دختر نابینای اردبیلی به دنیا رنگ میدهد
نوایی که محدودیت را شکست
«رویا مطلبی» زمانی که در دوران ابتدایی وارد مدرسه باغچه بان اردبیل شد کودکی آرام و در عین حال دقیق بود. به گفته رویا معلم ها از دقت و ریز بینی اش شگفت زده بودند و همین ها موجب شد تمایزی با سایر شاگردان کلاس پیدا کند.
دقت و ریز بینی رویا وقتی نمود عینی و عملی گرفت که سازهای موسیقی با هدف تربیت شنیداری معلولان اولین زمزمه ها و گفتگو های خود را با وی آغاز کردند.
«از صدای موسیقی شاد می شدم و سعی می کردم با دقت هر چه تمام تر گوش کنم» اینها را رویا می گوید.
آواهای اولیه ای که در روح این کودک ریخته شد جرقه استعدادی بود که سال ها بعد او را به یکی از افتخارات شهر اردبیل تبدیل کرد.
آغاز پیکار با ناملایمات
رویا تا دو سالگی بینایی داشته است. البته تصویری از رنگ ها در ذهن ندارد و حتی به یاد ندارد از تمامی موجودات و هستی این دنیا حتی یک کدامشان را دیده باشد. با این وجود در دو سالگی بیماری در اعصاب بینایی او می تازد و تا آنجا رشد می کند که تمام سوی دو چشم رویا را از وی می ستاند.
بیماری که شاید غفلت اطرافیان و شاید ناتوانی پزشکان درمان آن را امکان پذیر نمی سازد و دخترک با استعداد بی آنکه فرصت کشف رموز رنگ ها، آدم ها، کوه ها، درختان، دریا، گل ها و ماه و خورشید را پیدا کند به کل نابینا می شود.
همدم رویا نت های موسیقی است. اعتقاد دارد موسیقی به بینا یا نابینا بودن فرد ربطی ندارد و همه از آن احساس می پذیرند. رویا روزهای بسیاری و در واقع تمام روزهای عمرش را با موسیقی زیسته است. گاه خندیده. گاه گریسته و هر زمان همدمی خواسته نت های موسیقی در ذهنش ردیف بسته اند تا زمزمه زیبای زندگی دوباره در روحش نقش بندد.
شرکت در چند جشنواره موسیقی و شرکت در کنسرت بزرگ موسیقی گروه «شیدا» آنهم در وضعیتی که تنها نابینای گروه محسوب می شد را به عنوان فعالیت های کاری اش برایم تعریف می کند.
رویا می گوید برخی ها در #موسیقی فقط سرگرمی می بینند. برخی به دنبال یکی از احساسات غم یا شادی یا خشم به سراغ موسیقی می روند و برخی موسیقی را یک عشق می پندارند؛ به عقیده من موسیقی عشق است.
به ذهنم خطور می کند که شاید #عشق در موسیقی را رویا به واسطه همان دقت ریزبینانه ای که از کودکی به همراهش بوده پیدا کرده است.
علاوه بر #نوازندگی #کیبورد و #پیانو رویا مدتی برای نابینایان در انجمن #نابینایان استان #تدریس موسیقی کرده است. برای اینکه بتواند نت خوانی کند روی نت نویسی با خط بریل کار می کند اما آرزویی دارد که وقتی طرحش می کند آرزوی ما نیز می شود.
رویا منتظر ایجاد #دانشگاه #موسیقی در اردبیل است. به دلیل موقعیتی که دارد رفتن و #تحصیل در شهر دیگر برایش حقیقتا سخت خواهد بود.
وی در خصوص استفاده از کلاس آموزشی مناسب در خود شهر بیان داشت: نتوانستم کلاسی برای خودم دست و پا کنم و محدودیت های مختلف نیز مانع از رفت و آمد به شهرهای دیگر می شود. دوست دارم در تهران دوره های آموزشی را طی کنم.
رویا یکی از چند صد #معلول اردبیلی است که #استعداد و اراده خود را به نمایش گذاشته اند، #معلولان بسیاری در این استان به مانند این دختر با استعداد درخشیده و محدودیت ها را کنار زده اند. با این وجود خیلی از معلولان نیز به دلیل عدم وجود حمایت های لازم و یا فقر امکانات نتوانسته اند استعدادهای خدادادی را شکوفا کنند.
منبع: خبرگزاری مهر
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/kLGtj0
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آهنگ سر اومد زمستان با اجرای رویا مطلبی را ببینید و بشنوید:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
نوایی که محدودیت را شکست
«رویا مطلبی» زمانی که در دوران ابتدایی وارد مدرسه باغچه بان اردبیل شد کودکی آرام و در عین حال دقیق بود. به گفته رویا معلم ها از دقت و ریز بینی اش شگفت زده بودند و همین ها موجب شد تمایزی با سایر شاگردان کلاس پیدا کند.
دقت و ریز بینی رویا وقتی نمود عینی و عملی گرفت که سازهای موسیقی با هدف تربیت شنیداری معلولان اولین زمزمه ها و گفتگو های خود را با وی آغاز کردند.
«از صدای موسیقی شاد می شدم و سعی می کردم با دقت هر چه تمام تر گوش کنم» اینها را رویا می گوید.
آواهای اولیه ای که در روح این کودک ریخته شد جرقه استعدادی بود که سال ها بعد او را به یکی از افتخارات شهر اردبیل تبدیل کرد.
آغاز پیکار با ناملایمات
رویا تا دو سالگی بینایی داشته است. البته تصویری از رنگ ها در ذهن ندارد و حتی به یاد ندارد از تمامی موجودات و هستی این دنیا حتی یک کدامشان را دیده باشد. با این وجود در دو سالگی بیماری در اعصاب بینایی او می تازد و تا آنجا رشد می کند که تمام سوی دو چشم رویا را از وی می ستاند.
بیماری که شاید غفلت اطرافیان و شاید ناتوانی پزشکان درمان آن را امکان پذیر نمی سازد و دخترک با استعداد بی آنکه فرصت کشف رموز رنگ ها، آدم ها، کوه ها، درختان، دریا، گل ها و ماه و خورشید را پیدا کند به کل نابینا می شود.
همدم رویا نت های موسیقی است. اعتقاد دارد موسیقی به بینا یا نابینا بودن فرد ربطی ندارد و همه از آن احساس می پذیرند. رویا روزهای بسیاری و در واقع تمام روزهای عمرش را با موسیقی زیسته است. گاه خندیده. گاه گریسته و هر زمان همدمی خواسته نت های موسیقی در ذهنش ردیف بسته اند تا زمزمه زیبای زندگی دوباره در روحش نقش بندد.
شرکت در چند جشنواره موسیقی و شرکت در کنسرت بزرگ موسیقی گروه «شیدا» آنهم در وضعیتی که تنها نابینای گروه محسوب می شد را به عنوان فعالیت های کاری اش برایم تعریف می کند.
رویا می گوید برخی ها در #موسیقی فقط سرگرمی می بینند. برخی به دنبال یکی از احساسات غم یا شادی یا خشم به سراغ موسیقی می روند و برخی موسیقی را یک عشق می پندارند؛ به عقیده من موسیقی عشق است.
به ذهنم خطور می کند که شاید #عشق در موسیقی را رویا به واسطه همان دقت ریزبینانه ای که از کودکی به همراهش بوده پیدا کرده است.
علاوه بر #نوازندگی #کیبورد و #پیانو رویا مدتی برای نابینایان در انجمن #نابینایان استان #تدریس موسیقی کرده است. برای اینکه بتواند نت خوانی کند روی نت نویسی با خط بریل کار می کند اما آرزویی دارد که وقتی طرحش می کند آرزوی ما نیز می شود.
رویا منتظر ایجاد #دانشگاه #موسیقی در اردبیل است. به دلیل موقعیتی که دارد رفتن و #تحصیل در شهر دیگر برایش حقیقتا سخت خواهد بود.
وی در خصوص استفاده از کلاس آموزشی مناسب در خود شهر بیان داشت: نتوانستم کلاسی برای خودم دست و پا کنم و محدودیت های مختلف نیز مانع از رفت و آمد به شهرهای دیگر می شود. دوست دارم در تهران دوره های آموزشی را طی کنم.
رویا یکی از چند صد #معلول اردبیلی است که #استعداد و اراده خود را به نمایش گذاشته اند، #معلولان بسیاری در این استان به مانند این دختر با استعداد درخشیده و محدودیت ها را کنار زده اند. با این وجود خیلی از معلولان نیز به دلیل عدم وجود حمایت های لازم و یا فقر امکانات نتوانسته اند استعدادهای خدادادی را شکوفا کنند.
منبع: خبرگزاری مهر
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/kLGtj0
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آهنگ سر اومد زمستان با اجرای رویا مطلبی را ببینید و بشنوید:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
tavaana.org
نوایی که محدودیت را شکست | Tavaana Article
دختر نابینای اردبیلی به دنیا رنگ میدهد
ویدیوی کوتاهی از نحوه آموزش هلن کلر از سوی آموزگارش سالیوان
در کتابهای درسیمان در مورد هلن کلر زیاد خواندیم. اما شاید برای شما هم دیدن ویدیویی از او و #آموزگار صبورش جالب باشد.
هلر کلر زمانی که نوزاد بود، در اثر ابتلا به بیماری مننژیت ، #بینایی و #شنوایی خود را از دست داد و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. هنگامی که شش سال داشت، سالیوان آموزش او را به عهده گرفت. در این ویدیوی جالب سالیوان شرح میدهد که چگونه با به کمک دستها و بردن دستان کلر به سمت دهان و گلوی خود کلمات را به او آموزش داده بود.
هلن کلر، در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۰ در «تاسکامبیا» در ایالت آلاباما، متولد شد. هنگامی که کلر شش سال داشت، او را به الکساندر گراهام بل نشان دادند و گراهام بل پس از معاینه، یک معلم ۲۰ ساله به نام آن سالیوان (میسی) را که در مؤسسه آموزش #نابینایان پرکینز در بوستون فعالیت میکرد، برای آموزش او فرستاد.
چنانکه کلر بعدها دربارهٔ خود مینویسد، زندگی واقعی او در یک روز از ماه مارس سال ۱۸۸۷ با ورود معلمش به زندگی او آغاز شد. او از این روز به عنوان مهمترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد میکند. سالیوان معلمی سخت کوش و فوقالعاده بود که از مارس ۱۸۸۷ تا پایان عمر خود در اکتبر ۱۹۳۶، در کنار کلر ماند.
سالیوان با فشار دادن علاماتی توسط انگشتان خود، به عنوان حروف، بر کف دست هلن با او ارتباط برقرار میکرد و از این راه برای آموزش کلمات به او استفاده مینمود. در عرض چند ماه کلر فرا گرفت که چگونه اشیایی را که لمس میکند، به آن حروف ربط دهد و آنها را هجی کند. او همچنین، موفق شد تا به وسیله لمس کارتهایی که حروف برجسته بر آنها نوشته شده بود، جملههایی را بخواند و با کنار هم چیدن حروف در یک لوح، خود جمله بسازد.
بین سالهای ۱۸۸۸ و ۱۸۹۰، کلر زمستانها را در مؤسسه پرکینز، برای آموزش خط بریل گذراند، سپس زیر نظر «سارا فولر» در بوستون، برای آموختن صحبت کردن، دورهای آموزشی و تدریجی را آغاز کرد. او همچنین لبخوانی از طریق لمس دهان و گلوی شخص صحبت کننده را فرا گرفت.
در سن ۱۴ سالگی، وی در یک مدرسه ناشنوایان در نیویورک ثبت نام کرد و در ۱۶ سالگی به «مدرسه کمبریج بانوان جوان» در ماساچوست راه یافت. کلر در سال ۱۹۰۰ توسط کالج رادکلیف پذیرفته شد و ۴ سال پس از آن، به کمک آنی سالیوان معلم خود، که سخنرانیها را در کف دست او مینوشت، از آنجا فارغالتحصیل شد. در این مدت او توانست با فشار دادن انگشت بر گلوی آنی و تقلید ارتعاشات صوتی او صحبت کردن را بیاموزد؛ بنابراین او اولین فرد نابینا-ناشنوایی بود که از دانشگاه فارغالتحصیل شد.
هلن کلر هرگز نیاز نابینایان و نابینا- ناشنوایان دیگر را از نظر دور نمیکرد. او از دوستان دکتر «پیتر سالمون»، مدیر اجرایی خدمات هلن کلر برای نابینایان بود و او را در تأسیس مرکزی یاری نمود که به عنوان مرکز ملی هلن کلر برای جوانان و بزرگسالان نابینا- ناشنوا نام گرفت.
#هلن_کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در زمینه #حقوق_زنان نیز فعال بود و از کنترل بارداری و #حق_رای برای #زنان حمایت میکرد.
در مورد حقوق کودک معلول جزوه توانا را بخوانید:
https://goo.gl/UmXvZs
کتاب جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی نوشته سعید سبزیان را به رایگان از سایت توانا دانلود کنید:
https://goo.gl/FMBwGK
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
در کتابهای درسیمان در مورد هلن کلر زیاد خواندیم. اما شاید برای شما هم دیدن ویدیویی از او و #آموزگار صبورش جالب باشد.
هلر کلر زمانی که نوزاد بود، در اثر ابتلا به بیماری مننژیت ، #بینایی و #شنوایی خود را از دست داد و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. هنگامی که شش سال داشت، سالیوان آموزش او را به عهده گرفت. در این ویدیوی جالب سالیوان شرح میدهد که چگونه با به کمک دستها و بردن دستان کلر به سمت دهان و گلوی خود کلمات را به او آموزش داده بود.
هلن کلر، در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۰ در «تاسکامبیا» در ایالت آلاباما، متولد شد. هنگامی که کلر شش سال داشت، او را به الکساندر گراهام بل نشان دادند و گراهام بل پس از معاینه، یک معلم ۲۰ ساله به نام آن سالیوان (میسی) را که در مؤسسه آموزش #نابینایان پرکینز در بوستون فعالیت میکرد، برای آموزش او فرستاد.
چنانکه کلر بعدها دربارهٔ خود مینویسد، زندگی واقعی او در یک روز از ماه مارس سال ۱۸۸۷ با ورود معلمش به زندگی او آغاز شد. او از این روز به عنوان مهمترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد میکند. سالیوان معلمی سخت کوش و فوقالعاده بود که از مارس ۱۸۸۷ تا پایان عمر خود در اکتبر ۱۹۳۶، در کنار کلر ماند.
سالیوان با فشار دادن علاماتی توسط انگشتان خود، به عنوان حروف، بر کف دست هلن با او ارتباط برقرار میکرد و از این راه برای آموزش کلمات به او استفاده مینمود. در عرض چند ماه کلر فرا گرفت که چگونه اشیایی را که لمس میکند، به آن حروف ربط دهد و آنها را هجی کند. او همچنین، موفق شد تا به وسیله لمس کارتهایی که حروف برجسته بر آنها نوشته شده بود، جملههایی را بخواند و با کنار هم چیدن حروف در یک لوح، خود جمله بسازد.
بین سالهای ۱۸۸۸ و ۱۸۹۰، کلر زمستانها را در مؤسسه پرکینز، برای آموزش خط بریل گذراند، سپس زیر نظر «سارا فولر» در بوستون، برای آموختن صحبت کردن، دورهای آموزشی و تدریجی را آغاز کرد. او همچنین لبخوانی از طریق لمس دهان و گلوی شخص صحبت کننده را فرا گرفت.
در سن ۱۴ سالگی، وی در یک مدرسه ناشنوایان در نیویورک ثبت نام کرد و در ۱۶ سالگی به «مدرسه کمبریج بانوان جوان» در ماساچوست راه یافت. کلر در سال ۱۹۰۰ توسط کالج رادکلیف پذیرفته شد و ۴ سال پس از آن، به کمک آنی سالیوان معلم خود، که سخنرانیها را در کف دست او مینوشت، از آنجا فارغالتحصیل شد. در این مدت او توانست با فشار دادن انگشت بر گلوی آنی و تقلید ارتعاشات صوتی او صحبت کردن را بیاموزد؛ بنابراین او اولین فرد نابینا-ناشنوایی بود که از دانشگاه فارغالتحصیل شد.
هلن کلر هرگز نیاز نابینایان و نابینا- ناشنوایان دیگر را از نظر دور نمیکرد. او از دوستان دکتر «پیتر سالمون»، مدیر اجرایی خدمات هلن کلر برای نابینایان بود و او را در تأسیس مرکزی یاری نمود که به عنوان مرکز ملی هلن کلر برای جوانان و بزرگسالان نابینا- ناشنوا نام گرفت.
#هلن_کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در زمینه #حقوق_زنان نیز فعال بود و از کنترل بارداری و #حق_رای برای #زنان حمایت میکرد.
در مورد حقوق کودک معلول جزوه توانا را بخوانید:
https://goo.gl/UmXvZs
کتاب جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی نوشته سعید سبزیان را به رایگان از سایت توانا دانلود کنید:
https://goo.gl/FMBwGK
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
سالگرد درگذشت دکتر محمد خزائلی، بنیانگذار انجمن حمایت از نابینایان
او را بنیانگذار انجمن حمایت از نابینایان میدانند که برای نابینایان گامهای بزرگ و ارزشمندی برداشته است. محمد خزائلی در سال ۱۲۹۲ خورشیدی در کرهرود اراک دیده به جهان گشود اما فقط هجده ماه داشت که بر اثر ابتلا به بیماری آبله دید خود را از دست داد و برای همیشه نابینا شد.
محمد تحصیلات مقدماتی خود را در مکتبخانه شیخ حسین مدنی گذراند و نزد او قرآن آموخت چرا که در آن زمان برای آموزش نابینایان مدرسه خاصی وجود نداشت. پس از این تحصیلات خود را در مدرسه «صمصامیه» اراک ادامه داد. از آنجا که نابینا بود در دادان امتحان با مشکل روبهرو شد از اینرو به مدت دو سال با شکیبا رئیس فرهنگ وقت مکاتبه کرد تا سرانجام موفق شد در امتحانات متفرقه ششم متوسطه در رشته ادبی شرکت کند و با یاری منشی امتحانات کتبی را بگذراند و رتبه اول را از آن خود کند و اینگونه بود که این شیوه امتخان برای همه نابینایان مرسوم شد.
محمد همزمان با ادامه تحصیلات متوسط در حضور فردی به نام ژوزف به فراگیری زبان فرانسه پرداخت. محمد خزائلی در سال ۱۳۲۱ خورشیدی به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در دبیرستانهای اراک به تدریس پرداخت. زمانی که علیاصغر حکمت، وزیر فرهنگ وقت به اراک آمد، خزائلی در حضور او به شاگردان هندسه تدریس کرد که باعث شد که از طرف وزیر مدال درجه اول علمی به او اعطا شود.
پس از این او به تهران آمد و در دانشکده الهیات به تحصیل پرداخت. او در سال ۱۳۲۴ لیسانس گرفت و شاگرد اول نیز بود که بار دیگر موفق به دریافت مدال علمی شد. خزائلی در سال ۱۳۲۵ خورشیدی از دانشکده حقوق و در سال ۱۳۲۹از دانشکده ادبیات لیسانس گرفت. او کسب دانش را متوقف نکرد و در سال ۱۳۳۲ در رشته ادبیات فارسی و در سال ۱۳۳۶ در رشته حقوق قضایی دکترا گرفت. در این زمان خزائلی به زبانهای عربی، فرانسه و انگلیسی تسلط داشت و با زبان آلمانی نیز آشنایی داشت. او پیش از این و در سال ۱۳۱۱ آموزشگاه خزائلی را در اراک بنیان گذاشته بود و بعدها آموزشگاههای متعددی را در تهران نیز دایر کرد. او را بنیانگذار اولین مدرسه شبانه در ایران میدانند.
او در همه این مدت از آموزش نابینایان غافل نبود. #خزائلی اولین کسی است که «انجمن هدایت و حمایت نابینایان ایران» را بنیان گذاشت و پس از آن به تاسیس «آموزشگاه نابینایان بزرگسال» همت گمارد.
او در سال ۱۳۴۸ خورشیدی مجله «روشندل» را برای اطلاعرسانی در مورد اخبار #نابینایان ایران و جهان بنا نهاد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/UzoKnv
@Tavaana_TavaanaTech
او را بنیانگذار انجمن حمایت از نابینایان میدانند که برای نابینایان گامهای بزرگ و ارزشمندی برداشته است. محمد خزائلی در سال ۱۲۹۲ خورشیدی در کرهرود اراک دیده به جهان گشود اما فقط هجده ماه داشت که بر اثر ابتلا به بیماری آبله دید خود را از دست داد و برای همیشه نابینا شد.
محمد تحصیلات مقدماتی خود را در مکتبخانه شیخ حسین مدنی گذراند و نزد او قرآن آموخت چرا که در آن زمان برای آموزش نابینایان مدرسه خاصی وجود نداشت. پس از این تحصیلات خود را در مدرسه «صمصامیه» اراک ادامه داد. از آنجا که نابینا بود در دادان امتحان با مشکل روبهرو شد از اینرو به مدت دو سال با شکیبا رئیس فرهنگ وقت مکاتبه کرد تا سرانجام موفق شد در امتحانات متفرقه ششم متوسطه در رشته ادبی شرکت کند و با یاری منشی امتحانات کتبی را بگذراند و رتبه اول را از آن خود کند و اینگونه بود که این شیوه امتخان برای همه نابینایان مرسوم شد.
محمد همزمان با ادامه تحصیلات متوسط در حضور فردی به نام ژوزف به فراگیری زبان فرانسه پرداخت. محمد خزائلی در سال ۱۳۲۱ خورشیدی به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در دبیرستانهای اراک به تدریس پرداخت. زمانی که علیاصغر حکمت، وزیر فرهنگ وقت به اراک آمد، خزائلی در حضور او به شاگردان هندسه تدریس کرد که باعث شد که از طرف وزیر مدال درجه اول علمی به او اعطا شود.
پس از این او به تهران آمد و در دانشکده الهیات به تحصیل پرداخت. او در سال ۱۳۲۴ لیسانس گرفت و شاگرد اول نیز بود که بار دیگر موفق به دریافت مدال علمی شد. خزائلی در سال ۱۳۲۵ خورشیدی از دانشکده حقوق و در سال ۱۳۲۹از دانشکده ادبیات لیسانس گرفت. او کسب دانش را متوقف نکرد و در سال ۱۳۳۲ در رشته ادبیات فارسی و در سال ۱۳۳۶ در رشته حقوق قضایی دکترا گرفت. در این زمان خزائلی به زبانهای عربی، فرانسه و انگلیسی تسلط داشت و با زبان آلمانی نیز آشنایی داشت. او پیش از این و در سال ۱۳۱۱ آموزشگاه خزائلی را در اراک بنیان گذاشته بود و بعدها آموزشگاههای متعددی را در تهران نیز دایر کرد. او را بنیانگذار اولین مدرسه شبانه در ایران میدانند.
او در همه این مدت از آموزش نابینایان غافل نبود. #خزائلی اولین کسی است که «انجمن هدایت و حمایت نابینایان ایران» را بنیان گذاشت و پس از آن به تاسیس «آموزشگاه نابینایان بزرگسال» همت گمارد.
او در سال ۱۳۴۸ خورشیدی مجله «روشندل» را برای اطلاعرسانی در مورد اخبار #نابینایان ایران و جهان بنا نهاد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/UzoKnv
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
ویدیوی کوتاهی از نحوه آموزش هلن کلر از سوی آموزگارش سالیوان
در کتابهای درسیمان در مورد هلن کلر زیاد خواندیم. اما شاید برای شما هم دیدن ویدیویی از او و #آموزگار صبورش جالب باشد.
هلر کلر زمانی که نوزاد بود، در اثر ابتلا به بیماری مننژیت ، #بینایی و #شنوایی خود را از دست داد و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. هنگامی که شش سال داشت، سالیوان آموزش او را به عهده گرفت. در این ویدیوی جالب سالیوان شرح میدهد که چگونه با به کمک دستها و بردن دستان کلر به سمت دهان و گلوی خود کلمات را به او آموزش داده بود.
هلن کلر، در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۰ در «تاسکامبیا» در ایالت آلاباما، متولد شد. هنگامی که کلر شش سال داشت، او را به الکساندر گراهام بل نشان دادند و گراهام بل پس از معاینه، یک معلم ۲۰ ساله به نام آن سالیوان (میسی) را که در مؤسسه آموزش #نابینایان پرکینز در بوستون فعالیت میکرد، برای آموزش او فرستاد.
چنانکه کلر بعدها دربارهٔ خود مینویسد، زندگی واقعی او در یک روز از ماه مارس سال ۱۸۸۷ با ورود معلمش به زندگی او آغاز شد. او از این روز به عنوان مهمترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد میکند. سالیوان معلمی سخت کوش و فوقالعاده بود که از مارس ۱۸۸۷ تا پایان عمر خود در اکتبر ۱۹۳۶، در کنار کلر ماند.
سالیوان با فشار دادن علاماتی توسط انگشتان خود، به عنوان حروف، بر کف دست هلن با او ارتباط برقرار میکرد و از این راه برای آموزش کلمات به او استفاده مینمود. در عرض چند ماه کلر فرا گرفت که چگونه اشیایی را که لمس میکند، به آن حروف ربط دهد و آنها را هجی کند. او همچنین، موفق شد تا به وسیله لمس کارتهایی که حروف برجسته بر آنها نوشته شده بود، جملههایی را بخواند و با کنار هم چیدن حروف در یک لوح، خود جمله بسازد.
بین سالهای ۱۸۸۸ و ۱۸۹۰، کلر زمستانها را در مؤسسه پرکینز، برای آموزش خط بریل گذراند، سپس زیر نظر «سارا فولر» در بوستون، برای آموختن صحبت کردن، دورهای آموزشی و تدریجی را آغاز کرد. او همچنین لبخوانی از طریق لمس دهان و گلوی شخص صحبت کننده را فرا گرفت.
در سن ۱۴ سالگی، وی در یک مدرسه ناشنوایان در نیویورک ثبت نام کرد و در ۱۶ سالگی به «مدرسه کمبریج بانوان جوان» در ماساچوست راه یافت. کلر در سال ۱۹۰۰ توسط کالج رادکلیف پذیرفته شد و ۴ سال پس از آن، به کمک آنی سالیوان معلم خود، که سخنرانیها را در کف دست او مینوشت، از آنجا فارغالتحصیل شد. در این مدت او توانست با فشار دادن انگشت بر گلوی آنی و تقلید ارتعاشات صوتی او صحبت کردن را بیاموزد؛ بنابراین او اولین فرد نابینا-ناشنوایی بود که از دانشگاه فارغالتحصیل شد.
هلن کلر هرگز نیاز نابینایان و نابینا- ناشنوایان دیگر را از نظر دور نمیکرد. او از دوستان دکتر «پیتر سالمون»، مدیر اجرایی خدمات هلن کلر برای نابینایان بود و او را در تأسیس مرکزی یاری نمود که به عنوان مرکز ملی هلن کلر برای جوانان و بزرگسالان نابینا- ناشنوا نام گرفت.
#هلن_کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در زمینه #حقوق_زنان نیز فعال بود و از کنترل بارداری و #حق_رای برای #زنان حمایت میکرد.
در مورد حقوق کودک معلول جزوه توانا را بخوانید:
https://goo.gl/UmXvZs
کتاب جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی نوشته سعید سبزیان را به رایگان از سایت توانا دانلود کنید:
https://goo.gl/FMBwGK
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
در کتابهای درسیمان در مورد هلن کلر زیاد خواندیم. اما شاید برای شما هم دیدن ویدیویی از او و #آموزگار صبورش جالب باشد.
هلر کلر زمانی که نوزاد بود، در اثر ابتلا به بیماری مننژیت ، #بینایی و #شنوایی خود را از دست داد و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. هنگامی که شش سال داشت، سالیوان آموزش او را به عهده گرفت. در این ویدیوی جالب سالیوان شرح میدهد که چگونه با به کمک دستها و بردن دستان کلر به سمت دهان و گلوی خود کلمات را به او آموزش داده بود.
هلن کلر، در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۰ در «تاسکامبیا» در ایالت آلاباما، متولد شد. هنگامی که کلر شش سال داشت، او را به الکساندر گراهام بل نشان دادند و گراهام بل پس از معاینه، یک معلم ۲۰ ساله به نام آن سالیوان (میسی) را که در مؤسسه آموزش #نابینایان پرکینز در بوستون فعالیت میکرد، برای آموزش او فرستاد.
چنانکه کلر بعدها دربارهٔ خود مینویسد، زندگی واقعی او در یک روز از ماه مارس سال ۱۸۸۷ با ورود معلمش به زندگی او آغاز شد. او از این روز به عنوان مهمترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد میکند. سالیوان معلمی سخت کوش و فوقالعاده بود که از مارس ۱۸۸۷ تا پایان عمر خود در اکتبر ۱۹۳۶، در کنار کلر ماند.
سالیوان با فشار دادن علاماتی توسط انگشتان خود، به عنوان حروف، بر کف دست هلن با او ارتباط برقرار میکرد و از این راه برای آموزش کلمات به او استفاده مینمود. در عرض چند ماه کلر فرا گرفت که چگونه اشیایی را که لمس میکند، به آن حروف ربط دهد و آنها را هجی کند. او همچنین، موفق شد تا به وسیله لمس کارتهایی که حروف برجسته بر آنها نوشته شده بود، جملههایی را بخواند و با کنار هم چیدن حروف در یک لوح، خود جمله بسازد.
بین سالهای ۱۸۸۸ و ۱۸۹۰، کلر زمستانها را در مؤسسه پرکینز، برای آموزش خط بریل گذراند، سپس زیر نظر «سارا فولر» در بوستون، برای آموختن صحبت کردن، دورهای آموزشی و تدریجی را آغاز کرد. او همچنین لبخوانی از طریق لمس دهان و گلوی شخص صحبت کننده را فرا گرفت.
در سن ۱۴ سالگی، وی در یک مدرسه ناشنوایان در نیویورک ثبت نام کرد و در ۱۶ سالگی به «مدرسه کمبریج بانوان جوان» در ماساچوست راه یافت. کلر در سال ۱۹۰۰ توسط کالج رادکلیف پذیرفته شد و ۴ سال پس از آن، به کمک آنی سالیوان معلم خود، که سخنرانیها را در کف دست او مینوشت، از آنجا فارغالتحصیل شد. در این مدت او توانست با فشار دادن انگشت بر گلوی آنی و تقلید ارتعاشات صوتی او صحبت کردن را بیاموزد؛ بنابراین او اولین فرد نابینا-ناشنوایی بود که از دانشگاه فارغالتحصیل شد.
هلن کلر هرگز نیاز نابینایان و نابینا- ناشنوایان دیگر را از نظر دور نمیکرد. او از دوستان دکتر «پیتر سالمون»، مدیر اجرایی خدمات هلن کلر برای نابینایان بود و او را در تأسیس مرکزی یاری نمود که به عنوان مرکز ملی هلن کلر برای جوانان و بزرگسالان نابینا- ناشنوا نام گرفت.
#هلن_کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در زمینه #حقوق_زنان نیز فعال بود و از کنترل بارداری و #حق_رای برای #زنان حمایت میکرد.
در مورد حقوق کودک معلول جزوه توانا را بخوانید:
https://goo.gl/UmXvZs
کتاب جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی نوشته سعید سبزیان را به رایگان از سایت توانا دانلود کنید:
https://goo.gl/FMBwGK
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