آموزشکده توانا
53.6K subscribers
34.1K photos
38.7K videos
2.55K files
20K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

صفحه اینستاگرام سایه صیدال یک فایل صوتی از او منتشر کرد که شرایط زندانیان بند زنان زندان اوین را پس انتقال به قرچک شرح می‌دهد.
او می‌گوید:

«بمباران آمریکا و اسرائیل ما را نکشت!
جمهوری اسلامی ما را به جایی برده که عملاً به کشتن بده؛ یعنی جایی که دیگر انسان زندگی نمی‌کند. اصلاً یک مرگ تدریجی است.

انگار می‌خواهد داغ اسرائیل و آمریکا را سر ما، زندانیان سیاسی، خالی کند.
همه را چپانده توی قرنطینه؛ یک هلوفتونی واقعی. دستشویی‌ها صحرایی‌اند. حمام؟ انگار حمام صحرایی.
بوی کثافت همه‌جا را برداشته.
حتی آب... آبی که به صورتت می‌زنی، شور است.
غذا؟ اصلاً نمی‌شود خورد.
یک وضعیت وحشتناک.
جمهوری اسلامی ما را به جایی آورده که انگار می‌خواهد داغ اسرائیل و آمریکا را از گردن خودش بردارد و ما را راحت به کشتن بدهد.»

ویدا ربانی زندانی سیاسی سابق نوشت:

« #زندان_اوین نماد مقاومت و مبارزه بود.
مدت‌ها بود که می‌خواستند زنان را از بند ۵ به بند ۶ منتقل کنند، و هر بار که شایعه‌ی انتقال می‌پیچید، همه وحشت می‌کردند، مضطرب می‌شدند، نماینده می‌فرستادند تا با مسئول زندان مذاکره کند و بگوید: «حتی حرفش را هم نزنید!»
حالا؟ همه به #زندان_قرچک منتقل شده‌اند.
تا کسی ‎#زندانی نبوده باشد، نمی‌تواند عمق فاجعه‌ی #انتقال را درک کند.
اسفندماه، وقتی اوین بودم، گفتند دستور انتقالت به قرچک آمده.
همه گفتند: شاید بخواهند از آن‌جا آزادت کنند.
اما من؟ حاضر بودم یک سال دیگر هم بکشم ولی منتقل نشوم و بلافاصله آزاد نشوم.
انتقال، به اندازه‌ی یک بازداشت و زندانی شدن از نو دردناک است.
آن هم کجا؟
انتقال از #اوین که ذره‌ذره امکانات و آزادی‌هایی که زندانیان داشتند، با مبارزه‌ای طولانی و پرهزینه به دست آمده بود.
دیگران عکس‌های زندانیان اوین را می‌دیدند که با لاک و آرایش آزاد می‌شوند.
ما برای گرفتن همان‌ها تحصن کردیم.
می‌فهمید؟ می‌خواستیم شبیه خودمان باقی بمانیم.
من یک هفته تمام، ساعت‌ها جلوی دفتر زندان می‌نشستم تا بالاخره توانستم از وسایل نقاشی‌ام، دو تا قلم‌مو و یک کاردک را بگیرم.
یک شب تا صبح با ‎سپیده قلیان و ‎نرگس محمدی توی راهرو بند تحصن کردیم تا این داستان آزار و اذیت برای تحویل وسایل زندانی‌ها را تمام کنند.
و حالا؟ همه چیز بر باد رفته...
‏روی #زندان_قرچک حتی نمی‌شود اسم «زندان» گذاشت.
یک سری سوله‌اند که به اندازه‌ی سلول‌های ۲۰۹ پنجره ندارند.
هوا؟ نزدیک محل سوزاندن زباله است؛ هوایی آلوده و فاجعه‌بار.
آب؟ آب شور و کم‌فشار که بعد از یک هفته پوست صورت و بدن را خاکستری می‌کند.
#آب_و_هوا هم از زن‌ها گرفته شد.»

#سایه_صیدال #مهوش_صیدال #ج_ا_یعنی_جنگ

@Tavaana_TavaanaTech