Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روز یکشنبه روز پنجم ژانویه ۲۰۲۵ ، مراسمی با عنوان «مادران دادخواه، از رنج تا امید» در شهر هامبورگ آلمان برگزار شد. در این برنامه جمعی از مادران دادخواه ایران برگزار شد. در بخشی از این مراسم پیامی از مادر جاویدنام محمدرسول مؤمنیزاده قرائت شد.
متن پیام به شرح زیر است:
«درود میفرستم به هموطنانم
من مادر محمد رسول مومنیزاده هستم همان جوانی که در چهارشنبه سیاه برابر با ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ برای نجات هموطنش بر اثر شلیک از فاصله ای کمتر از یک متر به خون غلطید.
من همان مادری هستم که پس از تیر خوردن فرزندم بالای سرش ماندم محمد رسول در بغل برادر بزرگش بود و مأموران با لگد اسلحه و باتون ضرباتی محکم به سر و صورت پسر بزرگم وارد کردند در حالی که او نمیگذاشت جسم تیر خورده برادرش آسیب بیشتری ببیند. اما مأموران حتی به زخمهای محمد رسول رحم نکردند و لگدهایشان مستقیماً به جای زخم فرزندم اصابت میکرد.
محمد رسول پسر شجاع و دلاور من مانند یک مرد با دستان خالی سینه سپر کرد من از آن رئیس بیمارستان پورسینای رشت نمیگذرم؛ همان کسی که دستور داد هر زخمی که به بیمارستان مراجعه میکند به اطلاعات خبر داده شود و هیچ اقدامی حتی احیا برای زخمیها انجام نشود.
من زهرا کریمی مادری که فرزندش را از دست داده است دادخواه خون به ناحق ریخته جوانم هستم من خودم را به یاد میآورم در حالی که تخت فرزندم را با سرعت میبردند و دور تخت چندین مأمور با اسلحه حضور داشتند زیپ کاور را کمی باز کردم و متوجه شدم جگرگوشهام محمدرسول دیگر زنده نیست.
روی صحبتم با همه هموطنانم است ملت شریف ایران از شما میخواهم که تفرقهها را کنار بگذارید و بیدار شوید. ما هم فکر نمیکردیم این داغ به ما برسد. بیدار شوید!
من زهرا کریمی نه میبخشیم و نه فراموش میکنم آن حرامزادهای که از فاصله کمتر از یک متر به جوان بیسلاح من شلیک کرد در پیشگاه عدالت پاسخگو خواهد بود.
محمد رسول افتخار من بود.
از طرف زهرا کریمی مادر محمد رسول مومنیزاده»
#محمدرسول_مومنی_زاده #رشت #دادخواهی #مادران_دادخواه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روز یکشنبه روز پنجم ژانویه ۲۰۲۵ ، مراسمی با عنوان «مادران دادخواه، از رنج تا امید» در شهر هامبورگ آلمان برگزار شد. در این برنامه جمعی از مادران دادخواه ایران برگزار شد. در بخشی از این مراسم پیامی از مادر جاویدنام محمدرسول مؤمنیزاده قرائت شد.
متن پیام به شرح زیر است:
«درود میفرستم به هموطنانم
من مادر محمد رسول مومنیزاده هستم همان جوانی که در چهارشنبه سیاه برابر با ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ برای نجات هموطنش بر اثر شلیک از فاصله ای کمتر از یک متر به خون غلطید.
من همان مادری هستم که پس از تیر خوردن فرزندم بالای سرش ماندم محمد رسول در بغل برادر بزرگش بود و مأموران با لگد اسلحه و باتون ضرباتی محکم به سر و صورت پسر بزرگم وارد کردند در حالی که او نمیگذاشت جسم تیر خورده برادرش آسیب بیشتری ببیند. اما مأموران حتی به زخمهای محمد رسول رحم نکردند و لگدهایشان مستقیماً به جای زخم فرزندم اصابت میکرد.
محمد رسول پسر شجاع و دلاور من مانند یک مرد با دستان خالی سینه سپر کرد من از آن رئیس بیمارستان پورسینای رشت نمیگذرم؛ همان کسی که دستور داد هر زخمی که به بیمارستان مراجعه میکند به اطلاعات خبر داده شود و هیچ اقدامی حتی احیا برای زخمیها انجام نشود.
من زهرا کریمی مادری که فرزندش را از دست داده است دادخواه خون به ناحق ریخته جوانم هستم من خودم را به یاد میآورم در حالی که تخت فرزندم را با سرعت میبردند و دور تخت چندین مأمور با اسلحه حضور داشتند زیپ کاور را کمی باز کردم و متوجه شدم جگرگوشهام محمدرسول دیگر زنده نیست.
روی صحبتم با همه هموطنانم است ملت شریف ایران از شما میخواهم که تفرقهها را کنار بگذارید و بیدار شوید. ما هم فکر نمیکردیم این داغ به ما برسد. بیدار شوید!
من زهرا کریمی نه میبخشیم و نه فراموش میکنم آن حرامزادهای که از فاصله کمتر از یک متر به جوان بیسلاح من شلیک کرد در پیشگاه عدالت پاسخگو خواهد بود.
محمد رسول افتخار من بود.
از طرف زهرا کریمی مادر محمد رسول مومنیزاده»
#محمدرسول_مومنی_زاده #رشت #دادخواهی #مادران_دادخواه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام عرفان رضایی، این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:
بعضیها میگریند تا فراموش کنند
بعضی ها میخندند تا فراموش کنند
بعضی ها میخوابند تا فراموش کنند
بعضیها سکوت میکنند تا فراموش کنند
اما من هم میگریم، هم میخندم،هم میخوابم وهم سکوت میکنم
اما فراموش نه...
ـ عرفان رضایی نوائی، جوان ۲۱ سالهای که در مسیر عدالتخواهی و اعتراض به سرکوبهای جمهوری اسلامی، جانش را از دست داد، نماد آگاهی و شجاعت بود. او در خانوادهای بزرگ شد که پدرش، محسن، جانباز شیمیایی و موج انفجار بود؛ مردی که سلامتش را در جنگ ایران و عراق از دست داد و سالها با رنجهای ناشی از جنگ دستوپنجه نرم کرد. عرفان، پسری کتابخوان و آگاه، با وجود تمام دشواریهای زندگی در خانوادهای با مشکلات مالی و فشارهای ناشی از جانبازی پدر، شخصیتی قوی و پرامید داشت.
قتل عرفان در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، صحنهای دردناک از جنایت جمهوری اسلامی را به تصویر کشید. او پس از پایین کشیدن تصویر علی خامنهای، با دو گلوله مأموران امنیتی جان باخت. مادرش، فرزانه برزهکار، از رنجهای فرزندش و دلتنگی عمیق خود میگوید؛ دلتنگی برای پسری که او را به ایستادگی و قدرت دعوت میکرد و زندگیاش را در راه آزادی گذاشت. فرزانه امروز، در برابر فشارها و تهدیدهای حکومت، همچنان با صدای بلند از حقانیت پسرش دفاع میکند. داغ عرفان، زخمی است که هیچگاه التیام نمییابد.
#عرفان_رضایی #دادخواهی #اعتراضات_سراسری #مادران_دادخواه_ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بعضیها میگریند تا فراموش کنند
بعضی ها میخندند تا فراموش کنند
بعضی ها میخوابند تا فراموش کنند
بعضیها سکوت میکنند تا فراموش کنند
اما من هم میگریم، هم میخندم،هم میخوابم وهم سکوت میکنم
اما فراموش نه...
