This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهدی دائمی از قهرمانان آبان ۹۸، در زادروزش در میدان فرمانداری شهریار با شلیک مستقیم نیروهای حکومتی، پیش چشم مادرش کشته شد. او تک فرزند مادرش بود.
مادرش ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«آبان که از راه میرسد حجم دلتنگی در سینه ام هزاران برابر می شود . ۲۵ آبان برای من یادآور زیباترین ها و تلخ ترین هاست. در همین روز تن گرمت را برای اولین بار در آغوش گرفتم و ۲۵ سال بعد هم برای آخرین بار گرمای تنت در آغوش من بود. بعد از آن گویا گرمای تن من هم مرد. بعد از آن آغوشم دیگر هرگز گرم نشد.
دوباره ۲۵ آبان آمده و من به شمع ۲۵ سالگی ات خیره مانده ام که هرگز بیشتر نشد و پنج سال است که روی همان عدد متوقف شده است. ۲۵ سال قهرمان زندگی من بودی و بعد از آن قهرمان من و یک کشور شدی.
رفتی که زندگی برای مردم کشورت بهتر شود اما بعد از تو نه تنها زندگی همسن هایت بهتر نشده که هیچ ، افسرده تر و غمگین تر هم شده اند، مشکلاتشان بیشتر شده و زندگی شان از ۲۵ آبان ۹۸ هم ترسناک تر است.
اما با خودم فکر میکنم زندگی من بعد از آن تاریخ چگونه شد ؟ در واقع پاسخ این است که زندگی دیگر برای من وجود نداشت. زندگی من مانند شمع تولد ۲۵ سالگی ات متوقف شده است.
پنج سال است که هر لحظه با تو صحبت میکنم ، نمی دانم صدایم را میشنوی یا این کار من هم بیهوده است اما جواب هر چه که باشد من باز هم با تو صحبت خواهم کرد ، برایت می نویسم ، آواز میخوانم ، درست مانند لالایی های که دوران کودکی برایت خوانده ام.
ایمان دارم که می شنوی ، تو جایی در همین نزدیکی ها ایستاده ای و از گریه های من غمگین شده ای . جایی همین حوالی ایستاده ای و بهتر شدن اوضاع هموطنانت را انتظار میکشی ، برای پرکشیدنشان غصه میخوری و منتظری تا دیگران به زندگی بهتری برسند. تو همیشه همینقدر خوب و مهربان بوده ای.
قهرمان من، زیبای من، تنها فرزندم جاوید نام مهدی دائمی زادروزت هزاران بار بر ما مبارک🥀💔»
#مهدی_دائمی
#آبان_ادامه_دارد
#آبان_خونین_۹۸
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#دادخواهی_جرم_نیست
#آبان۹۸
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادرش ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«آبان که از راه میرسد حجم دلتنگی در سینه ام هزاران برابر می شود . ۲۵ آبان برای من یادآور زیباترین ها و تلخ ترین هاست. در همین روز تن گرمت را برای اولین بار در آغوش گرفتم و ۲۵ سال بعد هم برای آخرین بار گرمای تنت در آغوش من بود. بعد از آن گویا گرمای تن من هم مرد. بعد از آن آغوشم دیگر هرگز گرم نشد.
دوباره ۲۵ آبان آمده و من به شمع ۲۵ سالگی ات خیره مانده ام که هرگز بیشتر نشد و پنج سال است که روی همان عدد متوقف شده است. ۲۵ سال قهرمان زندگی من بودی و بعد از آن قهرمان من و یک کشور شدی.
رفتی که زندگی برای مردم کشورت بهتر شود اما بعد از تو نه تنها زندگی همسن هایت بهتر نشده که هیچ ، افسرده تر و غمگین تر هم شده اند، مشکلاتشان بیشتر شده و زندگی شان از ۲۵ آبان ۹۸ هم ترسناک تر است.
اما با خودم فکر میکنم زندگی من بعد از آن تاریخ چگونه شد ؟ در واقع پاسخ این است که زندگی دیگر برای من وجود نداشت. زندگی من مانند شمع تولد ۲۵ سالگی ات متوقف شده است.
پنج سال است که هر لحظه با تو صحبت میکنم ، نمی دانم صدایم را میشنوی یا این کار من هم بیهوده است اما جواب هر چه که باشد من باز هم با تو صحبت خواهم کرد ، برایت می نویسم ، آواز میخوانم ، درست مانند لالایی های که دوران کودکی برایت خوانده ام.
ایمان دارم که می شنوی ، تو جایی در همین نزدیکی ها ایستاده ای و از گریه های من غمگین شده ای . جایی همین حوالی ایستاده ای و بهتر شدن اوضاع هموطنانت را انتظار میکشی ، برای پرکشیدنشان غصه میخوری و منتظری تا دیگران به زندگی بهتری برسند. تو همیشه همینقدر خوب و مهربان بوده ای.
قهرمان من، زیبای من، تنها فرزندم جاوید نام مهدی دائمی زادروزت هزاران بار بر ما مبارک🥀💔»
#مهدی_دائمی
#آبان_ادامه_دارد
#آبان_خونین_۹۸
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#دادخواهی_جرم_نیست
#آبان۹۸
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مراسم دومین سالگرد جانباختن جاویدنام آرمان عمادی، بر سر مزارش با حضور جمع کثیری از مردم برگزار شد
آرمان عمادی فرزند مهروش و یونس، متولد ۹ اردیبهشت ۱۳۷۳، یک روز پیش از آنکه در اعتراضها به او شلیک شود، با گلوله ساچمهای به دست او شلیک کرده بودند. به خانه رفت و با همان دست زخمی برای مادرش نوشت: «مادرم الله که یار باشد، بگذار دشمن هزار باشد.»
آرمان ۲۸ ساله بود. فوق لیسانس حقوق داشت. زبان انگلیسی و فرانسه درس میداد، مدتی در داروخانه کار میکرد، مدتی هم کافهای به اسم کالدی داشت. اماکن آنقدر اذیتش کرد که مجبور شد کافهاش را تعطیل کند. خیلی به کافهداری علاقه داشت و دوست داشت کافهداری محبوب و معروف شود.
چند شب قبل از کشته شدنش به دوستانش گفته بود که هرچه از آنها در موبایلش دارد را پاک میکند که اگر دستگیر شد دوستانش به دردسر نیفتند.
آرمان عمادی به گواه نزدیکانش در مورد اعتراضها و کشتار مردم بیتفاوت نبود و مرتب در اعتراضها شرکت میکرد. او ۲۵ آبان در مرودشت استان فارس گلوله خورد.
یک فرد نزدیک به خانواده او به بیبیسی گفت: «آن شب آرمان در اعتراضها بود. ماموران از مسجد محل از فاصله نزدیک چشم آرمان را هدف قرار دادند. جمجمهاش شکست. او را بلافاصله به بیمارستان نبردند. در همان مسجد او را نگهداشتند. شاید اگر زودتر به بیمارستان میرسید زنده میماند. در بیمارستان چشمش را تخلیه کردند، گفتند جمجمهاش شکسته. بعدا گفتند همان موقع دچار مرگ مغزی شده بود با اینحال تا سه روز در بیمارستان به دستگاه وصل بود. بعد از سه روز دستگاه را خاموش کردند.»
به گفته این منبع آگاه، آرمان به حیوانات هم علاقه زیادی داشت. عاشق حیوانات بود خصوصا سگ و گربه. چند تا گربه داشت که برای هرکدامشان یک اسم انتخاب کرده بود. هر ماه برای سگها و گربهها غذا میخرید. اگرگربهای میدید که مریض است تا او را درمان نمیکرد خیالش راحت نمیشد.
آرمان عمادی سه برادر داشت. رابطه او با خانواده بسیار نزدیک بود. با مادرش خیلی دوست بود و به او کمک میکرد. منبع نزدیک به خانواده میگوید:« خانواده خوشحالی بودند. با رفتن آرمان زندگی آنها نابود شد. رفتن آرمان یک طرف، آزار و اذیت خانوادهاش توسط حکومت هم آنها را نابود کرده.
#آرمان_عمادی #نه_به_جمهورى_اسلامى #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
آرمان عمادی فرزند مهروش و یونس، متولد ۹ اردیبهشت ۱۳۷۳، یک روز پیش از آنکه در اعتراضها به او شلیک شود، با گلوله ساچمهای به دست او شلیک کرده بودند. به خانه رفت و با همان دست زخمی برای مادرش نوشت: «مادرم الله که یار باشد، بگذار دشمن هزار باشد.»
آرمان ۲۸ ساله بود. فوق لیسانس حقوق داشت. زبان انگلیسی و فرانسه درس میداد، مدتی در داروخانه کار میکرد، مدتی هم کافهای به اسم کالدی داشت. اماکن آنقدر اذیتش کرد که مجبور شد کافهاش را تعطیل کند. خیلی به کافهداری علاقه داشت و دوست داشت کافهداری محبوب و معروف شود.
چند شب قبل از کشته شدنش به دوستانش گفته بود که هرچه از آنها در موبایلش دارد را پاک میکند که اگر دستگیر شد دوستانش به دردسر نیفتند.
آرمان عمادی به گواه نزدیکانش در مورد اعتراضها و کشتار مردم بیتفاوت نبود و مرتب در اعتراضها شرکت میکرد. او ۲۵ آبان در مرودشت استان فارس گلوله خورد.
یک فرد نزدیک به خانواده او به بیبیسی گفت: «آن شب آرمان در اعتراضها بود. ماموران از مسجد محل از فاصله نزدیک چشم آرمان را هدف قرار دادند. جمجمهاش شکست. او را بلافاصله به بیمارستان نبردند. در همان مسجد او را نگهداشتند. شاید اگر زودتر به بیمارستان میرسید زنده میماند. در بیمارستان چشمش را تخلیه کردند، گفتند جمجمهاش شکسته. بعدا گفتند همان موقع دچار مرگ مغزی شده بود با اینحال تا سه روز در بیمارستان به دستگاه وصل بود. بعد از سه روز دستگاه را خاموش کردند.»
به گفته این منبع آگاه، آرمان به حیوانات هم علاقه زیادی داشت. عاشق حیوانات بود خصوصا سگ و گربه. چند تا گربه داشت که برای هرکدامشان یک اسم انتخاب کرده بود. هر ماه برای سگها و گربهها غذا میخرید. اگرگربهای میدید که مریض است تا او را درمان نمیکرد خیالش راحت نمیشد.
آرمان عمادی سه برادر داشت. رابطه او با خانواده بسیار نزدیک بود. با مادرش خیلی دوست بود و به او کمک میکرد. منبع نزدیک به خانواده میگوید:« خانواده خوشحالی بودند. با رفتن آرمان زندگی آنها نابود شد. رفتن آرمان یک طرف، آزار و اذیت خانوادهاش توسط حکومت هم آنها را نابود کرده.
#آرمان_عمادی #نه_به_جمهورى_اسلامى #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
طاهره خوشکلام، همسر جاویدنام جواد رضایی، محل جانباختن همسرش را گلباران کرده و این ویدیو را منتشر کرده و نوشته:
.
«"این رد خون هیچوقت پاک نمیشه"
خطابم به توست بی وجود بی صفتی که تو همین کوچه به کمر جوادم شلیک کردی با تو هستم
تو اومدی رو خط قرمز من پا گذاشتی و جواد رو ازم گرفتی
من برا اینکه جواد رو نگه دارم خیلی خون دل خوردم خیلی صبر کردم
هفت سال برا رسیدن به همدیگه صبر کردیم
سالها تحمل کردم که سلامتش رو به دست بیاره
میخوام بگم تو هر دوتاش موفق شدم چون جواد برام متفاوت بود
الانم به تو دارم میگم حرومزاده من از این خونی که توی بی وجود ریختی نمیگذرم یه روزی خیلی زود به چنگم میوفتی باهات تسویه حساب شخصی دارم
پیدات میکنم و حالیت میکنم که چه غلطی کردی
مطمئن باش تو پیدا کردن تو هم موفق میشم
دنبالتم کثافت دنبالتم
این گردن کج کرده هومن و خشم درونش و این ناله های من و نفرین هام دامن خودت و دودمانت رو میگیره
منتظر روز حساب باش😡
پ.ن: گلباران محل کشته شدن جواد رضایی »
#جواد_رضایی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #لاهیجان #یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
.
«"این رد خون هیچوقت پاک نمیشه"
خطابم به توست بی وجود بی صفتی که تو همین کوچه به کمر جوادم شلیک کردی با تو هستم
تو اومدی رو خط قرمز من پا گذاشتی و جواد رو ازم گرفتی
من برا اینکه جواد رو نگه دارم خیلی خون دل خوردم خیلی صبر کردم
هفت سال برا رسیدن به همدیگه صبر کردیم
سالها تحمل کردم که سلامتش رو به دست بیاره
میخوام بگم تو هر دوتاش موفق شدم چون جواد برام متفاوت بود
الانم به تو دارم میگم حرومزاده من از این خونی که توی بی وجود ریختی نمیگذرم یه روزی خیلی زود به چنگم میوفتی باهات تسویه حساب شخصی دارم
پیدات میکنم و حالیت میکنم که چه غلطی کردی
مطمئن باش تو پیدا کردن تو هم موفق میشم
دنبالتم کثافت دنبالتم
این گردن کج کرده هومن و خشم درونش و این ناله های من و نفرین هام دامن خودت و دودمانت رو میگیره
منتظر روز حساب باش😡
پ.ن: گلباران محل کشته شدن جواد رضایی »
#جواد_رضایی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #لاهیجان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM