آموزشکده توانا
54.5K subscribers
32.8K photos
38.1K videos
2.55K files
19.5K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
غزل رنجکش، دانشجوی رشته حقوق اهل بندرعباس که روز چهارم آبان ماه ۱۴۰۱، هدف گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و بینایی یک چشمش را از دست داد، ضمن تشریح دردسرهای جابجایی پروتز چشمش نوشت:
«کاش با همین یدونه چشم کم‌سویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»

غزل رنجکش در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:

«یکی دیگه از عجیب‌ترین تجربه‌‌های زندگیم:
پروتز چشمم جابجا شد!
از چند ساعت پیش احساس کردم دردش مثل همیشه نیست و اذیتم می‌کنه، حدس زدم شاید عفونت کرده و سعی کردم با دستمال و قطره دردش رو ساکت کنم اما فایده‌ای نداشت و منم بیخیالش شدم و خودم و مشغول کردم تا فراموش کنم!
قبل از خواب درحال شستن صورتم بودم که یهو متوجه شدم یک چیزی درست نیست!(بدون عینک خیلی سخت می‌بینم) عینکمو زدم و دیدم بله! پروتز جابجا شده!
تصویری که از خودم دیدم خیلی عجیب بود، یک لحظه با خودم فکر کردم من هیچوقت تو بدترین تصوراتم این لحظه‌ رو نمی‌تونستم ببینم.
و حقیقتاً خسته شدم.
این جابجا شدن چیز خاصی نیست و درست می‌شه( باید برم شیراز و پزشک پروتزم، معاینه‌ام کنه) ولی احساس خستگی عمیقی می‌کنم؛ از لحظه‌هایی که نمی‌تونم توصیف کنم، اتفاقات عجیب و غریب و مشکلاتی که نمی‌تونم راجع بهش صحبت کنم و الان نمی‌دونم این اشکی که می‌ریزم به خاطر پروتزه؟ یا خستگی؟»

او چند روز پیش نوشته بود:

«راست می‌گفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبل‌تر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمی‌آورد تو پیش از این چطور بودی...»

غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.

غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشم‌ها بلندتر از هر فریادیست...»

هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمی‌کنیم.

#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech