آموزشکده توانا
50.9K subscribers
36.8K photos
39.7K videos
2.56K files
20.7K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
«چهارده سال گذشت ! … تابستان هشتاد و هشت و آن ماهِ تیر

چهارده سال گذشت ! تابستان ۸۸ و آن ماهِ تیر، روزهای بلندش کوتاه می شد در امتداد شکنجه تن هامان . زیر آن آفتاب سوزان، پای برهنه بر سطحِ سیاه داغ ، چهار دست و پا بر آسفالتی که گداخته بود ، می‌رفتیم .. می‌رفتیم.. در میان حصارهای بلند کهریزک دیگر تابی نمانده بود، صدای شکستن استخوان یاران به گوش می‌رسید ، هوشی نمانده بود در زیر تابشی که ما را بی‌تاب کرده بود.انگار زمان ایستاده بود، خورشید مرده بود ! روز شب می شد و شب آنقدر بلند ، که روشنی‌های تیر، تار می‌شد. هر ماه تیری که می.رسد، شب ناله‌های امیر برایم زنده می شود که از مادرش چشم هایش را میخواست، تصویر لب‌های خشک و تشنه‌اش وقتی که ناباورانه با ما وداع کرد، هر تیر که می‌رسد، تنم دوباره از تب آن کابوس تیره می‌سوزد.. تو یادت هست محسن ! لباست را درآوردی و مرا با آن باد می زدی ! محسن ؛ هنوز تنم می‌سوزد ، هنوز ! زخم‌هایت بزرگ و بزرگ تر می شد و تو ایستاده‌تر ، حیرانم از آن همه ایستادگی ! چه سربلند زندگان را ترک گفتی! محسن ؛ میتوانستی بگویی فرزند چه کسی هستی و آزاد شوی، ولی هیچ وقت این مهم را عنوان نکردی تا نشان دهد بزرگی آدمی را ، تا نشان دهی که اعتقاد داشتن به چیزی حد و مرز نمی‌شناسد.

من ماه تیر را دوست ندارم، آخر یاد دست‌های بسته‌ی محمد می‌افتم، از آنجا که می‌آمدیم، در اوین، از ما جدا شد. ما در اوین بودیم و او در بیمارستانی، با دست‌های زنجیر شده بر تخت، در آنجا کهریزک را می گویم او مدام نگران بود و بی‌قرار ، انگار چند روزی به آزمون کنکورش نمانده بود. بعداً خبر قبولیش را شنیدم نه، به کنکور نرسید، شنیدم در آزمون دیگری پذیرفته شد.

از تمام آن روزهای سرد و سیاه ، از آن روزی که دوباره در روزنگارمان ، یادآور تلخی و سیاهی شد ... از آن هجده ِ تیر ده سال گذشته بود و هنوز چیزی تمام نشده بود که دوباره روز بد دیگری آغاز شد ، هجده ِ تیری دیگر خون های ریخته و پایمال شده ی هجده تیر ۷۸ و مادری که از آن سال تا به امروز سعیدش ( #سعید_زینالی ) را جستجو می‌کند هنوز ! و دوباره هجده تیری دیگر و زخم‌های من همه از این روز است از این روز ! هر ماه تیری که از راه می رسد ، دوباره باز تنم می لرزد از یادِ آن همه ، از دیدن زخم‌های مانده بر تنم ۱۴ سال گذشت ! و هنوز مانده بر تنم ، مانده بر دلم، زخم‌های آن ماه تیرگی.»

از اینستاگرام مسعود علیزاده، از جان به در بردگان بازداشتگاه کهریزک و شاهد جنایت

masoudalizadeh___

#فاجعه_کهریزک #جنایت_کهریزک #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔44👍6🔥6❤‍🔥11👎1
۲۴ سال از فاجعه کوی دانشگاه می‌گذرد، هنوز اطلاعات دقیقی از تعداد جان‌باختگان در دست نیست.

هنوز جمهوری اسلامی پاسخ رسمی نداده است که چه بر سر سعید زینالی آمده است.
سعید زینالی، ۲۳ تیر ۱۳۷۸ بازداشت شد، سه ماه بعد از زندان تماس گرفت، و دیگر خبری از او نشد. بازجو چند سال پیش به خواهر سعید گفت به مادرت بگو دنبال چند تکه استخوان نباشد!

طبق اطلاعاتی که حدود چهار سال پیش، از بازداشت شده‌های پس از انقلاب به گزارشگران بدون مرز رسید، تاریخ ورود سعید زینالی به زندان ثبت شده است.
پدر سعید زینالی ولی به خاطر پیگیری وضعیت فرزتدش به شلاق محکوم شد!

فرزندت کجاست؟
کارتونیست: بهنام محمدی

۱۸ تیرِ بی‌سرانجامی
https://tavaana.org/fa/18Tir1378

#۱۸تیر۷۸ #یاری_حقوقی_توانا #فرزندت_کجاست #سعید_زینالی #کوی_دانشگاه
#سعید_زینالی_کجاست
💔66🔥8👍71