ـ عرفان رضایی نوائی، جوان ۲۱ سالهای که در مسیر عدالتخواهی و اعتراض به سرکوبهای جمهوری اسلامی، جانش را از دست داد، نماد آگاهی و شجاعت بود. او در خانوادهای بزرگ شد که پدرش، محسن، جانباز شیمیایی و موج انفجار بود؛ مردی که سلامتش را در جنگ ایران و عراق از دست داد و سالها با رنجهای ناشی از جنگ دستوپنجه نرم کرد. عرفان، پسری کتابخوان و آگاه، با وجود تمام دشواریهای زندگی در خانوادهای با مشکلات مالی و فشارهای ناشی از جانبازی پدر، شخصیتی قوی و پرامید داشت.
قتل عرفان در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، صحنهای دردناک از جنایت جمهوری اسلامی را به تصویر کشید. او پس از پایین کشیدن تصویر علی خامنهای، با دو گلوله مأموران امنیتی جان باخت. مادرش، فرزانه برزهکار، از رنجهای فرزندش و دلتنگی عمیق خود میگوید؛ دلتنگی برای پسری که او را به ایستادگی و قدرت دعوت میکرد و زندگیاش را در راه آزادی گذاشت. فرزانه امروز، در برابر فشارها و تهدیدهای حکومت، همچنان با صدای بلند از حقانیت پسرش دفاع میکند. داغ عرفان، زخمی است که هیچگاه التیام نمییابد.
#عرفان_رضایی #دادخواهی #اعتراضات_سراسری #مادران_دادخواه_ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معصومه آذری، مادر جاویدنام حنانه کیا، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«گل زیبا روی من، حنانه جان
۲۵ سال از به دنیا آمدنت، از آن سپیده دمی که با چشمان درشت و زیبا به این دنیای فانی پا نهادی گذشت،
اکنون تو نیستی وهمچنان در ۲۲ سالگیت مانده ای و من با خاطراتت روزها و شبها را سپری میکنم
و دلتنگ روزای خوشی هستم که باهم در کنار خانوادهی چهار نفرهمان میگذراندیم۰ چه زود گذشت خوشیهامان، حال که تو را در کنارمان نداریم، دخترم،خداوند مهربان را در آغوش خود داریم و هر لحظه از غم دوریت به او پناه میبریم واز او طلب صبر و آرامش میکنیم همانا خداوند صابران را مورد لطف و عنایت خود قرار میدهد.
حنانه قشنگمم، تولد ۲۵ سالگیت در آسمانها کنار زیباترین خالق هستی شاد باش عزیز مادررر 💔🕊»
#حنانه_کیا
#عروس_ایران
#مادران_دادخواه
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«گل زیبا روی من، حنانه جان
۲۵ سال از به دنیا آمدنت، از آن سپیده دمی که با چشمان درشت و زیبا به این دنیای فانی پا نهادی گذشت،
اکنون تو نیستی وهمچنان در ۲۲ سالگیت مانده ای و من با خاطراتت روزها و شبها را سپری میکنم
و دلتنگ روزای خوشی هستم که باهم در کنار خانوادهی چهار نفرهمان میگذراندیم۰ چه زود گذشت خوشیهامان، حال که تو را در کنارمان نداریم، دخترم،خداوند مهربان را در آغوش خود داریم و هر لحظه از غم دوریت به او پناه میبریم واز او طلب صبر و آرامش میکنیم همانا خداوند صابران را مورد لطف و عنایت خود قرار میدهد.
حنانه قشنگمم، تولد ۲۵ سالگیت در آسمانها کنار زیباترین خالق هستی شاد باش عزیز مادررر 💔🕊»
#حنانه_کیا
#عروس_ایران
#مادران_دادخواه
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم زادروز رحیم کلیج بر سر مزارش برگزار شد
خواهر رحیم ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«دردی غیر قابل وصف است
که تو نباشی و برمزارت برایت تولد بگیریم😭
امسال شمع سی سالگی ات را با کوهی از درد وغم می افروزیم
اما تو در آسمانها در آغوش مادر و دیگر فرزندان نیلی فوت کن و برای مادرمان ایران آرزوی عدالت و آرامش را خواهان باش💔✌🏻
رحیم عزیزم
جای تو همیشه خالی ست و زندگی کوتاه اما پر معنایت در دل و یاد همگان جاودانه 🌱
زادروزت در آسمانها خجسته باد قهرمانم🎂🌱✌🏻
بوقت ۱۸بهمن۱۴۰۳»
رحیم کلیج جوانی ۲۷ ساله از قائمشهر بود، مهندس نرمافزار، تعمیرکار موبایل، عاشق طبیعت، ورزش و موسیقی محلی. او مردی شاد، باگذشت و عاشق زندگی بود که برای آیندهاش برنامههای بزرگی داشت. زیر بار ظلم نمیرفت و حضورش در اعتراضات ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، تنها نشانهای از تعهدش به آزادی و عدالت بود. در همان شب، هنگام بازگشت از کار و پیوستن به مردم معترض، هدف دو گلوله جنگی و ضربات باتوم سرکوبگران قرار گرفت و در خون خود غلتید. تلاش دوستانش برای نجاتش بینتیجه ماند، چراکه بیمارستانها از پذیرشش سر باز زدند و او پیش از رسیدن به بیمارستان جان باخت.
پس از جانباختنش، نیروهای امنیتی با تهدید و فشار، سعی در تحریف واقعیت و تحمیل روایت حکومتی داشتند، اما خانوادهاش تسلیم نشدند.
متاسفانه مادر رحیم، خانم انبیا شمسی سال پیش غم فقدان پسرش را تاب نیاورد و درگذشت.
#رحیم_کلیج
#ققنوس_ایران
#رحیم_کلیج_ققنوس_ایران
#انبیا_شمسی
#مادران_دادخواه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خواهر رحیم ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«دردی غیر قابل وصف است
که تو نباشی و برمزارت برایت تولد بگیریم😭
امسال شمع سی سالگی ات را با کوهی از درد وغم می افروزیم
اما تو در آسمانها در آغوش مادر و دیگر فرزندان نیلی فوت کن و برای مادرمان ایران آرزوی عدالت و آرامش را خواهان باش💔✌🏻
رحیم عزیزم
جای تو همیشه خالی ست و زندگی کوتاه اما پر معنایت در دل و یاد همگان جاودانه 🌱
زادروزت در آسمانها خجسته باد قهرمانم🎂🌱✌🏻
بوقت ۱۸بهمن۱۴۰۳»
رحیم کلیج جوانی ۲۷ ساله از قائمشهر بود، مهندس نرمافزار، تعمیرکار موبایل، عاشق طبیعت، ورزش و موسیقی محلی. او مردی شاد، باگذشت و عاشق زندگی بود که برای آیندهاش برنامههای بزرگی داشت. زیر بار ظلم نمیرفت و حضورش در اعتراضات ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، تنها نشانهای از تعهدش به آزادی و عدالت بود. در همان شب، هنگام بازگشت از کار و پیوستن به مردم معترض، هدف دو گلوله جنگی و ضربات باتوم سرکوبگران قرار گرفت و در خون خود غلتید. تلاش دوستانش برای نجاتش بینتیجه ماند، چراکه بیمارستانها از پذیرشش سر باز زدند و او پیش از رسیدن به بیمارستان جان باخت.
پس از جانباختنش، نیروهای امنیتی با تهدید و فشار، سعی در تحریف واقعیت و تحمیل روایت حکومتی داشتند، اما خانوادهاش تسلیم نشدند.
متاسفانه مادر رحیم، خانم انبیا شمسی سال پیش غم فقدان پسرش را تاب نیاورد و درگذشت.
#رحیم_کلیج
#ققنوس_ایران
#رحیم_کلیج_ققنوس_ایران
#انبیا_شمسی
#مادران_دادخواه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech