ما انیمه نبودیم، ما واقعی واقعی بودیم!
هرش نقشبندی، از مصدومان چشم در خیزش انقلابی، تصاویری از خود به صورت انیمه منتشر کرد و نوشت که آنچه بر ما گذشت انیمه یا داستان مصور نبود، بلکه واقعی بود.
متن یادداشت این آسیبدیده چشم را بخوانید:
«✏️داستان مصور خیالی یا واقعی ...!! ✍️
انیمه با چاشنی ساچمه ✍️
چقدر دوست داشتم اتفاقهایی که برام افتاد مثل یک انیمه در حد یک داستان کوتاه بچه گانه بود و یه داستانی با ژانر علمی تخیلی و انیمیشنی بود، ولی نبود، نبود، داستانی بود در ژانر وحشت و ترسناک و واقعگرایانه که انسانهایی از جنس آزادی به تقابل با تاریکی و اهریمن #جمهوری_اسلامی برخاستند که یک پیکاری خونین بود نه فقط برای من، برای چند صد نفری که چشمشان نابینا شد، برای هزاران نفری که خونشان زمین را سرخ کرد، برای هزاران نفری که پای چوبههای دار رفتند، برای هزاران نفری در سیاهچالههای تاریکی محبوس هستند، برای بازماندگانی هر کدام زخمی در سینه دارند. کاشکی فقط در حد یه انیمه بود یک داستان مصور، ما انیمه نبودیم، ما واقعی واقعی بودیم . ولی همیشه داستان انیمهها با یک پایان قشنگ تمام میشود، پایانش خوش است ✌️ #من_تنها_فریاد_زدم_نه »
.
.
- هرش نقشبندی، بازیگر و کارگردان تئاتر بود. او در روز سی شهریور ۱۴۰۱ بینایی یک چشمش را با شلیک عامدانه نیروهای حکومتی از دست داد. در همان سال چند روزی هم بازداشت و با وثیقه آزاد شد.
#زن_زندگی_آزادی #ژن_ژیان_ئازادی #مهسا_امینی #علیه_فراموشی #انیمه_ژاپنی #داستان #چشم_برای_آزادی #داستان_واقعی #نه_به_جمهورى_اسلامى #ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هرش نقشبندی، از مصدومان چشم در خیزش انقلابی، تصاویری از خود به صورت انیمه منتشر کرد و نوشت که آنچه بر ما گذشت انیمه یا داستان مصور نبود، بلکه واقعی بود.
متن یادداشت این آسیبدیده چشم را بخوانید:
«✏️داستان مصور خیالی یا واقعی ...!! ✍️
انیمه با چاشنی ساچمه ✍️
چقدر دوست داشتم اتفاقهایی که برام افتاد مثل یک انیمه در حد یک داستان کوتاه بچه گانه بود و یه داستانی با ژانر علمی تخیلی و انیمیشنی بود، ولی نبود، نبود، داستانی بود در ژانر وحشت و ترسناک و واقعگرایانه که انسانهایی از جنس آزادی به تقابل با تاریکی و اهریمن #جمهوری_اسلامی برخاستند که یک پیکاری خونین بود نه فقط برای من، برای چند صد نفری که چشمشان نابینا شد، برای هزاران نفری که خونشان زمین را سرخ کرد، برای هزاران نفری که پای چوبههای دار رفتند، برای هزاران نفری در سیاهچالههای تاریکی محبوس هستند، برای بازماندگانی هر کدام زخمی در سینه دارند. کاشکی فقط در حد یه انیمه بود یک داستان مصور، ما انیمه نبودیم، ما واقعی واقعی بودیم . ولی همیشه داستان انیمهها با یک پایان قشنگ تمام میشود، پایانش خوش است ✌️ #من_تنها_فریاد_زدم_نه »
.
.
- هرش نقشبندی، بازیگر و کارگردان تئاتر بود. او در روز سی شهریور ۱۴۰۱ بینایی یک چشمش را با شلیک عامدانه نیروهای حکومتی از دست داد. در همان سال چند روزی هم بازداشت و با وثیقه آزاد شد.
#زن_زندگی_آزادی #ژن_ژیان_ئازادی #مهسا_امینی #علیه_فراموشی #انیمه_ژاپنی #داستان #چشم_برای_آزادی #داستان_واقعی #نه_به_جمهورى_اسلامى #ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔38🕊5👍3❤2
مهبانو خشنودیکیا، از مصدومان چشم در جریان انقلاب مهسا، متنی تاثیرگذار به شرح زیر منتشر کرد:
«میخوام فریاد بزنم علیه فراموشی؛ چنگ بزنم به دیوارهای شهر که پوشیده شده از شرمساری.
چنگ بزنم به خیابونهای شهر که غرق خونه. میخوام چنگ بزنم به صورتم از داغی که به دل دارم، از رنج خودم که از رنج همه کسانی که از دست دادند و از دست داده شدند.
از رنجی که سالهاست همه با هم میبریم. از رنجی که در هر دوره با هر جنایت یه عده بیشتر احساسش کردند. از رنجی که لحظه لحظه اومد و هیچ وقت نرفت. از چهرههای مثل ماهی که هیچ وقت از جلوی چشمم کنار نمیرن. از صداهایی که هیچ وقت از توی گوشم پاک نمیشن. از اسمهایی که تا ابد توی قلبم جاودان شدند...
از مادرها و پدرهایی که توی آغوششون شرمنده بودم از زنده بودنم. میخوام فریاد بزنم علیه جنایتهایی که دیدم، شنیدم و زندگی کردم. میخوام فریاد بزنم علیه آنچه نباید میشد اما شد و آنچه باید میشد و هنوز نشده...
میخوام فریاد بزنم علیه این حجم از وقاحت جنایتکاران.
فریاد میزنم علیه حکومتی که از هیچ جنایتی در حق مردم خودش کوتاهی نکرد. فریاد میزنم علیه ستم، علیه ستمگر، و علیه فراموشی. هر اتفاقی که بیفته مهم نیست، نه میبخشیم نه فراموش میکنیم.»
mahbanou.khoshnoudi
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
این ورزشکار کرمانشاهی، روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.
مهندس مهبانو خشنودیکیا، عضو تیم ملی کامپوند زنان ایران و نایب قهرمان مسابقات تیراندازی با کمان آسیا در سال ۱۴۰۰ است که در سال ۱۴۰۱ از تیم ملی انصراف داده بود.
مهبانو، دختر با شهامتی است که میگوید: «بمیرد دلی که بترسد»
مهبانو، اسم چشم مصنوعیاش را سوفیا گذاشته است.
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«میخوام فریاد بزنم علیه فراموشی؛ چنگ بزنم به دیوارهای شهر که پوشیده شده از شرمساری.
چنگ بزنم به خیابونهای شهر که غرق خونه. میخوام چنگ بزنم به صورتم از داغی که به دل دارم، از رنج خودم که از رنج همه کسانی که از دست دادند و از دست داده شدند.
از رنجی که سالهاست همه با هم میبریم. از رنجی که در هر دوره با هر جنایت یه عده بیشتر احساسش کردند. از رنجی که لحظه لحظه اومد و هیچ وقت نرفت. از چهرههای مثل ماهی که هیچ وقت از جلوی چشمم کنار نمیرن. از صداهایی که هیچ وقت از توی گوشم پاک نمیشن. از اسمهایی که تا ابد توی قلبم جاودان شدند...
از مادرها و پدرهایی که توی آغوششون شرمنده بودم از زنده بودنم. میخوام فریاد بزنم علیه جنایتهایی که دیدم، شنیدم و زندگی کردم. میخوام فریاد بزنم علیه آنچه نباید میشد اما شد و آنچه باید میشد و هنوز نشده...
میخوام فریاد بزنم علیه این حجم از وقاحت جنایتکاران.
فریاد میزنم علیه حکومتی که از هیچ جنایتی در حق مردم خودش کوتاهی نکرد. فریاد میزنم علیه ستم، علیه ستمگر، و علیه فراموشی. هر اتفاقی که بیفته مهم نیست، نه میبخشیم نه فراموش میکنیم.»
mahbanou.khoshnoudi
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
این ورزشکار کرمانشاهی، روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.
مهندس مهبانو خشنودیکیا، عضو تیم ملی کامپوند زنان ایران و نایب قهرمان مسابقات تیراندازی با کمان آسیا در سال ۱۴۰۰ است که در سال ۱۴۰۱ از تیم ملی انصراف داده بود.
مهبانو، دختر با شهامتی است که میگوید: «بمیرد دلی که بترسد»
مهبانو، اسم چشم مصنوعیاش را سوفیا گذاشته است.
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
1💔43
غزل رنجکش، دانشجوی رشته حقوق اهل بندرعباس که روز چهارم آبان ماه ۱۴۰۱، هدف گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و بینایی یک چشمش را از دست داد، ضمن تشریح دردسرهای جابجایی پروتز چشمش نوشت:
«کاش با همین یدونه چشم کمسویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»
غزل رنجکش در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«یکی دیگه از عجیبترین تجربههای زندگیم:
پروتز چشمم جابجا شد!
از چند ساعت پیش احساس کردم دردش مثل همیشه نیست و اذیتم میکنه، حدس زدم شاید عفونت کرده و سعی کردم با دستمال و قطره دردش رو ساکت کنم اما فایدهای نداشت و منم بیخیالش شدم و خودم و مشغول کردم تا فراموش کنم!
قبل از خواب درحال شستن صورتم بودم که یهو متوجه شدم یک چیزی درست نیست!(بدون عینک خیلی سخت میبینم) عینکمو زدم و دیدم بله! پروتز جابجا شده!
تصویری که از خودم دیدم خیلی عجیب بود، یک لحظه با خودم فکر کردم من هیچوقت تو بدترین تصوراتم این لحظه رو نمیتونستم ببینم.
و حقیقتاً خسته شدم.
این جابجا شدن چیز خاصی نیست و درست میشه( باید برم شیراز و پزشک پروتزم، معاینهام کنه) ولی احساس خستگی عمیقی میکنم؛ از لحظههایی که نمیتونم توصیف کنم، اتفاقات عجیب و غریب و مشکلاتی که نمیتونم راجع بهش صحبت کنم و الان نمیدونم این اشکی که میریزم به خاطر پروتزه؟ یا خستگی؟»
او چند روز پیش نوشته بود:
«راست میگفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبلتر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمیآورد تو پیش از این چطور بودی...»
غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...»
هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمیکنیم.
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«کاش با همین یدونه چشم کمسویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»
غزل رنجکش در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«یکی دیگه از عجیبترین تجربههای زندگیم:
پروتز چشمم جابجا شد!
از چند ساعت پیش احساس کردم دردش مثل همیشه نیست و اذیتم میکنه، حدس زدم شاید عفونت کرده و سعی کردم با دستمال و قطره دردش رو ساکت کنم اما فایدهای نداشت و منم بیخیالش شدم و خودم و مشغول کردم تا فراموش کنم!
قبل از خواب درحال شستن صورتم بودم که یهو متوجه شدم یک چیزی درست نیست!(بدون عینک خیلی سخت میبینم) عینکمو زدم و دیدم بله! پروتز جابجا شده!
تصویری که از خودم دیدم خیلی عجیب بود، یک لحظه با خودم فکر کردم من هیچوقت تو بدترین تصوراتم این لحظه رو نمیتونستم ببینم.
و حقیقتاً خسته شدم.
این جابجا شدن چیز خاصی نیست و درست میشه( باید برم شیراز و پزشک پروتزم، معاینهام کنه) ولی احساس خستگی عمیقی میکنم؛ از لحظههایی که نمیتونم توصیف کنم، اتفاقات عجیب و غریب و مشکلاتی که نمیتونم راجع بهش صحبت کنم و الان نمیدونم این اشکی که میریزم به خاطر پروتزه؟ یا خستگی؟»
او چند روز پیش نوشته بود:
«راست میگفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبلتر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمیآورد تو پیش از این چطور بودی...»
غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...»
هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمیکنیم.
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊19💔14❤6😍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علی زارعی از مصدومان چشم، در جریان انقلاب مهسا، این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:
«درود. از ۱۵ مهر ۱۴۰۱ که بنده چشم راست خودمو در اعتراضات ایران با شلیک گلوله پینت بال از دست دادم. زندگی من دیگر عادی نبود هیچ چیز آن زمان عادی نبود نه شرایط زندگی من و نه شرایط کشورم ایران ولی مجبور بودم ادامه بدم چون به آزادی کشورم امید داشتم و همچنین امید دارم در این راه افراد و نهاد های خیلی زیادی به بنده یاری رسوندن امروز که با یاری ایشان به یک کشور امن رسیدم وظیفه خود دانستم از تمام این عزیزان تشکر کنم. به امیدروزی که ایرانمون آزاد بشه و همگی کنار هم آن روز رو جشن بگیریم.»
aliizare79
#علی_زارعی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«درود. از ۱۵ مهر ۱۴۰۱ که بنده چشم راست خودمو در اعتراضات ایران با شلیک گلوله پینت بال از دست دادم. زندگی من دیگر عادی نبود هیچ چیز آن زمان عادی نبود نه شرایط زندگی من و نه شرایط کشورم ایران ولی مجبور بودم ادامه بدم چون به آزادی کشورم امید داشتم و همچنین امید دارم در این راه افراد و نهاد های خیلی زیادی به بنده یاری رسوندن امروز که با یاری ایشان به یک کشور امن رسیدم وظیفه خود دانستم از تمام این عزیزان تشکر کنم. به امیدروزی که ایرانمون آزاد بشه و همگی کنار هم آن روز رو جشن بگیریم.»
aliizare79
#علی_زارعی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍28❤12
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فرهاد پوریاری، هنرمند ایرانی ده ساعت وقت گذاشت و تندیس شنی غزل رنجکش از مصدومان چشم در انقلاب مهسا را در سواحل عمان درست کرد.
sand_art_fp
غزل رنجکش، دانشجوی رشته حقوق اهل بندرعباس که روز چهارم آبان ماه ۱۴۰۱، هدف گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و بینایی یک چشمش را از دست داد، هفته پیش از ایران مهاجرت کرد تا مراحل درمانی چشمش را پیگیری کند. او چندی پیش ضمن تشریح دردسرهای جابجایی پروتز چشمش نوشته بود:
«کاش با همین یدونه چشم کمسویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»
او پیشتر نوشته بود:
«راست میگفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبلتر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمیآورد تو پیش از این چطور بودی...»
غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...»
هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمیکنیم.
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
sand_art_fp
غزل رنجکش، دانشجوی رشته حقوق اهل بندرعباس که روز چهارم آبان ماه ۱۴۰۱، هدف گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و بینایی یک چشمش را از دست داد، هفته پیش از ایران مهاجرت کرد تا مراحل درمانی چشمش را پیگیری کند. او چندی پیش ضمن تشریح دردسرهای جابجایی پروتز چشمش نوشته بود:
«کاش با همین یدونه چشم کمسویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»
او پیشتر نوشته بود:
«راست میگفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبلتر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمیآورد تو پیش از این چطور بودی...»
غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...»
هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمیکنیم.
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍27❤7💔2🕊1
متین منانی، جوانی که در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ با شلیک عامدانه نیروهای سرکوبگر، بینایی هر دو چشمش را از دست داد، از دست و پنجه نرم کردن با استرس پس از حادثه نوشت:
«اوایل آن روز هیچکس فکر نمیکرد که زندگیام از آن پس دگرگون خواهد شد. شور و شوق جوانیام را به خیابان آورده بودم تا صدایی باشد برای تغییر، اما گلولهای بیرحم مرا به دنیای تاریکی فرستاد.حالا من در جهانی بدون نور زندگی میکنم،جایی که هر گوشهاش بیروح و بیصداست. آن روز، در قلب اعتراضات، وقتی صدای فریادها به آسمان میرسید، ناگهان همه چیز متوقف شد. در یک لحظه، دنیا برایم تاریک شد. فریادهای کسانی که به زمین میافتادند، و صدای قلب خودم که دیگر نمیخواست به تپش ادامه دهد. حالا PTSD، این رفیق ناخوانده، مرا به گذشته برمیگرداند و اجازه فرار از این دنیای وحشتناک را نمیدهد. شبها، وقتی در بستر میخوابم، ذهنم به دنیای تاریکی فرو میرود که هیچگاه نمیتواند آرام بگیرد. با اینکه زندگیام را داروهای آرامبخش پر کرده، اما هنوز هم آرامش در خواب را گم کرده ام.این کابوسها، این تصاویر وحشتناک، مرا درگیر کردهاند و اجازه نمیدهند که لحظهای آرامش پیدا کنم. هر شب، من در حال فرار از یک دشمن نامرئی هستم، دشمنی که نه جسم دارد و نه چهرهای، اما در اعماق ذهنم همچنان مرا تعقیب میکند. تعقیبکنندهای که هیچگاه به من نزدیک نمیشود، اما دائماً در ذهنم نقش بسته است. این مبارزه با ترس، این مبارزه برای زنده ماندن، هر روز و هر شب ادامه دارد. مهم است که حول گردن این مرد امیدی بیفکنیم. بیایید به او یادآوری کنیم که در این تاریکی، هنوز هم نورهایی وجود دارد، و او تنها نیست. تنها بودن در این درد، سختترین چالش است. امیدواریم که در دل شب، دوستی در کنارش باشد که قدمهای او را در تاریکی روشن کند و بگوید: “ما با همیم” من در دل این جنگ بیپایان زندگی میکنم، با ترسهایم، با کابوسهایم، و با آن نیرویی که مرا به حرکت در میآورد. شاید شبها خواب راحتی نداشته باشم، اما هیچگاه از جنگیدن دست نخواهم کشید. چون من هنوز اینجا هستم، هنوز زندهام، و هنوز امید دارم.
پ.ن:(PTSD) یا اختلال استرس پس از سانحه،یک اختلال روحی و روانی است که با تجربه یا مشاهده یک رویداد آسیبزا ایجاد میشود. این اختلال میتواند افرادی که از حوادثی مانند جنگ نظامی، تجاوز جنسی، بلایای طبیعی یا حوادث جدی رنج میبرند را تحت تأثیر قرار دهد کسانی که دچار PTSD هستند معمولا شبها دچار کابوس میشوند و یادآوری اتفاقات تلخ گذشته برایشان بسیار ناراحتکننده است.»
ـ لحظهای خودمان را جای متین بگذاریم. چه بر این جوان رعنا و دلیر گذشت؟
هرگز این جنایت را فراموش نخواهیم کرد و هرگز عزیزانی که چنین مورد ظلم قرار گرفتهاند را فراموش نخواهیم کرد.
