آموزشکده توانا
56.4K subscribers
31.4K photos
37.1K videos
2.55K files
19K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
حضور پدر و مادر جاویدنام حدیث نجفی بر سر مزار تعدادی از جان‌باختگان راه آزادی
محمد قبادلو، محسن شکاری، حمیدرضا روحی، یلدا آفافضلی، سارینا اسماعیل‌زاده، حدیث نجفی

پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳


حدیث نجفی (۱۵ دی ۱۳۷۸ – ۳۰ شهریور ۱۴۰۱) یکی از معترضان در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ ایران بود که در مهرشهر کرج توسط نیروهای نظامی رژیم جمهوری اسلامی به قتل رسید و شبانه به خاک سپرده شد. خانواده‌اش تحت فشار زیادی قرار گرفت. مرگ او بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های بین‌المللی داشته و حدیث هم به نمادی از قدرت‌مندی زنان و اعتراضات مداوم علیه جمهوری اسلامی تبدیل شد.
دختری که برای خودش با دلخوشی‌های کوچکش زندگی می‌کرد و دوست داشت یک زندگی نرمال، بی‌دغدغه، در آزادی و شادی را تجربه کند.
ویدیوهای زیادی از او در اپلیکیشن‌های اینستاگرام و تیک تاک وجود دارد. جوانانی امروزی، پر انرژی و عاشق.

#حدیث_نجفی #محمد_قبادلو
#محسن_شکاری #حمیدرضا_روحی #یلدا_آقافضلی #سارینا_اسماعیل_زاده #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
رضا شفاخواه، وکیل دادگستری، می‌گوید حکم محمد قبادلو هم در دیوان نقض شده بود، ولی اجرا شد.
آقای شفاخواه نوشتند:
«یک موضوع آزاردهنده‌ای که از زبان برخی تندروهای حامی قدرت که اطلاعات حقوقی ندارند خارج میشه اینه که؛
حکم توماج صالحی بدویه و هنوز قطعی نشده و این هیاهو کار براندازانه وحتما در دیوانعالی نقض میشه...

غافل از اینکه حکم محمد قبادلو هم توسط دیوان نقض شده بود ولی متوحشین اعدامش کردند.»

او همچنین در توییت‌های دیگری نوشت:
«وقتی بی‌خبران از نقض حکم اعدام توماج صالحی در دیوانعالی میگویند، قلبم ناخواسته مچاله میشود و یاد خاطره دردناک علی شریف زاده وکیل سیدمحمد حسینی میفتم که روز ۱۷دیماه ۱۴۰۱ در راه دیوان و در ماشینش خبر اعدام موکلش را از رادیو می‌شنود. درحالیکه اعاده دادرسی از سوی دیوان تجویز شده بود!
این احکام بیشتر خواسته ضابطین قضایی است. برای همین مرکز رسانه قوه قضاییه برای دفاع از قضات وارد عمل میشود. قضاتی که بعضا حتی بعد از صدور این احکام دعا میکنند حکمشان در دیوانعالی نقض شود! قضاتی که وقتی از سر سفره مانند سلمان پورمریدی بلند میشوند به دنبال سایه‌ای نزد مردم می‌گردند!»

محمدجواد اکبرین، فعال مدنی، نوشت:
«حواس‌مان به بازی کثیف اژه‌ای باشد. دیروز حکم اعدام توماج صالحى را داد. وقتی حجم اعتراضات را دید اطلاعیه داد که چون پشیمان شد اگر فرجام بخواهد یک درجه تخفیف می‌دهیم و حبس ابد می‌گیرد. اگر پشیمان و سزاوار تخفیف بود غلط کردید حکم اعدام دادید. او حتی یک روز هم نباید در زندان بماند.
فراموش نکنیم که محسنی اژه‌ای «وزیر اطلاعات» بود. در خاطرات خودش هست که در سال ۶۵ بازجوی تقی محمدی بود. بعد از بازجویی‌ها اعلام شد که محمدی خودکشی کرده! قوه قضاییه همیشه سیاسی بود چه برسد به وقتی که یک بازجوی قاتل را که از نردبان بازجویی رسید به وزارت اطلاعات، بگذارند رئیس عدلیه.

توماج هم قبلا گفته بود که به مرگ می‌گیرند تا به تب راضی شویم، ولی نباید به این تب رضایت داد. بازی این دستگاه امنیتی (قوه قضاییه) پیچیده و کثیف است.»

- حواسمان به بازی‌های قوه قضاییه باشد و همچنان به اعتراض به حکم ظالمانه علیه توماج و سایر زندانیان ادامه دهیم، هر حکمی غیر از آزادی بی قید و شرط، ظالمانه است.

#توماج_صالحی #محمد_قبادلو #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«لحظه‌هایی تو زندگی هست که دقیقا حس اون نهنگ‌ ۵۲ هرتزی رو داری که هیچکس صداشو نمی‌شنید؛
مثل
#محسن_شکاری
#نویدافکاری
#مجیدرضا_رهنورد
#محمدمهدی_کرمی
#محمد_حسینی
#صالح_میر_هاشمی
#سعید_یعقوبی
#مجید_کاظمی
#محمد_قبادلو
#محسن_مظلوم
#محمد_فرامرزی
#پژمان_فاتحی
#وفا_آذربار
#میلاد_زهروند
تنهاترین نهنگ ابی
شما ها بودید ...
فرکانس فریاد شما فراتر از توانایی شنوایی ما بود
در واپسین لحظات تلخ قبل از اذان صبح
داخل سوئیت چه برشما گذشت؟
همانجایی که اخر دنیاست.
زمان یخ زده بود یا به سرعت میگذشت؟
صدای تپش‌های قلبتون بلند از هروقت دیگه ای شنیدید؟
مطمئنم قبل از اینکه به سکوی اعدام برسید و طناب دار بر گردنتون بیفتد ،سنگینی و زمختی آن را حس کرده بودید.به دم دمای صبح به زندان بان به مجری های ظالم قانون که به اسم ماموریم و معذور هر گناهی از خودشون مبرا میکنن نگاه کردید؟
چطور نگاه شمارو از خاطرشان پاک میکنن؟
اصلا مگر قاضی جلاد شهر وجدانی هم دارد؟
از چی باید نوشت؟
از دست و پای یخ کردتون قبل و بعد از اعدام؟
هوای گرگ و میش و طناب داری که پیش چشمتون
خبر از اخرین نفس کشیدن ها و حیاتتون میداد؟
در اخرین لحظات به چی فکر میکردید؟
چقدر مارو صدا زدید ؟چقدر چشم و امیدتون ماها بودیم؟
به پشت دیوارها فکر کردید؟
اینکه کسی فقط بخاطر شما ایستاده باشد؟
چطوری با اون همه احساس کنار اومدید؟بهتر بگم چطوری جنگیدید؟؟
جنازه رقصانتون کی از طناب پایین اورد؟
ایستاده مردن ، مکتبتون بود یا جبر زندگی ؟
روی سنگ سرد غسالخانه چطوری آرمیده بودید؟
کفن چطوری شد اخرین لباستون؟
از همه اینا که گذر کنیم
خاک،خاک چطوری تونست شمارو بی گناه پذیرا باشه؟
آخ که از خون جوانان وطن
هیچی نمانده...
نمیشناختیمتون ولی قشنگ ترین آدم هایی بودید که دیده بودیم.
سخن گفتید ،فریاد زدید و زیستید
انهم در دنیایی که توسط ماها قابل دیدن، شنیدن و درک کردن نبود.
من به بطالت سرنوشتی که داستانش با رفتن شما ها خاتمه یافت فکر میکنم؛ هر روز، هر شب و هر ثانیه....»

از صفحه ابراهیم اسحاقی
دوست امین بذرگر

ebrahim.eshaghi74

#رضا_رسایی #مجاهد_کورکور #توماج_صالحی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech