This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ماهمنیر مولاییراد، مادر جاویدنام کیان پیرفلک، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«به نام خدای رنگین کمان
برای دانش آموزا، برای آینده
برای کیان»
@mah.mr.92
مادر کیان، ماهمنیر مولاییراد، در زمان خاکسپاری کیان تعریف میکرد:
«دم در هلال احمر، همه پلیس با لباسهای گاردی بودن، رفتیم، از جلوشون رد شدیم، ۱۰۰ متر بیشتر، اون روبهرومون ۳۰۰ متر جلوتر هم مردم وایساده بودن، یکیشون داد زد برگردین! میدونین کیان چی گفت؟ -دردت به جونم- گفت بابا این دفعه رو به پلیسها اعتماد کن برگرد خوبیمون رو میخوان، پدرش درجا دور زد سمت پلیسا، چون شیشهها بالا بود، نمیدونم فکر کردن میخوایم تیراندازی کنیم یا هرچی... ماشین رو به رگبار بستن...»
داستان کیان پیرفلک، داستان کودکی نیمهتمام ما ایرانیان است. ما که فرصت ندادند جوانی کنیم، عاشقی کنیم، استعدادهایمان را شکوفا کنیم و به آرزوهایمان برسیم. ما در کودکی کشته شدیم، مثل کیان... شاید برای همین است که با کیان احساس همذاتپنداری میکنیم.
اما هر بار از کیان اسم میبریم، باید حتما از مادر شجاعش یاد کنیم که چنان زن قدرتمندی است که بعد از خاکسپاری فرزند دلبندش که تمام شب پیکرش را در میان یخ نگه داشته بود تا عوامل حکومت آن را نربایند، با چنان شهامت و قدرتی سخنرانی کرد و جمهوری اسلامی را رسوا کرد... با اینهمه درد و با داغی بزرگ، آنچنان تسلطی بر گفتار و رفتار خود داشت که تا ابد نامش در تاریخ ایران به عنوان یک مادر شجاع و تاثیرگذار ثبت خواهد شد.
#کیان_پیرفلک
#پویا_مولایی_راد #ماهمنیر_مولایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«به نام خدای رنگین کمان
برای دانش آموزا، برای آینده
برای کیان»
@mah.mr.92
مادر کیان، ماهمنیر مولاییراد، در زمان خاکسپاری کیان تعریف میکرد:
«دم در هلال احمر، همه پلیس با لباسهای گاردی بودن، رفتیم، از جلوشون رد شدیم، ۱۰۰ متر بیشتر، اون روبهرومون ۳۰۰ متر جلوتر هم مردم وایساده بودن، یکیشون داد زد برگردین! میدونین کیان چی گفت؟ -دردت به جونم- گفت بابا این دفعه رو به پلیسها اعتماد کن برگرد خوبیمون رو میخوان، پدرش درجا دور زد سمت پلیسا، چون شیشهها بالا بود، نمیدونم فکر کردن میخوایم تیراندازی کنیم یا هرچی... ماشین رو به رگبار بستن...»
داستان کیان پیرفلک، داستان کودکی نیمهتمام ما ایرانیان است. ما که فرصت ندادند جوانی کنیم، عاشقی کنیم، استعدادهایمان را شکوفا کنیم و به آرزوهایمان برسیم. ما در کودکی کشته شدیم، مثل کیان... شاید برای همین است که با کیان احساس همذاتپنداری میکنیم.
اما هر بار از کیان اسم میبریم، باید حتما از مادر شجاعش یاد کنیم که چنان زن قدرتمندی است که بعد از خاکسپاری فرزند دلبندش که تمام شب پیکرش را در میان یخ نگه داشته بود تا عوامل حکومت آن را نربایند، با چنان شهامت و قدرتی سخنرانی کرد و جمهوری اسلامی را رسوا کرد... با اینهمه درد و با داغی بزرگ، آنچنان تسلطی بر گفتار و رفتار خود داشت که تا ابد نامش در تاریخ ایران به عنوان یک مادر شجاع و تاثیرگذار ثبت خواهد شد.
#کیان_پیرفلک
#پویا_مولایی_راد #ماهمنیر_مولایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صفحه اینستاگرام یادمان جاویدنام کیان (محمد) حسینی، این ویدیو را در سالگرد قتل حکومتی او و محمدمهدی حسینی و به یاد همه جانباختگان راه آزادی منتشر کرده است.
kian.hosseini1401
#کیان_حسینی (#محمد_حسینی) و #محمد_مهدی_کرمی مظلوم و بیگناه🖤🕊️
سیدمحمد حسینی، متولد دوم اسفند ۱۳۶۱ در کرج، فرزند حسن و صغری از اهالی تنکابن بود. پدر و مادرش سالها پیش درگذشته بودند. او یک خواهر، یک برادر و یک برادر ناتنی داشت، اما سالهای زیادی با آنها ارتباط چندانی نداشت و تنها در خانهای استیجاری در کمالشهر کرج زندگی میکرد.
بازداشت او تنها یک روز پس از مراسم چهلم حدیث نجفی و کشته شدن یک بسیجی با خشونت در خانهاش صورت گرفت. محمد حسینی تا مقطع راهنمایی تحصیل کرده بود و به عنوان کارگر در شرکت «جوجهکشی» مرغک قزوین مشغول بود؛ شغلی که ماهانه حدود شش میلیون تومان برای او درآمد داشت.
محمد حسینی نه تنها یک کارگر ساده، بلکه ورزشکاری حرفهای بود. او در چند رشته رزمی از جمله کونگفو و ووشو مقامهای قهرمانی داشت. به گفته نزدیکانش، شمشیرها و دیگر وسایلی که صداوسیما و خبرگزاریهای حکومتی از خانه او بهعنوان مستندات جرم نمایش دادند، صرفاً تجهیزات ورزشیاش بودند. خودش نیز در فیلمهای تقطیعشدهای که از «دادگاه» و «بازسازی صحنه قتل عجمیان» منتشر شد، تأکید کرده بود: «این ابزار برای ورزش بود.»
محمد آنقدر تنها بود که در ۶۵ روز بازداشت، تنها یک بار ملاقات داشت؛ وکیلش، علی شریفزاده. او بعد از اعدام ضربالاجل محمد در زندان کرج نوشت: «روایت موکلم همه اشک بود از شکنجه، ضرب و شتم با چشم و دست و پای بسته تا لگد به سر و بیهوشی، از میله آهنی به کف پا و شوکر در قسمتهای مختلف بدن، مردی که اقرارهایش تحت شکنجه بوده و هیچ وجاهت قانونی ندارد.»
سیدمحمد حسینی را در ۱۷ دیماه، در حالی که خودش هم خبر نداشت چه اتفاقی قرار است بیفتد، اعدام کردند. مردی که روزی در تنهایی زندگی میکرد، اکنون نامش بر زبان تمام مردم ایران و جهان جاری است.
اگرچه محمد مادری نداشت که بر مزارش اشک بریزد یا پیکر بیجانش را تحویل بگیرد، اما در این مدت مادر و پدر محمدمهدی کرمی همچون مادر و پدر او برایش اشک ریختند، سنگ مزارش را شستند و با دلهای سوخته گویی دو پسر داشتند که از دست دادهاند.
و اکنون، ماشاالله کرمی، پدر محمدمهدی، نیز ماههاست که در زندان به سر میبرد...
#زن_زندگی_آزادی
#مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
kian.hosseini1401
#کیان_حسینی (#محمد_حسینی) و #محمد_مهدی_کرمی مظلوم و بیگناه🖤🕊️
سیدمحمد حسینی، متولد دوم اسفند ۱۳۶۱ در کرج، فرزند حسن و صغری از اهالی تنکابن بود. پدر و مادرش سالها پیش درگذشته بودند. او یک خواهر، یک برادر و یک برادر ناتنی داشت، اما سالهای زیادی با آنها ارتباط چندانی نداشت و تنها در خانهای استیجاری در کمالشهر کرج زندگی میکرد.
بازداشت او تنها یک روز پس از مراسم چهلم حدیث نجفی و کشته شدن یک بسیجی با خشونت در خانهاش صورت گرفت. محمد حسینی تا مقطع راهنمایی تحصیل کرده بود و به عنوان کارگر در شرکت «جوجهکشی» مرغک قزوین مشغول بود؛ شغلی که ماهانه حدود شش میلیون تومان برای او درآمد داشت.
محمد حسینی نه تنها یک کارگر ساده، بلکه ورزشکاری حرفهای بود. او در چند رشته رزمی از جمله کونگفو و ووشو مقامهای قهرمانی داشت. به گفته نزدیکانش، شمشیرها و دیگر وسایلی که صداوسیما و خبرگزاریهای حکومتی از خانه او بهعنوان مستندات جرم نمایش دادند، صرفاً تجهیزات ورزشیاش بودند. خودش نیز در فیلمهای تقطیعشدهای که از «دادگاه» و «بازسازی صحنه قتل عجمیان» منتشر شد، تأکید کرده بود: «این ابزار برای ورزش بود.»
محمد آنقدر تنها بود که در ۶۵ روز بازداشت، تنها یک بار ملاقات داشت؛ وکیلش، علی شریفزاده. او بعد از اعدام ضربالاجل محمد در زندان کرج نوشت: «روایت موکلم همه اشک بود از شکنجه، ضرب و شتم با چشم و دست و پای بسته تا لگد به سر و بیهوشی، از میله آهنی به کف پا و شوکر در قسمتهای مختلف بدن، مردی که اقرارهایش تحت شکنجه بوده و هیچ وجاهت قانونی ندارد.»
سیدمحمد حسینی را در ۱۷ دیماه، در حالی که خودش هم خبر نداشت چه اتفاقی قرار است بیفتد، اعدام کردند. مردی که روزی در تنهایی زندگی میکرد، اکنون نامش بر زبان تمام مردم ایران و جهان جاری است.
اگرچه محمد مادری نداشت که بر مزارش اشک بریزد یا پیکر بیجانش را تحویل بگیرد، اما در این مدت مادر و پدر محمدمهدی کرمی همچون مادر و پدر او برایش اشک ریختند، سنگ مزارش را شستند و با دلهای سوخته گویی دو پسر داشتند که از دست دادهاند.
و اکنون، ماشاالله کرمی، پدر محمدمهدی، نیز ماههاست که در زندان به سر میبرد...
#زن_زندگی_آزادی
#مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
استوری اینستاگرام ماهمنیر مولاییراد، مادر جاویدنام کیان پیرفلک
صدایت در نمیآید کجا افتادهای بی جان
دل دیوانه گرگ تیر خورده اسب نافرمان
چرا از خاکمان جز بوتهی حسرت نمیروید
کجای این بیابان گریه کردی ابر سرگردان؟
به یک اندازه بدبختیم ماه و سال بیمعنی است
چه فرقی میکند، اسفند یا مرداد یا آبان
کیان را فراموش نمیکنیم، مظلومیت میثم پیرفلک و شهامت و دلیری ماهمنیر عزیز از یادمان نمیرود. یاد آنها به ما انگیزه میدهد، الهامبخش است و ما را به ادامه مبارزه و ایستادگی با وجود همه دشواریها فرامیخواند.
#کیان_پیرفلک🌈 #کیان_پیرفلک #ماهمنیر_مولایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
صدایت در نمیآید کجا افتادهای بی جان
دل دیوانه گرگ تیر خورده اسب نافرمان
چرا از خاکمان جز بوتهی حسرت نمیروید
کجای این بیابان گریه کردی ابر سرگردان؟
به یک اندازه بدبختیم ماه و سال بیمعنی است
چه فرقی میکند، اسفند یا مرداد یا آبان
کیان را فراموش نمیکنیم، مظلومیت میثم پیرفلک و شهامت و دلیری ماهمنیر عزیز از یادمان نمیرود. یاد آنها به ما انگیزه میدهد، الهامبخش است و ما را به ادامه مبارزه و ایستادگی با وجود همه دشواریها فرامیخواند.
#کیان_پیرفلک🌈 #کیان_پیرفلک #ماهمنیر_مولایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech