آموزشکده توانا
56.6K subscribers
31.3K photos
37K videos
2.54K files
19K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
امروز ۵ دی‌ماه سالروز زلزله بم است.
۲۱ سال گذشت.
زلزله‌ای که ساعت۵:۲۲ بامداد در ۱۲ ثانیه جان‌ها و آرزوهای زیادی را گرفت.
البته تبعات این زمین‌لرزه هنوز پس از گذشت دو دهه، روح و روان مردم بم را می‌لرزاند.
امروز مهدی زارع، استاد پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی، گفت:

«تلفات رسمی این زلزله ۲۶ هزار و ۲۷۱ نفر بوده و حدود ۳۰۰۰ نفر هم تلفات افراد بدون شناسنامه و مهاجران غیرقانونی بوده است.
در این زلزله حدود یک‌سوم از جمعیت حدود ۱۱۰ هزار نفری شهر بم را از دست دادیم!»

ایرج بسطامی خواننده و استاد بزرگ موسیقی سنتی ایران، در این زلزله دهشتناک جان باخت.
ارگ بم، بزرگ‌ترین سازه خشتی و گلی جهان، در این زلزله ویران شد.

کمک‌های زیادی از مردم ایران و همچنین کشورهای دیگر به جمهوری اسلامی ارسال شد که هیچ‌گاه به دست زلزله‌زدگان نرسید.


#یاری_مدنی_توانا
#ایران
#بم
#زلزله_بم
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چند سالی‌ست که یلدایم من
تارتر، تیره‌تر، ژرف در عمق تباهی
ناامید از سحر و شادی فردایم من!

چند وقتی‌ست نوشتن سخت است
جشن و شادی و سرودن سخت است.
بر لبم خندهٔ مصنوعی و سرد
در دلم داغِ جوانانِ وطن.
آری، آری، تا گلویم خفه در عمق سیاهی
ژرف‌تر از شبِ یلدایم من!

آری، ایرانم من،
ملکِ ویرانم من.
بچه‌هایم همه افیون در دست،
چشم‌ها گود شده تا پسِ سر،
ناامید و خسته،
گورهایشان دو قدم آن‌سو‌تر.
نفس گرمِ گلوله در سر،
وه، چه نالانم من!

خزرم رفته به تاراج، و خلیج
گم و گور است میانِ گوگل،
عرب است یا عجم است!
وه، چه گمنامم من!

دشت‌هایم همه خشک،
خانه‌ها مانده به گل،
رودهایم همه وحشی شده و
سیل هر بار مرا کرده خجل.
چه پرعصیانم من!

چشم دارم به قدم‌های شما،
بچه و پیر و جوان.
مگذارید مرا پا در گل،
منشانید مرا چشم به راه.
آی ایرانم من،
می‌شنوید؟
گرچه ویرانم و خسته،
منتظر در ته دالانم من،
و نگاهم بر در،
تا که در باز شود از سرِ شوق
و نجاتم بدهید و
بریزید و بپاشید شعف.

راه را گم نکنیدا یک وقت!
یه کمی این‌سو‌تر،
کمکی آن‌سو‌تر،
می‌فروشند همه شهر و دیارانم را،
آب‌ها،
ساحل‌ها،
ماهی‌ها،
معدن و نفت و سوارانم را.
راه را گم نکنید!

حال چونان شبه بی‌سر و دست،
چند انسانم من!

آه، ای دخترکانِ زیبا،
دست در دستِ پسرها،
شال از سر به در آرید و
بر دورِ کمر سفت کنید!
بانگِ میهن بر لب،
جان بر کف،
اجنبی از ایران دور کنید!
نور بر غمکده پیروز کنید!
و نجاتم بدهید و
بریزید و بپاشید شعف!
که پریشانم من،
چشم بر راهِ شما.

آآآی ایرانم من!


شیوا اولیایی
زمستان ۱۳۹۸

متن و صدا، از خانم شیوا اولیایی از مخاطبان توانا

#ایران #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech