ذات جمهوری اسلامی نسبت به هر گونه جنبش اجتماعی بدبین است. این بیعلت نیست. جمهوری اسلامی نظامی توتالیتر است و بنا به ماهیت توتالیتر خود، جامعه را همراستا و همسو با خود میخواهد، نه به صورت جامعهای پویا که در آن امکان دارد نظرات و باورهای گوناگون محملی از بیان و انتشار بیابند. عقایدی که از قضا کاملا ممکن است در جهت مخالف عقاید حکومتگران وقت باشند.
جنبش دانشجویی را میتوان یکی از جنبشهای اجتماعی شناسایی کرد که جمهوری اسلامی از اواسط دهه ۷۰ با آن به مشکل جدی برخورد؛ یعنی از زمانی که دانشجویان در دانشگاهها تلاش کردند نظرات مخالف با نظرات دستگاه ولایت فقیه را بازتاب دهند و از آن حالت سرسپردگی در دهه ۶۰ و اوائل دهه ۷۰ خارج شوند.
این تضاد به جایی رسید که اکنون دیگر خبر بازداشت و زندانیشدن دانشجویان تبدیل به خبری عادی و روزمره شده است. بسیاری از دانشجویان هماکنون - تابستان ۱۴۰۱ - در بازداشت به سر میبرند. یکی از این دانشجویان «محمد خانی» است. او از قضا چندان نشانههای سیاسی از خود بروز نمیداد و بیشتر در حوزه صنفی فعال بود.
آقای خانی در سال ۱۳۹۶ عضو شورای صنفی دانشگاه علامه طباطبایی بود. مقطع تحصیلی او در زمان بازداشت نیز، دکتری در رشته رفاه و سیاستگذاری اجتماعی در دانشگاه علامه طباطبایی بود. یکی از نمودهای اعتراضی در رفتار او زمانی بود که پس از دی دورانساز سال ۱۳۹۶ که شهرهای مختلفی به پا خاسته بودند، در نامهای با دانشجویان دیگر به بازداشت دانشجویان اعتراض کرد.
محمد خانی نهایتا در پاییز ۱۳۹۹ توسط دستگاه سرکوب و مشخصا اطلاعاتیها در خانه خود بازداشت شد و به زندان اوین منتقل شد. عوامل دستگاه سرکوب طبق معمول برخی وسایل فرد بازداشتشده را نیز همراه خود بردند. دزدی وسایل بازداشتشدگان یکی از رفتارهای بسیار معمول عوامل اطلاعاتی و سپاهی جمهوری اسلامی است.
محمد خانی حدود یک ماه در بازداشت به سر برد تا اینکه به قید وثیقه آزاد شد. در دیماه همان سال برای او «دادگاه» تشکیل دادند و فردی به نام «ایمان افشاری»، که از جمله عوامل قضایی دستگاه سرکوب است، اتهاماتی مانند «اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت کشور» و «تبلیغ علیه نظام» به محمد خانی بست و سر جمع او را به ۴ سال حبس محکوم کرد. همچنین تمام اموال او را نیز ضبط کردند.
«دادگاه» تجدیدنظر حکم او را عینا تایید کرد...
ادامه
#یاری_مدنی_توانا #پروفایل #محمد_خانی
جنبش دانشجویی را میتوان یکی از جنبشهای اجتماعی شناسایی کرد که جمهوری اسلامی از اواسط دهه ۷۰ با آن به مشکل جدی برخورد؛ یعنی از زمانی که دانشجویان در دانشگاهها تلاش کردند نظرات مخالف با نظرات دستگاه ولایت فقیه را بازتاب دهند و از آن حالت سرسپردگی در دهه ۶۰ و اوائل دهه ۷۰ خارج شوند.
این تضاد به جایی رسید که اکنون دیگر خبر بازداشت و زندانیشدن دانشجویان تبدیل به خبری عادی و روزمره شده است. بسیاری از دانشجویان هماکنون - تابستان ۱۴۰۱ - در بازداشت به سر میبرند. یکی از این دانشجویان «محمد خانی» است. او از قضا چندان نشانههای سیاسی از خود بروز نمیداد و بیشتر در حوزه صنفی فعال بود.
آقای خانی در سال ۱۳۹۶ عضو شورای صنفی دانشگاه علامه طباطبایی بود. مقطع تحصیلی او در زمان بازداشت نیز، دکتری در رشته رفاه و سیاستگذاری اجتماعی در دانشگاه علامه طباطبایی بود. یکی از نمودهای اعتراضی در رفتار او زمانی بود که پس از دی دورانساز سال ۱۳۹۶ که شهرهای مختلفی به پا خاسته بودند، در نامهای با دانشجویان دیگر به بازداشت دانشجویان اعتراض کرد.
محمد خانی نهایتا در پاییز ۱۳۹۹ توسط دستگاه سرکوب و مشخصا اطلاعاتیها در خانه خود بازداشت شد و به زندان اوین منتقل شد. عوامل دستگاه سرکوب طبق معمول برخی وسایل فرد بازداشتشده را نیز همراه خود بردند. دزدی وسایل بازداشتشدگان یکی از رفتارهای بسیار معمول عوامل اطلاعاتی و سپاهی جمهوری اسلامی است.
محمد خانی حدود یک ماه در بازداشت به سر برد تا اینکه به قید وثیقه آزاد شد. در دیماه همان سال برای او «دادگاه» تشکیل دادند و فردی به نام «ایمان افشاری»، که از جمله عوامل قضایی دستگاه سرکوب است، اتهاماتی مانند «اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت کشور» و «تبلیغ علیه نظام» به محمد خانی بست و سر جمع او را به ۴ سال حبس محکوم کرد. همچنین تمام اموال او را نیز ضبط کردند.
«دادگاه» تجدیدنظر حکم او را عینا تایید کرد...
ادامه
#یاری_مدنی_توانا #پروفایل #محمد_خانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ت مثلِ : تبریک!
ت مثلِ : رتبه بندی *تقلبی*
ت مثلِ : تفاوت و تبعیض
ت مثلِ : تحصن و تجمع
ت مثلِ : ترس!
سخنان آقای مهدی فتحی را میبینید، معلم تاریخی که اینک با وجود بیماری قلبی، در زندان عادلآباد شیراز محبوس است. امروز خبردار شدیم که آموزش و پرورش حقوق ایشان را قطع کرده است.
مهدی فتحی از جمله معلمان و آموزگارانی است که فعالیت خود را صرفا در معلمی خلاصه نکرده است. او معلم شجاعی است که شجاعت خود را طی سالهای گذشته در حوادث مرتبط نشان داده است. از اینرو میتوان گفت او معلمی است که عافیت و مصلحت را کنار گذاشته است و شجاعت و جسارت مدنی را برگزیده است.
از همان تابستان ۱۳۹۹ که یکی از دانشآموزان آقای فتحی در حادثه تصادف ماشین جان خود را از دست داد و مهدی فتحی در یک سخنرانی در مراسم عزاداری، مسئولان را خطاب قرار داد و آنها را به علت مشکلات راههای منطقه خطاب قرار داد، میشد همین جسارت و شجاعت مدنی را در رفتار این آموزگار مشاهده کرد...
آقای فتحی به دو سال تبعید و ۱۲ سال زندان محکوم شده است.
درباره آقای فتحی بیشتر بخوانید:
http://tavaana.org/fa/Mehdi_Fathi
#مهدی_فتحی #پروفایل #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ت مثلِ : رتبه بندی *تقلبی*
ت مثلِ : تفاوت و تبعیض
ت مثلِ : تحصن و تجمع
ت مثلِ : ترس!
سخنان آقای مهدی فتحی را میبینید، معلم تاریخی که اینک با وجود بیماری قلبی، در زندان عادلآباد شیراز محبوس است. امروز خبردار شدیم که آموزش و پرورش حقوق ایشان را قطع کرده است.
مهدی فتحی از جمله معلمان و آموزگارانی است که فعالیت خود را صرفا در معلمی خلاصه نکرده است. او معلم شجاعی است که شجاعت خود را طی سالهای گذشته در حوادث مرتبط نشان داده است. از اینرو میتوان گفت او معلمی است که عافیت و مصلحت را کنار گذاشته است و شجاعت و جسارت مدنی را برگزیده است.
از همان تابستان ۱۳۹۹ که یکی از دانشآموزان آقای فتحی در حادثه تصادف ماشین جان خود را از دست داد و مهدی فتحی در یک سخنرانی در مراسم عزاداری، مسئولان را خطاب قرار داد و آنها را به علت مشکلات راههای منطقه خطاب قرار داد، میشد همین جسارت و شجاعت مدنی را در رفتار این آموزگار مشاهده کرد...
آقای فتحی به دو سال تبعید و ۱۲ سال زندان محکوم شده است.
درباره آقای فتحی بیشتر بخوانید:
http://tavaana.org/fa/Mehdi_Fathi
#مهدی_فتحی #پروفایل #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پس از انقلاب بازداشتش کردند، استخوانش را در زندان شکستند و صدروز او را در حبس نگه داشتند و به دلیل شرایط وخیم جسمی آزادش کردند. خانهاش را مصادره کردند و کلیه سوابق کاریاش را نابود.این سرنوشت پرویز ناتل خانلری است که عمری به فرهنگ ایرانزمین خدمت کرد.
امروز سالگرد درگذشت پرویز ناتل خانلری است.
کسی که نادر نادرپور در موردش گفت:
«در تاریخ هفت قرن اخیر ادبیات فارسی کسی را نمیتوان یافت که چون پرویز ناتل خانلری که در زمینههای مختلف گفتن و نوشتن آثاری چنین فراوان و سودمند پدید آورده باشد».