#متین_منانی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«اوایل آن روز هیچکس فکر نمیکرد که زندگیام از آن پس دگرگون خواهد شد. شور و شوق جوانیام را به خیابان آورده بودم تا صدایی باشد برای تغییر، اما گلولهای بیرحم مرا به دنیای تاریکی فرستاد.حالا من در جهانی بدون نور زندگی میکنم،جایی که هر گوشهاش بیروح و بیصداست. آن روز، در قلب اعتراضات، وقتی صدای فریادها به آسمان میرسید، ناگهان همه چیز متوقف شد. در یک لحظه، دنیا برایم تاریک شد. فریادهای کسانی که به زمین میافتادند، و صدای قلب خودم که دیگر نمیخواست به تپش ادامه دهد. حالا PTSD، این رفیق ناخوانده، مرا به گذشته برمیگرداند و اجازه فرار از این دنیای وحشتناک را نمیدهد. شبها، وقتی در بستر میخوابم، ذهنم به دنیای تاریکی فرو میرود که هیچگاه نمیتواند آرام بگیرد. با اینکه زندگیام را داروهای آرامبخش پر کرده، اما هنوز هم آرامش در خواب را گم کرده ام.این کابوسها، این تصاویر وحشتناک، مرا درگیر کردهاند و اجازه نمیدهند که لحظهای آرامش پیدا کنم. هر شب، من در حال فرار از یک دشمن نامرئی هستم، دشمنی که نه جسم دارد و نه چهرهای، اما در اعماق ذهنم همچنان مرا تعقیب میکند. تعقیبکنندهای که هیچگاه به من نزدیک نمیشود، اما دائماً در ذهنم نقش بسته است. این مبارزه با ترس، این مبارزه برای زنده ماندن، هر روز و هر شب ادامه دارد. مهم است که حول گردن این مرد امیدی بیفکنیم. بیایید به او یادآوری کنیم که در این تاریکی، هنوز هم نورهایی وجود دارد، و او تنها نیست. تنها بودن در این درد، سختترین چالش است. امیدواریم که در دل شب، دوستی در کنارش باشد که قدمهای او را در تاریکی روشن کند و بگوید: “ما با همیم” من در دل این جنگ بیپایان زندگی میکنم، با ترسهایم، با کابوسهایم، و با آن نیرویی که مرا به حرکت در میآورد. شاید شبها خواب راحتی نداشته باشم، اما هیچگاه از جنگیدن دست نخواهم کشید. چون من هنوز اینجا هستم، هنوز زندهام، و هنوز امید دارم.
پ.ن:(PTSD) یا اختلال استرس پس از سانحه،یک اختلال روحی و روانی است که با تجربه یا مشاهده یک رویداد آسیبزا ایجاد میشود. این اختلال میتواند افرادی که از حوادثی مانند جنگ نظامی، تجاوز جنسی، بلایای طبیعی یا حوادث جدی رنج میبرند را تحت تأثیر قرار دهد کسانی که دچار PTSD هستند معمولا شبها دچار کابوس میشوند و یادآوری اتفاقات تلخ گذشته برایشان بسیار ناراحتکننده است.»
ـ لحظهای خودمان را جای متین بگذاریم. چه بر این جوان رعنا و دلیر گذشت؟
هرگز این جنایت را فراموش نخواهیم کرد و هرگز عزیزانی که چنین مورد ظلم قرار گرفتهاند را فراموش نخواهیم کرد.
#متین_منانی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔32❤7👍1
مهبانو خشنودیکیا، از مصدومان چشم خیزش انقلابی ۱۴۰۱، شرایط این روزهای خود را چنین توصیف میکند:
«۸۸۳ روزه که هر روز دارم از نو شروع میکنم و تاریخ انقضای زندگی برای من فقط ۲۴ ساعته. دیگه زندگی معنی قبل از ۸۸۳ روز پیش رو برام نداره. دردهام بیشتر شده، جای زخمهام هیچ وقت خوب نمیشه و تا ابد درگیر این تغییر دیدگاهم. اما از ۸۸۳ روز پیش، کنار همه سختیها قشنگیها رو واضحتر دیدم، به جزییات بیشتر دقت کردم اما تهش سادهتر عبور کردم، با وجود همه خشمی که درونم شعله میکشه سعی کردم مهربونتر باشم، شبها گریه کردم روزها خندیدم، برای حقانیت کسانی که حقشون ضایع شده بود ایستادم اما از حق خودم کمتر گفتم. و هر بار که احساس کردم دارم در این مسیر کم توان میشم و شاید دیگه مهبانوی همیشگی نباشم قبل از اینکه به طور کامل از پا بیفتم از دید همه کسانی که امید رو ذرهای در دلشون زنده نگه داشتم دور شدم که مبادا رخسار بیرمق و نای بینوا و چشم کم فروغم حسی که درونشون وجود داره رو از بین ببره. این جور وقتها دور میشم که نبودنم همیشگی نشه، ساکت میشم که صدام برای همیشه خاموش نشه و خلوت میکنم که مبادا عزلت نشین بشم. ۸۸۳ روز رو دوام آوردم که خاری بشم در چشم هر کسی که نخواست زندگی کنم. ۸۸۳ روزه که هر روز رو از نو زندگی کردم به امید همه قلبهایی که یک تپش از هزاران تپششون بخاطر من بود. ۸۸۳ روزه که ادامه دادن برچسب این دختر شده. بخاطر خودم، بخاطر همه عزیزانم، بخاطر همه کسانی که دوستم دارند و من هم، بخاطر همه کسانی که دوستم ندارند و من هم، بخاطر جامهی عمل پوشاندن به هرآنچه در سرم دارم حتی در آخرین لحظه عمرم. و برای آرام گرفتن بعد از خیل طوفانها...»
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«۸۸۳ روزه که هر روز دارم از نو شروع میکنم و تاریخ انقضای زندگی برای من فقط ۲۴ ساعته. دیگه زندگی معنی قبل از ۸۸۳ روز پیش رو برام نداره. دردهام بیشتر شده، جای زخمهام هیچ وقت خوب نمیشه و تا ابد درگیر این تغییر دیدگاهم. اما از ۸۸۳ روز پیش، کنار همه سختیها قشنگیها رو واضحتر دیدم، به جزییات بیشتر دقت کردم اما تهش سادهتر عبور کردم، با وجود همه خشمی که درونم شعله میکشه سعی کردم مهربونتر باشم، شبها گریه کردم روزها خندیدم، برای حقانیت کسانی که حقشون ضایع شده بود ایستادم اما از حق خودم کمتر گفتم. و هر بار که احساس کردم دارم در این مسیر کم توان میشم و شاید دیگه مهبانوی همیشگی نباشم قبل از اینکه به طور کامل از پا بیفتم از دید همه کسانی که امید رو ذرهای در دلشون زنده نگه داشتم دور شدم که مبادا رخسار بیرمق و نای بینوا و چشم کم فروغم حسی که درونشون وجود داره رو از بین ببره. این جور وقتها دور میشم که نبودنم همیشگی نشه، ساکت میشم که صدام برای همیشه خاموش نشه و خلوت میکنم که مبادا عزلت نشین بشم. ۸۸۳ روز رو دوام آوردم که خاری بشم در چشم هر کسی که نخواست زندگی کنم. ۸۸۳ روزه که هر روز رو از نو زندگی کردم به امید همه قلبهایی که یک تپش از هزاران تپششون بخاطر من بود. ۸۸۳ روزه که ادامه دادن برچسب این دختر شده. بخاطر خودم، بخاطر همه عزیزانم، بخاطر همه کسانی که دوستم دارند و من هم، بخاطر همه کسانی که دوستم ندارند و من هم، بخاطر جامهی عمل پوشاندن به هرآنچه در سرم دارم حتی در آخرین لحظه عمرم. و برای آرام گرفتن بعد از خیل طوفانها...»
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤37💔2👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیروز زادروز جاویدنام محمدحسین عرفان بود.
جاویدنام محمد حسین عرفان در زمان آسیبدیدن چشمانش ۲۴ سال داشت.
در آبان ۹۸ و در فردیس شهر کرج در اعترضات به گرانی بنزین، برق منطقه قطع شده بود و نیروهای سرکوبگر یگان ویژه با موتور به مردم حملهور شده بودند، مردم در حال فرار بودند.
دو دختر روی زمین و زیر مشت و لگد مامورها بودند که محمدحسین با چند نفر دیگر به کمک آنها میروند که با شلیک مستقیم ساچمه از ناحیه دو چشم و سر و صورت آسیب میبیند. چشم چپ بینایی را کامل از دست میدهد و چشم راست با وجود بینایی ۳۰ درصدی به مرور زمان ضعیفتر میشود.
محمدحسین در اعترضات ۱۴۰۱ نیز با همان بینایی محدود به خیابان آمد و بارها کتک خورد تا نهایتا چشمانش عفونت کرد و در ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ در سن ۲۹ سالگی در بیمارستان به علت ورود عفونت در خون، جان خود را از دست داد و در سوم اسفند به خاک سپرده شد.
نیروهای امنیتی در آبان ۹۸ در بیمارستان محمدحسین را تحت فشار قرار میدهند و پس از آن با گرفتن برگه رضایت حق هر گونه شکایت را از او میگیرند و در چهلم وی با حضور بر مزار او با فشار بر خانواده، جو را امنیتی میکنند.
محمد در شرف ازدواج بود و به جای لباس دامادی در جشن عروسی، لباس خواستگاری او در کنار قاب عکس مراسم سوگواری او قرار گرفت.
او بر روی تصاویری از چشمانش نوشته بود.
«قیمت چشم تو چند است که در کشور من، هر چه مرغوب و نفیس است، بهایش جان است»
او در کار تاسیساتی شاغل بود.
m_erfan95
#محمد_حسین_عرفان #محمدحسین_عرفان #آبان_خونین_۹۸ #آبان_ادامه_دارد #چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جاویدنام محمد حسین عرفان در زمان آسیبدیدن چشمانش ۲۴ سال داشت.
در آبان ۹۸ و در فردیس شهر کرج در اعترضات به گرانی بنزین، برق منطقه قطع شده بود و نیروهای سرکوبگر یگان ویژه با موتور به مردم حملهور شده بودند، مردم در حال فرار بودند.
دو دختر روی زمین و زیر مشت و لگد مامورها بودند که محمدحسین با چند نفر دیگر به کمک آنها میروند که با شلیک مستقیم ساچمه از ناحیه دو چشم و سر و صورت آسیب میبیند. چشم چپ بینایی را کامل از دست میدهد و چشم راست با وجود بینایی ۳۰ درصدی به مرور زمان ضعیفتر میشود.
محمدحسین در اعترضات ۱۴۰۱ نیز با همان بینایی محدود به خیابان آمد و بارها کتک خورد تا نهایتا چشمانش عفونت کرد و در ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ در سن ۲۹ سالگی در بیمارستان به علت ورود عفونت در خون، جان خود را از دست داد و در سوم اسفند به خاک سپرده شد.
نیروهای امنیتی در آبان ۹۸ در بیمارستان محمدحسین را تحت فشار قرار میدهند و پس از آن با گرفتن برگه رضایت حق هر گونه شکایت را از او میگیرند و در چهلم وی با حضور بر مزار او با فشار بر خانواده، جو را امنیتی میکنند.
محمد در شرف ازدواج بود و به جای لباس دامادی در جشن عروسی، لباس خواستگاری او در کنار قاب عکس مراسم سوگواری او قرار گرفت.
او بر روی تصاویری از چشمانش نوشته بود.
«قیمت چشم تو چند است که در کشور من، هر چه مرغوب و نفیس است، بهایش جان است»
او در کار تاسیساتی شاغل بود.
m_erfan95
#محمد_حسین_عرفان #محمدحسین_عرفان #آبان_خونین_۹۸ #آبان_ادامه_دارد #چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔30❤6🕊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرسده شاهینکار، از مصدومان ناشی از شلیک عامدانه به چشم در جریان خیزش زن، زندگی، آزادی، ضمن انتشار این ویدئو، نوشت:
«این فیلم رو برای کمپین #ج_ا_یعنی_جنگ گرفته بودم
امروز پست شد تا شاید صدایمان به گوش آنهایی که بخاطر منافعشان گوشهایشان را محکم و دودستی گرفته اند ، برسد …
هر روز جنایات ج.ا بیشتر میشود و
انگار همگی در عالم خلسه بسر میبریم .
تلاشهای ما با دردهایمان آمیخته شده
اما نتیجه …….
امیدوارم بزودی مردم عزیز ایران آزادی را ببینند
اما بدانید
آزادی رو دو دستی تقدیم نمیکنند
آزادی را باید به زور بدست آورد»
👁️✨✌🏾
mersedeh_eye
#مرسده_شاهین_کار #ج_ا_یعنی_جنگ # #جمهوری_اسلامی_باید_برود #زن_زندگی_آزادی #ایران_من #اتحاد_رمز_پیروزی #ایران_آزاد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«این فیلم رو برای کمپین #ج_ا_یعنی_جنگ گرفته بودم
امروز پست شد تا شاید صدایمان به گوش آنهایی که بخاطر منافعشان گوشهایشان را محکم و دودستی گرفته اند ، برسد …
هر روز جنایات ج.ا بیشتر میشود و
انگار همگی در عالم خلسه بسر میبریم .
تلاشهای ما با دردهایمان آمیخته شده
اما نتیجه …….
امیدوارم بزودی مردم عزیز ایران آزادی را ببینند
اما بدانید
آزادی رو دو دستی تقدیم نمیکنند
آزادی را باید به زور بدست آورد»
👁️✨✌🏾
mersedeh_eye
#مرسده_شاهین_کار #ج_ا_یعنی_جنگ # #جمهوری_اسلامی_باید_برود #زن_زندگی_آزادی #ایران_من #اتحاد_رمز_پیروزی #ایران_آزاد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💯31❤15👍2🕊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازداشت حمید قاسمپور فارسانی، آسیبدیدهٔ چشمی شلیک عامدانه حکومت در اعتراضات سال ۱۴۰۱ نسبت به گرانی
حمید قاسمپور روز دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴ - در محل کار خود در شهرستان بلداجی "استان چهارمحال" توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت و به زندان شهرکرد منتقل شد. اتهامات مطرحشده علیه او «اهانت به رهبری و نظام در فضای مجازی» و «تشویق مردم به اعتراض» است. وی در شرایط امنیتی، از ملاقات با خانواده و دسترسی به وکیل محروم بوده و در بازداشت انفرادی نگهداری میشود.
اطلاعات رسیده حاکی از آن است که حکومت در صدد است با متهم کردن او به ارتباط با جنگ ۱۲ روزهٔ اسرائیل، زمینهٔ برخورد سنگینتر را فراهم کند. این در حالی است که حمید هیچگونه وابستگی سیاسی یا ارتباط خارجی ندارد.
قاسمپور در جریان اعتراضات ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱، با وجود وضعیت مالی مناسب، برای دفاع از حقوق مردم به معترضان پیوست و بر اثر شلیک مأموران سرکوب، از پشت سر هدف ۳۷ ساچمه در جمجمه و ۶ ساچمه در بافت نرم مغز قرار گرفت. و دو ماه به کما رفت.
گزارشات ابتدایی مردمی حاکی از جان باختن او داده بود و برخی رسانهها خبر کشته شدن او را منتشر کرده بودند.
این جراحت منجر به از دست دادن کامل بینایی چشم راست او شد.
حمید به دلیل جراحات گذشته، ناچار به مصرف داروهای حیاتی از جمله داروی ضدتشنج است و ادامهٔ بازداشت، خطر جدی برای سلامت جسمی او دارد
با وجود جراحات سنگین، وی از راههای قانونی پیگیر پرونده شد و خواستار شفافسازی دربارهٔ عاملان و آمران شلیک گردید؛ اما پاسخی دریافت نکرد. او دریافت دیه را رد کرده و تأکید کرده است:
«دیهٔ کامل من خونهای به ناحق ریختهشدهٔ جوانان وطن است.»
حمید قاسمپور برای حق دیگر هموطنان و همشهریهایش به اعتراضات پیوست و آسیب دید. انتظار میرود همشهریهای او با اعمال فشار بر مقامات محلی نمایندهٔ مجلس، شهردار و استاندار برای آزادی او را تلاش کنند. سکوت در برابر این ظلم آشکار، همراهی با سرکوب است. اگر اعتراض در خیابان تنها ابزار باقیمانده است، باید به آن متوسل شد.
بدون تردید، حمید قاسمپور مردی شریف است که دغدغهٔ مردم را داشته و در هر کشور دیگری، بهخاطر شجاعت و ازخودگذشتگیاش مورد تقدیر قرار میگرفت.
متن و ویدیو از صفحه چشم برای آزادی
@chashm.baraye.azadi
#حمید_قاسمپور
#چشم_برای_آزادی
#eye_for_freedom
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حمید قاسمپور روز دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴ - در محل کار خود در شهرستان بلداجی "استان چهارمحال" توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت و به زندان شهرکرد منتقل شد. اتهامات مطرحشده علیه او «اهانت به رهبری و نظام در فضای مجازی» و «تشویق مردم به اعتراض» است. وی در شرایط امنیتی، از ملاقات با خانواده و دسترسی به وکیل محروم بوده و در بازداشت انفرادی نگهداری میشود.
اطلاعات رسیده حاکی از آن است که حکومت در صدد است با متهم کردن او به ارتباط با جنگ ۱۲ روزهٔ اسرائیل، زمینهٔ برخورد سنگینتر را فراهم کند. این در حالی است که حمید هیچگونه وابستگی سیاسی یا ارتباط خارجی ندارد.
قاسمپور در جریان اعتراضات ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱، با وجود وضعیت مالی مناسب، برای دفاع از حقوق مردم به معترضان پیوست و بر اثر شلیک مأموران سرکوب، از پشت سر هدف ۳۷ ساچمه در جمجمه و ۶ ساچمه در بافت نرم مغز قرار گرفت. و دو ماه به کما رفت.
گزارشات ابتدایی مردمی حاکی از جان باختن او داده بود و برخی رسانهها خبر کشته شدن او را منتشر کرده بودند.
این جراحت منجر به از دست دادن کامل بینایی چشم راست او شد.
حمید به دلیل جراحات گذشته، ناچار به مصرف داروهای حیاتی از جمله داروی ضدتشنج است و ادامهٔ بازداشت، خطر جدی برای سلامت جسمی او دارد
با وجود جراحات سنگین، وی از راههای قانونی پیگیر پرونده شد و خواستار شفافسازی دربارهٔ عاملان و آمران شلیک گردید؛ اما پاسخی دریافت نکرد. او دریافت دیه را رد کرده و تأکید کرده است:
«دیهٔ کامل من خونهای به ناحق ریختهشدهٔ جوانان وطن است.»
حمید قاسمپور برای حق دیگر هموطنان و همشهریهایش به اعتراضات پیوست و آسیب دید. انتظار میرود همشهریهای او با اعمال فشار بر مقامات محلی نمایندهٔ مجلس، شهردار و استاندار برای آزادی او را تلاش کنند. سکوت در برابر این ظلم آشکار، همراهی با سرکوب است. اگر اعتراض در خیابان تنها ابزار باقیمانده است، باید به آن متوسل شد.
بدون تردید، حمید قاسمپور مردی شریف است که دغدغهٔ مردم را داشته و در هر کشور دیگری، بهخاطر شجاعت و ازخودگذشتگیاش مورد تقدیر قرار میگرفت.
متن و ویدیو از صفحه چشم برای آزادی
@chashm.baraye.azadi
#حمید_قاسمپور
#چشم_برای_آزادی
#eye_for_freedom
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤23💔10🕊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خطاب مادر جاویدنام پژمان قلیپور و پارسا قبادی به هنرمندان و ورزشکاران
🔹 مادر پژمان قلیپور، از جانباختگان آبان ۹۸، در این ویدیو رو به هنرمندان و ورزشکاران میگوید:
«کنار ما بایستید. کنار ما باشید. شش ساله داریم اینو میگیم، فریاد میزنیم، دست یاری دراز کردیم… شماهایی که به عزت مردم حرمت گرفتید، هنرمند شدید، ورزشکار شدید… الان مردم وطن من به شما نیاز دارند. هنوز دیر نشده، هنوز آغوش ما برای شما بازه. کنار خونهای ریخته شده، کنار بچههایی که مثل گل پرپر شدند بایستید. این شرف شماست.»
🔹 پارسا قبادی، از مصدومان چشم خیزش زن، زندگی، آزادی، میافزاید:
«چشمی واسه ما نذاشتند که بخواهیم هنر شما رو ببینیم. خیلی از بچهها بدون هیچ گناهی کور شدند و تو تاریکی زندگی میکنند. اگر واقعا ادعا دارید که مردمی هستید، سمت مردم بایستید نه سمت دیکتاتور. صدای مردم از کف خیابون میآید، نه برای راضی نگه داشتن ضحاک خونخوار. روز آزادی نزدیک است؛ آن زمان تنها چیزی که برای شما میماند این است که کجا ایستاده بودید: سمت مردم یا کنار قاتلان؟»
ـ هنر و شهرت، وقتی ارزش دارد که کنار مردم و در سمت درست تاریخ قرار بگیرد.
امروز زادروز پژمان قلیپور است، یادش گرامی باد
#نه_به_جمهورى_اسلامى #چشم_برای_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🔹 مادر پژمان قلیپور، از جانباختگان آبان ۹۸، در این ویدیو رو به هنرمندان و ورزشکاران میگوید:
«کنار ما بایستید. کنار ما باشید. شش ساله داریم اینو میگیم، فریاد میزنیم، دست یاری دراز کردیم… شماهایی که به عزت مردم حرمت گرفتید، هنرمند شدید، ورزشکار شدید… الان مردم وطن من به شما نیاز دارند. هنوز دیر نشده، هنوز آغوش ما برای شما بازه. کنار خونهای ریخته شده، کنار بچههایی که مثل گل پرپر شدند بایستید. این شرف شماست.»
🔹 پارسا قبادی، از مصدومان چشم خیزش زن، زندگی، آزادی، میافزاید:
«چشمی واسه ما نذاشتند که بخواهیم هنر شما رو ببینیم. خیلی از بچهها بدون هیچ گناهی کور شدند و تو تاریکی زندگی میکنند. اگر واقعا ادعا دارید که مردمی هستید، سمت مردم بایستید نه سمت دیکتاتور. صدای مردم از کف خیابون میآید، نه برای راضی نگه داشتن ضحاک خونخوار. روز آزادی نزدیک است؛ آن زمان تنها چیزی که برای شما میماند این است که کجا ایستاده بودید: سمت مردم یا کنار قاتلان؟»
ـ هنر و شهرت، وقتی ارزش دارد که کنار مردم و در سمت درست تاریخ قرار بگیرد.
امروز زادروز پژمان قلیپور است، یادش گرامی باد
#نه_به_جمهورى_اسلامى #چشم_برای_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔38🕊5❤4👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهبانو خشنودیکیا: «شهریور برای ما سمبل شهامت و شجاعت است»
مهبانو خشنودیکیا، از مصدومان چشم در اعتراضات «انقلاب مهسا»، در پیامی صوتی که در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد، از شهریورماه بهعنوان ماهی آمیخته با اندوه، مقاومت و امید یاد کرد. او گفت: «شهریور برای من سراسر پریشانیه. پریشانی که نشأت گرفته از از دست دادنهاست. نشأت گرفته از یک غم و اندوه وسیعی که هیچوقت کمرنگ نشد و نمیشه.»
او شهریور را یادآور چهره و نام کسانی دانست که جانشان را در اعتراضات از دست دادند: «شهریور یادآوره صورت ماه کسایی که دیگه نداریمشون. یاد آور مجیدرضاها و محسنها و رضاهاییه که از دار شجاعت آویخته شدند. شهریور، یادآور آزادگی زنانی و مردانیه که هنوز هم در بند اسارت هستند.»
وی در ادامه با اشاره به ژینا (مهسا) امینی گفت: «ما ژینا رو غریبانه در شهریور از دست دادیم و از دست دادنش رو تاب نیاوردیم. تاب نیاوردیم و تاب نمیاریم. بیعدالتی را، به ناحق کشته شدن رو، ظلم رو. حتی اگه به قیمت زندگیمون تموم بشه.»
خشنودیکیا ضمن یادآوری هزینههای سنگین اعتراضات، خود را همدرد خانوادهها و آسیبدیدگان دانست: «شرمنده مادرانی هستم که دستههای گلشان زیر خاکند، به حکم ظلم و بیعدالتی. دردمند همدردهایی هستم که بینایی یک چشم و یا حتی هر دو چشمشون رو از دست دادن. و افتخار میکنم به همه کسایی که سکوت نکردند و به جرم فریاد زدن الان در زندان هستند.»
او با اشاره به تداوم فشارها گفت: «هنوزم وقتی شهریور میشه، احساس میکنم همه اون اتفاقات داره تکرار میشه... این درد، این غم، هیچوقت برای ما کهنه نمیشه. هیچوقت سبک نمیشه.»
با وجود این تلخیها، خشنودیکیا بر ادامه مسیر حقطلبی تأکید کرد: «ادامه مسیر حقطلبی کار دشواریه. اما به هر قیمتی این مسیر را ادامه میدیم. تا وقتی که عدالت برقرار بشه. تا وقتی که تمام مسببین به سزای اعمالشون برسن. تا وقتی که به اندازه ذرهای آرامش رو به دل مادرهای دادخواه برگردونیم.»
او در پایان بار دیگر بر امید مشترک نسل معترض تأکید کرد: «توی اولین ویدیویی که از خودم منتشر کردم گفتم امیدوارم عمرم به دنیا باشه و ببینم که ظلم پایدار نیست. هنوز هم امیدوارم که این رو ببینم. اما حتی اگر روزی من نبودم، همه کسایی که هستند به جای ما ادامه بدن. ما بهای سنگینی پرداخت کردیم و این را نباید فراموش کنیم.»
#بمیرد_دلی_که_بلرزد #مهبانو_خشنودی_کیا #چشم_برای_آزادی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهبانو خشنودیکیا، از مصدومان چشم در اعتراضات «انقلاب مهسا»، در پیامی صوتی که در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد، از شهریورماه بهعنوان ماهی آمیخته با اندوه، مقاومت و امید یاد کرد. او گفت: «شهریور برای من سراسر پریشانیه. پریشانی که نشأت گرفته از از دست دادنهاست. نشأت گرفته از یک غم و اندوه وسیعی که هیچوقت کمرنگ نشد و نمیشه.»
او شهریور را یادآور چهره و نام کسانی دانست که جانشان را در اعتراضات از دست دادند: «شهریور یادآوره صورت ماه کسایی که دیگه نداریمشون. یاد آور مجیدرضاها و محسنها و رضاهاییه که از دار شجاعت آویخته شدند. شهریور، یادآور آزادگی زنانی و مردانیه که هنوز هم در بند اسارت هستند.»
وی در ادامه با اشاره به ژینا (مهسا) امینی گفت: «ما ژینا رو غریبانه در شهریور از دست دادیم و از دست دادنش رو تاب نیاوردیم. تاب نیاوردیم و تاب نمیاریم. بیعدالتی را، به ناحق کشته شدن رو، ظلم رو. حتی اگه به قیمت زندگیمون تموم بشه.»
خشنودیکیا ضمن یادآوری هزینههای سنگین اعتراضات، خود را همدرد خانوادهها و آسیبدیدگان دانست: «شرمنده مادرانی هستم که دستههای گلشان زیر خاکند، به حکم ظلم و بیعدالتی. دردمند همدردهایی هستم که بینایی یک چشم و یا حتی هر دو چشمشون رو از دست دادن. و افتخار میکنم به همه کسایی که سکوت نکردند و به جرم فریاد زدن الان در زندان هستند.»
او با اشاره به تداوم فشارها گفت: «هنوزم وقتی شهریور میشه، احساس میکنم همه اون اتفاقات داره تکرار میشه... این درد، این غم، هیچوقت برای ما کهنه نمیشه. هیچوقت سبک نمیشه.»
با وجود این تلخیها، خشنودیکیا بر ادامه مسیر حقطلبی تأکید کرد: «ادامه مسیر حقطلبی کار دشواریه. اما به هر قیمتی این مسیر را ادامه میدیم. تا وقتی که عدالت برقرار بشه. تا وقتی که تمام مسببین به سزای اعمالشون برسن. تا وقتی که به اندازه ذرهای آرامش رو به دل مادرهای دادخواه برگردونیم.»
او در پایان بار دیگر بر امید مشترک نسل معترض تأکید کرد: «توی اولین ویدیویی که از خودم منتشر کردم گفتم امیدوارم عمرم به دنیا باشه و ببینم که ظلم پایدار نیست. هنوز هم امیدوارم که این رو ببینم. اما حتی اگر روزی من نبودم، همه کسایی که هستند به جای ما ادامه بدن. ما بهای سنگینی پرداخت کردیم و این را نباید فراموش کنیم.»
#بمیرد_دلی_که_بلرزد #مهبانو_خشنودی_کیا #چشم_برای_آزادی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊25❤17
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کوثر افتخاری، از مصدومان چشم در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، ضمن انتشار این ویدیو به مناسبت سالگرد آغاز خیزش «زن، زندگی، آزادی» نوشت:
سه سال گذشت…
سه سال از روزی که ماشه بر چشمها کشیدند، بر قلب ها و جان ها شلیک کردند گذشت…
نام ژینا شد رمز ما…
جهان لرزید از قیام ما…
تپید قلبهایمان برای آزادی خاک ایرانمان…🤍
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#چشم_برای_آزادی
#این_همه_سال_جنایت_مرگ_بر_این_ولایت
#مرگ_بر_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سه سال گذشت…
سه سال از روزی که ماشه بر چشمها کشیدند، بر قلب ها و جان ها شلیک کردند گذشت…
نام ژینا شد رمز ما…
جهان لرزید از قیام ما…
تپید قلبهایمان برای آزادی خاک ایرانمان…🤍
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#چشم_برای_آزادی
#این_همه_سال_جنایت_مرگ_بر_این_ولایت
#مرگ_بر_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤30💔19💯3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من، حمید پارسا، یکی از صدها قربانی خیزش انقلابی مهسا هستم.
سه سال پیش، در چنین روزی ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ مأموران خونریز علی خامنهای با شلیک گاز اشکآور به صورتم قصد جانم را داشتند. آن ضربه دردناک یکی از چشمانم را نابینا کرد، استخوانهای صورت، بینی و ابرویم را خرد نمود و مرا در درد و رنجی طاقتفرسا رها کرد، چرا که نیروهای امنیتی مانع رسیدنم به بیمارستان شدند. تنها پس از چند روز و با تلاش دوستانم توانستم به درمان دست یابم، اما هنوز پس از سه سال شب ها کابوس اون لحظه را میبینم ، چشمهایم درد میکند و سردرد شدیدی دارم و تحت نظر پزشک هستم.
با این حال سکوت نکردم. به دیدار خانوادههای دادخواه رفتم، بر مزار جانباختگان ایستادم و صدای حقطلبی آنها و خودم شدم. همین ایستادگی، رژیم را بر آن داشت که با پروندهسازی و تهدید مرا به کوچ اجباری و تبعید وادار کند. در این مسیر تلخ، بزرگترین سرمایه زندگیام مادرم را از دست دادم؛ مادری که پناه و همه زندگیام بود و به خاطر درد و رنج من دق کرد. مادرم را برای آزادی وطن از دست دادم، اما ایمانم به عدالت و رهایی هنوز زنده است.
امروز، در سومین سالگرد خیزش انقلابی مهسا (ژینا) امینی و روزی که با شلیک به چشمانم قصد خاموش کردنم را داشتند، با صدایی رسا و استوار خطاب به مردم ایران میگویم…
آنها چشم من را گرفتند، اما دیدگاهم به حقیقت را خاموش نکردند.
آنها مادرم را گرفتند، اما باورم به آزادی و رهایی وطن را از بین نبردند.
مردم شریف ایران! این زخمها تنها زخم من نیست؛ زخم همه ماست.
اگر امروز سکوت کنیم، فردا نوبت دیگری خواهد بود. بیایید با اتحاد و همبستگی در کنار هم بایستیم، از خانوادههای دادخواه و زندانیان سیاسی دفاع کنیم و اجازه ندهیم خون و رنج این عزیزان پایمال شود. ما حتماً پیروز خواهیم شد، اما تنها زمانی که با هم متحد باشیم و یکدیگر را پشتیبانی کنیم.
حمید پارسا : آسیب دیدگان چشمی خیرش انقلابی مهسا
hamidparsa__
#زن_زندگی_آزادی
#حمید_پارسا
#چشم_برای_آزادی
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سه سال پیش، در چنین روزی ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ مأموران خونریز علی خامنهای با شلیک گاز اشکآور به صورتم قصد جانم را داشتند. آن ضربه دردناک یکی از چشمانم را نابینا کرد، استخوانهای صورت، بینی و ابرویم را خرد نمود و مرا در درد و رنجی طاقتفرسا رها کرد، چرا که نیروهای امنیتی مانع رسیدنم به بیمارستان شدند. تنها پس از چند روز و با تلاش دوستانم توانستم به درمان دست یابم، اما هنوز پس از سه سال شب ها کابوس اون لحظه را میبینم ، چشمهایم درد میکند و سردرد شدیدی دارم و تحت نظر پزشک هستم.
با این حال سکوت نکردم. به دیدار خانوادههای دادخواه رفتم، بر مزار جانباختگان ایستادم و صدای حقطلبی آنها و خودم شدم. همین ایستادگی، رژیم را بر آن داشت که با پروندهسازی و تهدید مرا به کوچ اجباری و تبعید وادار کند. در این مسیر تلخ، بزرگترین سرمایه زندگیام مادرم را از دست دادم؛ مادری که پناه و همه زندگیام بود و به خاطر درد و رنج من دق کرد. مادرم را برای آزادی وطن از دست دادم، اما ایمانم به عدالت و رهایی هنوز زنده است.
امروز، در سومین سالگرد خیزش انقلابی مهسا (ژینا) امینی و روزی که با شلیک به چشمانم قصد خاموش کردنم را داشتند، با صدایی رسا و استوار خطاب به مردم ایران میگویم…
آنها چشم من را گرفتند، اما دیدگاهم به حقیقت را خاموش نکردند.
آنها مادرم را گرفتند، اما باورم به آزادی و رهایی وطن را از بین نبردند.
مردم شریف ایران! این زخمها تنها زخم من نیست؛ زخم همه ماست.
اگر امروز سکوت کنیم، فردا نوبت دیگری خواهد بود. بیایید با اتحاد و همبستگی در کنار هم بایستیم، از خانوادههای دادخواه و زندانیان سیاسی دفاع کنیم و اجازه ندهیم خون و رنج این عزیزان پایمال شود. ما حتماً پیروز خواهیم شد، اما تنها زمانی که با هم متحد باشیم و یکدیگر را پشتیبانی کنیم.
حمید پارسا : آسیب دیدگان چشمی خیرش انقلابی مهسا
hamidparsa__
#زن_زندگی_آزادی
#حمید_پارسا
#چشم_برای_آزادی
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤38💔17👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
متین منانی، جوان ۲۵ ساله اهل ساری، در شب ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ در جریان متفرقکردن معترضان در ساری، توسط چند نیروی امنیتی از فاصله نزدیک و از دو طرف هدف شلیک مستقیم و عامدانه قرار گرفت.
شدت جراحات و تعداد ساچمههایی که وارد بدن او شد چنان زیاد بود که چشمها، گردن، سر و صورت، قفسه سینه و اندام تحتانیاش به شدت آسیب دید. بیشترین آسیب اما به دو چشم متین وارد شد و بینایی هر دو چشمش برای همیشه از دست رفت.
اکنون با گذشت حدود سه سال از آن جنایت، نتیجه شکایت در مراجع قضایی به او ابلاغ شده:
«از یافتن ضارب عاجز ماندهاند و پرداخت دیه از بیتالمال در نظر گرفته شده است.»
میگویند: «مجرم پیدا نشد؛ دیه از بیتالمال پرداخت شود.»
اما حقیقت روشنتر از این دروغ است؛ ضارب و آمر خود همان کسانی بودند که دستور دادند و شلیک کردند.
بیتالمال مال مردم است؛ مال خود متین است.
شما میخواهید از جیب او، خرج جنایتی را کنید که علیه او مرتکب شدید؟
نه! با پول نمیشود نوری را که گرفتید بازگرداند.
با طلا نمیشود آیندهی یک جوان را جبران کرد.
حداقل چیزی که میتواند مرهمی بر چشمان تا ابد تاریکشدهی او و جوانان دیگری چون او باشد، روشن شدن حقیقت و برقراری عدالت است.
اگر ذرهای شرافت داشتید، عدالت را برقرار میکردید.
اما شما همان کسانی هستید که با صدور احکام اعدام برای دیگر معترضان، تفاوتی با همان مجریان سرکوب در خیابان ندارید؛ همانها که جان و چشم این جوانان را گرفتند.
دست از این نمایشهای توهینآمیز بردارید.
🔻 متین از همشهریان خود در ساری درخواستی دارد:
اگر فیلم، عکس یا مدرکی از آن شب دارید که میتواند برای اثبات حقیقت و شناسایی ضارب کمککننده باشد، لطفاً از طریق کانالهای مطمئن به دست او برسانید.
متین منانی، جوان این سرزمین است.
شما چشمهایش را گرفتید و دنیایش را تاریک کردید،
اما حقیقت را هرگز نمیتوانید پنهان کنید.
#متین_منانی
#چشم_برای_آزادی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شدت جراحات و تعداد ساچمههایی که وارد بدن او شد چنان زیاد بود که چشمها، گردن، سر و صورت، قفسه سینه و اندام تحتانیاش به شدت آسیب دید. بیشترین آسیب اما به دو چشم متین وارد شد و بینایی هر دو چشمش برای همیشه از دست رفت.
اکنون با گذشت حدود سه سال از آن جنایت، نتیجه شکایت در مراجع قضایی به او ابلاغ شده:
«از یافتن ضارب عاجز ماندهاند و پرداخت دیه از بیتالمال در نظر گرفته شده است.»
میگویند: «مجرم پیدا نشد؛ دیه از بیتالمال پرداخت شود.»
اما حقیقت روشنتر از این دروغ است؛ ضارب و آمر خود همان کسانی بودند که دستور دادند و شلیک کردند.
بیتالمال مال مردم است؛ مال خود متین است.
شما میخواهید از جیب او، خرج جنایتی را کنید که علیه او مرتکب شدید؟
نه! با پول نمیشود نوری را که گرفتید بازگرداند.
با طلا نمیشود آیندهی یک جوان را جبران کرد.
حداقل چیزی که میتواند مرهمی بر چشمان تا ابد تاریکشدهی او و جوانان دیگری چون او باشد، روشن شدن حقیقت و برقراری عدالت است.
اگر ذرهای شرافت داشتید، عدالت را برقرار میکردید.
اما شما همان کسانی هستید که با صدور احکام اعدام برای دیگر معترضان، تفاوتی با همان مجریان سرکوب در خیابان ندارید؛ همانها که جان و چشم این جوانان را گرفتند.
دست از این نمایشهای توهینآمیز بردارید.
🔻 متین از همشهریان خود در ساری درخواستی دارد:
اگر فیلم، عکس یا مدرکی از آن شب دارید که میتواند برای اثبات حقیقت و شناسایی ضارب کمککننده باشد، لطفاً از طریق کانالهای مطمئن به دست او برسانید.
متین منانی، جوان این سرزمین است.
شما چشمهایش را گرفتید و دنیایش را تاریک کردید،
اما حقیقت را هرگز نمیتوانید پنهان کنید.
#متین_منانی
#چشم_برای_آزادی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤29💔11👍4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرناز افتخاری، اهل اصفهان، هنگام آسیبدیدگی ۳۷ سال داشت.
شهر اصفهان همانند بسیاری از شهرهای دیگر ایران در اعتراض به قتل مهسا امینی به پا خاسته بود. فضای شهر به شدت امنیتی بود.
در تاریخ سوم مهرماه ۱۴۰۱، حدود ساعت ۹ شب، در خیابان بوستان ملت ترافیک سنگینی شکل گرفت که نشانهای از تجمع دوبارهی معترضان بود. در خیابان مجاور، چند موتورسوار با لباسهای پلنگی و صورتهای پوشیده رفتوآمد میکردند. یکی از آنها به رانندگان هشدار میداد که بوق نزنند.
وقتی به خودروی خانم فرناز نزدیک شدند، همان هشدار را تکرار کردند؛ اما ناگهان یکی از موتورسواران اسلحه ساچمهای خود را به سمت خودرو گرفت و شلیک کرد. یکی از ساچمهها به چشم راست فرناز اصابت کرد و ضمن پاره کردن پلک، به بخشی از شبکیه چشم او آسیب رساند. موتورسواران پس از تیراندازی، کمی پایینتر با باتوم به شکستن شیشهها و بدنه خودروهای دیگر پرداختند.
فرناز از خودرو پیاده شد و با فریاد کمک میخواست. همزمان چند بسیجی پیاده به سمت او آمدند و تهدید کردند که اگر ادامه دهد، او را بازداشت خواهند کرد. در همان زمان، یک آمبولانس در آن سوی خیابان پارک بود. او به سمت آن رفت تا کمک بگیرد، اما متوجه شد درون آن چند نیروی نظامی حضور دارند و از آمبولانس برای انتقال نیرو استفاده میشود، نه امداد.
در نهایت با کمک یکی از شهروندان، خود را به بیمارستان شریعتی رساند. اما مقابل بیمارستان، افرادی هشدار دادند که نیروهای امنیتی در آنجا حضور دارند و او را بازداشت خواهند کرد. به دلیل خونریزی شدید، به بیمارستان فیض منتقل شد. برای جلوگیری از خطر، ناچار شدند علت جراحت چشم را «نزاع خانوادگی» عنوان کنند.
با گذشت سه سال، هرچند ظاهر چشم و صورت او حفظ شده، اما بینایی چشم راست همچنان تار است. شغل او که با کار مداوم با کامپیوتر همراه است، پس از این آسیب بسیار دشوار و زندگیاش مختل شده است.
در جریان خیزش مهسا، صدها نفر از مردم ایران در شهرهای مختلف با شلیک عمدی نیروهای سرکوبگر بینایی خود را از دست دادند. این جنایتها حتی شامل تیراندازی به خودروها نیز شد که در بسیاری موارد به جانباختن یا آسیبدیدگی شدید شهروندان انجامید.
#فرناز_افتخاری
#چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شهر اصفهان همانند بسیاری از شهرهای دیگر ایران در اعتراض به قتل مهسا امینی به پا خاسته بود. فضای شهر به شدت امنیتی بود.
در تاریخ سوم مهرماه ۱۴۰۱، حدود ساعت ۹ شب، در خیابان بوستان ملت ترافیک سنگینی شکل گرفت که نشانهای از تجمع دوبارهی معترضان بود. در خیابان مجاور، چند موتورسوار با لباسهای پلنگی و صورتهای پوشیده رفتوآمد میکردند. یکی از آنها به رانندگان هشدار میداد که بوق نزنند.
وقتی به خودروی خانم فرناز نزدیک شدند، همان هشدار را تکرار کردند؛ اما ناگهان یکی از موتورسواران اسلحه ساچمهای خود را به سمت خودرو گرفت و شلیک کرد. یکی از ساچمهها به چشم راست فرناز اصابت کرد و ضمن پاره کردن پلک، به بخشی از شبکیه چشم او آسیب رساند. موتورسواران پس از تیراندازی، کمی پایینتر با باتوم به شکستن شیشهها و بدنه خودروهای دیگر پرداختند.
فرناز از خودرو پیاده شد و با فریاد کمک میخواست. همزمان چند بسیجی پیاده به سمت او آمدند و تهدید کردند که اگر ادامه دهد، او را بازداشت خواهند کرد. در همان زمان، یک آمبولانس در آن سوی خیابان پارک بود. او به سمت آن رفت تا کمک بگیرد، اما متوجه شد درون آن چند نیروی نظامی حضور دارند و از آمبولانس برای انتقال نیرو استفاده میشود، نه امداد.
در نهایت با کمک یکی از شهروندان، خود را به بیمارستان شریعتی رساند. اما مقابل بیمارستان، افرادی هشدار دادند که نیروهای امنیتی در آنجا حضور دارند و او را بازداشت خواهند کرد. به دلیل خونریزی شدید، به بیمارستان فیض منتقل شد. برای جلوگیری از خطر، ناچار شدند علت جراحت چشم را «نزاع خانوادگی» عنوان کنند.
با گذشت سه سال، هرچند ظاهر چشم و صورت او حفظ شده، اما بینایی چشم راست همچنان تار است. شغل او که با کار مداوم با کامپیوتر همراه است، پس از این آسیب بسیار دشوار و زندگیاش مختل شده است.
در جریان خیزش مهسا، صدها نفر از مردم ایران در شهرهای مختلف با شلیک عمدی نیروهای سرکوبگر بینایی خود را از دست دادند. این جنایتها حتی شامل تیراندازی به خودروها نیز شد که در بسیاری موارد به جانباختن یا آسیبدیدگی شدید شهروندان انجامید.
#فرناز_افتخاری
#چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔39❤6🕊2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کوثر افتخاری، از مصدومان چشم خیزش زن، زندگی، آزادی در سال ۱۴۰۱، در ویدیویی که منتشر کرده، روز جهانی دختر را به دخترانی که «بغض کردند اما نشکستند» تبریک میگوید.
«دختر ایرونی روز دختر مبارک. شیر دختران ایرانی. دخترانی که بغض کردید و نشکستید. دخترانی که چشمانتان تر شد و نشکستید. دخترانی که مبارز به دنیا آمدید. در برابر توفان مردسالاریها ایستادید و شیردختر ایران ماندید. جنگیدن با مردسالاریها را از بستر خانواده آغاز کردید. در جامعه با متلکها و طعنهها جنگید و شیردختر ایران ماندید. روز دختر مبارک. الهههای ناز ایران. روز دختر مبارک. دخترانی که رنجها بسیار دیدید. در ایران زمین. اما نشکستید. دخترانی که زخمها بسیار خوردید. اما نشکستید. روز دختر مبارک. روز دختر بر تمامی دخترانی که تنها و یک تنه برای آرزوهایشان آستین بالا زدند. رو در روی آیینه ایستادند و عاشق خویشتن شدند. روزتان مبارک. روز دختر بر تک تک دختران ایرانی مبارک.»
#روز_دختر #کوثر_افتخاری #زن_زندگی_آزادی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دختر ایرونی روز دختر مبارک. شیر دختران ایرانی. دخترانی که بغض کردید و نشکستید. دخترانی که چشمانتان تر شد و نشکستید. دخترانی که مبارز به دنیا آمدید. در برابر توفان مردسالاریها ایستادید و شیردختر ایران ماندید. جنگیدن با مردسالاریها را از بستر خانواده آغاز کردید. در جامعه با متلکها و طعنهها جنگید و شیردختر ایران ماندید. روز دختر مبارک. الهههای ناز ایران. روز دختر مبارک. دخترانی که رنجها بسیار دیدید. در ایران زمین. اما نشکستید. دخترانی که زخمها بسیار خوردید. اما نشکستید. روز دختر مبارک. روز دختر بر تمامی دخترانی که تنها و یک تنه برای آرزوهایشان آستین بالا زدند. رو در روی آیینه ایستادند و عاشق خویشتن شدند. روزتان مبارک. روز دختر بر تک تک دختران ایرانی مبارک.»
#روز_دختر #کوثر_افتخاری #زن_زندگی_آزادی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
1❤40💔5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز نابینایان 💔
به تمام چشمهایی که در راه آزادی بسته شدند...
به تمام دلهایی که هنوز روشن میتابند.
متین منانی، از آسیبدیدگان دو چشم خیزش انقلابی ۱۴۰۱، در استوریاش این روز را به همهی کسانی که برای آزادی خودشان و دیگران به خیابان آمدند و بیناییشان را وحشیانه از دست دادند، تبریک گفت.
او گفت: «قوی باشید، مطمئنا به هدف مان می رسیم.»
matin.mannani
_matino_collection
متین، جوان اهل ساری، در شب ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، در جریان سرکوب معترضان، از فاصلهی نزدیک هدف گلوله قرار گرفت و هر دو چشمش را از دست داد.
#متین_منانی
#خیزش_زن_زندگی_آزادی
#روز_نابینایان
#چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به تمام چشمهایی که در راه آزادی بسته شدند...
به تمام دلهایی که هنوز روشن میتابند.
متین منانی، از آسیبدیدگان دو چشم خیزش انقلابی ۱۴۰۱، در استوریاش این روز را به همهی کسانی که برای آزادی خودشان و دیگران به خیابان آمدند و بیناییشان را وحشیانه از دست دادند، تبریک گفت.
او گفت: «قوی باشید، مطمئنا به هدف مان می رسیم.»
matin.mannani
_matino_collection
متین، جوان اهل ساری، در شب ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، در جریان سرکوب معترضان، از فاصلهی نزدیک هدف گلوله قرار گرفت و هر دو چشمش را از دست داد.
#متین_منانی
#خیزش_زن_زندگی_آزادی
#روز_نابینایان
#چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊26❤14👎1
روایت نیلوفر آقایی، از مصدومان شلیک عامدانه به چشم، از شب عروسیاش و مشکلات پروتز چشم
_ پنج و نیم صبح بیدار شدم برم آرایشگاه، رفتم دست و صورتمو بشورم شروع کردم با چشمم صحبت کردن که امروزو با من راه بیا اذیتم نکن برات جبران میکنم:) ولی همون اول صبحی که تا کرم مرطوبکننده رو بهش زدم و پنج دقیقه بعد خشک شد، فهمیدم روز سختی در پیش است….
_ساعت نه صبح آرایشگاه
هانیه جون من یه لحظه برم دستشویی؟
رفتم تو دستشویی دارم با دست جشامو باد میزنم که اشکم درنیاد و دوباره کرم میزنم و بهش غر میزنم که خیلی نامردی که تو روز عروسیم داری ده برابر هر روز اذیتم میکنی…
_ وسط روز در حال عکاسی
فیلمبرداری که از ماجرای چشمم خبر نداشت رو کلافه کرده بودم بنده ی خدا میگفت نیلوفر جان توروخدا یکم پلک زدنت کمتر بشه من سریع ویدئو رو گرفتمااا.
من: باشه باشه فقط یه لحظه صبر کنین من کرم چشممو بزنم…
_بعد از ظهر بعد از اتمام عکاسی
به جرات هر هفت هشت دقیقه یکباار: علی عزیزم کرم چشممو از جیبت میدی؟
سرماخوردگی ناگهانی خشکی چشمم رو بدترش کرده بود.
_شب وسط مراسم
مهمونا: نیلوفر جون عکس بگیریم؟ من: آره عزیزم حتما فقط یه لحظه من کرم چشمم رو بزنم🫠
خلاصه از پروتزم دلخورم که اذیتایی که روزای معمولی با من نمیکرد رو همه رو روز عروسیم جبران کرد… از خودم ممنونم که با همهی این اذیتا، روحیمو حفظ کردم و نذاشتم روزمو خراب کنه و از وسط مجلس تکون نخوردم و تا آخر در حال پایکوبی بودم و علیام که حواسش جمع بود بهم.
گریه داشتماا ولی یجوری خودمو نگه داشتم که حتی با دیدن گریهی مامان و بابا هم گریه نکردم چون یه بهونه لازم بود که اشکای اذیت چشمم هم بهش اضافه شه و اونجا وقتش نبود.
این عکس رو بی نهایت دوسش دارم💚 یه بچهبغضم کردماا سر گرفتنش ولی زود خودمو جمع وجور کردم چون میدونم #شب_همیشه_شب_نمیمونه
عروس ما، نیلوفر آقایی عزیز، که یک چشمش را توسط عوامل حکومت از دست داد، در شب عروسیاش اینقدر بغض داشت و درگیر پروتز چشم بود... عروس اونا اما ....
....
و شمخانی از افرادی بود که دستور کشتار مردم را داده بود.
#نیلوفر_آقایی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
_ پنج و نیم صبح بیدار شدم برم آرایشگاه، رفتم دست و صورتمو بشورم شروع کردم با چشمم صحبت کردن که امروزو با من راه بیا اذیتم نکن برات جبران میکنم:) ولی همون اول صبحی که تا کرم مرطوبکننده رو بهش زدم و پنج دقیقه بعد خشک شد، فهمیدم روز سختی در پیش است….
_ساعت نه صبح آرایشگاه
هانیه جون من یه لحظه برم دستشویی؟
رفتم تو دستشویی دارم با دست جشامو باد میزنم که اشکم درنیاد و دوباره کرم میزنم و بهش غر میزنم که خیلی نامردی که تو روز عروسیم داری ده برابر هر روز اذیتم میکنی…
_ وسط روز در حال عکاسی
فیلمبرداری که از ماجرای چشمم خبر نداشت رو کلافه کرده بودم بنده ی خدا میگفت نیلوفر جان توروخدا یکم پلک زدنت کمتر بشه من سریع ویدئو رو گرفتمااا.
من: باشه باشه فقط یه لحظه صبر کنین من کرم چشممو بزنم…
_بعد از ظهر بعد از اتمام عکاسی
به جرات هر هفت هشت دقیقه یکباار: علی عزیزم کرم چشممو از جیبت میدی؟
سرماخوردگی ناگهانی خشکی چشمم رو بدترش کرده بود.
_شب وسط مراسم
مهمونا: نیلوفر جون عکس بگیریم؟ من: آره عزیزم حتما فقط یه لحظه من کرم چشمم رو بزنم🫠
خلاصه از پروتزم دلخورم که اذیتایی که روزای معمولی با من نمیکرد رو همه رو روز عروسیم جبران کرد… از خودم ممنونم که با همهی این اذیتا، روحیمو حفظ کردم و نذاشتم روزمو خراب کنه و از وسط مجلس تکون نخوردم و تا آخر در حال پایکوبی بودم و علیام که حواسش جمع بود بهم.
گریه داشتماا ولی یجوری خودمو نگه داشتم که حتی با دیدن گریهی مامان و بابا هم گریه نکردم چون یه بهونه لازم بود که اشکای اذیت چشمم هم بهش اضافه شه و اونجا وقتش نبود.
این عکس رو بی نهایت دوسش دارم💚 یه بچهبغضم کردماا سر گرفتنش ولی زود خودمو جمع وجور کردم چون میدونم #شب_همیشه_شب_نمیمونه
عروس ما، نیلوفر آقایی عزیز، که یک چشمش را توسط عوامل حکومت از دست داد، در شب عروسیاش اینقدر بغض داشت و درگیر پروتز چشم بود... عروس اونا اما ....
....
و شمخانی از افرادی بود که دستور کشتار مردم را داده بود.
#نیلوفر_آقایی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤46💔23
نیلوفر آقایی، مامایی که در تجمع روز ۴ آبان ۱۴۰۱ مقابل سازمان نظام پزشکی، بر اثر اصابت گلوله پینتبال، بینایی یک چشم خود را از دست داده است، پر شور و با عشق به کار تخصصیاش ادامه میدهد. او همچنین در صفحه اینستاگرامش آموزشهای تخصصی در مورد سلامت زنان و بارداری ارائه میدهد.
نیلوفر البته خیلی وقتها غمگین میشود، حق هم دارد. در اوج جوانی، سرکوبگران یکی از چشمان او را نابینا کردهاند.
او گاهی برای چشمهای خود ترانهای را زمزمه میکند.
نیلوفر اخیرا از دردسرهایی حرکت پروتز چشمش در شب عروسیاش نوشته بود.
جمهوری اسلامی رنجی بیپایان به جوانانی چون نیلوفر تحمیل کرده است. دستگاههای تبلیغاتی و پروپاگاندای جمهوری اسلامی همچنان تبلیغ میکنند که این معترضان بودند که خشونتآمیز اعتراض کردند!! و حکومت خشونت به کار نبرده است!
خشم زیادی که ناشی از بیش از ۴۶ سال تحقیر و سرکوب و شکنجه و اعدام است در جامعه وجود دارد. طبیعی است که حکومتی که اصلاح ناپذیر است با اعتراض و خشم مردم مواجه شود. مردم ایران بسیار صبوری و خویشتنداری کردهاند و تا کنون اعتراضاتشان مسالمتآمیز بوده است.
جمهوری اسلامی صدها نفر را از ناحیه چشم و قسمتهای حساس بدن مصدوم کرده است، صدها و بلکه هزاران نفر را در سال ۱۴۰۱ و ۱۳۹۸ و ۱۳۹۶ و ۱۳۸۸ کشته است. این یک جنایت علیه بشریت است و مصدومان چشم شاهدان این جنایت هستند. آنها را فراموش نکنیم. آنها چشمشان را برای آزادی نثار کردند.
nilooofar_aghaee
#نیلوفر_آقایی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نیلوفر البته خیلی وقتها غمگین میشود، حق هم دارد. در اوج جوانی، سرکوبگران یکی از چشمان او را نابینا کردهاند.
او گاهی برای چشمهای خود ترانهای را زمزمه میکند.
نیلوفر اخیرا از دردسرهایی حرکت پروتز چشمش در شب عروسیاش نوشته بود.
جمهوری اسلامی رنجی بیپایان به جوانانی چون نیلوفر تحمیل کرده است. دستگاههای تبلیغاتی و پروپاگاندای جمهوری اسلامی همچنان تبلیغ میکنند که این معترضان بودند که خشونتآمیز اعتراض کردند!! و حکومت خشونت به کار نبرده است!
خشم زیادی که ناشی از بیش از ۴۶ سال تحقیر و سرکوب و شکنجه و اعدام است در جامعه وجود دارد. طبیعی است که حکومتی که اصلاح ناپذیر است با اعتراض و خشم مردم مواجه شود. مردم ایران بسیار صبوری و خویشتنداری کردهاند و تا کنون اعتراضاتشان مسالمتآمیز بوده است.
جمهوری اسلامی صدها نفر را از ناحیه چشم و قسمتهای حساس بدن مصدوم کرده است، صدها و بلکه هزاران نفر را در سال ۱۴۰۱ و ۱۳۹۸ و ۱۳۹۶ و ۱۳۸۸ کشته است. این یک جنایت علیه بشریت است و مصدومان چشم شاهدان این جنایت هستند. آنها را فراموش نکنیم. آنها چشمشان را برای آزادی نثار کردند.
nilooofar_aghaee
#نیلوفر_آقایی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤44💔10