This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با ما از کربلا میگویید؟!
اینهمه قتل و جنایت را نمیبینید؟ صدای مادران و پدران و برادران و خواهران دادخواه را نمیشنوید؟ اینهمه جوان زیبا را کشتید، بعد برای مظلومیت حسین سینه میزنید؟!
گمان نبرید که با یک نمایش انتخابات و میتوانید جنایتتان را سفیدشویی کنید، جنایاتی که انجام دادید لکههای ننگی است که با هیچ چیزی شسته نمیشود.
ویدیو از پوریا افضلی
#محرم #تحریم_محرم #علیه_فراموشی #دادخواهی #مهسا_امینی #نیکا_شاکرمی #محمدحسن_تركمان #سارینا_اسماعیل_زاده #محسن_شکاری #مجیدرضا_رهنورد #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #یلدا_آقافضلی #جواد_حیدری #غزاله_چلابی #پژمان_قلی_پور .... #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اینهمه قتل و جنایت را نمیبینید؟ صدای مادران و پدران و برادران و خواهران دادخواه را نمیشنوید؟ اینهمه جوان زیبا را کشتید، بعد برای مظلومیت حسین سینه میزنید؟!
گمان نبرید که با یک نمایش انتخابات و میتوانید جنایتتان را سفیدشویی کنید، جنایاتی که انجام دادید لکههای ننگی است که با هیچ چیزی شسته نمیشود.
ویدیو از پوریا افضلی
#محرم #تحریم_محرم #علیه_فراموشی #دادخواهی #مهسا_امینی #نیکا_شاکرمی #محمدحسن_تركمان #سارینا_اسماعیل_زاده #محسن_شکاری #مجیدرضا_رهنورد #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #یلدا_آقافضلی #جواد_حیدری #غزاله_چلابی #پژمان_قلی_پور .... #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نامه گلرخ ایرایی از زندان اوین: برای آقا ماشاالله کرمی که ساحلِ زندگیاش آشوب شد به یکباره از رنجِ بر دار شدنِ فرزندانش محمدمهدی کرمی و محمد حسینی
هنوز از ما کسانی در صفِ طویلِ قربانگاه، بسیارانی نشسته در کنار و گوشه به نظاره؛ با دستانی که گاه به بانگِ صلا به سویمان تکانتکان میخورند و گاه از ترسِ شحنه به سویمان مشت میشوند در هوا. با لبانی دشنامگوی که پیشتر در دوستیهایِ روییده از بطالتِ همزیستی به رویمان لبخند میشدند به عاریت.
مباد ما را نصیبی از ساحلِ امنِ بسیارانِ نشسته، بسیارانِ مسجود بر درگاهِ خداوندگارِ پرهیزکاران. پرهیزکارانِ زهدفروش.
بر خداوندگارتان باید که کافر بود، همانگونه که از رسوبِ آسایشی اینچنین در دلهاتان باید حذر نمود؛ از زنگارِ عشقی، مهری، لبخندی اینچنین بر بُرقعهاتان هشدارمان باد؛ که اویی که از حماسهای بیرون درآمد، هشدارمان داد از بسیارانِ نشسته در کنار و گوشه؛ که شرمشان باد بیش از گماشتگان و مامورانِ همیشه معذور، که اینان به خدعه دستهامان را بسیار فشردند و در بزنگاهِ حادثه رهایمان کردند در جانبِ انزوا.
بر لشکرِ سوارانِ شحنه ما را یارایِ قامت برافراشتن بود، اگر بسیارانِ نشسته در کنار و گوشه، ما را از خود و خود را زِ ما نمیپنداشتند به روزگارِ پیش از حادثه؛ که عیارِ هر کس بر خود عیان است به خلوت.
ما در ظلمتِ انزوا رها شدیم. در سحرگاهی که گلدستهها، به گرگ و میشِ صبح قامت برافراشته بودند، آنگاه که مؤذن در ارتعاشِ کشدارِ اللهاکبر، در خود پیچ و تاب میخورد، آندم که شیخِ شهر پلههای منبر را یک به یک طی میکرد و ما از برآمدنِ خورشید، از سپیدهدمان در خود تمام میشدیم، فرزندی بر دار شد. عطشی از ضحاک فرو نشست. دستانی به خشم بر هم گره شدند. دندان قروچهای، سوگی بر دلها نشست و تو، ساحلِ زندگیات آشوب شد به یکباره و سایههای فرزندانت، که دل به دریای توفانی سپرده بودند، با عمودِ دیرکِ دارها در هم آمیخته، باری گران شد بر مردمانِ شهر که در آرامشِ خود خفته بودند، بیآنکه از آسایش بهره برده باشند.
مردمانی یَلِه در سکوتِ یأسانگیزِ خود. با دستانی یخزده در عمقِ جیبها و نگاهی دزدیده از چشمانت، از مسافتی دور، از اَمنترین نقطهی تلاطمِ این دریایِ آشوب، گردنکشان، دارهای افراشتهی فرزندانت را به کنجکاوی نظاره کردند. بی شعری، بی شعاری، بی حماسهای که هر یک باری گران بود بر ساحلِ اَمنشان.
و این سکوت و بی داوریْ تحقیرِ خدایان بود. خدایانِ دوزخ، با چهرههایی عبوس که بر زنجیرهایِ بر دستانت دهنکجی میکنند؛ و تو تاب میآوری میلهها را حتا اگر روزهایش به شماره به ماه و سال سَر بَرآورد، که آن سحرگاهِ شوم را تاب آوردی و ایستادی که تنها نمانیم به انزوا در این برهوتِ یارانِ ایستاده تا پایان.
صدایی در میانِ هیاهویِ مدامِ در سرم تکرار میشود، در میانِ توفان و مسخ و بهت و خوابزدهگیها. صدایی که التهابِ دریایِ آشوب را دو چندان میکند. صدایِ فرزندانت، در هم آمیخته، همچون سایههای تنهاشان بر دیرَکها، همچون یادشان، رنجِ رفتنِشان بر سینههامان و زخمی که از سوگِ توأمانِشان بر جانت نشست.
مدام در سرم تکرار میشود: «به مامان چیزی نگو... عزیز اینا برا ورزشه.»
گلرخ ایرایی، شهریور ۱۴۰۳، زندان اوین
#ماشاالله_کرمی #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #کف_خیابان #زن_زندگی_آزادی
#بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هنوز از ما کسانی در صفِ طویلِ قربانگاه، بسیارانی نشسته در کنار و گوشه به نظاره؛ با دستانی که گاه به بانگِ صلا به سویمان تکانتکان میخورند و گاه از ترسِ شحنه به سویمان مشت میشوند در هوا. با لبانی دشنامگوی که پیشتر در دوستیهایِ روییده از بطالتِ همزیستی به رویمان لبخند میشدند به عاریت.
مباد ما را نصیبی از ساحلِ امنِ بسیارانِ نشسته، بسیارانِ مسجود بر درگاهِ خداوندگارِ پرهیزکاران. پرهیزکارانِ زهدفروش.
بر خداوندگارتان باید که کافر بود، همانگونه که از رسوبِ آسایشی اینچنین در دلهاتان باید حذر نمود؛ از زنگارِ عشقی، مهری، لبخندی اینچنین بر بُرقعهاتان هشدارمان باد؛ که اویی که از حماسهای بیرون درآمد، هشدارمان داد از بسیارانِ نشسته در کنار و گوشه؛ که شرمشان باد بیش از گماشتگان و مامورانِ همیشه معذور، که اینان به خدعه دستهامان را بسیار فشردند و در بزنگاهِ حادثه رهایمان کردند در جانبِ انزوا.
بر لشکرِ سوارانِ شحنه ما را یارایِ قامت برافراشتن بود، اگر بسیارانِ نشسته در کنار و گوشه، ما را از خود و خود را زِ ما نمیپنداشتند به روزگارِ پیش از حادثه؛ که عیارِ هر کس بر خود عیان است به خلوت.
ما در ظلمتِ انزوا رها شدیم. در سحرگاهی که گلدستهها، به گرگ و میشِ صبح قامت برافراشته بودند، آنگاه که مؤذن در ارتعاشِ کشدارِ اللهاکبر، در خود پیچ و تاب میخورد، آندم که شیخِ شهر پلههای منبر را یک به یک طی میکرد و ما از برآمدنِ خورشید، از سپیدهدمان در خود تمام میشدیم، فرزندی بر دار شد. عطشی از ضحاک فرو نشست. دستانی به خشم بر هم گره شدند. دندان قروچهای، سوگی بر دلها نشست و تو، ساحلِ زندگیات آشوب شد به یکباره و سایههای فرزندانت، که دل به دریای توفانی سپرده بودند، با عمودِ دیرکِ دارها در هم آمیخته، باری گران شد بر مردمانِ شهر که در آرامشِ خود خفته بودند، بیآنکه از آسایش بهره برده باشند.
مردمانی یَلِه در سکوتِ یأسانگیزِ خود. با دستانی یخزده در عمقِ جیبها و نگاهی دزدیده از چشمانت، از مسافتی دور، از اَمنترین نقطهی تلاطمِ این دریایِ آشوب، گردنکشان، دارهای افراشتهی فرزندانت را به کنجکاوی نظاره کردند. بی شعری، بی شعاری، بی حماسهای که هر یک باری گران بود بر ساحلِ اَمنشان.
و این سکوت و بی داوریْ تحقیرِ خدایان بود. خدایانِ دوزخ، با چهرههایی عبوس که بر زنجیرهایِ بر دستانت دهنکجی میکنند؛ و تو تاب میآوری میلهها را حتا اگر روزهایش به شماره به ماه و سال سَر بَرآورد، که آن سحرگاهِ شوم را تاب آوردی و ایستادی که تنها نمانیم به انزوا در این برهوتِ یارانِ ایستاده تا پایان.
صدایی در میانِ هیاهویِ مدامِ در سرم تکرار میشود، در میانِ توفان و مسخ و بهت و خوابزدهگیها. صدایی که التهابِ دریایِ آشوب را دو چندان میکند. صدایِ فرزندانت، در هم آمیخته، همچون سایههای تنهاشان بر دیرَکها، همچون یادشان، رنجِ رفتنِشان بر سینههامان و زخمی که از سوگِ توأمانِشان بر جانت نشست.
مدام در سرم تکرار میشود: «به مامان چیزی نگو... عزیز اینا برا ورزشه.»
گلرخ ایرایی، شهریور ۱۴۰۳، زندان اوین
#ماشاالله_کرمی #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #کف_خیابان #زن_زندگی_آزادی
#بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«سلام توانا، من همونی هستم که در این دو سال و نیم گذشته، هر جایی که میرم، عکس و یاد برادرم محمد حسینی هم با من هست. سر سفرهدهفتسین، تو طبیعت، تو مهمونیها، تو مسافرتها ..
و حالا رفتم ماسوله و باز یاد برادرم با من بود و زنده نگه میدارم یادش رو تا پیروزی و بعد از پیروزی.
کیان (محمد حسینی) به من شهامت و انگیزه میده، برای ایستادگی، برای مقاومت و برای آزادی»
- ویدیو و متن ارسالی مخاطبان توانا
#محمد_حسینی #کیان_حسینی
#علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
و حالا رفتم ماسوله و باز یاد برادرم با من بود و زنده نگه میدارم یادش رو تا پیروزی و بعد از پیروزی.
کیان (محمد حسینی) به من شهامت و انگیزه میده، برای ایستادگی، برای مقاومت و برای آزادی»
- ویدیو و متن ارسالی مخاطبان توانا
#محمد_حسینی #کیان_حسینی
#علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام سیدجواد موسوی، در پیامی خطاب به مردم ایران از آنها خواست که در برابر ظلم و ستم بیتفاوت نباشند و نگذارد مادر دیگری داغدار فرزندش شود.
متن پیام ایشان به شرح زیر است:
«درود بر هم وطنان غیرتمند و آگاهم بیایید به خاطر مهسا ،بخاطر کیان، بخاطر خدانور و مجیدرضا به خاطر جگرگوشههایِ ما مادران داغدار و فرزندان خودتان، به خاطر کرامت انسانی و وطنمان ایران بی تفاوت نباشیم ،در برابر ظلم و ستم سکوت نکنیم. اجازه ندهیم بخاطر سکوتمان خیال کنند انسانیت در بین ما از بین رفته است. نگذاریم بیتفاوتی ما باعث شود که روز بروز وقیح تر شوند و با بی شرمی تمام به جنایت های خود ادامه دهند.نگذاریم ما را اقلیت بدانند و بخاطر همین خیال باطل کنند.عاجزانه درخواست میکنم نگذارید مادر دیگری داغدار عزیزش شود.😭😭😭
درشهری که چراغهایش خاموش است، تو اندازه توانت روشن باش! گاهی جلوى پاى خودرا روشن کن وگاهی جلوى پاى دیگرى را. فقط خاموش نباش بیتفاوت نباش و انسان باش…»
- سیدجواد موسوی، یکی از معترضانی است که هم به چشمهایش شلیک شد و هم جانش را از دست داد. پیکرش را هم کنار کانال آب انداختند و موتورسواران دور پیکرش خندهها زدند.
شلیک به چشمهای معترضان صرفا به نابینایی یک یا دو چشم آنها منتهی نشده است، بلکه نیروهای سرکوب در اصفهان، ۲۶آبان، در مراسم چهلم «احمد شکراللهی» از کشتههای این اعتراضات، با شلیک مستقیم به چشمهای «سید جواد موسوی»، او را کشتند.
جواد موسوی از مخاطبان توانا بود و هنوز کامنتهایش زیر برخی پستهای توانا وجود دارد.
#سید_جواد_موسوی #مادران_دادخواه #کیان_پیرفلک #محمد_مهدی_کرمی #مجیدرضا_رهنورد #داذخواهی #محمد_حسینی #مجید_کاظمی #صالح_میرهاشمی #سعید_یعقوبی #یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
متن پیام ایشان به شرح زیر است:
«درود بر هم وطنان غیرتمند و آگاهم بیایید به خاطر مهسا ،بخاطر کیان، بخاطر خدانور و مجیدرضا به خاطر جگرگوشههایِ ما مادران داغدار و فرزندان خودتان، به خاطر کرامت انسانی و وطنمان ایران بی تفاوت نباشیم ،در برابر ظلم و ستم سکوت نکنیم. اجازه ندهیم بخاطر سکوتمان خیال کنند انسانیت در بین ما از بین رفته است. نگذاریم بیتفاوتی ما باعث شود که روز بروز وقیح تر شوند و با بی شرمی تمام به جنایت های خود ادامه دهند.نگذاریم ما را اقلیت بدانند و بخاطر همین خیال باطل کنند.عاجزانه درخواست میکنم نگذارید مادر دیگری داغدار عزیزش شود.😭😭😭
درشهری که چراغهایش خاموش است، تو اندازه توانت روشن باش! گاهی جلوى پاى خودرا روشن کن وگاهی جلوى پاى دیگرى را. فقط خاموش نباش بیتفاوت نباش و انسان باش…»
- سیدجواد موسوی، یکی از معترضانی است که هم به چشمهایش شلیک شد و هم جانش را از دست داد. پیکرش را هم کنار کانال آب انداختند و موتورسواران دور پیکرش خندهها زدند.
شلیک به چشمهای معترضان صرفا به نابینایی یک یا دو چشم آنها منتهی نشده است، بلکه نیروهای سرکوب در اصفهان، ۲۶آبان، در مراسم چهلم «احمد شکراللهی» از کشتههای این اعتراضات، با شلیک مستقیم به چشمهای «سید جواد موسوی»، او را کشتند.
جواد موسوی از مخاطبان توانا بود و هنوز کامنتهایش زیر برخی پستهای توانا وجود دارد.
#سید_جواد_موسوی #مادران_دادخواه #کیان_پیرفلک #محمد_مهدی_کرمی #مجیدرضا_رهنورد #داذخواهی #محمد_حسینی #مجید_کاظمی #صالح_میرهاشمی #سعید_یعقوبی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سال گذشته تقریبا در چنین روزهایی بود که آقای اصغر نیکوکار، بازداشت شد. همین فردی که بر سر مزار جاویدنام محمد حسینی در حال نواختن ساز است.
او در فروردین ماه ۱۴۰۳، تحت نظارت و با پابند الکترونیکی از زندان عادلآباد شیراز آزاد شد. این نوازنده تار باقیمانده دوران محکومیت خود را در خارج از زندان و با محدودیت تردد سپری خواهد کرد.
اصغر نیکوکار در تاریخ نوزدهم شهریورماه ۱۴۰۲، توسط نیروهای امنیتی در شهرستان زرقان استان فارس بازداشت شد. وی چندی بعد از زندان عادلآباد به زندان نظام یا زندان شماره دو شیراز منتقل شد.
آقای نیکوکار در آذرماه ۱۴۰۲ توسط شعبه اول دادگاه انقلاب شیراز بابت اتهام اجتماع و تبانی به پنج سال حبس تعزیری و از بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
سرانجام او در تاریخ بیست و یکم اسفندماه، به زندان عادلآباد شیراز بازگردانده شد.
این هنرمند مردمی به دلیل حمایت از آسیبدیدگان چشمی جنبش زن، زندگی، آزادی و حضور بر مزار جانباختگان و نوازدگی بر مزار آنها بازداشت و به اتهامات واهی محاکمه شده است.
جرم! این هنرمند، نوازندگی بر مزار جانباختگان بوده است.
#اصغر_نیکوکار #زن_زندگی_آزادی #محمد_حسینی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او در فروردین ماه ۱۴۰۳، تحت نظارت و با پابند الکترونیکی از زندان عادلآباد شیراز آزاد شد. این نوازنده تار باقیمانده دوران محکومیت خود را در خارج از زندان و با محدودیت تردد سپری خواهد کرد.
اصغر نیکوکار در تاریخ نوزدهم شهریورماه ۱۴۰۲، توسط نیروهای امنیتی در شهرستان زرقان استان فارس بازداشت شد. وی چندی بعد از زندان عادلآباد به زندان نظام یا زندان شماره دو شیراز منتقل شد.
آقای نیکوکار در آذرماه ۱۴۰۲ توسط شعبه اول دادگاه انقلاب شیراز بابت اتهام اجتماع و تبانی به پنج سال حبس تعزیری و از بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
سرانجام او در تاریخ بیست و یکم اسفندماه، به زندان عادلآباد شیراز بازگردانده شد.
این هنرمند مردمی به دلیل حمایت از آسیبدیدگان چشمی جنبش زن، زندگی، آزادی و حضور بر مزار جانباختگان و نوازدگی بر مزار آنها بازداشت و به اتهامات واهی محاکمه شده است.
جرم! این هنرمند، نوازندگی بر مزار جانباختگان بوده است.
#اصغر_نیکوکار #زن_زندگی_آزادی #محمد_حسینی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آه ای وطن، بگو چه کنم با خیال تو
ای طی شده جوانی من در زوال تو
تا آن دم دوباره که زیبات میکنم
کبریت لای پلک، تماشات میکنم
اویی اگر که هست، به آن او سپردمت
چون مومنان، به ضامن آهو سپردمت
شعر، موسیقی و تصویر: طاها میرحسینی
taahaa_mirhoseini
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #محمد_حسینی #خدانور_لجه_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ای طی شده جوانی من در زوال تو
تا آن دم دوباره که زیبات میکنم
کبریت لای پلک، تماشات میکنم
اویی اگر که هست، به آن او سپردمت
چون مومنان، به ضامن آهو سپردمت
شعر، موسیقی و تصویر: طاها میرحسینی
taahaa_mirhoseini
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #محمد_حسینی #خدانور_لجه_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شب گذشته در سالگرد جانباختن مهسا امینی و آغاز خیزش انقلابی ۴۰۱، در جزیره قشم، هموطنانمان به یاد جانباختگان راه آزادی این بالنها را که نام برخی از عزیزان روی آنها بود به آسمان فرستادند و آرزو کردند که میهنمان از چنگال ضحاک آزاد شود.
#مهسا_امينى #نیکا_شاکرمی #سارینا_اسماعیل_زاده #کیان_پیرفلک #محمد_حسینی #محسن_شکاری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#مهسا_امينى #نیکا_شاکرمی #سارینا_اسماعیل_زاده #کیان_پیرفلک #محمد_حسینی #محسن_شکاری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
من #سیدمحمد_حسینی هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۲۸ مهرماه ۱۴۰۱. بیست و دو سالم بود متولد ۱۳۷۹، فرزند سید هادی و ملیحه، یه برادر بزرگتر از خودم داشتم و اهل و ساکن سقز در استان کردستان بودم. شغلم رانندگی بود و مسافرکشی میکردم. بین دوستا و خانوادم به متانت و شجاعت و نترسی معروف بودم و همیشه به دنبال گرفتن حقم بودم.
با شروع اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا امینی، مردم معترض سقز هم به خیابونا اومدن، منم رفتم تا حقمو فریاد بزنم. روز ۲۸ مهرماه بود که نیروهای امنیتی با کمک یکی از فامیلام بنام «ابراهیم اباذری» که جزو نیروهای سرکوب بود منو شناسایی کردن. بعدش یکی از سرکوبگرا به من تلفن زد و خواست که یه مسافر بین شهری رو با دستمزد بالا به مقصد برسونم، منم قبول کردم و ساعت یک شب از منزل خارج شدم. تعدادی از نیروهای امنیتی منو بعد از طی مسافتی خارج از شهر سقز تو منطقه «قوخ» با باتوم از پشت سر مورد ضرب و جرح شدید قرار دادن به طرز فجیعی به قتل رسوندن… و بعد از تزریق آمپول هوا منو تو ماشینم رها کردن و روز بعد خبر مرگمو به عنوان خودکشی به خانوادم اطلاع دادن.
در واقع این یه نقشه از پیش تعیین شده بود که ابراهیم اباذری طراحی کرده بود و باعث کشته شدن من به دست نیروهای امنیتی شد…
وقتی پیکر بیجون من به بیمارستان و پزشکی قانونی منتقل شد هیچ برگه ای به خانوادم داده نشد و بعد گفتن من بر اثر مسمومیت از بین رفتم.
جمعه ۲۹ مهر ماه ۱۴۰۱ ، مراسم خاکسپاری من با کنترل شدید نیروهای اطلاعات سپاه و با ممنوعیت حضور مردم در تاریکی شب انجام شد و من مظلومانه در قبرستان سقز به خاک سپرده شدم…
بعد از کشته شدن من اطلاعات سپاه با تهدید و فشار زیادی که به خانوادم وارد کردن اونا رو از طرح شکایت منصرف و مجبورشون کردن که قتل منو خودکشی اعلام کنن و به هیچ عنوان جریان کشته شدنم رو رسانه ای نکنن وگرنه جنازه منو تحویلشون نمیدن. اونا مادرم رو تحت فشار گذاشتن که با کسی صحبت نکنه. یکی از کادرهای زن اطلاعات سپاه تمام مدت در مراسم خاکسپاری و ختم و حتی توی خونمون مادرم رو تحت نظر داشت و روابطش رو کنترل میکرد و اجازه نمیداد که با کسی صحبت کنه. در نتیجه همین فشارها و غم مرگ من بود که مادرم دچار سکته مغزی شد و به کما رفت. نیروهای امنیتی تا ماهها خانوادمو تهدید میکردن که برادر بزرگمو سر به نیست میکنن اگه در مورد قتل من اطلاع رسانی بشه به همین دلیل بود که خبر این جنایت پخش نشد.
مادرم #ملیحه_حسن_نژاد روز یکشنبه ۱۸ تیر ماه ۱۴۰۲ بعد از هفت ماه که توی کما بود در بیمارستان رجایی تهران از دنیا رفت و اومد پیش من…
هموطن من بهای به دست آوردن آزادی رو با نثار جان شیرین خودم و مادر عزیزم پرداختم، نذار خون به ناحق ریخته شده ما هدر بره. راهمو ادامه بده و منو به یاد داشته باش تا روز پیروزی…💔
جمعآوری اطلاعات و تنظیم متن از خانم لعبت
#علیه_فراموشی #سقز #مهسا_امینی #محمد_حسینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
با شروع اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا امینی، مردم معترض سقز هم به خیابونا اومدن، منم رفتم تا حقمو فریاد بزنم. روز ۲۸ مهرماه بود که نیروهای امنیتی با کمک یکی از فامیلام بنام «ابراهیم اباذری» که جزو نیروهای سرکوب بود منو شناسایی کردن. بعدش یکی از سرکوبگرا به من تلفن زد و خواست که یه مسافر بین شهری رو با دستمزد بالا به مقصد برسونم، منم قبول کردم و ساعت یک شب از منزل خارج شدم. تعدادی از نیروهای امنیتی منو بعد از طی مسافتی خارج از شهر سقز تو منطقه «قوخ» با باتوم از پشت سر مورد ضرب و جرح شدید قرار دادن به طرز فجیعی به قتل رسوندن… و بعد از تزریق آمپول هوا منو تو ماشینم رها کردن و روز بعد خبر مرگمو به عنوان خودکشی به خانوادم اطلاع دادن.
در واقع این یه نقشه از پیش تعیین شده بود که ابراهیم اباذری طراحی کرده بود و باعث کشته شدن من به دست نیروهای امنیتی شد…
وقتی پیکر بیجون من به بیمارستان و پزشکی قانونی منتقل شد هیچ برگه ای به خانوادم داده نشد و بعد گفتن من بر اثر مسمومیت از بین رفتم.
جمعه ۲۹ مهر ماه ۱۴۰۱ ، مراسم خاکسپاری من با کنترل شدید نیروهای اطلاعات سپاه و با ممنوعیت حضور مردم در تاریکی شب انجام شد و من مظلومانه در قبرستان سقز به خاک سپرده شدم…
بعد از کشته شدن من اطلاعات سپاه با تهدید و فشار زیادی که به خانوادم وارد کردن اونا رو از طرح شکایت منصرف و مجبورشون کردن که قتل منو خودکشی اعلام کنن و به هیچ عنوان جریان کشته شدنم رو رسانه ای نکنن وگرنه جنازه منو تحویلشون نمیدن. اونا مادرم رو تحت فشار گذاشتن که با کسی صحبت نکنه. یکی از کادرهای زن اطلاعات سپاه تمام مدت در مراسم خاکسپاری و ختم و حتی توی خونمون مادرم رو تحت نظر داشت و روابطش رو کنترل میکرد و اجازه نمیداد که با کسی صحبت کنه. در نتیجه همین فشارها و غم مرگ من بود که مادرم دچار سکته مغزی شد و به کما رفت. نیروهای امنیتی تا ماهها خانوادمو تهدید میکردن که برادر بزرگمو سر به نیست میکنن اگه در مورد قتل من اطلاع رسانی بشه به همین دلیل بود که خبر این جنایت پخش نشد.
مادرم #ملیحه_حسن_نژاد روز یکشنبه ۱۸ تیر ماه ۱۴۰۲ بعد از هفت ماه که توی کما بود در بیمارستان رجایی تهران از دنیا رفت و اومد پیش من…
هموطن من بهای به دست آوردن آزادی رو با نثار جان شیرین خودم و مادر عزیزم پرداختم، نذار خون به ناحق ریخته شده ما هدر بره. راهمو ادامه بده و منو به یاد داشته باش تا روز پیروزی…💔
جمعآوری اطلاعات و تنظیم متن از خانم لعبت
#علیه_فراموشی #سقز #مهسا_امینی #محمد_حسینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خودش گفته بود اسمم رو عوض کنید:
آزادی کرمی.
آزادی از طناب دار و چوبه دار نترسید.
آزادی گفت بیگناهم.
ما بذر «آزادی» کاشتیم.
- صدای ماندگار منتسب پدر محمدمهدی کرمی
چه شاعرانه سخن میگوید، وقتی سخنی از عمق جان در آید و با احساس بیان شود، رنگ و بوی شاعرانه میگیرد.
این صداها ماندگار است و در تاریخ ثبت میشود. «آزادی از طناب دار نترسید»...
فکرش را بکنید، جمهوری اسلامی یک پسر را ظالمانه کشت و پدر را به حبس محکوم کرد. پدری دادخواه که هر روز سر مزار عزیزانش حاضر میشد....
بیایید همه ما نام کوچکمان آزادی باشد
«بیا بیا که کوچه میزند تو را صدا،صدا
به نام کوچکت که نام آزادیست
بگو بگو
به هر که بغض کهنه اش نشسته در گلو
بگو در این میانه تنها نیست»
- این ویدیو را یکی از همراهان عزیز توانا سال گذشته درست کرده بود.
پی نوشت: برخی منابع میگویند صدای ابتدای ویدیو، صدای آقا ماشاالله نیست، بلکه صدای یکی از اقوام است.
امروز زادروز جاویدنام محمدمهدی کرمی است. او تازه امروز ۲۲ ساله میشد.
#آزادی_کرمی #محمدمهدی_کرمی #کومار_کرمی #محمد_حسینی #کیان_حسینی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آزادی کرمی.
آزادی از طناب دار و چوبه دار نترسید.
آزادی گفت بیگناهم.
ما بذر «آزادی» کاشتیم.
- صدای ماندگار منتسب پدر محمدمهدی کرمی
چه شاعرانه سخن میگوید، وقتی سخنی از عمق جان در آید و با احساس بیان شود، رنگ و بوی شاعرانه میگیرد.
این صداها ماندگار است و در تاریخ ثبت میشود. «آزادی از طناب دار نترسید»...
فکرش را بکنید، جمهوری اسلامی یک پسر را ظالمانه کشت و پدر را به حبس محکوم کرد. پدری دادخواه که هر روز سر مزار عزیزانش حاضر میشد....
بیایید همه ما نام کوچکمان آزادی باشد
«بیا بیا که کوچه میزند تو را صدا،صدا
به نام کوچکت که نام آزادیست
بگو بگو
به هر که بغض کهنه اش نشسته در گلو
بگو در این میانه تنها نیست»
- این ویدیو را یکی از همراهان عزیز توانا سال گذشته درست کرده بود.
پی نوشت: برخی منابع میگویند صدای ابتدای ویدیو، صدای آقا ماشاالله نیست، بلکه صدای یکی از اقوام است.
امروز زادروز جاویدنام محمدمهدی کرمی است. او تازه امروز ۲۲ ساله میشد.
#آزادی_کرمی #محمدمهدی_کرمی #کومار_کرمی #محمد_حسینی #کیان_حسینی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز دومین سالگرد جانباختن جاویدنام نیما نوری ست. مهناز قدیانی، مادرش این ویدیو را منتشر کرده است. لحظاتی از زندگی و آخرین لحظههای زندگی نیما پس از مجروح شدن، ضجههای مادر بر سر مزار و صدای دلتنگ پدر...
- نیما نوری تنها ۱۸ سال داشت و تکفرزند خانوداهشان بود.
۱۲ آبان ۱۴۰۱ با شلیک ماموران به سینه و رانش در خرمدشت کرج کشته شد.
نیما برای حضور در مراسم چهلم حدیث نجفی به خیابان رفته بود. پیشتر در پیامی به صفحه ۱۵۰۰ تصویر نوشته بود:
"حاضرم جونمو تو این راه بذارم."
نیما نوری، ۱۸ ساله و اهل کرج، برای شرکت در مراسم چهلم جاویدنام حدیث نجفی و پارسا رضادوست عازم بهشت سکینه بود که در میانه راه قربانی خشونت نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی شد.
به گفته یک منبع آگاه: «نیما در راه کمالشهر به سمت بهشت سکینه مورد اصابت گلوله قرار گرفته و ابتدا به درمانگاه وصال در کرج منتقل شده،
در درمانگاه وصال گفته بودند خونریزی دارد و کار ما نیست باید به بیمارستان برده شود. به آمبولانس زنگ زده بودند و بعد به بیمارستان شهید مدنی بردند. حدود ساعت ۴-۵ بعداز ظهر بود که خانوادهاش از این با خبر شدند. نخست به آنها گفتند تیر جنگی به ران پایاش برخورد کرده و در اتاق عمل است، به همین دلیل اجازه ورود به بیمارستان را نمیدادند و بعد از چند ساعت حدود ساعت ۱۲ شب گفتند که فوت کرده و مشخص شد گلوله به پهلو و ران پایاش شلیک شده است.»
نیما، متولد ۲۷ فروردین ۱۳۸۳ بود. او تنها فرزند خانواده بود و هیچ خواهری و برادری نداشت.
نیما، دیپلم داشت و قرار بود برای پایان خدمت درخواست بدهد.
ماموران پیکر او را گروگان گرفته بودند و مدتها تحویل خانواده نمیدادند. روی سنگ مزار نیما نوشته شده: تو راه آزادی کشته شدم، قول بده به جای منم آزاده زندگی کنی.
پدر و مادر نیما در چهلم فرزندشان، با فریادزدن نام او، کبوترانی را رها کردند.
https://tavaana.org/nimanouri/
#نیما_نوری #کشته_شدگان_اعتراضات_سراسری #اعتراضات_سراسری #کرج #مهسا_امینی #مهدی_حضرتی #محمد_مهدی_کرمی #محمد_حسینی #حمید_رضا_روحی #سپهر_اعظمی #یلدا_آقافضلی #حدیث_نجفی #پژمان_قلی_پور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
- نیما نوری تنها ۱۸ سال داشت و تکفرزند خانوداهشان بود.
۱۲ آبان ۱۴۰۱ با شلیک ماموران به سینه و رانش در خرمدشت کرج کشته شد.
نیما برای حضور در مراسم چهلم حدیث نجفی به خیابان رفته بود. پیشتر در پیامی به صفحه ۱۵۰۰ تصویر نوشته بود:
"حاضرم جونمو تو این راه بذارم."
نیما نوری، ۱۸ ساله و اهل کرج، برای شرکت در مراسم چهلم جاویدنام حدیث نجفی و پارسا رضادوست عازم بهشت سکینه بود که در میانه راه قربانی خشونت نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی شد.
به گفته یک منبع آگاه: «نیما در راه کمالشهر به سمت بهشت سکینه مورد اصابت گلوله قرار گرفته و ابتدا به درمانگاه وصال در کرج منتقل شده،
در درمانگاه وصال گفته بودند خونریزی دارد و کار ما نیست باید به بیمارستان برده شود. به آمبولانس زنگ زده بودند و بعد به بیمارستان شهید مدنی بردند. حدود ساعت ۴-۵ بعداز ظهر بود که خانوادهاش از این با خبر شدند. نخست به آنها گفتند تیر جنگی به ران پایاش برخورد کرده و در اتاق عمل است، به همین دلیل اجازه ورود به بیمارستان را نمیدادند و بعد از چند ساعت حدود ساعت ۱۲ شب گفتند که فوت کرده و مشخص شد گلوله به پهلو و ران پایاش شلیک شده است.»
نیما، متولد ۲۷ فروردین ۱۳۸۳ بود. او تنها فرزند خانواده بود و هیچ خواهری و برادری نداشت.
نیما، دیپلم داشت و قرار بود برای پایان خدمت درخواست بدهد.
ماموران پیکر او را گروگان گرفته بودند و مدتها تحویل خانواده نمیدادند. روی سنگ مزار نیما نوشته شده: تو راه آزادی کشته شدم، قول بده به جای منم آزاده زندگی کنی.
پدر و مادر نیما در چهلم فرزندشان، با فریادزدن نام او، کبوترانی را رها کردند.
https://tavaana.org/nimanouri/
#نیما_نوری #کشته_شدگان_اعتراضات_سراسری #اعتراضات_سراسری #کرج #مهسا_امینی #مهدی_حضرتی #محمد_مهدی_کرمی #محمد_حسینی #حمید_رضا_روحی #سپهر_اعظمی #یلدا_آقافضلی #حدیث_نجفی #پژمان_قلی_پور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای مادر جاویدنام علی سیدی، هر چهارشنبه، یادآور آن چهارشنبه خونینی آیت که فرزندش را کشتند.
او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«چهارشنبه_سیاه
چهارشنبه _ خونین
غم بی پایان من #جاوید_نامدارم#افتخار_مادر #علی_سیدی😔😔🕊
از دلتنگی چیزی شنیده اید مثل این است که دست را با کاغذ بریده باشی زخمی میشه خونی نمیریزد ولی عجب میسوزد مثل قلب من که دارد میسوزد برای علی عزیزم که تنهای درد کشید بمیرم برای تنهاییت
علی جانم مامان، تا زنده هستم صدای خاموش شدهای که به ناحق خونتو ریختن و حق زندگی رو ازت گرفتن، هستم
دلتنگ صداتم که وقتی داخل خونه میشدی، صدام میکردی مامی مامی، تا منو داخل خونه پیدا کنی تو آشپزخونه و اتاق تا منو میدیدی سریع لبخند میومد روی لبات 😔مامان کجایی که الان من هی صدات میکنم، منتظرتم، دلتنگ چهره نازتم. اصلا میدونی علی جونم چقدر باخنده نازتر و قشنگتر بودی؟ مایه افتخار منی پسر خوشگل و خوشتیپ من. خیلی سخته تحمل این درد. من همیشه مرگم رو جلوتر از شما تصور میگردم و از اشکهای شما برای مرگ خودم ناراحت میشد،م حتی تصورشم برام سخت بود ناراحتی شما، چه برسه که جنایتکارا تو رو به نامردی بکشن 😔😔
بیاید یادمان نرود خونهای ریخته شده را
یادمان نرود چشمهای امیدوار به زندگی را
یادمان نرود فریادهای آخر عزیزانمان را
یادمان نرود مردان بزرگ و با شرفمان را
یادمان نرود خنده های شیرین عزیزانمان را
یادمان نرود گریه های مادران داغ دار را
یادمان نرود جاوید نامهای راه آزادی را
#علی_سیدی🥀✌🏻✌🏻✌🏻
#محمد_حسینی🥀✌🏻✌🏻
#یلدا_آقافضلی🥀✌🏻✌🏻#متهم_اضهار_پشیمانی_نکرد
#ما_وارثان_شجاعتیم »
zh.khakpoor
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«چهارشنبه_سیاه
چهارشنبه _ خونین
غم بی پایان من #جاوید_نامدارم#افتخار_مادر #علی_سیدی😔😔🕊
از دلتنگی چیزی شنیده اید مثل این است که دست را با کاغذ بریده باشی زخمی میشه خونی نمیریزد ولی عجب میسوزد مثل قلب من که دارد میسوزد برای علی عزیزم که تنهای درد کشید بمیرم برای تنهاییت
علی جانم مامان، تا زنده هستم صدای خاموش شدهای که به ناحق خونتو ریختن و حق زندگی رو ازت گرفتن، هستم
دلتنگ صداتم که وقتی داخل خونه میشدی، صدام میکردی مامی مامی، تا منو داخل خونه پیدا کنی تو آشپزخونه و اتاق تا منو میدیدی سریع لبخند میومد روی لبات 😔مامان کجایی که الان من هی صدات میکنم، منتظرتم، دلتنگ چهره نازتم. اصلا میدونی علی جونم چقدر باخنده نازتر و قشنگتر بودی؟ مایه افتخار منی پسر خوشگل و خوشتیپ من. خیلی سخته تحمل این درد. من همیشه مرگم رو جلوتر از شما تصور میگردم و از اشکهای شما برای مرگ خودم ناراحت میشد،م حتی تصورشم برام سخت بود ناراحتی شما، چه برسه که جنایتکارا تو رو به نامردی بکشن 😔😔
بیاید یادمان نرود خونهای ریخته شده را
یادمان نرود چشمهای امیدوار به زندگی را
یادمان نرود فریادهای آخر عزیزانمان را
یادمان نرود مردان بزرگ و با شرفمان را
یادمان نرود خنده های شیرین عزیزانمان را
یادمان نرود گریه های مادران داغ دار را
یادمان نرود جاوید نامهای راه آزادی را
#علی_سیدی🥀✌🏻✌🏻✌🏻
#محمد_حسینی🥀✌🏻✌🏻
#یلدا_آقافضلی🥀✌🏻✌🏻#متهم_اضهار_پشیمانی_نکرد
#ما_وارثان_شجاعتیم »
zh.khakpoor
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکی از مخاطبان توانا، ویدیویی برای ما ارسال کرده که نشان میدهد در کنار تندیس یادبود مقاومت مردم کردستان در آبیدر سنندج ایستاده و تصویری از ماشاالله کرمی و محمدمهدی کرمی را در دست دارد. تندیسی که به مناسبت مقاومت مردم کردستان در جریان جنگ ساخته شده و پیرمردی را نشان میدهد که جنازه دو فرزندش را بر روی دستش دارد.
(مثل آقا ماشاالله که همیشه به یاد دو فرزند سر به دارش بود)
او میگوید خانوادههای دادخواه را تنها نمیگذاریم.
آقای ماشاالله کرمی، تنها به خاطر دادخواهی از ۳۱ مرداد سال ۱۴۰۲ در زندان است و به هشت سال و ده ماه حبس محکوم شده است که پنج سال از آن قابل اجرا است.
#سنندج #ماشاالله_کرمی #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #کومار_کرمی #کیان_حسینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
(مثل آقا ماشاالله که همیشه به یاد دو فرزند سر به دارش بود)
او میگوید خانوادههای دادخواه را تنها نمیگذاریم.
آقای ماشاالله کرمی، تنها به خاطر دادخواهی از ۳۱ مرداد سال ۱۴۰۲ در زندان است و به هشت سال و ده ماه حبس محکوم شده است که پنج سال از آن قابل اجرا است.
#سنندج #ماشاالله_کرمی #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #کومار_کرمی #کیان_حسینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یلدا میآید .....
تا اندکی بیشتر
بلندای نبودنت را
به رخ شبهایمان بکشد💔
جان دل یلدایت مبارک 🥺
ما چله نشین شب آزادی خویشیم
ای کاش که یلدای وطن را سحری بود ✌️
از صفحه هستی خزایی
@hasti_khazaei78
ـ عرفان خزایی جوان ۳۰ ساله کرمانشاهی در شهریار تهران زندگی میکرد و به تاریخ ایران باستان علاقه داشت. او جوانی شاد و پرتلاش بود که به عدالت و حق مردم برای زندگی بهتر اعتقاد داشت. پس از قتل مهسا امینی عرفان با شعار ظلم تا کی؟ به خیابان آمد و به انقلاب زن زندگی آزادی پیوست.
در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ عرفان در جریان اعتراضات شهریار با شلیک گلوله جنگی از پشت سر کشته شد. شاهدان میگویند او پس از تیراندازی غرق در خون به زمین افتاد به دلیل امتناع بیمارستانها از پذیرش مجروحان اعتراضات عرفان توسط یکی از شهروندان به بیمارستان برده شد اما به دلیل شدت جراحات جان باخت خبر مرگ او را مأموری لباس شخصی سرد و کوتاه به خانواده اش اعلام کرد.
پس از قتل عرفان خانواده اش تحت فشار شدید نیروهای امنیتی قرار گرفتند برای تحویل پیکر او مبلغی هنگفت از آنها گرفته شد علیرغم تهدیدها خانواده عرفان مراسم چهلم او را برگزار کردند اما مأموران با تیراندازی به مردم مراسم را به خشونت کشاندند.
آزارها تا سالگرد عرفان ادامه یافت. مأموران با حمله به خانه خانواده اش بنرهای سالگرد را پاره کردند و خانواده را در خانه حبس کردند تحت فشار امنیتی مراسم سالگرد لغو شد. جمهوری اسلامی نه تنها آزادی خواهان را به قتل میرساند بلکه خانوادههای داغدار را نیز بی رحمانه تهدید و آزار میدهد.
#عرفان_خزایی
#محمد_مهدی_کرمی
#محمد_حسینی
#شب_یلدا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تا اندکی بیشتر
بلندای نبودنت را
به رخ شبهایمان بکشد💔
جان دل یلدایت مبارک 🥺
ما چله نشین شب آزادی خویشیم
ای کاش که یلدای وطن را سحری بود ✌️
از صفحه هستی خزایی
@hasti_khazaei78
ـ عرفان خزایی جوان ۳۰ ساله کرمانشاهی در شهریار تهران زندگی میکرد و به تاریخ ایران باستان علاقه داشت. او جوانی شاد و پرتلاش بود که به عدالت و حق مردم برای زندگی بهتر اعتقاد داشت. پس از قتل مهسا امینی عرفان با شعار ظلم تا کی؟ به خیابان آمد و به انقلاب زن زندگی آزادی پیوست.
در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ عرفان در جریان اعتراضات شهریار با شلیک گلوله جنگی از پشت سر کشته شد. شاهدان میگویند او پس از تیراندازی غرق در خون به زمین افتاد به دلیل امتناع بیمارستانها از پذیرش مجروحان اعتراضات عرفان توسط یکی از شهروندان به بیمارستان برده شد اما به دلیل شدت جراحات جان باخت خبر مرگ او را مأموری لباس شخصی سرد و کوتاه به خانواده اش اعلام کرد.
پس از قتل عرفان خانواده اش تحت فشار شدید نیروهای امنیتی قرار گرفتند برای تحویل پیکر او مبلغی هنگفت از آنها گرفته شد علیرغم تهدیدها خانواده عرفان مراسم چهلم او را برگزار کردند اما مأموران با تیراندازی به مردم مراسم را به خشونت کشاندند.
آزارها تا سالگرد عرفان ادامه یافت. مأموران با حمله به خانه خانواده اش بنرهای سالگرد را پاره کردند و خانواده را در خانه حبس کردند تحت فشار امنیتی مراسم سالگرد لغو شد. جمهوری اسلامی نه تنها آزادی خواهان را به قتل میرساند بلکه خانوادههای داغدار را نیز بی رحمانه تهدید و آزار میدهد.
#عرفان_خزایی
#محمد_مهدی_کرمی
#محمد_حسینی
#شب_یلدا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ماشاالله کرمی، پدر داغدار و مقاومی که پس از اعدام ناعادلانه فرزندش محمدمهدی کرمی به نماد پایداری و دادخواهی بدل شد، داستانی از عشق و ایستادگی را در زندگی خود نوشت. او پسرش را با دستفروشی و کارگری بزرگ کرد، پدری که برای هر لقمه نان، با عزت و شرافت جنگید و هرگز از تربیت فرزندی درستکار و آرمانخواه کوتاه نیامد.
پس از آنکه پسرش در راه آزادی به قربانی دستگاه ظلم بدل شد، ماشاالله کرمی زندگیاش را وقف گرامیداشت یاد او کرد. هر روز سر مزار فرزندش و محمد حسینی میرفت، گاهی هم پیاده تا آنجا میرفت با دستان خودش گل و نهال میکاشت، خاک را نوازش میکرد، گویی در آغوش گرفتن محمدمهدی را بازسازی میکرد. او برای مردم فقیر، با همسرش غذا درست میکرد و به یاد فرزندش و سایر جانباختگان، این عشق را میان مردم توزیع میکرد.
او میگفت پسرش را همچون بذر آزادی در زمین کاشته است. آقای کرمی خود را پدر محمد حسینی هم میدانست و به مزار او که نزدیک مزار فرزندش بود، رسیدگی میکرد. هر روز در اینستاگرام دو استوری میگذاشت، یکی عکس محمد مهدی (کومار) و دیگری عکس محمد (کیان)
اما این عشق، این مقاومت، برای دستگاه ظلم سنگین بود. آنها که از صدای حق و از محبوبیت برآمده از شرافت میترسند، او را به بند کشیدند.
ماشاالله کرمی امروز نه فقط یک پدر داغدار، بلکه نماد ایستادگی در برابر بیعدالتی است. هر گلی که کاشت، هر غذایی که توزیع کرد، و هر قدمی که به سوی مزار فرزندش برداشت، یادآور این حقیقت است که عشق و عدالت، هرگز در برابر ظلم شکست نمیخورند.
طرح از شهرزاد
artdeshaz
#محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #ماشاالله_کرمی #هنر_اعتراض #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پس از آنکه پسرش در راه آزادی به قربانی دستگاه ظلم بدل شد، ماشاالله کرمی زندگیاش را وقف گرامیداشت یاد او کرد. هر روز سر مزار فرزندش و محمد حسینی میرفت، گاهی هم پیاده تا آنجا میرفت با دستان خودش گل و نهال میکاشت، خاک را نوازش میکرد، گویی در آغوش گرفتن محمدمهدی را بازسازی میکرد. او برای مردم فقیر، با همسرش غذا درست میکرد و به یاد فرزندش و سایر جانباختگان، این عشق را میان مردم توزیع میکرد.
او میگفت پسرش را همچون بذر آزادی در زمین کاشته است. آقای کرمی خود را پدر محمد حسینی هم میدانست و به مزار او که نزدیک مزار فرزندش بود، رسیدگی میکرد. هر روز در اینستاگرام دو استوری میگذاشت، یکی عکس محمد مهدی (کومار) و دیگری عکس محمد (کیان)
اما این عشق، این مقاومت، برای دستگاه ظلم سنگین بود. آنها که از صدای حق و از محبوبیت برآمده از شرافت میترسند، او را به بند کشیدند.
ماشاالله کرمی امروز نه فقط یک پدر داغدار، بلکه نماد ایستادگی در برابر بیعدالتی است. هر گلی که کاشت، هر غذایی که توزیع کرد، و هر قدمی که به سوی مزار فرزندش برداشت، یادآور این حقیقت است که عشق و عدالت، هرگز در برابر ظلم شکست نمیخورند.
طرح از شهرزاد
artdeshaz
#محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #ماشاالله_کرمی #هنر_اعتراض #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یاد جاویدنامان محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی در آستانه دومین سالگرد قتل حکومتیشان
هفدهم دی، روزی است که باید از درد، خشم و افتخار سخن بگوییم. دو سال پیش در چنین روزی، محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی، دو مبارز راه آزادی، در روندی ناعادلانه و بیرحمانه، توسط جمهوری اسلامی به قتل رسیدند.
محمدمهدی (کومار) کرمی، جوانی که پدرش با دستفروشی او را بزرگ کرده بود، جوانی ورزشکار بود و در روزهای آخر به پدرش گفت: "حکم من اعدام است، به مامان چیزی نگو." پدری که هرگز صدایش به جایی نرسید و با بغض و خشم از حکومتی گفت که فرزندش را شکنجه دادند و در روندی ناعادلانه به اعدام محکوم کرد. محمدمهدی، قهرمانی که با عزت زیست و با افتخار رفت.
سید محمد (کیان) حسینی، دیگر قربانی این جنایت، کارگر و ورزشکاری بود که حتی پدر و مادری نداشت که برایش فریاد بزنند. او نیز تحت شکنجههای غیرانسانی به اعتراف اجباری واداشته شد و طناب دار برایش حکم آخر را صادر کرد. اما تاریخ یادش را زنده نگه میدارد؛ چرا که او به نماد ایستادگی و ظلمستیزی تبدیل شد.
این دو جاویدنام در روزهایی که زندگی برایشان تبدیل به سیاهی و شکنجه شده بود، با شجاعت راه آزادی را برگزیدند. آنها قربانی حکومتی شدند که برای حفظ قدرت خود، زندگی جوانان این مرز و بوم را بازیچه قرار داده است.
این ساعات یادآور آخرین ساعات زندگی این دو قهرمان است. یادآور عدالتخواهیای که به بهای خون آنها به ثبت رسید. اما این خونها هرگز هدر نخواهد رفت. آنها زندهاند در قلب مردم، در فریاد آزادیخواهی، و در مقاومت روزافزون علیه ظلم و استبداد.
جاویدنامان محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی، نامتان تا ابد در تاریخ این سرزمین خواهد درخشید.
امروز ماشاالله کرمی که خود را پدر هر دو جاویدنام میدانست، این مرد شریف و دوستداشتنی به جرم دادخواهی در حبس است.
ویدیو از پوریا افضلی
puoria.afzali
#محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #ماشاالله_کرمی #نه_به_اعدام #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هفدهم دی، روزی است که باید از درد، خشم و افتخار سخن بگوییم. دو سال پیش در چنین روزی، محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی، دو مبارز راه آزادی، در روندی ناعادلانه و بیرحمانه، توسط جمهوری اسلامی به قتل رسیدند.
محمدمهدی (کومار) کرمی، جوانی که پدرش با دستفروشی او را بزرگ کرده بود، جوانی ورزشکار بود و در روزهای آخر به پدرش گفت: "حکم من اعدام است، به مامان چیزی نگو." پدری که هرگز صدایش به جایی نرسید و با بغض و خشم از حکومتی گفت که فرزندش را شکنجه دادند و در روندی ناعادلانه به اعدام محکوم کرد. محمدمهدی، قهرمانی که با عزت زیست و با افتخار رفت.
سید محمد (کیان) حسینی، دیگر قربانی این جنایت، کارگر و ورزشکاری بود که حتی پدر و مادری نداشت که برایش فریاد بزنند. او نیز تحت شکنجههای غیرانسانی به اعتراف اجباری واداشته شد و طناب دار برایش حکم آخر را صادر کرد. اما تاریخ یادش را زنده نگه میدارد؛ چرا که او به نماد ایستادگی و ظلمستیزی تبدیل شد.
این دو جاویدنام در روزهایی که زندگی برایشان تبدیل به سیاهی و شکنجه شده بود، با شجاعت راه آزادی را برگزیدند. آنها قربانی حکومتی شدند که برای حفظ قدرت خود، زندگی جوانان این مرز و بوم را بازیچه قرار داده است.
این ساعات یادآور آخرین ساعات زندگی این دو قهرمان است. یادآور عدالتخواهیای که به بهای خون آنها به ثبت رسید. اما این خونها هرگز هدر نخواهد رفت. آنها زندهاند در قلب مردم، در فریاد آزادیخواهی، و در مقاومت روزافزون علیه ظلم و استبداد.
جاویدنامان محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی، نامتان تا ابد در تاریخ این سرزمین خواهد درخشید.
امروز ماشاالله کرمی که خود را پدر هر دو جاویدنام میدانست، این مرد شریف و دوستداشتنی به جرم دادخواهی در حبس است.
ویدیو از پوریا افضلی
puoria.afzali
#محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #ماشاالله_کرمی #نه_به_اعدام #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صفحه اینستاگرام یادمان جاویدنام کیان (محمد) حسینی، این ویدیو را در سالگرد قتل حکومتی او و محمدمهدی حسینی و به یاد همه جانباختگان راه آزادی منتشر کرده است.
kian.hosseini1401
#کیان_حسینی (#محمد_حسینی) و #محمد_مهدی_کرمی مظلوم و بیگناه🖤🕊️
سیدمحمد حسینی، متولد دوم اسفند ۱۳۶۱ در کرج، فرزند حسن و صغری از اهالی تنکابن بود. پدر و مادرش سالها پیش درگذشته بودند. او یک خواهر، یک برادر و یک برادر ناتنی داشت، اما سالهای زیادی با آنها ارتباط چندانی نداشت و تنها در خانهای استیجاری در کمالشهر کرج زندگی میکرد.
بازداشت او تنها یک روز پس از مراسم چهلم حدیث نجفی و کشته شدن یک بسیجی با خشونت در خانهاش صورت گرفت. محمد حسینی تا مقطع راهنمایی تحصیل کرده بود و به عنوان کارگر در شرکت «جوجهکشی» مرغک قزوین مشغول بود؛ شغلی که ماهانه حدود شش میلیون تومان برای او درآمد داشت.
محمد حسینی نه تنها یک کارگر ساده، بلکه ورزشکاری حرفهای بود. او در چند رشته رزمی از جمله کونگفو و ووشو مقامهای قهرمانی داشت. به گفته نزدیکانش، شمشیرها و دیگر وسایلی که صداوسیما و خبرگزاریهای حکومتی از خانه او بهعنوان مستندات جرم نمایش دادند، صرفاً تجهیزات ورزشیاش بودند. خودش نیز در فیلمهای تقطیعشدهای که از «دادگاه» و «بازسازی صحنه قتل عجمیان» منتشر شد، تأکید کرده بود: «این ابزار برای ورزش بود.»
محمد آنقدر تنها بود که در ۶۵ روز بازداشت، تنها یک بار ملاقات داشت؛ وکیلش، علی شریفزاده. او بعد از اعدام ضربالاجل محمد در زندان کرج نوشت: «روایت موکلم همه اشک بود از شکنجه، ضرب و شتم با چشم و دست و پای بسته تا لگد به سر و بیهوشی، از میله آهنی به کف پا و شوکر در قسمتهای مختلف بدن، مردی که اقرارهایش تحت شکنجه بوده و هیچ وجاهت قانونی ندارد.»
سیدمحمد حسینی را در ۱۷ دیماه، در حالی که خودش هم خبر نداشت چه اتفاقی قرار است بیفتد، اعدام کردند. مردی که روزی در تنهایی زندگی میکرد، اکنون نامش بر زبان تمام مردم ایران و جهان جاری است.
اگرچه محمد مادری نداشت که بر مزارش اشک بریزد یا پیکر بیجانش را تحویل بگیرد، اما در این مدت مادر و پدر محمدمهدی کرمی همچون مادر و پدر او برایش اشک ریختند، سنگ مزارش را شستند و با دلهای سوخته گویی دو پسر داشتند که از دست دادهاند.
و اکنون، ماشاالله کرمی، پدر محمدمهدی، نیز ماههاست که در زندان به سر میبرد...
#زن_زندگی_آزادی
#مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
kian.hosseini1401
#کیان_حسینی (#محمد_حسینی) و #محمد_مهدی_کرمی مظلوم و بیگناه🖤🕊️
سیدمحمد حسینی، متولد دوم اسفند ۱۳۶۱ در کرج، فرزند حسن و صغری از اهالی تنکابن بود. پدر و مادرش سالها پیش درگذشته بودند. او یک خواهر، یک برادر و یک برادر ناتنی داشت، اما سالهای زیادی با آنها ارتباط چندانی نداشت و تنها در خانهای استیجاری در کمالشهر کرج زندگی میکرد.
بازداشت او تنها یک روز پس از مراسم چهلم حدیث نجفی و کشته شدن یک بسیجی با خشونت در خانهاش صورت گرفت. محمد حسینی تا مقطع راهنمایی تحصیل کرده بود و به عنوان کارگر در شرکت «جوجهکشی» مرغک قزوین مشغول بود؛ شغلی که ماهانه حدود شش میلیون تومان برای او درآمد داشت.
محمد حسینی نه تنها یک کارگر ساده، بلکه ورزشکاری حرفهای بود. او در چند رشته رزمی از جمله کونگفو و ووشو مقامهای قهرمانی داشت. به گفته نزدیکانش، شمشیرها و دیگر وسایلی که صداوسیما و خبرگزاریهای حکومتی از خانه او بهعنوان مستندات جرم نمایش دادند، صرفاً تجهیزات ورزشیاش بودند. خودش نیز در فیلمهای تقطیعشدهای که از «دادگاه» و «بازسازی صحنه قتل عجمیان» منتشر شد، تأکید کرده بود: «این ابزار برای ورزش بود.»
محمد آنقدر تنها بود که در ۶۵ روز بازداشت، تنها یک بار ملاقات داشت؛ وکیلش، علی شریفزاده. او بعد از اعدام ضربالاجل محمد در زندان کرج نوشت: «روایت موکلم همه اشک بود از شکنجه، ضرب و شتم با چشم و دست و پای بسته تا لگد به سر و بیهوشی، از میله آهنی به کف پا و شوکر در قسمتهای مختلف بدن، مردی که اقرارهایش تحت شکنجه بوده و هیچ وجاهت قانونی ندارد.»
سیدمحمد حسینی را در ۱۷ دیماه، در حالی که خودش هم خبر نداشت چه اتفاقی قرار است بیفتد، اعدام کردند. مردی که روزی در تنهایی زندگی میکرد، اکنون نامش بر زبان تمام مردم ایران و جهان جاری است.
اگرچه محمد مادری نداشت که بر مزارش اشک بریزد یا پیکر بیجانش را تحویل بگیرد، اما در این مدت مادر و پدر محمدمهدی کرمی همچون مادر و پدر او برایش اشک ریختند، سنگ مزارش را شستند و با دلهای سوخته گویی دو پسر داشتند که از دست دادهاند.
و اکنون، ماشاالله کرمی، پدر محمدمهدی، نیز ماههاست که در زندان به سر میبرد...
#زن_زندگی_آزادی
#مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پخش تراکت علیه جمهوری اسلامی و حکم اعدام در سالگرد قتل حکومتی محمدمهدی کرمی و محمدحسینی
جمعی از فعالان میدانی در ایران، در سالگرد قتل حکومتی جاویدنامان محمدمهدی کرمی و محمد حسینی اقدام به پخش تراکت به یاد انها، در مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی و حکم ظالمانه اعدام کردند.
یاد آن جاویدنامان، در عملکردن و مبارزه است که زنده نگاه داشته میشود و جوانان انقلابی ایران این را خوب میدانند.
#نه_به_اعدام #نه_به_جمهورى_اسلامى #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #دادخواهی #مبارزه_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جمعی از فعالان میدانی در ایران، در سالگرد قتل حکومتی جاویدنامان محمدمهدی کرمی و محمد حسینی اقدام به پخش تراکت به یاد انها، در مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی و حکم ظالمانه اعدام کردند.
یاد آن جاویدنامان، در عملکردن و مبارزه است که زنده نگاه داشته میشود و جوانان انقلابی ایران این را خوب میدانند.
#نه_به_اعدام #نه_به_جمهورى_اسلامى #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #دادخواهی #مبارزه_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پدر جاویدنام عرفان خزائی، مزار محمدمهدی کرمی و محمد حسینی را شستشو میدهد.
هستی خزائی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«برادر های قهرمانم همیشه درقلبمان جاودان هستید🖤
دومین سالگرد جاودانگی
که چشم انتظار بودن آقا ماشاالله سرمزارشون بره و مثل همیشه بهشون سر بزنه 🥹
اما بچهها زیر خاک هستند و آقا ماشاالله زندان🥹»
hasti_khazaei78
محمد حسینی پدر نداشت، ماشاالله کرمی میگفت پدر او هم هست. حالا در غیاب آقا ماشاالله، این پدر عرفان است که کومار و کیان را فرزندان خود میداند و بر سر مزارشان شعری سوزناک میخواند ...
#محمد_مهدی_کرمی
#محمد_حسینی
#عرفان_خزایی
#ماشاالله_کرمی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هستی خزائی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«برادر های قهرمانم همیشه درقلبمان جاودان هستید🖤
دومین سالگرد جاودانگی
که چشم انتظار بودن آقا ماشاالله سرمزارشون بره و مثل همیشه بهشون سر بزنه 🥹
اما بچهها زیر خاک هستند و آقا ماشاالله زندان🥹»
hasti_khazaei78
محمد حسینی پدر نداشت، ماشاالله کرمی میگفت پدر او هم هست. حالا در غیاب آقا ماشاالله، این پدر عرفان است که کومار و کیان را فرزندان خود میداند و بر سر مزارشان شعری سوزناک میخواند ...
#محمد_مهدی_کرمی
#محمد_حسینی
#عرفان_خزایی
#ماشاالله_کرمی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مسیب رییسی یگانه، زندانی سیاسی تبعیدی در زندان یزد، پیامی به مناسبت دومین سالگرد قتل حکومتی جاویدنامان محمد حسینی و محمدمهدی کرمی ارسال کرده و در آن میگوید: «وقت آن رسیده رخت سیاه عزا را از تن به در کرده و رخت جنگ بپوشیم.»
مسیب رئیسی یگانه در تاریخ اسفند ماه ۱۴۰۱، توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود واقع در تهران بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. اما در کارتکس زندان تاریخ ۲۸ فروردین ۱۴۰۲ را نوشتهاند.
اواسط مهرماه سال گذشته، این زندانی به صورت تنبیهی به سلول انفرادی منتقل شد و تا اوایل آبان ماه را در آنجا بسر برد.
او در آذرماه سال گذشته، توسط شعبه بیست و ششم دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری مجموعا به بیست و سه سال و هشت ماه حبس محکوم شد که مدت ۷ سال از این میزان حبس تایید شده است. او همچنین به ده سال تبعید به استان یزد محکوم شده است. او در آذر ماه بدون اطلاع قبلی و بدون فرصت ملاقات و اطلاع به خانواده و حتی جمعآوری وسایل شخصی، به شهرستان یزد انتقال داده شد.
او چند ماه پیش پیش مسیب که با علائمی مشابه سکته قلبی با دستبند و پابند به بیمارستان لقمان منتقل شده بود، پس از گذشت چند ساعت و باوجود ناتمام ماندن مراحل درمان، با دستور دادیار پرونده به زندان اوین بازگردانده شد
پزشکان با تاکید بر حال جسمی نامناسب آقای یگانه به خانواده این زندانی اعلام کرده بودند که او باید هرچه زودتر در مراکز درمانی خارج از زندان خدمات پزشکی تخصصی را دریافت کند.
او که سابقه مشکلات اعصاب و روان دارد، در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۴۰۲، به بیمارستان لقمان منتقل شد و علیرغم ناتمام ماندن مراحل درمان به زندان اوین بازگردانده شد. (گفته میشود، در زندان به او داروی اشتباهی دادهاند و به علت تداخل دارویی به بیمارستان منتقل شده، اما در برخی رسانهها گفته شده که او خودکشی کرده است.)
مسیب رئیسی یگانه، متولد ۱۳۶۲ پیش از این نیز از بابت فعالیت های خود سابقه بازداشت و تحمل حبس را داشته است.
#مسیب_رئیسی_یگانه #محمد_حسینی #محمدمهدی_کرمی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مسیب رئیسی یگانه در تاریخ اسفند ماه ۱۴۰۱، توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود واقع در تهران بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. اما در کارتکس زندان تاریخ ۲۸ فروردین ۱۴۰۲ را نوشتهاند.
اواسط مهرماه سال گذشته، این زندانی به صورت تنبیهی به سلول انفرادی منتقل شد و تا اوایل آبان ماه را در آنجا بسر برد.
او در آذرماه سال گذشته، توسط شعبه بیست و ششم دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری مجموعا به بیست و سه سال و هشت ماه حبس محکوم شد که مدت ۷ سال از این میزان حبس تایید شده است. او همچنین به ده سال تبعید به استان یزد محکوم شده است. او در آذر ماه بدون اطلاع قبلی و بدون فرصت ملاقات و اطلاع به خانواده و حتی جمعآوری وسایل شخصی، به شهرستان یزد انتقال داده شد.
او چند ماه پیش پیش مسیب که با علائمی مشابه سکته قلبی با دستبند و پابند به بیمارستان لقمان منتقل شده بود، پس از گذشت چند ساعت و باوجود ناتمام ماندن مراحل درمان، با دستور دادیار پرونده به زندان اوین بازگردانده شد
پزشکان با تاکید بر حال جسمی نامناسب آقای یگانه به خانواده این زندانی اعلام کرده بودند که او باید هرچه زودتر در مراکز درمانی خارج از زندان خدمات پزشکی تخصصی را دریافت کند.
او که سابقه مشکلات اعصاب و روان دارد، در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۴۰۲، به بیمارستان لقمان منتقل شد و علیرغم ناتمام ماندن مراحل درمان به زندان اوین بازگردانده شد. (گفته میشود، در زندان به او داروی اشتباهی دادهاند و به علت تداخل دارویی به بیمارستان منتقل شده، اما در برخی رسانهها گفته شده که او خودکشی کرده است.)
مسیب رئیسی یگانه، متولد ۱۳۶۲ پیش از این نیز از بابت فعالیت های خود سابقه بازداشت و تحمل حبس را داشته است.
#مسیب_رئیسی_یگانه #محمد_حسینی #محمدمهدی_کرمی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام محمدمهدی کرمی، تنها بر سر مزار فرزندش. این کار هر روزهاش شده است، هر روز کیلومترها میرود و با فرزندش از تنهایی خود میگوید از غمی بزرگ که در سینهاش خانه کرده.
انگار حضور بر مزار محمدمهدی و محمد حسینی اندکی او را التیام میدهد.
روز گذشته علی شریفزاده اردکانی، وکیل ماشالله کرمی، پدر محمدمهدی کرمی، معترض اعدامشده، اعلام کرد که دیوان عالی کشور درخواست اعاده دادرسی موکلش را نپذیرفته است.
ماشالله کرمی، پدر این معترض اعدامشده، از سوی دادگاه انقلاب کرج به اتهام «اجتماع و تبانی» به ۶ سال حبس و ضبط اموالی که از کمکهای مردمی تهیه شده بود، محکوم شده است.
#ماشالله_کرمی #محمدمهدی_کرمی #کومار_کرمی #محمد_حسینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادر جاویدنام محمدمهدی کرمی، تنها بر سر مزار فرزندش. این کار هر روزهاش شده است، هر روز کیلومترها میرود و با فرزندش از تنهایی خود میگوید از غمی بزرگ که در سینهاش خانه کرده.
انگار حضور بر مزار محمدمهدی و محمد حسینی اندکی او را التیام میدهد.
روز گذشته علی شریفزاده اردکانی، وکیل ماشالله کرمی، پدر محمدمهدی کرمی، معترض اعدامشده، اعلام کرد که دیوان عالی کشور درخواست اعاده دادرسی موکلش را نپذیرفته است.
ماشالله کرمی، پدر این معترض اعدامشده، از سوی دادگاه انقلاب کرج به اتهام «اجتماع و تبانی» به ۶ سال حبس و ضبط اموالی که از کمکهای مردمی تهیه شده بود، محکوم شده است.
#ماشالله_کرمی #محمدمهدی_کرمی #کومار_کرمی #محمد_حسینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech