که در این چند دهه هدر رفتهاند» سخن میگویند. اما من در درون خود همیشه میگویم: نه، رفیق! هیچ چیز هدر نمیرود. هر فریاد، هر رنج، و هر جان از دست رفته، جایی در آینده، با قدرت و در زمان خود، احضار خواهد شد. همین تلاشهای بیوقفه برای دادخواهی و ثبت خاطرات، نشان از امید به آیندهای دارند که در آن عدالت محقق میشود. بخشی از جهان آزاد امروز، بر پایه خاطرات احیاشده، رنجهای رسمیتیافته و شرمهایی همچون آشوویتس، گولاک و داخائو بنا شده است. تاریخ، نابهنگامیها را در خود مدفون میکند تا در زمانی مناسب، آنها را به ما عرضه کند.
دادگاه حمید نوری و زندهشدن نام هزاران مدفون در گورهای دستهجمعی، نمونهای کوچک از حقیقتی بزرگ است که در پیش داریم.
به مناسبت دومین سالگرد جانباختگان اعتراضات ۱۴۰۱، از تاریخ ۲۰ دیماه تا ۲۰ بهمنماه، به یاد همه جانباختگان، ویزیتهای آنلاین رایگان ارائه خواهم داد، بلکه اندکی از سنگینی دلم کاسته شود.
با @dryaserrahmanirad در ارتباط باشید تا زمان ویزیت را منشی برایتان تعیین کند.
#مهسا_امینی #دادخواهی #علیه_فراموشی #ویزیت_رایگان #یاسر_رحمانی_راد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تاریخ هرگز سکوت نمیکند. مسئله فراموششدگان پس از مهسا امینی با جنبش «نامش را بگو» مطرح شد و سپس با «به نامشان را بگو» گسترش یافت. جملهای که در این دو سه سال اخیر مکرر شنیدهایم، حقیقتی عمیق را بازگو میکند: «ستیز با قدرت، ستیز خاطره است با فراموشی.» تاریخ اگرچه قاعدهپذیر نیست، اما تصادفاتش نشان میدهد که سکوت نمیشناسد. این تصادفات زمانی معنا مییابند که وقایعی در جریان باشند و با میانجیگری تاریخ، به هم پیوند خورده و سکوت را به صدا بدل کنند. همانطور که بیژن الهی میگوید: «اما تو نشانهای، تو که یعنی، رویایی وجود داشت.» این همان نقطهای است که عاملیت انسان و وظیفه یادآوری اهمیت پیدا میکند.
بسیاری این روزها از «خونهایی که در این چند دهه هدر رفتهاند» سخن میگویند. اما من در درون خود همیشه میگویم: نه، رفیق! هیچ چیز هدر نمیرود. هر فریاد، هر رنج، و هر جان از دست رفته، جایی در آینده، با قدرت و در زمان خود، احضار خواهد شد. همین تلاشهای بیوقفه برای دادخواهی و ثبت خاطرات، نشان از امید به آیندهای دارند که در آن عدالت محقق میشود. بخشی از جهان آزاد امروز، بر پایه خاطرات احیاشده، رنجهای رسمیتیافته و شرمهایی همچون آشوویتس، گولاک و داخائو بنا شده است. تاریخ، نابهنگامیها را در خود مدفون میکند تا در زمانی مناسب، آنها را به ما عرضه کند.
دادگاه حمید نوری و زندهشدن نام هزاران مدفون در گورهای دستهجمعی، نمونهای کوچک از حقیقتی بزرگ است که در پیش داریم.
به مناسبت دومین سالگرد جانباختگان اعتراضات ۱۴۰۱، از تاریخ ۲۰ دیماه تا ۲۰ بهمنماه، به یاد همه جانباختگان، ویزیتهای آنلاین رایگان ارائه خواهم داد، بلکه اندکی از سنگینی دلم کاسته شود.
با @dryaserrahmanirad در ارتباط باشید تا زمان ویزیت را منشی برایتان تعیین کند.
#مهسا_امینی #دادخواهی #علیه_فراموشی #ویزیت_رایگان #یاسر_رحمانی_راد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#علیه_فراموشی
بخشهای خبری صدا و سیمای ایران در رد و انکار اصابت موشک به هواپیمای مسافربری بوئینگ ۷۳۷ خطوط هوایی اوکراین در آسمان تهران و انتساب سقوط به «نقص فنی»؛ پیش از تایید نهایی توسط ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی(۱۸-۲۰ دی ۱۳۹۸)
@hafezeye_tarikhi
فراموش نمیکنیم که چند روز به مردم ایران و جهان دروغ گفتید. فراموش نمیکنیم عوامل و حامیان داخلی و خارجیتان در شبکه اجتماعی توییتر دروغهایتان را تکرار کردند. فراموش نمیکنیم از همه امکاناتتان برای لاپوشانی جنایت استفاده کردید...
در حالی که همه میدانیم شلیک عمدی بود و از جان شهروندان عادی به عنوان سپر بلا استفاده کردید، همان کاری که حماس و حزبالله و بشار اسد هم از شما یاد گرفتند...
شما پدر مافیا هستید! ولی با تمام جنایتکار بودنتان، رفتنی هستید!
#هواپیمای_اوکراینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
#IRGCterrorists #PS752justice
@Tavaana_TavaanaTech
بخشهای خبری صدا و سیمای ایران در رد و انکار اصابت موشک به هواپیمای مسافربری بوئینگ ۷۳۷ خطوط هوایی اوکراین در آسمان تهران و انتساب سقوط به «نقص فنی»؛ پیش از تایید نهایی توسط ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی(۱۸-۲۰ دی ۱۳۹۸)
@hafezeye_tarikhi
فراموش نمیکنیم که چند روز به مردم ایران و جهان دروغ گفتید. فراموش نمیکنیم عوامل و حامیان داخلی و خارجیتان در شبکه اجتماعی توییتر دروغهایتان را تکرار کردند. فراموش نمیکنیم از همه امکاناتتان برای لاپوشانی جنایت استفاده کردید...
در حالی که همه میدانیم شلیک عمدی بود و از جان شهروندان عادی به عنوان سپر بلا استفاده کردید، همان کاری که حماس و حزبالله و بشار اسد هم از شما یاد گرفتند...
شما پدر مافیا هستید! ولی با تمام جنایتکار بودنتان، رفتنی هستید!
#هواپیمای_اوکراینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
#IRGCterrorists #PS752justice
@Tavaana_TavaanaTech
امروز زادروز جاویدنام آریانا سیف است. پدرش نوشت:
«امروز ۱۸ دی ۱۴۰۳ و صدمین پست اختصاص داره به تولد دخترم آریانا دوسدارم امروز یاد روزهای خوشحالیمون باشیم و من یک عکس یادگاری از جشن تولدش انتخاب کردم زمانیکه مهد کودک میرفت و امیدوارم بپسندید و باعث خشنودی روح عزیز سفر کرده باشه اینقدر روح سبک و مطلعی داره که مطمئنم از همه چیز باخبره نامش جاوید و یادش گرامی باد ❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌟🌟🌟🌈🌈🌈💐💐💐💢💢💢 »
اگر جمهوری اسلامی آریانا را نکشته بود، او تازه امروز ۲۳ سالگیاش را جشن میگرفت.
آریانا سیف دختر جوانی از تهران در تاریخ ۱۰ آذر ۱۴۰۱ به دست نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی به قتل رسید. آریانا فرزند فؤاد عاشق حیوانات بود و آرزو داشت روزی دامپزشک شود. او دیپلم خود را در رشته گردشگری گرفته بود و زندگی اش پر از عشق به ایران و مردمش بود. حتی با وجود پیشنهادهای مکرر پدرش برای مهاجرت به کانادا به دلیل علاقهاش به وطن از ترک ایران سر باز زده بود.
با آغاز خیزش انقلابی ۱۴۰۱ پس از قتل مهسا (ژینا) امینی آریانا به همراه دوستانش در تجمعات تهران از جمله در چیتگر و اکباتان حضور داشت. در روز ۱۰ آذر او با ماشین شخصیاش به تجمع چیتگر رفت. نیروهای امنیتی او را از روی پلاک ماشین شناسایی و دستگیر کردند.
پس از دستگیری، ماموران با گلولههای ساچمهای به سرش شلیک کردند و او را تحت شکنجه و ضرب و شتم شدید قرار دادند.
آریانا همان روز جان باخت. اما نیروهای حکومتی برای پنهانکردن جنایت خود پیکر او را به اطراف تهران بردند و با صحنهسازی وانمود کردند که او در اثر سقوط از سایت پاراگلایدر به درهای جان باخته است.
روز بعد خانواده آریانا برای تعیین هویت پیکر او فراخوانده شدند اما به دلیل شدت ضرب و شتم چهرهاش قابل شناسایی نبود و خانوادهاش تنها از روی لباس و موهایش او را تشخیص دادند پزشکی قانونی علت مرگ را برخورد جسم پرشتاب به سر و بدن اعلام کرد.
نیروهای امنیتی تحت فشار شدید به خانواده او اجازه ندادند که آریانا را در تهران به خاک بسپارند و آنها را مجبور کردند که در آرامستان وادی رودسر در یکی از روستاهای اطراف دفن شود. بر روی مزار او نوشته شد «به نام خدای رنگین کمان»
آریانا دختری پر از شور زندگی بود و آرزوهای بزرگی برای آینده داشت. او عاشق حیوانات، طبیعت و زندگی بود.
او معتقد بود که برای رسیدن به آزادی باید از ترس عبور کرد «بعضی وقتها باید از ترست بگذری تا زیبایی آن سمت ترس را ببینی»
#آریانا_سیف #علیه_فراموشی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«امروز ۱۸ دی ۱۴۰۳ و صدمین پست اختصاص داره به تولد دخترم آریانا دوسدارم امروز یاد روزهای خوشحالیمون باشیم و من یک عکس یادگاری از جشن تولدش انتخاب کردم زمانیکه مهد کودک میرفت و امیدوارم بپسندید و باعث خشنودی روح عزیز سفر کرده باشه اینقدر روح سبک و مطلعی داره که مطمئنم از همه چیز باخبره نامش جاوید و یادش گرامی باد ❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌟🌟🌟🌈🌈🌈💐💐💐💢💢💢 »
اگر جمهوری اسلامی آریانا را نکشته بود، او تازه امروز ۲۳ سالگیاش را جشن میگرفت.
آریانا سیف دختر جوانی از تهران در تاریخ ۱۰ آذر ۱۴۰۱ به دست نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی به قتل رسید. آریانا فرزند فؤاد عاشق حیوانات بود و آرزو داشت روزی دامپزشک شود. او دیپلم خود را در رشته گردشگری گرفته بود و زندگی اش پر از عشق به ایران و مردمش بود. حتی با وجود پیشنهادهای مکرر پدرش برای مهاجرت به کانادا به دلیل علاقهاش به وطن از ترک ایران سر باز زده بود.
با آغاز خیزش انقلابی ۱۴۰۱ پس از قتل مهسا (ژینا) امینی آریانا به همراه دوستانش در تجمعات تهران از جمله در چیتگر و اکباتان حضور داشت. در روز ۱۰ آذر او با ماشین شخصیاش به تجمع چیتگر رفت. نیروهای امنیتی او را از روی پلاک ماشین شناسایی و دستگیر کردند.
پس از دستگیری، ماموران با گلولههای ساچمهای به سرش شلیک کردند و او را تحت شکنجه و ضرب و شتم شدید قرار دادند.
آریانا همان روز جان باخت. اما نیروهای حکومتی برای پنهانکردن جنایت خود پیکر او را به اطراف تهران بردند و با صحنهسازی وانمود کردند که او در اثر سقوط از سایت پاراگلایدر به درهای جان باخته است.
روز بعد خانواده آریانا برای تعیین هویت پیکر او فراخوانده شدند اما به دلیل شدت ضرب و شتم چهرهاش قابل شناسایی نبود و خانوادهاش تنها از روی لباس و موهایش او را تشخیص دادند پزشکی قانونی علت مرگ را برخورد جسم پرشتاب به سر و بدن اعلام کرد.
نیروهای امنیتی تحت فشار شدید به خانواده او اجازه ندادند که آریانا را در تهران به خاک بسپارند و آنها را مجبور کردند که در آرامستان وادی رودسر در یکی از روستاهای اطراف دفن شود. بر روی مزار او نوشته شد «به نام خدای رنگین کمان»
آریانا دختری پر از شور زندگی بود و آرزوهای بزرگی برای آینده داشت. او عاشق حیوانات، طبیعت و زندگی بود.
او معتقد بود که برای رسیدن به آزادی باید از ترس عبور کرد «بعضی وقتها باید از ترست بگذری تا زیبایی آن سمت ترس را ببینی»
#آریانا_سیف #علیه_فراموشی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادنامهای برای سارو قهرمانی: جانباخته در راه آزادی
سارو قهرمانی، جوانی ۲۴ ساله از شهر سنندج، فرزند محمد و مادری دلسوز که او را «عشق مادر» میخواند، یکی از هزاران قربانی سرکوب وحشیانهی حکومت جمهوری اسلامی است. او متولد ۹ خرداد ۱۳۷۲ بود و در ۲۲ دیماه ۱۳۹۶ در اثر شکنجه در بازداشتگاه اطلاعات سنندج جان خود را از دست داد.
سارو در نوجوانی به اتهام هواداری از کومله زندانی شده بود، پلی بعد از دو سال تحمل حبس آزاد شده بود.
سارو مردی پرامید بود که با نامزد خود تصمیم به ازدواج داشت و زندگی سادهاش را با کار در رستوران در تهران سپری میکرد.
در دیماه ۱۳۹۶، اعتراضات سراسری علیه استبداد آغاز شد و سارو نیز به صف مردم معترض پیوست. در ۱۲ دیماه همان سال، نیروهای امنیتی او را بازداشت و به بازداشتگاه اطلاعات سنندج منتقل کردند. آنجا، شکنجههای بیرحمانهای به او تحمیل شد که تاب نیاورد و زیر فشار جان باخت.
ماموران امنیتی به خانوادهی سارو خبر دادند که او در یک «درگیری مسلحانه» کشته شده است، اما هیچ سند و مدرکی برای این ادعا ارائه نکردند. بدن بیجان او که آثار ضرب و شتم وحشتناک بر آن نمایان بود، بدون امکان کالبدشکافی رسمی، به خاک سپرده شد. خاکسپاری او در قطعهی ۳ بهشت محمدی سنندج، در حضور پدر و مادرش و نیروهای امنیتی، با تحقیر و بیاحترامی کامل انجام شد. اجازه برگزاری مراسم ختم نیز از خانوادهاش گرفته شد، و فضای خانهی آنها تحت کنترل و تهدید نیروهای اطلاعاتی قرار گرفت.
حکومت از پدر سارو اعتراف اجباری گرفت تا روایت آنها را تایید کند و شهادت دروغ بدهد، در حالی که گروه کومله اعلام کرد که او هیچ ارتباط تشکیلاتیای با آنها نداشت. بسیاری از افراد گفتند اگر سارو در درگیری کشته شده بود و عضو کومله بود، پیکرش را به خانواده تحویل نمیداند، مثل همه افرادی که چنان وضعیتی داشتند.
مادر سارو، با شجاعت و دلی خونین، در اینستاگرام به عنوان «سارو قلب مادر»، عکسها و یادگارهای او را منتشر کرد تا صدای فرزندش خاموش نشود.
داستان زندگی و جانباختن سارو قهرمانی، داستانی از جنایت، سرکوب، و ایستادگی است.
#سارو_قهرمانی #مادران_دادخواه
#علیه_فراموشی #مهسا_امینی #سنندج #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سارو قهرمانی، جوانی ۲۴ ساله از شهر سنندج، فرزند محمد و مادری دلسوز که او را «عشق مادر» میخواند، یکی از هزاران قربانی سرکوب وحشیانهی حکومت جمهوری اسلامی است. او متولد ۹ خرداد ۱۳۷۲ بود و در ۲۲ دیماه ۱۳۹۶ در اثر شکنجه در بازداشتگاه اطلاعات سنندج جان خود را از دست داد.
سارو در نوجوانی به اتهام هواداری از کومله زندانی شده بود، پلی بعد از دو سال تحمل حبس آزاد شده بود.
سارو مردی پرامید بود که با نامزد خود تصمیم به ازدواج داشت و زندگی سادهاش را با کار در رستوران در تهران سپری میکرد.
در دیماه ۱۳۹۶، اعتراضات سراسری علیه استبداد آغاز شد و سارو نیز به صف مردم معترض پیوست. در ۱۲ دیماه همان سال، نیروهای امنیتی او را بازداشت و به بازداشتگاه اطلاعات سنندج منتقل کردند. آنجا، شکنجههای بیرحمانهای به او تحمیل شد که تاب نیاورد و زیر فشار جان باخت.
ماموران امنیتی به خانوادهی سارو خبر دادند که او در یک «درگیری مسلحانه» کشته شده است، اما هیچ سند و مدرکی برای این ادعا ارائه نکردند. بدن بیجان او که آثار ضرب و شتم وحشتناک بر آن نمایان بود، بدون امکان کالبدشکافی رسمی، به خاک سپرده شد. خاکسپاری او در قطعهی ۳ بهشت محمدی سنندج، در حضور پدر و مادرش و نیروهای امنیتی، با تحقیر و بیاحترامی کامل انجام شد. اجازه برگزاری مراسم ختم نیز از خانوادهاش گرفته شد، و فضای خانهی آنها تحت کنترل و تهدید نیروهای اطلاعاتی قرار گرفت.
حکومت از پدر سارو اعتراف اجباری گرفت تا روایت آنها را تایید کند و شهادت دروغ بدهد، در حالی که گروه کومله اعلام کرد که او هیچ ارتباط تشکیلاتیای با آنها نداشت. بسیاری از افراد گفتند اگر سارو در درگیری کشته شده بود و عضو کومله بود، پیکرش را به خانواده تحویل نمیداند، مثل همه افرادی که چنان وضعیتی داشتند.
مادر سارو، با شجاعت و دلی خونین، در اینستاگرام به عنوان «سارو قلب مادر»، عکسها و یادگارهای او را منتشر کرد تا صدای فرزندش خاموش نشود.
داستان زندگی و جانباختن سارو قهرمانی، داستانی از جنایت، سرکوب، و ایستادگی است.
#سارو_قهرمانی #مادران_دادخواه
#علیه_فراموشی #مهسا_امینی #سنندج #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یکی از دلایل قطعی فروپاشی ابهت رژیمهای دیکتاتور، زندهنگهداشت جنایتهایی است که توسط این رژیمها انجام گرفتهاند.
از یاد نبریم هنوز ساعاتی از شلیک موشکهای سپاه به هواپیمای اوکراینی نگذشته بود که عوامل جمهوری اسلامی به محل حادثه بولدوزر فرستادند تا بتوانند در حد توان ننگ جنایت را پاک کنند.
این اول ماجرا بود و کارهای بسیار دیگر کردند تا این ماجرا محو و فراموش شود و از آن به عنوان رخدادی عادی یاد شود.
آنچه نگذاشت، جنبشی بود که تحت نام دادخواهی به مبارزه با فراموشی دست زد.
علیه فراموشی، علیه فراموشسازی جنایت، علیه فراموشاندن جنایت، و هشداری به فراموشکاران که اگر امروز علیه نقض حقوق دیگران اعتراض نکنند، ناقضان حقوق انسان روزی در خانه او را خواهند زد.
دادخواهی حق ایرانیان است جنایات جمهوری اسلامی از آتشسوزی سینما رکس آبادان آغاز شد و پس از آن به پشتبام مدرسه رفاه انجامید و با قتلعام بیش از ۳ هزار زندانی ادامه یافت و پس از آن هم جمهوری اسلامی سایه جنایت و قساوت را بر سر ایران افکنداند.
https://tavaana.org/ps752/
طرح از رضا عقیلی
#یاری_مدنی_توانا #علیه_فراموشی
#دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech
از یاد نبریم هنوز ساعاتی از شلیک موشکهای سپاه به هواپیمای اوکراینی نگذشته بود که عوامل جمهوری اسلامی به محل حادثه بولدوزر فرستادند تا بتوانند در حد توان ننگ جنایت را پاک کنند.
این اول ماجرا بود و کارهای بسیار دیگر کردند تا این ماجرا محو و فراموش شود و از آن به عنوان رخدادی عادی یاد شود.
آنچه نگذاشت، جنبشی بود که تحت نام دادخواهی به مبارزه با فراموشی دست زد.
علیه فراموشی، علیه فراموشسازی جنایت، علیه فراموشاندن جنایت، و هشداری به فراموشکاران که اگر امروز علیه نقض حقوق دیگران اعتراض نکنند، ناقضان حقوق انسان روزی در خانه او را خواهند زد.
دادخواهی حق ایرانیان است جنایات جمهوری اسلامی از آتشسوزی سینما رکس آبادان آغاز شد و پس از آن به پشتبام مدرسه رفاه انجامید و با قتلعام بیش از ۳ هزار زندانی ادامه یافت و پس از آن هم جمهوری اسلامی سایه جنایت و قساوت را بر سر ایران افکنداند.
https://tavaana.org/ps752/
طرح از رضا عقیلی
#یاری_مدنی_توانا #علیه_فراموشی
#دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در صعودی موفقیتآمیز یک کوهنورد ایرانی در مسیر جدید در کوههای راکی کانادا را پیمود و نام این مسیر را «نیکا» گذاشت
یکی از کوهنوردان ایرانی ساکن کانادا موفق شد در یک صعود زمستانی دشوار، کوهی در رشتهکوههای راکی را از مسیری جدید فتح کند. این کوهنورد به پاس گرامیداشت یاد نیکا شاکرمی، نام این مسیر جدید را «نیکا شاکرمی» گذاشته است و در تلاش است تا این نام را به ثبت برساند.
این صعود که پس از چهار بار تلاش در شرایط سخت زمستانی به سرانجام رسید، نه تنها دستاوردی بزرگ در عرصه کوهنوردی محسوب میشود، بلکه یادبودی از شجاعت و مقاومت در برابر ناملایمات است.
تصاویر و فیلمهای این صعود برای ما ارسال شده است. این کوهنورد جوان از این طریق یاد نیکا را زنده نگاه داشته است. نیکایی که شجاعت و شهامتش مسیر تازهای پیش پای مردم ایران گذاشته است، ایستادگی، غرور، افتخار، پایداری و سوزاندن نماد سلطه حکومت...
#نیکا_شاکرمی #دادخواهی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در صعودی موفقیتآمیز یک کوهنورد ایرانی در مسیر جدید در کوههای راکی کانادا را پیمود و نام این مسیر را «نیکا» گذاشت
یکی از کوهنوردان ایرانی ساکن کانادا موفق شد در یک صعود زمستانی دشوار، کوهی در رشتهکوههای راکی را از مسیری جدید فتح کند. این کوهنورد به پاس گرامیداشت یاد نیکا شاکرمی، نام این مسیر جدید را «نیکا شاکرمی» گذاشته است و در تلاش است تا این نام را به ثبت برساند.
این صعود که پس از چهار بار تلاش در شرایط سخت زمستانی به سرانجام رسید، نه تنها دستاوردی بزرگ در عرصه کوهنوردی محسوب میشود، بلکه یادبودی از شجاعت و مقاومت در برابر ناملایمات است.
تصاویر و فیلمهای این صعود برای ما ارسال شده است. این کوهنورد جوان از این طریق یاد نیکا را زنده نگاه داشته است. نیکایی که شجاعت و شهامتش مسیر تازهای پیش پای مردم ایران گذاشته است، ایستادگی، غرور، افتخار، پایداری و سوزاندن نماد سلطه حکومت...
#نیکا_شاکرمی #دادخواهی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معصومه آذری، مادر جاویدنام حنانه کیا، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«گل زیبا روی من، حنانه جان
۲۵ سال از به دنیا آمدنت، از آن سپیده دمی که با چشمان درشت و زیبا به این دنیای فانی پا نهادی گذشت،
اکنون تو نیستی وهمچنان در ۲۲ سالگیت مانده ای و من با خاطراتت روزها و شبها را سپری میکنم
و دلتنگ روزای خوشی هستم که باهم در کنار خانوادهی چهار نفرهمان میگذراندیم۰ چه زود گذشت خوشیهامان، حال که تو را در کنارمان نداریم، دخترم،خداوند مهربان را در آغوش خود داریم و هر لحظه از غم دوریت به او پناه میبریم واز او طلب صبر و آرامش میکنیم همانا خداوند صابران را مورد لطف و عنایت خود قرار میدهد.
حنانه قشنگمم، تولد ۲۵ سالگیت در آسمانها کنار زیباترین خالق هستی شاد باش عزیز مادررر 💔🕊»
#حنانه_کیا
#عروس_ایران
#مادران_دادخواه
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«گل زیبا روی من، حنانه جان
۲۵ سال از به دنیا آمدنت، از آن سپیده دمی که با چشمان درشت و زیبا به این دنیای فانی پا نهادی گذشت،
اکنون تو نیستی وهمچنان در ۲۲ سالگیت مانده ای و من با خاطراتت روزها و شبها را سپری میکنم
و دلتنگ روزای خوشی هستم که باهم در کنار خانوادهی چهار نفرهمان میگذراندیم۰ چه زود گذشت خوشیهامان، حال که تو را در کنارمان نداریم، دخترم،خداوند مهربان را در آغوش خود داریم و هر لحظه از غم دوریت به او پناه میبریم واز او طلب صبر و آرامش میکنیم همانا خداوند صابران را مورد لطف و عنایت خود قرار میدهد.
حنانه قشنگمم، تولد ۲۵ سالگیت در آسمانها کنار زیباترین خالق هستی شاد باش عزیز مادررر 💔🕊»
#حنانه_کیا
#عروس_ایران
#مادران_دادخواه
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بیست و پنجم بهمنماه، چهاردهمین سالروز جاودانه شدن محمد مختاری، صانع ژاله و امیرحسین طهرانچی گرامی باد.
۲۵ بهمنماه، سالروز به قتل رسیدن صانع ژاله، محمد مختاری و امیرحسین طهرانچی در اعتراضات بهمنماه ۸۹ توسط مزدوران آدمکش علی خامنهای است؛ روزی که یادآور خونهای به ناحق ریختهی جوانان ایرانزمین به دست جنایتکاران تاریخ و فرصتی برای تجدید عهد در ادامهی راه آنان تا آزادی ایران از چنگال رژیم خونخوار جمهوری اسلامی است.
محمد مختاری، متولد ۱۸ شهریور ۱۳۶۸، دانشجوی مهندسی معدن دانشگاه شاهرود بود. او یکی از قربانیان سرکوب اعتراضات ۲۵ بهمن ۸۹ در تهران بود که در خیابان رودکی، نرسیده به توحید، به ضرب گلولهی جنگی مزدوران امنیتی حکومت، مظلومانه کشته شد. شب ۲۴ بهمن ۸۹، یک روز پیش از اعتراضات، محمد در صفحهی فیسبوکش نوشته بود:
"خدایا، ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خستهام."
متأسفانه، پدر زندهیاد محمد مختاری، پس از دوازده سال دوری از فرزند قهرمانش، دو سال پیش برای همیشه به سوی محمدش پرواز کرد.
صانع ژاله، ۲۶ ساله، اهل تهران، دانشجوی رشتهی هنرهای نمایشی دانشگاه هنر تهران و از کردهای سنیمذهب بود. او در اعتراضات جنبش سبز، در روز ۲۵ بهمن ۱۳۸۹، به ضرب گلولهی نیروهای امنیتی رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی کشته شد.
رژیم فاسد جمهوری اسلامی، در ادامهی تلاشهای مذبوحانهی خود برای مصادرهی نام کشتهشدگان اعتراضات تحت عنوان "شهید"، طی سناریویی قصد داشت محمد مختاری و صانع ژاله، جانباختگان راه آزادی وطن را، بهعنوان طرفداران حکومت و بسیجی معرفی کند؛ اما با واکنش و اقدام بهموقع خانوادههای آنها، این توطئهی دستگاههای امنیتی بار دیگر خنثی شد.
امیرحسین طهرانچی، نوجوان ۲۲ سالهای بود که مانند محمد مختاری و صانع ژاله، در روز ۲۵ بهمن ۸۹، در پی اصابت گلولهی نیروهای امنیتی در تهران، مظلومانه جان باخت. پیکر وی توسط نیروهای امنیتی ربوده شد و در ۴ اسفند، تحت تدابیر امنیتی بالا، در بهشت زهرا، در قطعهی ۳۰۱، ردیف ۶۳، و شمارهی ۷۳ به خاک سپرده شد.
چهارده سال پیش، فرشتهی مرگ با اشک، بر محمدِ قهرمان، امیرحسین، و صانع ژاله نازل شد. مردن به عشق و زندگیِ جاری در چشمهای شما نمیآمد! خیلی زود بود… خیلی… اما… اسمتان، عشقتان، راهتان… اینجاست!
در قلبهای تکتک ما! ♥️
از صفحه مسعود علیزاده
#۲۵_بهمن_۸۹
#محمد_مختاری
#صانع_ژاله
#امیرحسین_طهرانچی
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بیست و پنجم بهمنماه، چهاردهمین سالروز جاودانه شدن محمد مختاری، صانع ژاله و امیرحسین طهرانچی گرامی باد.
۲۵ بهمنماه، سالروز به قتل رسیدن صانع ژاله، محمد مختاری و امیرحسین طهرانچی در اعتراضات بهمنماه ۸۹ توسط مزدوران آدمکش علی خامنهای است؛ روزی که یادآور خونهای به ناحق ریختهی جوانان ایرانزمین به دست جنایتکاران تاریخ و فرصتی برای تجدید عهد در ادامهی راه آنان تا آزادی ایران از چنگال رژیم خونخوار جمهوری اسلامی است.
محمد مختاری، متولد ۱۸ شهریور ۱۳۶۸، دانشجوی مهندسی معدن دانشگاه شاهرود بود. او یکی از قربانیان سرکوب اعتراضات ۲۵ بهمن ۸۹ در تهران بود که در خیابان رودکی، نرسیده به توحید، به ضرب گلولهی جنگی مزدوران امنیتی حکومت، مظلومانه کشته شد. شب ۲۴ بهمن ۸۹، یک روز پیش از اعتراضات، محمد در صفحهی فیسبوکش نوشته بود:
"خدایا، ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خستهام."
متأسفانه، پدر زندهیاد محمد مختاری، پس از دوازده سال دوری از فرزند قهرمانش، دو سال پیش برای همیشه به سوی محمدش پرواز کرد.
صانع ژاله، ۲۶ ساله، اهل تهران، دانشجوی رشتهی هنرهای نمایشی دانشگاه هنر تهران و از کردهای سنیمذهب بود. او در اعتراضات جنبش سبز، در روز ۲۵ بهمن ۱۳۸۹، به ضرب گلولهی نیروهای امنیتی رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی کشته شد.
رژیم فاسد جمهوری اسلامی، در ادامهی تلاشهای مذبوحانهی خود برای مصادرهی نام کشتهشدگان اعتراضات تحت عنوان "شهید"، طی سناریویی قصد داشت محمد مختاری و صانع ژاله، جانباختگان راه آزادی وطن را، بهعنوان طرفداران حکومت و بسیجی معرفی کند؛ اما با واکنش و اقدام بهموقع خانوادههای آنها، این توطئهی دستگاههای امنیتی بار دیگر خنثی شد.
امیرحسین طهرانچی، نوجوان ۲۲ سالهای بود که مانند محمد مختاری و صانع ژاله، در روز ۲۵ بهمن ۸۹، در پی اصابت گلولهی نیروهای امنیتی در تهران، مظلومانه جان باخت. پیکر وی توسط نیروهای امنیتی ربوده شد و در ۴ اسفند، تحت تدابیر امنیتی بالا، در بهشت زهرا، در قطعهی ۳۰۱، ردیف ۶۳، و شمارهی ۷۳ به خاک سپرده شد.
چهارده سال پیش، فرشتهی مرگ با اشک، بر محمدِ قهرمان، امیرحسین، و صانع ژاله نازل شد. مردن به عشق و زندگیِ جاری در چشمهای شما نمیآمد! خیلی زود بود… خیلی… اما… اسمتان، عشقتان، راهتان… اینجاست!
در قلبهای تکتک ما! ♥️
از صفحه مسعود علیزاده
#۲۵_بهمن_۸۹
#محمد_مختاری
#صانع_ژاله
#امیرحسین_طهرانچی
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سال ۱۳۹۹ در چنین روزهایی مادر بهنام محجوبی، در محوطه بیمارستان لقمان نگران بهنام بود. اجازه نمیدادند که فرزندش را ببیند.
بهنام درگذشته بود، بدنش را به طور نمایشی به دستگاهها وصل کرده بودند.
بهنام محجوبی در ماجرای گلستان هفتم در زمستان ۹۶ بازداشت و بعد از مراحل بازجویی با قرار وثیقه آزاد شد. او در خرداد ۹۹ برای تحمل حکم دو سال حبس به زندان فراخوانده شد. این درویش گنابادی در حالی زندانی شد که تحت نظر روانپزشک قرار داشته و پزشکی قانونی تشخیص به عدم تحمل کیفر برای او داده بود.
از آن زمان چندین بار بیماری اعصاب و روان او عود کرد، او شرایط تحمل زندان را نداشت و باید خارج از زندان مراحل درمانی را پی میگرفت، اما رفتار نامناسب با او، انتقال او به تیمارستان و شکنجه باعث شد رفته رفته قدرت تکلم خود را از دست بدهد، بارها دچار تشنج شود و از طرف دیگر کوتاهی در درمان او باعث وخیمتر شدن حال او شد. فایلهای صوتی او از زندان و گواهیهای پزشکان و شهادت همبندان او، شاهدی هستند بر جفایی که در حق این جوان زندانی شد.
او را به امینآباد برده بودند، جایی که به گفته خودش «افول انسانیت را دیده بود»
اواخر بهمن ۱۳۹۹ در پی مسمومیت دارویی ناشی از تجویز داروی خوابآور توسط بهداری زندان، حال بهنام رو به وخامت بیشتر نهاد و او را به بیمارستان لقمان منتقل کردند. بهنام به کما رفت و سطح هوشیاریاش بسیار پایین آمد و پزشکان گفتند فقط معجزه او را زنده نگاه میدارد....
جمهوری اسلامی #بهنام_محجوبی را به قتل رساند.
یادش گرامی
#علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بهنام درگذشته بود، بدنش را به طور نمایشی به دستگاهها وصل کرده بودند.
بهنام محجوبی در ماجرای گلستان هفتم در زمستان ۹۶ بازداشت و بعد از مراحل بازجویی با قرار وثیقه آزاد شد. او در خرداد ۹۹ برای تحمل حکم دو سال حبس به زندان فراخوانده شد. این درویش گنابادی در حالی زندانی شد که تحت نظر روانپزشک قرار داشته و پزشکی قانونی تشخیص به عدم تحمل کیفر برای او داده بود.
از آن زمان چندین بار بیماری اعصاب و روان او عود کرد، او شرایط تحمل زندان را نداشت و باید خارج از زندان مراحل درمانی را پی میگرفت، اما رفتار نامناسب با او، انتقال او به تیمارستان و شکنجه باعث شد رفته رفته قدرت تکلم خود را از دست بدهد، بارها دچار تشنج شود و از طرف دیگر کوتاهی در درمان او باعث وخیمتر شدن حال او شد. فایلهای صوتی او از زندان و گواهیهای پزشکان و شهادت همبندان او، شاهدی هستند بر جفایی که در حق این جوان زندانی شد.
او را به امینآباد برده بودند، جایی که به گفته خودش «افول انسانیت را دیده بود»
اواخر بهمن ۱۳۹۹ در پی مسمومیت دارویی ناشی از تجویز داروی خوابآور توسط بهداری زندان، حال بهنام رو به وخامت بیشتر نهاد و او را به بیمارستان لقمان منتقل کردند. بهنام به کما رفت و سطح هوشیاریاش بسیار پایین آمد و پزشکان گفتند فقط معجزه او را زنده نگاه میدارد....
جمهوری اسلامی #بهنام_محجوبی را به قتل رساند.
یادش گرامی
#علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech