This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زخم های کهنه پانزده ساله : قتلگاهی به نام کهریزک!
ساعت سه صبح است. تارهای اسارت تنیدهاند. دستان گناهآلود بر ما سایه افکندهاند. بوی دود گازوئیل و صدای شکنجه انسانهای بیگناه به گوشمان میرسد و ما همگی در شوک و اضطرابیم. اینجا زمان ایستاده است؛ تنها گردونهی بیداد است که میچرخد.
روزهای بلند اینجا کوتاه و کوتاه میشوند، در امتداد شکنجهی تنهایمان. زیر آن آفتاب سوزان، پاهای برهنه بر سطح سیاه و داغ، چهار دست و پا سوار بر هم ، بر آسفالتی که گداخته است، میرویم... میرویم. در میان حصارهای بلند کهریزک، دیگر توانی نمانده است. صدای شکستن استخوان یارانمان به گوش میرسد. هوشی نمانده است در زیر تابشی که ما را بیتاب کرده است. انگار خورشید مرده است! روزها به سختی تمام شب میشود.
اینجا صحراست و همگی تنها توهم نوشیدن آب را داریم؛ توهمی که گلوی خشکیدهمان را سیراب میکند. اینجا بیابانی است که نیشهای تیز، زهر سیاه را در رگهای سرخ ما میریزند. هنوز صدای نالههای امیر جوادی فر در گوشم میپیچد که از مادرش چشمان زیبایش را میخواهد. تصویر لبهای خشک و تشنهاش، لحظهای که ناباورانه با ما وداع کرد هنوز در یادم هست.
دوباره تنم از تب آن کابوس تیره میسوزد ، محسن عزیزم؛ هنوز تنم میسوزد، هنوز! زخمهایت بزرگ و بزرگتر میشد و تو استوارتر از همیشه میایستادی. حیرانم از آن همه ایستادگی! چه سربلند زندگان را ترک گفتی! محسن، تو میتوانستی بگویی فرزند چه کسی هستی و آزاد شوی، اما هرگز این را بر زبان نیاوردی. خواستی که بزرگی آدمی را نشان دهی، خواستی بگویی که اعتقاد داشتن به چیزی، حد و مرز نمیشناسد.
در تنگاتنگ بدنهای کوفته و زخمیمان، رفیقی دارد جان میدهد. اینجا سکوتِ مرگ است، اینجا دیوارها خون میگیرند و از درون میلههای قطور جهنم کهریزک، صدای شکستن استخوان یارانمان به گوش میرسد. گویا اینجا آخر دنیاست! جایی که خدا هم آنتن نمیدهد.
و در آخر، دستهای بستهی محمد کامرانی را به یاد میآورم. از همانجا که میآمدیم، در اوین از ما جدا شد. ما در اوین بودیم و او در بیمارستانی، با دستهای زنجیرشده بر تخت. آنجا، در کهریزک، مدام نگران بود و بیقرار، انگار چند روزی بیشتر تا آزمون کنکورش نمانده بود.
از صفحه مسعود علیزاده
#بازداشتگاه_کهریزک
#امیر_جوادی_فر
#محمد_کامرانی
#محسن_روح_الامینی
#احمد_نجاتی_کارگر
#رامین_آقازاده_قهرمانی
#رامین_پوراندرجانی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ساعت سه صبح است. تارهای اسارت تنیدهاند. دستان گناهآلود بر ما سایه افکندهاند. بوی دود گازوئیل و صدای شکنجه انسانهای بیگناه به گوشمان میرسد و ما همگی در شوک و اضطرابیم. اینجا زمان ایستاده است؛ تنها گردونهی بیداد است که میچرخد.
روزهای بلند اینجا کوتاه و کوتاه میشوند، در امتداد شکنجهی تنهایمان. زیر آن آفتاب سوزان، پاهای برهنه بر سطح سیاه و داغ، چهار دست و پا سوار بر هم ، بر آسفالتی که گداخته است، میرویم... میرویم. در میان حصارهای بلند کهریزک، دیگر توانی نمانده است. صدای شکستن استخوان یارانمان به گوش میرسد. هوشی نمانده است در زیر تابشی که ما را بیتاب کرده است. انگار خورشید مرده است! روزها به سختی تمام شب میشود.
اینجا صحراست و همگی تنها توهم نوشیدن آب را داریم؛ توهمی که گلوی خشکیدهمان را سیراب میکند. اینجا بیابانی است که نیشهای تیز، زهر سیاه را در رگهای سرخ ما میریزند. هنوز صدای نالههای امیر جوادی فر در گوشم میپیچد که از مادرش چشمان زیبایش را میخواهد. تصویر لبهای خشک و تشنهاش، لحظهای که ناباورانه با ما وداع کرد هنوز در یادم هست.
دوباره تنم از تب آن کابوس تیره میسوزد ، محسن عزیزم؛ هنوز تنم میسوزد، هنوز! زخمهایت بزرگ و بزرگتر میشد و تو استوارتر از همیشه میایستادی. حیرانم از آن همه ایستادگی! چه سربلند زندگان را ترک گفتی! محسن، تو میتوانستی بگویی فرزند چه کسی هستی و آزاد شوی، اما هرگز این را بر زبان نیاوردی. خواستی که بزرگی آدمی را نشان دهی، خواستی بگویی که اعتقاد داشتن به چیزی، حد و مرز نمیشناسد.
در تنگاتنگ بدنهای کوفته و زخمیمان، رفیقی دارد جان میدهد. اینجا سکوتِ مرگ است، اینجا دیوارها خون میگیرند و از درون میلههای قطور جهنم کهریزک، صدای شکستن استخوان یارانمان به گوش میرسد. گویا اینجا آخر دنیاست! جایی که خدا هم آنتن نمیدهد.
و در آخر، دستهای بستهی محمد کامرانی را به یاد میآورم. از همانجا که میآمدیم، در اوین از ما جدا شد. ما در اوین بودیم و او در بیمارستانی، با دستهای زنجیرشده بر تخت. آنجا، در کهریزک، مدام نگران بود و بیقرار، انگار چند روزی بیشتر تا آزمون کنکورش نمانده بود.
از صفحه مسعود علیزاده
#بازداشتگاه_کهریزک
#امیر_جوادی_فر
#محمد_کامرانی
#محسن_روح_الامینی
#احمد_نجاتی_کارگر
#رامین_آقازاده_قهرمانی
#رامین_پوراندرجانی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
گزارشی از وضعیت محسن صادقپور کردمیهن، زندانی سیاسی در اوین
محسن صادقپور کردمیهن (کیارثی)، زندانی سیاسی ۳۶ساله در زندان اوین، در نامهای سرگشاده از وضعیت وخیم جسمانی خود و بیتوجهی مسئولان زندان نسبت به سلامت او پرده برداشته است. وی که به پنج سال حبس به اتهام اجتماع و تبانی و یک سال برای تبلیغ علیه نظام محکوم شده، تاکنون ۳۰ ماه از دوران محکومیت خود را سپری کرده اما درخواست آزادی مشروط او رد شده است.
وضعیت سلامت و بیتوجهی مسئولان زندان
مشکلات گوارشی:
صادقپور پیش از ورود به زندان اوین، از زخم معده رنج میبرد، اما به گفتهی او، وضعیت سلامت او به دلیل «غذاهای ناسالم زندان» به شدت وخیمتر شده است. او مینویسد:
❝ قرص یا شربت هم دیگر درد را تسکین نمیدهد.❞
وضعیت دندانها:
وی همچنین از مشکلات جدی دندانی رنج میبرد و میگوید که به دلیل عدم رسیدگی پزشکی در زندان، اکثر دندانهایش را از دست داده است. او در نامهی خود توضیح میدهد:
❝ دندانهایم یکی پس از دیگری کشیده شد و فقط دندانهای جلو بالا و پایین را دارم که آنها هم کمکم خراب شدند. با این حال، به سختی غذا میخورم و لقمهها را بیشتر قورت میدهم که باعث درد گلو و تشدید مشکلات معدهام میشود. ❞
وی درخواست اعزام به دندانپزشکی خارج از زندان را مطرح کرده و گفته است که دندانپزشک آشنایی دارد که حاضر است هزینههای درمان را بعد از آزادی و بهصورت قسطی پرداخت کند، اما این درخواست نیز رد شده است.
ضربوشتم و مشکلات کمر و پا
صادقپور در سال ۱۴۰۱ توسط رئیس اندرزگاه اوین با میلگرد مورد ضرب و شتم قرار گرفت که به آسیب شدید کمر او منجر شد. او پس از مراجعه مکرر به پزشک، سرانجام به بیمارستان اعزام شد و در بیمارستان شهدا از کمر او MRI گرفته شد.
نتایج MRI نشان میدهد که وی دچار آسیب جدی در ستون فقرات شده است، اما تجویزهای پزشکی هیچ بهبودی در وضعیت او ایجاد نکرده و حتی درد او را تشدید کرده است. او در نامهی خود مینویسد:
❝ پزشکان قرص و آمپول تجویز کردند، اما به جای خوبشدن و کمتر دردکشیدن، وضعیتم بدتر شده است و حتی درد به مهره T از کمرم هم کشیده شده که خواب را هم از من گرفته است. ❞
وی همچنین از درد شدید پشت زانو و مشکل سیاتیک رنج میبرد که پزشکان تنها قرصهای تکراری برای او تجویز میکنند، در حالی که فیزیوتراپی نیز هیچ کمکی به او نکرده است.
شرایط نامناسب درمان در زندان اوین
صادقپور میگوید که در زندان اوین اهمیتی به سلامت زندانیان داده نمیشود و حتی بیماران سیاسی و مالی هم از حداقل امکانات درمانی محروم هستند. به گفتهی او، در بهداری زندان، برای تمام بیماران تنها چند نوع قرص و شربت تکراری تجویز میشود که تأثیری در بهبودی ندارد.
وی در نامهی خود به طعنه به وضعیت پزشکی زندان اشاره میکند و از برخورد پزشک زندان ابراز ناباوری میکند:
❝ به دکتر در زندان اوین وضعیت کمرم را شرح دادم. میگوید ملاقات شرعی نرو!!! من ۳۰ ماه در زندان هستم و مجرد، چنین دکتری چطور مدرک و مجوز دارد که اینگونه مریضهای خود را درمان میکند؟!!! ❞
محسن صادقپور کردمیهن، زندانی سیاسی محبوس در اوین، نهتنها از مشکلات شدید جسمانی رنج میبرد، بلکه از حداقل حقوق درمانی نیز محروم شده است. بیتوجهی مسئولان زندان نسبت به وضعیت او، در کنار ممانعت از اعزام او به مراکز درمانی خارج از زندان، جان او را در خطر قرار داده است.
او در نامهی خود از تمام هموطنانش تقاضای حمایت کرده و تأکید کرده که درد و دلهایش از سر نیاز نیست، بلکه «درد و دلهای برادرانه» است.
آقای کردمیهنی، یکی از ادمینهای کانال تلگرامی بازگشت شاهزاده بود که از ۱۳ شهریور ۱۴۰۱ برای تحمل حکم پنج سال حبس راهی زندان اوین شد.
دادگاه بدوی رسیدگی به اتهامات این شهروند در بهمن ماه ۱۳۹۷، در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه برگزار شده بود.
او پیشتر در اواسط سال ۹۷، توسط ماموران اطلاعات سپاه در تهران بازداشت و سپس به بازداشتگاه قرارگاه ثارالله سپاه در این شهر منتقل شد. او در مهرماه همان سال، با تودیع قرار وثیقه به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد.
محسن (کیارش) صادقپور کردمهینی، متولد خردادماه ۱۳۶۷، شهروند اهل تهران، تکپسر خانواده، سرپرست و نان آور پدر و مادر سالخورده و بیمار خود است.
او پیش از اجرای حکم حبس، در زمینه فروشندگی محصولات آرایشی و بهداشتی اشتغال داشت.
#محسن_صادقپور #بیانیه #محسن_صادق_پور_کردمیهن #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محسن صادقپور کردمیهن (کیارثی)، زندانی سیاسی ۳۶ساله در زندان اوین، در نامهای سرگشاده از وضعیت وخیم جسمانی خود و بیتوجهی مسئولان زندان نسبت به سلامت او پرده برداشته است. وی که به پنج سال حبس به اتهام اجتماع و تبانی و یک سال برای تبلیغ علیه نظام محکوم شده، تاکنون ۳۰ ماه از دوران محکومیت خود را سپری کرده اما درخواست آزادی مشروط او رد شده است.
وضعیت سلامت و بیتوجهی مسئولان زندان
مشکلات گوارشی:
صادقپور پیش از ورود به زندان اوین، از زخم معده رنج میبرد، اما به گفتهی او، وضعیت سلامت او به دلیل «غذاهای ناسالم زندان» به شدت وخیمتر شده است. او مینویسد:
❝ قرص یا شربت هم دیگر درد را تسکین نمیدهد.❞
وضعیت دندانها:
وی همچنین از مشکلات جدی دندانی رنج میبرد و میگوید که به دلیل عدم رسیدگی پزشکی در زندان، اکثر دندانهایش را از دست داده است. او در نامهی خود توضیح میدهد:
❝ دندانهایم یکی پس از دیگری کشیده شد و فقط دندانهای جلو بالا و پایین را دارم که آنها هم کمکم خراب شدند. با این حال، به سختی غذا میخورم و لقمهها را بیشتر قورت میدهم که باعث درد گلو و تشدید مشکلات معدهام میشود. ❞
وی درخواست اعزام به دندانپزشکی خارج از زندان را مطرح کرده و گفته است که دندانپزشک آشنایی دارد که حاضر است هزینههای درمان را بعد از آزادی و بهصورت قسطی پرداخت کند، اما این درخواست نیز رد شده است.
ضربوشتم و مشکلات کمر و پا
صادقپور در سال ۱۴۰۱ توسط رئیس اندرزگاه اوین با میلگرد مورد ضرب و شتم قرار گرفت که به آسیب شدید کمر او منجر شد. او پس از مراجعه مکرر به پزشک، سرانجام به بیمارستان اعزام شد و در بیمارستان شهدا از کمر او MRI گرفته شد.
نتایج MRI نشان میدهد که وی دچار آسیب جدی در ستون فقرات شده است، اما تجویزهای پزشکی هیچ بهبودی در وضعیت او ایجاد نکرده و حتی درد او را تشدید کرده است. او در نامهی خود مینویسد:
❝ پزشکان قرص و آمپول تجویز کردند، اما به جای خوبشدن و کمتر دردکشیدن، وضعیتم بدتر شده است و حتی درد به مهره T از کمرم هم کشیده شده که خواب را هم از من گرفته است. ❞
وی همچنین از درد شدید پشت زانو و مشکل سیاتیک رنج میبرد که پزشکان تنها قرصهای تکراری برای او تجویز میکنند، در حالی که فیزیوتراپی نیز هیچ کمکی به او نکرده است.
شرایط نامناسب درمان در زندان اوین
صادقپور میگوید که در زندان اوین اهمیتی به سلامت زندانیان داده نمیشود و حتی بیماران سیاسی و مالی هم از حداقل امکانات درمانی محروم هستند. به گفتهی او، در بهداری زندان، برای تمام بیماران تنها چند نوع قرص و شربت تکراری تجویز میشود که تأثیری در بهبودی ندارد.
وی در نامهی خود به طعنه به وضعیت پزشکی زندان اشاره میکند و از برخورد پزشک زندان ابراز ناباوری میکند:
❝ به دکتر در زندان اوین وضعیت کمرم را شرح دادم. میگوید ملاقات شرعی نرو!!! من ۳۰ ماه در زندان هستم و مجرد، چنین دکتری چطور مدرک و مجوز دارد که اینگونه مریضهای خود را درمان میکند؟!!! ❞
محسن صادقپور کردمیهن، زندانی سیاسی محبوس در اوین، نهتنها از مشکلات شدید جسمانی رنج میبرد، بلکه از حداقل حقوق درمانی نیز محروم شده است. بیتوجهی مسئولان زندان نسبت به وضعیت او، در کنار ممانعت از اعزام او به مراکز درمانی خارج از زندان، جان او را در خطر قرار داده است.
او در نامهی خود از تمام هموطنانش تقاضای حمایت کرده و تأکید کرده که درد و دلهایش از سر نیاز نیست، بلکه «درد و دلهای برادرانه» است.
آقای کردمیهنی، یکی از ادمینهای کانال تلگرامی بازگشت شاهزاده بود که از ۱۳ شهریور ۱۴۰۱ برای تحمل حکم پنج سال حبس راهی زندان اوین شد.
دادگاه بدوی رسیدگی به اتهامات این شهروند در بهمن ماه ۱۳۹۷، در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه برگزار شده بود.
او پیشتر در اواسط سال ۹۷، توسط ماموران اطلاعات سپاه در تهران بازداشت و سپس به بازداشتگاه قرارگاه ثارالله سپاه در این شهر منتقل شد. او در مهرماه همان سال، با تودیع قرار وثیقه به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد.
محسن (کیارش) صادقپور کردمهینی، متولد خردادماه ۱۳۶۷، شهروند اهل تهران، تکپسر خانواده، سرپرست و نان آور پدر و مادر سالخورده و بیمار خود است.
او پیش از اجرای حکم حبس، در زمینه فروشندگی محصولات آرایشی و بهداشتی اشتغال داشت.
#محسن_صادقپور #بیانیه #محسن_صادق_پور_کردمیهن #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech