نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی، در متنی که در صفحه اینستاگرامش منتشر شده، درباره یک زندانی بهایی نوشته که اتهام او تلاش برای خاکسپاری مادربزرگش بود، این نوشته به شرح زیر است:
.
«در ۲۷ خرداد زن ۳۹ساله بهایی پس از تحمل ۴۸ روز حبس در سلولهای۲۰۹ وارد بند زنان شد.اتهام او تلاش برای خاکسپاری مادربزرگش بود.
شادی شهیدزاده در ۱۳ فروردین مادربزرگ خود را از دست میدهد. جنازه را برای تدفین میبرد و سر از سلولهای انفرادی در میآورد.
بعد از انقلاب ۵۷ گلستان جاوید (قبرستان بهاییها) مصادره شد و فرهنگسرای خاوران را بر سر جنازههای بهاییان برافراشتند و تکه زمینی که "کفرآباد" نامیدندش را برای تدفین به آنان دادند.
بهاییان حتا غسالخانه و آب برای شستشوی اجسادشان نداشتند.
قبرستان بهاییها در مجاورت دفن شدههای اعدامی دهه شصت است که خاوران نام دارد. حالا حکومت از بهاییان میخواهد مردههایشان را روی آن قطعه قبرهای دستهجمعی اعدامیان دهه شصت دفن کنند. همان تکه زمینی که تنها یادگار جوانان از دست رفته این سرزمین است.
بهاییان تلاش میکنند که استنکاف کنند و میخواهند با حرمت گذاشتن به دفن شدگان اعدامی، مردگانشان را در همان تکه زمینی که به ازای مصادره آرامگاهشان به آنان داده شده بود دفن کنند.
حکومت استبدادی دستور داده مردگانشان را در قطعه اعدام شدگان دهه شصت دفن کنند یا جریمه خواهند شد و برای دفن در قبرستان بهاییها باید ۲۸ میلیون تومان پول بدهند.
جرم شادی همین است و بس. این در حالیست که شادی از ۱۳ فروردین تا ۸ اردیبهشت به تمام مراکز دولتی مربوطه مراجعه کرده بود تا بتواند خاکسپاری را انجام دهد که نهایتا بدون اطلاع خانواده، مادربزرگش به خاک سپرده شده و شادی هم روانه سلول انفرادی میشود. به شادی حتا مجال سوگواری بر سر مزار عزیز را ندادند و او با ترک دختر پنج سالهاش در سلولهای تنگ و تاریک در فراق پاره تن و غربت و مظلومیت خود و ظلم پیوسته ویرانگر بر بهاییان عزاداری کرد.»
متن کامل را در تصاویر این پست بخوانید.
#بیانیه #نرگس_محمدی #بهائیان #زندگی_بدون_نفرت #داستان_ما_یکیست #شادی_شهیدزاده #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
.
«در ۲۷ خرداد زن ۳۹ساله بهایی پس از تحمل ۴۸ روز حبس در سلولهای۲۰۹ وارد بند زنان شد.اتهام او تلاش برای خاکسپاری مادربزرگش بود.
شادی شهیدزاده در ۱۳ فروردین مادربزرگ خود را از دست میدهد. جنازه را برای تدفین میبرد و سر از سلولهای انفرادی در میآورد.
بعد از انقلاب ۵۷ گلستان جاوید (قبرستان بهاییها) مصادره شد و فرهنگسرای خاوران را بر سر جنازههای بهاییان برافراشتند و تکه زمینی که "کفرآباد" نامیدندش را برای تدفین به آنان دادند.
بهاییان حتا غسالخانه و آب برای شستشوی اجسادشان نداشتند.
قبرستان بهاییها در مجاورت دفن شدههای اعدامی دهه شصت است که خاوران نام دارد. حالا حکومت از بهاییان میخواهد مردههایشان را روی آن قطعه قبرهای دستهجمعی اعدامیان دهه شصت دفن کنند. همان تکه زمینی که تنها یادگار جوانان از دست رفته این سرزمین است.
بهاییان تلاش میکنند که استنکاف کنند و میخواهند با حرمت گذاشتن به دفن شدگان اعدامی، مردگانشان را در همان تکه زمینی که به ازای مصادره آرامگاهشان به آنان داده شده بود دفن کنند.
حکومت استبدادی دستور داده مردگانشان را در قطعه اعدام شدگان دهه شصت دفن کنند یا جریمه خواهند شد و برای دفن در قبرستان بهاییها باید ۲۸ میلیون تومان پول بدهند.
جرم شادی همین است و بس. این در حالیست که شادی از ۱۳ فروردین تا ۸ اردیبهشت به تمام مراکز دولتی مربوطه مراجعه کرده بود تا بتواند خاکسپاری را انجام دهد که نهایتا بدون اطلاع خانواده، مادربزرگش به خاک سپرده شده و شادی هم روانه سلول انفرادی میشود. به شادی حتا مجال سوگواری بر سر مزار عزیز را ندادند و او با ترک دختر پنج سالهاش در سلولهای تنگ و تاریک در فراق پاره تن و غربت و مظلومیت خود و ظلم پیوسته ویرانگر بر بهاییان عزاداری کرد.»
متن کامل را در تصاویر این پست بخوانید.
#بیانیه #نرگس_محمدی #بهائیان #زندگی_بدون_نفرت #داستان_ما_یکیست #شادی_شهیدزاده #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سجاد خداکرمی روزنامهنگار ایرانی، ضمن انتشار این ویدیو در حساب کاربری خود در اپلیکیشن ایکس (توییتر سابق)، نوشت:
این برشی کوتاه از #زندگی_معمولی در ایران است:
«یک راننده اسنپ بعد از پیاده کردن مسافرش در مسیر خانه گیر #ایست_بازرسی نیروهای بسیج و سپاه میافتد و بعد از گشتن چندینباره خودرویش، در پی طرح چند پرسش ساده آنچنان از ماموران کتک میخورد که ساق پا و زانویش با باتوم شکسته میشود.
او برای پیگیری آنچه بر سرش آمده با پلیس تماس میگیرد اما مامور پلیس پس از حضور در صحنه نه تنها پیگیر وضعیت سلامت شاکی نمیشود بلکه در حین خوش و بخش با عاملان این اقدام وحشیانه گزارش خود را مینویسد و میرود. در نهایت او خود با اورژانس تماس میگیرد و به بیمارستان میرسد.
این فرد دارای همسر و فرزند است و برای امرار معاش به این پاها نیاز دارد اما حالا روی تخت بیمارستان در شرایطی انتظار عمل پایش را میکشد که نهتنها از کار افتاده بلکه حتی برای تهیه هزینه درمان خود نیز دچار مشکل جدیست.
و این هم مشت نمونه خروارها ستم و بیعدالتی هرروزه جمهوری اسلامی»
- شما چه تجربهای از لیستهای بازرسی دارید؟!
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این برشی کوتاه از #زندگی_معمولی در ایران است:
«یک راننده اسنپ بعد از پیاده کردن مسافرش در مسیر خانه گیر #ایست_بازرسی نیروهای بسیج و سپاه میافتد و بعد از گشتن چندینباره خودرویش، در پی طرح چند پرسش ساده آنچنان از ماموران کتک میخورد که ساق پا و زانویش با باتوم شکسته میشود.
او برای پیگیری آنچه بر سرش آمده با پلیس تماس میگیرد اما مامور پلیس پس از حضور در صحنه نه تنها پیگیر وضعیت سلامت شاکی نمیشود بلکه در حین خوش و بخش با عاملان این اقدام وحشیانه گزارش خود را مینویسد و میرود. در نهایت او خود با اورژانس تماس میگیرد و به بیمارستان میرسد.
این فرد دارای همسر و فرزند است و برای امرار معاش به این پاها نیاز دارد اما حالا روی تخت بیمارستان در شرایطی انتظار عمل پایش را میکشد که نهتنها از کار افتاده بلکه حتی برای تهیه هزینه درمان خود نیز دچار مشکل جدیست.
و این هم مشت نمونه خروارها ستم و بیعدالتی هرروزه جمهوری اسلامی»
- شما چه تجربهای از لیستهای بازرسی دارید؟!
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech