زادروز نادر نادرپور
نادر نادرپور، #شاعر و #نویسنده و #مترجم سرشناس ایرانی و از اعضای #کانون_نویسندگان ایران در ۱۶ خرداد ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد.
از نادرپور یازده دفتر شعر باقی مانده است. آنچه نادرپور را بر سر زبانها انداخت شعری بود با نام «قم» که در سال ۱۳۳۱ سروده شد:
«چندین هزار زن
چندین هزار مرد
زنها لچک به سر
مردان عبا به دوش
یک گنبد طلا
با لکلکان پیر
یک باغ بیصفا
با چند تکدرخت
از خندهها تهی
وز گفتهها خموش
یک حوض نیمهپر
با آب سبز رنگ
چندین کلاغ پیر
برتودههای سنگ
انبوه سائلان
در هر قدم براه
عمامهها سفید
رخسارهها سیاه»
نادر نادرپور از قبل از انقلاب با انقلاب مذهبی مشکل داشت. او در گفتوگویی که سالها بعد با سیمین بهبهانی شاعر نامآوازه دارد و در یکی از تلویزیونهای بروممرزی پخش شده میگوید که دلیل مخالفتش با انقلاب مذهبی این بوده که از همان ابتدا میدیده که این انقلاب، انحراف از مسیر آزادیخواهیای بوده است که گذشتگان ما در انقلاب مشروطه خواهان آن بودهاند. (نقل به مضمون) نادر نادرپور در روز جمعه ۲۹ بهمنماه ۱۳۷۸ در شهر لسآنجلس درگذشت. از مجموعهی اشعار نادرپور میتوان به «چشمها و دستها»، «دختر جام»، «شعر انگور»، «سرمهی خورشید»، «گیاه و سنگ نه،آتش»، «خون و خاکستر» و … اشاره کرد.
پس از انقلاب نادر نادرپور مانند بسیاری از #هنرمندان و #شاعران و #نویسندگان و... از ایران مهاجرت کرد. مهاجرتی که دیگر بازگشتی نداشت.
شعر «کهندیارا» که #داریوش اقبالی نیز آنرا خوانده است نگاه #نادرپور به #مهاجرت و غربت و دوری از وطن را به خوبی به تصویر کشیده است.
ویدیو: گفتگوی #نادر_نادرپور با #سیمین_بهبهانی که توسط تلوزیون «ایرانیان» ضبط شد: http://bit.ly/1r7RuAg
برای آشنایی بیشتر با نادر نادرپور:
https://goo.gl/aLzkiu
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
نادر نادرپور، #شاعر و #نویسنده و #مترجم سرشناس ایرانی و از اعضای #کانون_نویسندگان ایران در ۱۶ خرداد ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد.
از نادرپور یازده دفتر شعر باقی مانده است. آنچه نادرپور را بر سر زبانها انداخت شعری بود با نام «قم» که در سال ۱۳۳۱ سروده شد:
«چندین هزار زن
چندین هزار مرد
زنها لچک به سر
مردان عبا به دوش
یک گنبد طلا
با لکلکان پیر
یک باغ بیصفا
با چند تکدرخت
از خندهها تهی
وز گفتهها خموش
یک حوض نیمهپر
با آب سبز رنگ
چندین کلاغ پیر
برتودههای سنگ
انبوه سائلان
در هر قدم براه
عمامهها سفید
رخسارهها سیاه»
نادر نادرپور از قبل از انقلاب با انقلاب مذهبی مشکل داشت. او در گفتوگویی که سالها بعد با سیمین بهبهانی شاعر نامآوازه دارد و در یکی از تلویزیونهای بروممرزی پخش شده میگوید که دلیل مخالفتش با انقلاب مذهبی این بوده که از همان ابتدا میدیده که این انقلاب، انحراف از مسیر آزادیخواهیای بوده است که گذشتگان ما در انقلاب مشروطه خواهان آن بودهاند. (نقل به مضمون) نادر نادرپور در روز جمعه ۲۹ بهمنماه ۱۳۷۸ در شهر لسآنجلس درگذشت. از مجموعهی اشعار نادرپور میتوان به «چشمها و دستها»، «دختر جام»، «شعر انگور»، «سرمهی خورشید»، «گیاه و سنگ نه،آتش»، «خون و خاکستر» و … اشاره کرد.
پس از انقلاب نادر نادرپور مانند بسیاری از #هنرمندان و #شاعران و #نویسندگان و... از ایران مهاجرت کرد. مهاجرتی که دیگر بازگشتی نداشت.
شعر «کهندیارا» که #داریوش اقبالی نیز آنرا خوانده است نگاه #نادرپور به #مهاجرت و غربت و دوری از وطن را به خوبی به تصویر کشیده است.
ویدیو: گفتگوی #نادر_نادرپور با #سیمین_بهبهانی که توسط تلوزیون «ایرانیان» ضبط شد: http://bit.ly/1r7RuAg
برای آشنایی بیشتر با نادر نادرپور:
https://goo.gl/aLzkiu
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
YouTube
مهاجرت-نادر نادرپور-سیمین بهبهانی
Forwarded from آموزشکده توانا
به مناسبت سالگرد قتل محمد مختاری، شاعر و نویسنده
محمد مختاری، جان بر سر #قلم
سیاوش مختاری، فرزند محمد مختاری، شاعر و نویسنده جسد پدر را در هجدهم آذرماه در پزشکی قانونی تشخیص داد. شش روز قبل پیکر بیجان این شاعر را با دو کوپن ناگرفته در جیب در بیابانهای امینآباد پیدا کردند. مهرداد عالیخانی، یکی از قاتلان وزارت اطلاعات در شرح ماجرای ربودن و قتل محمد مختاری میگوید که در تاریخ نهم آذرماه ۱۳۷۷ موسوی از کارمندان وزارت اطلاعات پیش دری نجفآبادی وزیر اطلاعات میرود و در مورد قتل داریوش فروهر و همسرش گزارشی ارائه میدهد.
پس از آن موسوی به عالیخانی میگوید که کار #کانون #نویسندگان را انجام بدهد و تاکید میکند که کار کانون را هر چه سریعتر شروع کنید. هفت پرونده از مهمترین سوژههای فعال کانون نویسندگان، هوشنگ گلشیری، منصور کوشان، علیاشرف درویشیان، محمدعلی سپانلو، پوینده و چهلتن در دستور کار حذف فیزیکی قرار میگیرد. قرار میشود که از مهمترینها شروع بشود. شمارهی تلفن محمد مختاری از طریق یکی از منابع اداره چپ نو با نام مستعار داریوش به دست میآید… حدود ساعت ۱۷، مختاری با لباس اسپرت از کوچه بیرون میآید و از سمت شمال به جنوب خیابان آفریقا حرکت میکند. در این ساعت ناظری جهت اقامهی نماز محل را ترک کرده بود لذا سریعا به ناظری زنگ زدم و خبر دادم #سوژه بیرون زد، خودش و روشن را سریع به محل برسانند. مختاری برای خرید در حوالی محل سکونت خود بیرون آمده بود. حدود بیستدقیقه خریدش طول کشید. در حال برگشتن به منزل بود که علی و رضا رسیدند.
از خسرو خواستم که تاکسی را در گوشهای پارک کند. رضا و علی پیاده به دنبال مختاری به راه افتادند. خسرو پشت فرمان پژو نشست و به سمت شمال آفریقا حرکت کرد. من در صندلی جلو قرار گرفتم. یک کوچه مانده به منزلش علی و رضا جلوی او را گرفتند و تحت پوشش پرسنل دادستانی وی را سوار اتومبیل کردند… داخل ساختمان شدیم. در همان اتاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند.
همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفهای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد. مقادیری پارچهی سفید برداشت، چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت. او را به روی شکم خواباند و حدود چهار یا پنج دقیقع طناب را تنگ کرد و آنرا کشید. در این حالت ناظری دهان سوژه را با یک پارچهی سفید گرفته بود تا بدین وسیله از ریختن خون به زمین و ایجاد سروصدای احتمالی جلوگیری کند. این دو از روی ناخنها تشخیص دادند که کار تمام شده است… در جادهی افسریه یک مسیر فرعی به کارخانه سیمان تهران منتهی میشد… جنازه را بیرون گذاشتیم.
#محمد_مختاری اینگونه در دوازدهم آذرماه ۱۳۷۷ در ماجرای موسوم به #قتلهای_زنجیرهای توسط وزارت #اطلاعات جمهوری اسلامی به #قتل رسید. محمد مختاری، #شاعر، #نویسنده و از فعالان #کانون_نویسندگان_ایران در اول اردیبهشت ۱۳۲۱ در شهر #مشهد به دنیا آمد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/nwxqj7
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محمد مختاری، جان بر سر #قلم
سیاوش مختاری، فرزند محمد مختاری، شاعر و نویسنده جسد پدر را در هجدهم آذرماه در پزشکی قانونی تشخیص داد. شش روز قبل پیکر بیجان این شاعر را با دو کوپن ناگرفته در جیب در بیابانهای امینآباد پیدا کردند. مهرداد عالیخانی، یکی از قاتلان وزارت اطلاعات در شرح ماجرای ربودن و قتل محمد مختاری میگوید که در تاریخ نهم آذرماه ۱۳۷۷ موسوی از کارمندان وزارت اطلاعات پیش دری نجفآبادی وزیر اطلاعات میرود و در مورد قتل داریوش فروهر و همسرش گزارشی ارائه میدهد.
پس از آن موسوی به عالیخانی میگوید که کار #کانون #نویسندگان را انجام بدهد و تاکید میکند که کار کانون را هر چه سریعتر شروع کنید. هفت پرونده از مهمترین سوژههای فعال کانون نویسندگان، هوشنگ گلشیری، منصور کوشان، علیاشرف درویشیان، محمدعلی سپانلو، پوینده و چهلتن در دستور کار حذف فیزیکی قرار میگیرد. قرار میشود که از مهمترینها شروع بشود. شمارهی تلفن محمد مختاری از طریق یکی از منابع اداره چپ نو با نام مستعار داریوش به دست میآید… حدود ساعت ۱۷، مختاری با لباس اسپرت از کوچه بیرون میآید و از سمت شمال به جنوب خیابان آفریقا حرکت میکند. در این ساعت ناظری جهت اقامهی نماز محل را ترک کرده بود لذا سریعا به ناظری زنگ زدم و خبر دادم #سوژه بیرون زد، خودش و روشن را سریع به محل برسانند. مختاری برای خرید در حوالی محل سکونت خود بیرون آمده بود. حدود بیستدقیقه خریدش طول کشید. در حال برگشتن به منزل بود که علی و رضا رسیدند.
از خسرو خواستم که تاکسی را در گوشهای پارک کند. رضا و علی پیاده به دنبال مختاری به راه افتادند. خسرو پشت فرمان پژو نشست و به سمت شمال آفریقا حرکت کرد. من در صندلی جلو قرار گرفتم. یک کوچه مانده به منزلش علی و رضا جلوی او را گرفتند و تحت پوشش پرسنل دادستانی وی را سوار اتومبیل کردند… داخل ساختمان شدیم. در همان اتاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند.
همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفهای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد. مقادیری پارچهی سفید برداشت، چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت. او را به روی شکم خواباند و حدود چهار یا پنج دقیقع طناب را تنگ کرد و آنرا کشید. در این حالت ناظری دهان سوژه را با یک پارچهی سفید گرفته بود تا بدین وسیله از ریختن خون به زمین و ایجاد سروصدای احتمالی جلوگیری کند. این دو از روی ناخنها تشخیص دادند که کار تمام شده است… در جادهی افسریه یک مسیر فرعی به کارخانه سیمان تهران منتهی میشد… جنازه را بیرون گذاشتیم.
#محمد_مختاری اینگونه در دوازدهم آذرماه ۱۳۷۷ در ماجرای موسوم به #قتلهای_زنجیرهای توسط وزارت #اطلاعات جمهوری اسلامی به #قتل رسید. محمد مختاری، #شاعر، #نویسنده و از فعالان #کانون_نویسندگان_ایران در اول اردیبهشت ۱۳۲۱ در شهر #مشهد به دنیا آمد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/nwxqj7
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
محمد مختاری؛ جان بر سر قلم