«فرج سرکوهی» - منتقد ادبی - مینویسد:«عمری خلاق، پربار و با عزت و احترام را پشت سر گذاشته بود، اما برخورد حکومت و رسانههای جمهوری اسلامی با او چندان ضدفرهنگی و غیرانسانی بود که چند ماهی پیش از مرگ جملهای را که سالیانی پیش به دوران جنگ جهانی، خطاب به فرزندش نوشته بود به یاد آورد و برای من که در حاشیه مصاحبه با مجله آدینه از او حکایت وزیر شدن و زندان را پرسیده بودم تکرار کرد: سرگذشت من خون دل خوردن و دندان به جگر افشردن بود».
درباره پرویز ناتل خانلری بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Parviz_Natel_Khanlari
#پرویز_ناتل_خانلری #پروفایل #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
امروز سالگرد درگذشت پرویز ناتل خانلری است.
کسی که نادر نادرپور در موردش گفت:
«در تاریخ هفت قرن اخیر ادبیات فارسی کسی را نمیتوان یافت که چون پرویز ناتل خانلری که در زمینههای مختلف گفتن و نوشتن آثاری چنین فراوان و سودمند پدید آورده باشد».
«فرج سرکوهی» - منتقد ادبی - مینویسد:«عمری خلاق، پربار و با عزت و احترام را پشت سر گذاشته بود، اما برخورد حکومت و رسانههای جمهوری اسلامی با او چندان ضدفرهنگی و غیرانسانی بود که چند ماهی پیش از مرگ جملهای را که سالیانی پیش به دوران جنگ جهانی، خطاب به فرزندش نوشته بود به یاد آورد و برای من که در حاشیه مصاحبه با مجله آدینه از او حکایت وزیر شدن و زندان را پرسیده بودم تکرار کرد: سرگذشت من خون دل خوردن و دندان به جگر افشردن بود».
درباره پرویز ناتل خانلری بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Parviz_Natel_Khanlari
#پرویز_ناتل_خانلری #پروفایل #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غلامحسین دانشی؛ نماینده روحانی مجلس شورای ملی که اعدام شد
روحالله خمینی در ماههای منتهی به انقلاب ۵۷، فرمانی صادر کرد که در آن خواهان تعطیلی مجلس شورای ملی شده بود. تنها روحانی این مجلس با این سخنان خمینی مخالفت کرد و آن را یاوهگویی و خرابکاری دانست. همین مخالفت برای غلامحسین دانشی گران آمد و پس از انقلاب به مرگ محکوم شد.
https://youtu.be/tnyI_lLcM9c
#پروفایل #غلامحسین_دانشی #انقلاب_اسلامی #اعدام #مجلس_شورای_ملی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روحالله خمینی در ماههای منتهی به انقلاب ۵۷، فرمانی صادر کرد که در آن خواهان تعطیلی مجلس شورای ملی شده بود. تنها روحانی این مجلس با این سخنان خمینی مخالفت کرد و آن را یاوهگویی و خرابکاری دانست. همین مخالفت برای غلامحسین دانشی گران آمد و پس از انقلاب به مرگ محکوم شد.
https://youtu.be/tnyI_lLcM9c
#پروفایل #غلامحسین_دانشی #انقلاب_اسلامی #اعدام #مجلس_شورای_ملی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علی حجت کاشانی؛ اعدام به جرم برگزاری مسابقات ورزشی
«با برگزاری برنامههای نمایشی المپیکها و غیره و غیره جوانان را به منجلاب فساد میکشاندید در حالی که وظیفه شما این بود که جوانهای ما را به صورت سالم پرورش بدهید.» صادق خلخالی با عنوانکردن اتهاماتی از این دست برای سپهبد کاشانی، او را به مرگ محکوم کرد.
https://youtu.be/a5MuieVC39c
#پروفایل #علی_حجت_کاشانی
#اعدام #صادق_خلخالی #انقلاب۵۷ #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_Tavaanatech
«با برگزاری برنامههای نمایشی المپیکها و غیره و غیره جوانان را به منجلاب فساد میکشاندید در حالی که وظیفه شما این بود که جوانهای ما را به صورت سالم پرورش بدهید.» صادق خلخالی با عنوانکردن اتهاماتی از این دست برای سپهبد کاشانی، او را به مرگ محکوم کرد.
https://youtu.be/a5MuieVC39c
#پروفایل #علی_حجت_کاشانی
#اعدام #صادق_خلخالی #انقلاب۵۷ #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_Tavaanatech
ندا آقاسلطان، نماد آزادیخواهی یک ملت
در پی جهانیشدن خبر کشتهشدن ندا آقا سلطان در تظاهرات آرام مردمی به دست نیروهای امنیتی، جمهوری اسلامی برای انکار این اتفاق تلاش بسیاری کرد و با انتشار اخبار جعلی سعی بر سرپوش گذاشتن بر آن نمود. از جمله میتوان به سخنان مهدی کلهر، مشاور رسانهای محمود احمدینژاد، اشاره کرد که ندا را دختر سادهای دانست «که خود را جلوی دوربین به مردن زد و سپس در آمبولانس به دست پزشک فراری به انگلیس (آرش حجازی) کشته شده».
.
در خرداد سال ۱۳۸۹ نیز فیلمی به نام «تقاطع» از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد که در آن فرضهایی مختلف درباره قتل ندا مطرح شد. از جمله زندهبودن و زندگیکردن ندا در یونان، جعلیبودن فیلم لحظه کشتهشدن او، واقعینبودن اصابت گلوله به ندا، وجود پمپ خون در دستش، قاتلبودن آرش حجازی، اصابت گلوله به سر ندا و در نهایت تکذیب حضور فرد موتوسوار بسیجی به نام عباس کارگر جاوید. .
همچنین سوءاستفاده تبلیغاتی حکومت از عکس شهروند ایرانی به نام ندا سلطانی که به اشتباه در شبکههای اجتماعی به نام ندا آقا سلطان منتشر شده بود، تلاش ناموفق دیگری بود برای انکار قتل ندا. خود ندا سلطانی در این باره میگوید که در نخستین روزهایی که دنیا در حال اعتراض به قتل ندا آقاسلطان بود، او برای ایفای نقش در سناریوی جمهوری اسلامی برای انکار قتل آقا سلطان تحت فشار بوده است.
اقدام دیگر جمهوری اسلامی در این زمینه، در آذرماه ۱۳۸۸ رخ داد که نیروهای سازمان شبهنظامی بسیج، یک تئاتر خیابانی درباره کشتهشدن ندا در تهران برگزار کردند. این اقدام، که در حاشیه تظاهراتی در مقابل سفارت بریتانیا برای تحویلدادن آرش حجازی به عنوان قاتل ندا انجام شد، اعتراض شدید خانواده ندا آقاسلطان را در پی داشت؛ آنها اجرای چنین نمایشی از قتل دختر خود را کوشش مقامات مسئول برای نسبتدادن جنایت به دیگران خواندند.
اما تمام این تلاشها نتوانست مانع رسیدن خبر این جنایت به گوش جهانیان شود؛ رسانههای بینالمللی همچنان خبر ندا را به عنوان سمبل اعتراض و دموکراسیخواهی منتشر میکردند.
۲۰ ژوئن ۲۰۰۹ نشریه «تایم» از لحظه جانباختن ندا به «احتمالا پربینندهترین لحظه مرگ یک انسان در تاریخ بشریت» یاد کرد. این روزنامه در ادامه ندا را یکی از ده قهرمان برجسته سال ۲۰۰۹ معرفی کرد. همچنین ندا آقا سلطان در رسانههای جهان با عنوانهایی چون نماد اعتراض ایرانیان، ندای آزادیخواهی ایرانیان و نماد اعتراض دموکراسیخواهان در این اعتراضات شناخته شد.
بیشتر بخوانید:
https://bit.ly/2BpO3Ag
#ندا_آقاسلطان #پروفایل #تحریف_واقعیت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_Tavaanatech
در پی جهانیشدن خبر کشتهشدن ندا آقا سلطان در تظاهرات آرام مردمی به دست نیروهای امنیتی، جمهوری اسلامی برای انکار این اتفاق تلاش بسیاری کرد و با انتشار اخبار جعلی سعی بر سرپوش گذاشتن بر آن نمود. از جمله میتوان به سخنان مهدی کلهر، مشاور رسانهای محمود احمدینژاد، اشاره کرد که ندا را دختر سادهای دانست «که خود را جلوی دوربین به مردن زد و سپس در آمبولانس به دست پزشک فراری به انگلیس (آرش حجازی) کشته شده».
.
در خرداد سال ۱۳۸۹ نیز فیلمی به نام «تقاطع» از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد که در آن فرضهایی مختلف درباره قتل ندا مطرح شد. از جمله زندهبودن و زندگیکردن ندا در یونان، جعلیبودن فیلم لحظه کشتهشدن او، واقعینبودن اصابت گلوله به ندا، وجود پمپ خون در دستش، قاتلبودن آرش حجازی، اصابت گلوله به سر ندا و در نهایت تکذیب حضور فرد موتوسوار بسیجی به نام عباس کارگر جاوید. .
همچنین سوءاستفاده تبلیغاتی حکومت از عکس شهروند ایرانی به نام ندا سلطانی که به اشتباه در شبکههای اجتماعی به نام ندا آقا سلطان منتشر شده بود، تلاش ناموفق دیگری بود برای انکار قتل ندا. خود ندا سلطانی در این باره میگوید که در نخستین روزهایی که دنیا در حال اعتراض به قتل ندا آقاسلطان بود، او برای ایفای نقش در سناریوی جمهوری اسلامی برای انکار قتل آقا سلطان تحت فشار بوده است.
اقدام دیگر جمهوری اسلامی در این زمینه، در آذرماه ۱۳۸۸ رخ داد که نیروهای سازمان شبهنظامی بسیج، یک تئاتر خیابانی درباره کشتهشدن ندا در تهران برگزار کردند. این اقدام، که در حاشیه تظاهراتی در مقابل سفارت بریتانیا برای تحویلدادن آرش حجازی به عنوان قاتل ندا انجام شد، اعتراض شدید خانواده ندا آقاسلطان را در پی داشت؛ آنها اجرای چنین نمایشی از قتل دختر خود را کوشش مقامات مسئول برای نسبتدادن جنایت به دیگران خواندند.
اما تمام این تلاشها نتوانست مانع رسیدن خبر این جنایت به گوش جهانیان شود؛ رسانههای بینالمللی همچنان خبر ندا را به عنوان سمبل اعتراض و دموکراسیخواهی منتشر میکردند.
۲۰ ژوئن ۲۰۰۹ نشریه «تایم» از لحظه جانباختن ندا به «احتمالا پربینندهترین لحظه مرگ یک انسان در تاریخ بشریت» یاد کرد. این روزنامه در ادامه ندا را یکی از ده قهرمان برجسته سال ۲۰۰۹ معرفی کرد. همچنین ندا آقا سلطان در رسانههای جهان با عنوانهایی چون نماد اعتراض ایرانیان، ندای آزادیخواهی ایرانیان و نماد اعتراض دموکراسیخواهان در این اعتراضات شناخته شد.
بیشتر بخوانید:
https://bit.ly/2BpO3Ag
#ندا_آقاسلطان #پروفایل #تحریف_واقعیت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_Tavaanatech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. در پی جهانیشدن خبر کشتهشدن ندا آقا سلطان در تظاهرات آرام مردمی به دست نیروهای امنیتی، جمهوری اسلامی برای انکار این اتفاق تلاش بسیاری کرد و با انتشار اخبار جعلی سعی بر سرپوش گذاشتن بر آن نمود. از جمله میتوان به سخنان مهدی کلهر، مشاور رسانهای محمود احمدینژاد،…
علینقی عالیخانی؛ تکنوکرات بزرگ اقتصاد ایران
علینقی عالیخانی چهارم تیرماه ۱۳۹۸ در ۹۱ سالگی در واشنگتن دیسی درگذشت. او در دهه ۴۰ شمسی وزیر اقتصاد ایران بود. بسیاری از متخصصان، دوره وزارت اقتصاد علینقی عالیخانی را سالهای طلایی اقتصاد ایران میدانند. سالهایی که اقتصاد ایران حتی رشد ۱۱ درصدی را نیز تجربه کرد و این در حالی بود که نفت ایران قیمت بالایی نداشت و با قیمت زیر دو دلار خرید و فروش میشد.
خود عالیخانی درباره پیشرفت عجیب آن سالها گفته بود: «در دهه ۱۹۶۰ و تا حدودی ۱۹۷۰ اولا میزان رشدمون خیلی بیشتر بود از کرهجنوبی، که امروز اینقدر معروف شده. بالاترین میزان رشد رو داشتیم. از ما بیشتر سنگاپور بود ولی سنگاپور در واقع شهره، مملکت به آن معنا نیست»
. «محسن جلالپور» - فعال برجسته اقتصادی ایرانی - نیز در یادداشتی کوتاه که پس از درگذشت عالیخانی نوشت، دهه ۴۰ شمسی را «دهه طلایی اقتصاد ایران» معرفی کرد و گفت: «در فاصله سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۲ میانگین نرخ رشد اقتصادی ۱۱.۲ درصد و میانگین سالانه نرخ تورم ۲.۶ درصد بوده است. علاوه بر آن، مهمترین صنایع ایران در همین دوره پایه گذاری شدند. ثبت این عملکرد بینظیر را باید در مدیریت علینقی عالیخانی جستوجو کرد که مُهرش بر تمام یادگارهای صنعتی آن دهه خورده است…
عالیخانی همان ابتدا محمد یگانه را به عنوان معاون اقتصادی، رضا نیازمند را به عنوان معاون صنعتی، رکنالدین سادات تهرانی را به عنوان معاون بازرگانی و غلامرضا کیانپور را به عنوان رئیس گمرک ایران برگزید. خیلیها معتقدند تکنوکراسی ایران از این تاریخ آغاز شده است».
به عقیده جلالپور، فرایندی که این تیم اقتصادی پایه گذاشت، در خاورمیانه پیشرو بود و اگر تداوم پیدا میکرد، شاید ایران از کرهجنوبی امروز چیزی کم نمیداشت. جلالپور همچنین به «حمایت» صفی اصفیا - رییس وقت سازمان برنامه و بودجه - از عالیخانی اشاره میکند و «رشد بینظیر اقتصاد ایران» را حاصل تعامل این دو مرد بزرگ اقتصاد ایران میداند. به گفته او، «هنر اصلی» عالیخانی و تیم او در این بود که ذینفعان واردات را ذینفع تولید کردند. مسئلهای که به عقیده او در دوره حاضر برعکس شده است و «سیاستهای نادرست اقتصادی» واردات را محور کرده است.
بیشتر بخوانید
#پروفایل #علینقی_عالیخانی #وزیر_اقتصاد #رشد_اقتصادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علینقی عالیخانی چهارم تیرماه ۱۳۹۸ در ۹۱ سالگی در واشنگتن دیسی درگذشت. او در دهه ۴۰ شمسی وزیر اقتصاد ایران بود. بسیاری از متخصصان، دوره وزارت اقتصاد علینقی عالیخانی را سالهای طلایی اقتصاد ایران میدانند. سالهایی که اقتصاد ایران حتی رشد ۱۱ درصدی را نیز تجربه کرد و این در حالی بود که نفت ایران قیمت بالایی نداشت و با قیمت زیر دو دلار خرید و فروش میشد.
خود عالیخانی درباره پیشرفت عجیب آن سالها گفته بود: «در دهه ۱۹۶۰ و تا حدودی ۱۹۷۰ اولا میزان رشدمون خیلی بیشتر بود از کرهجنوبی، که امروز اینقدر معروف شده. بالاترین میزان رشد رو داشتیم. از ما بیشتر سنگاپور بود ولی سنگاپور در واقع شهره، مملکت به آن معنا نیست»
. «محسن جلالپور» - فعال برجسته اقتصادی ایرانی - نیز در یادداشتی کوتاه که پس از درگذشت عالیخانی نوشت، دهه ۴۰ شمسی را «دهه طلایی اقتصاد ایران» معرفی کرد و گفت: «در فاصله سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۲ میانگین نرخ رشد اقتصادی ۱۱.۲ درصد و میانگین سالانه نرخ تورم ۲.۶ درصد بوده است. علاوه بر آن، مهمترین صنایع ایران در همین دوره پایه گذاری شدند. ثبت این عملکرد بینظیر را باید در مدیریت علینقی عالیخانی جستوجو کرد که مُهرش بر تمام یادگارهای صنعتی آن دهه خورده است…
عالیخانی همان ابتدا محمد یگانه را به عنوان معاون اقتصادی، رضا نیازمند را به عنوان معاون صنعتی، رکنالدین سادات تهرانی را به عنوان معاون بازرگانی و غلامرضا کیانپور را به عنوان رئیس گمرک ایران برگزید. خیلیها معتقدند تکنوکراسی ایران از این تاریخ آغاز شده است».
به عقیده جلالپور، فرایندی که این تیم اقتصادی پایه گذاشت، در خاورمیانه پیشرو بود و اگر تداوم پیدا میکرد، شاید ایران از کرهجنوبی امروز چیزی کم نمیداشت. جلالپور همچنین به «حمایت» صفی اصفیا - رییس وقت سازمان برنامه و بودجه - از عالیخانی اشاره میکند و «رشد بینظیر اقتصاد ایران» را حاصل تعامل این دو مرد بزرگ اقتصاد ایران میداند. به گفته او، «هنر اصلی» عالیخانی و تیم او در این بود که ذینفعان واردات را ذینفع تولید کردند. مسئلهای که به عقیده او در دوره حاضر برعکس شده است و «سیاستهای نادرست اقتصادی» واردات را محور کرده است.
بیشتر بخوانید
#پروفایل #علینقی_عالیخانی #وزیر_اقتصاد #رشد_اقتصادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
انواع و اقسام اتهامات «امنیتی» را برای او ردیف کردند و حتی استوری اینستاگرام او در اعتراض به اعدام محسن شکاری و مجیدرضا رهنورد را یک «جرم امنیتی» دانستند و این زن جوان ۳۴ ساله را به ۵ سال و هشت ماه زندان محکوم کردند. «دادگاه» تجدیدنظر عینا این حکم را تایید کرد و آنیشا اسداللهی در تابستان ۱۴۰۲ راهی زندان اوین شد.
آنیشا اسداللهی از جمله صداهای حقطلبانهای است که به همراه همسر کنشگر خود، کیوان مهتدی، زندگی خود را به کنشگری و فعالیت اجتماعی برای زیست بهتر شهروندان، بهویژه کارگران، گره زدهاند.
آنیشا اسداللهی در کنار کنشگری مدنی – سیاسی مترجم نیز است و «کارفرمایان یونیفورمپوش» از «مارکو دِرِمو» جمله آثاری است که او به همراه همسر خود آن را ترجمه کرده است. در این اثر آنان به کشورهایی میپردازند که وضعیت اقتصادیشان توسط نیروهای مسلح آنها اداره میشود. مصر، نمونه بارز مورد اشاره این پژوهش است.
در این اثر بهصراحت گفته میشود در مصر این کشور نیست که ارتش دارد بلکه این ارتش است که یک کشور دارد. احتمالا با توجه به نفوذ سنگین سپاه پاسداران انقلاب ۵۷ در تار و پود اقتصاد ایران بتوان این عبارت درباره مصر را قابل اطلاق بر وضعیت ایران و نسبت سپاه پاسداران انقلاب ۵۷ با آن نیز دانست. این اثر را میتوانید در اینجا بخوانید.
علاقمندیهای گسترده آنیشا اسداللهی به حوزههای پژوهشی و کنشگری مدنی علیرغم این است که او دانشآموخته مهندسی برق در دانشگاه خواجه نصیر طوسی تهران است. او تحصیلات خود در این دانشگاه را از سال ۱۳۸۷ آغاز کرد.
پیشینه بازداشت آنیشا اسداللهی به سال ۱۳۹۸ باز میگردد؛ وقتی او همراه دهها تن دیگر در گردهمایی مربوط به روز جهانی کارگر در مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کرده بودند. در پی این بازداشت او از اردیبهشت تا مرداد آن سال عملا در حبس بود و چند هفته را نیز در انفرادی اوین گذراند. در آذرماه ۱۳۹۸ «دادگاه انقلاب» به ریاست و «قضاوت» ایمان افشاری، آنیشا اسداللهی را به یک سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کرد که در ادامه، ۹ ماه از این حبس به «مجازاتهای جایگزین» همچون «رونویسی از کتاب تعیینشده توسط دادگاه و دو ماه خدمت به جانبازان» تبدیل شد. او حبس خود را همان سال گذراند.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/anisha_asadolahi
#آنیشا_اسدالهی #پروفایل #زندانی_سیاسی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آنیشا اسداللهی از جمله صداهای حقطلبانهای است که به همراه همسر کنشگر خود، کیوان مهتدی، زندگی خود را به کنشگری و فعالیت اجتماعی برای زیست بهتر شهروندان، بهویژه کارگران، گره زدهاند.
آنیشا اسداللهی در کنار کنشگری مدنی – سیاسی مترجم نیز است و «کارفرمایان یونیفورمپوش» از «مارکو دِرِمو» جمله آثاری است که او به همراه همسر خود آن را ترجمه کرده است. در این اثر آنان به کشورهایی میپردازند که وضعیت اقتصادیشان توسط نیروهای مسلح آنها اداره میشود. مصر، نمونه بارز مورد اشاره این پژوهش است.
در این اثر بهصراحت گفته میشود در مصر این کشور نیست که ارتش دارد بلکه این ارتش است که یک کشور دارد. احتمالا با توجه به نفوذ سنگین سپاه پاسداران انقلاب ۵۷ در تار و پود اقتصاد ایران بتوان این عبارت درباره مصر را قابل اطلاق بر وضعیت ایران و نسبت سپاه پاسداران انقلاب ۵۷ با آن نیز دانست. این اثر را میتوانید در اینجا بخوانید.
علاقمندیهای گسترده آنیشا اسداللهی به حوزههای پژوهشی و کنشگری مدنی علیرغم این است که او دانشآموخته مهندسی برق در دانشگاه خواجه نصیر طوسی تهران است. او تحصیلات خود در این دانشگاه را از سال ۱۳۸۷ آغاز کرد.
پیشینه بازداشت آنیشا اسداللهی به سال ۱۳۹۸ باز میگردد؛ وقتی او همراه دهها تن دیگر در گردهمایی مربوط به روز جهانی کارگر در مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کرده بودند. در پی این بازداشت او از اردیبهشت تا مرداد آن سال عملا در حبس بود و چند هفته را نیز در انفرادی اوین گذراند. در آذرماه ۱۳۹۸ «دادگاه انقلاب» به ریاست و «قضاوت» ایمان افشاری، آنیشا اسداللهی را به یک سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کرد که در ادامه، ۹ ماه از این حبس به «مجازاتهای جایگزین» همچون «رونویسی از کتاب تعیینشده توسط دادگاه و دو ماه خدمت به جانبازان» تبدیل شد. او حبس خود را همان سال گذراند.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/anisha_asadolahi
#آنیشا_اسدالهی #پروفایل #زندانی_سیاسی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مازیار سیدنژاد جهت گذراندن حبس ۵ ساله در اردیبهشت ۱۴۰۲ راهی زندان اوین شد.
پنج سال زندان در سنین جوانی به علت درخواست برای پرداخت به موقع حقوق و اعطای بیمه مناسب کاری! یکی از کاربران توییتر درباره مازیار سیدنژاد نوشته بود: «جرمش از نگاه نظام، همکاری با گروههای برانداز نظام است! او تنها یک فعال کارگری است که دل در گروِ سربلندی کارگران دارد؛ مسیر فلسفیِ ذهنِ او را جرم دانسته و دهانش را میبویند که مبادا از کارگر گفته باشد! صدایِ مازیار باشیم».
مازیار سیدنژاد یک کارگر بود. اما کارگری ساده و سربزیر نبود. او به ستم و بیعدالتی معترض بود. او اکنون تاوان اعتراض میدهد. در تهران. در زندان اوین. او از معترضان وقایع مربوط به اعتراضات نیشکر هفت تپه و فولاد است.
در کشورهای مدرن و مردممدار فعالیتهای کارگری عمیقا محترم شمرده میشوند. چه آنکه حکومت برخاسته از جامعه میداند که فعالیتهای کارگری در تامین نیازهای اساسی جامعه نقش بازی میکند و بنیان شکل دهنده توسعه جامعه است.
ضمن اینکه نفس ایجاد اشتغال به واسطه فعالیتهای کارگری میتواند امنیت اقتصادی – و در نتیجه – سیاسی جامعه را نیز تضمین کند و از این منظر نیز به نفع یک حکومت است که فعالیتهای کارگری برای بهبود وضعیت کارگران در آن وجود داشته باشد.
اما در جمهوری اسلامی محدودسازی حقوق بدیهی کارگران، ممانعت از تشکیل تشکیلات کارگری مستقل، ممنوعیت طرح مطالبات آنان، بیتوجهی محض به ایمنی کار (که منجر به مرگ روزانه کارگران میشود) و سرکوب سخت تظاهرات کارگری از جمله نمونههای نوع رفتار جمهوری اسلامی با کارگران است. به عبارت دیگر، جمهوری اسلامی اساسا کارگر را یک خطر امنیتی ارزیابی میکند نه مانند کشورهای دموکراتیک دنیا، یک نیرو برای توسعه کشور.
مازیار سیدنژاد، فعال کارگری که در بالا از او یاد شد قربانی چنین نگاهی در جمهوری اسلامی است. او از سال ۱۳۹۷ درگیر داغ و درفشی است که جمهوری اسلامی علیه او اعمال میکند. مازیار به همراه یاران خود در آذر سال ۱۳۹۷ تجمعی به علت «عدم پرداخت حقوق» و «نداشتن بیمه مناسب» برگزار کردند.
همین اعتراض ساده موجب بازداشت او بیش از سه ماه شد. او در ایام بازداشت و تحت شکنجه مجبور شد علیه خود به اعتراف اجباری نیز دست بزند که در کنار دیگر اعترافات اجباری با عنوان «طراحی سوخته» در صداوسیما پخش شد.
بیشتر بخوانید
#مازیار_سیدنژاد #پروفایل #یاری_مدنی_توانا
پنج سال زندان در سنین جوانی به علت درخواست برای پرداخت به موقع حقوق و اعطای بیمه مناسب کاری! یکی از کاربران توییتر درباره مازیار سیدنژاد نوشته بود: «جرمش از نگاه نظام، همکاری با گروههای برانداز نظام است! او تنها یک فعال کارگری است که دل در گروِ سربلندی کارگران دارد؛ مسیر فلسفیِ ذهنِ او را جرم دانسته و دهانش را میبویند که مبادا از کارگر گفته باشد! صدایِ مازیار باشیم».
مازیار سیدنژاد یک کارگر بود. اما کارگری ساده و سربزیر نبود. او به ستم و بیعدالتی معترض بود. او اکنون تاوان اعتراض میدهد. در تهران. در زندان اوین. او از معترضان وقایع مربوط به اعتراضات نیشکر هفت تپه و فولاد است.
در کشورهای مدرن و مردممدار فعالیتهای کارگری عمیقا محترم شمرده میشوند. چه آنکه حکومت برخاسته از جامعه میداند که فعالیتهای کارگری در تامین نیازهای اساسی جامعه نقش بازی میکند و بنیان شکل دهنده توسعه جامعه است.
ضمن اینکه نفس ایجاد اشتغال به واسطه فعالیتهای کارگری میتواند امنیت اقتصادی – و در نتیجه – سیاسی جامعه را نیز تضمین کند و از این منظر نیز به نفع یک حکومت است که فعالیتهای کارگری برای بهبود وضعیت کارگران در آن وجود داشته باشد.
اما در جمهوری اسلامی محدودسازی حقوق بدیهی کارگران، ممانعت از تشکیل تشکیلات کارگری مستقل، ممنوعیت طرح مطالبات آنان، بیتوجهی محض به ایمنی کار (که منجر به مرگ روزانه کارگران میشود) و سرکوب سخت تظاهرات کارگری از جمله نمونههای نوع رفتار جمهوری اسلامی با کارگران است. به عبارت دیگر، جمهوری اسلامی اساسا کارگر را یک خطر امنیتی ارزیابی میکند نه مانند کشورهای دموکراتیک دنیا، یک نیرو برای توسعه کشور.
مازیار سیدنژاد، فعال کارگری که در بالا از او یاد شد قربانی چنین نگاهی در جمهوری اسلامی است. او از سال ۱۳۹۷ درگیر داغ و درفشی است که جمهوری اسلامی علیه او اعمال میکند. مازیار به همراه یاران خود در آذر سال ۱۳۹۷ تجمعی به علت «عدم پرداخت حقوق» و «نداشتن بیمه مناسب» برگزار کردند.
همین اعتراض ساده موجب بازداشت او بیش از سه ماه شد. او در ایام بازداشت و تحت شکنجه مجبور شد علیه خود به اعتراف اجباری نیز دست بزند که در کنار دیگر اعترافات اجباری با عنوان «طراحی سوخته» در صداوسیما پخش شد.
بیشتر بخوانید
#مازیار_سیدنژاد #پروفایل #یاری_مدنی_توانا