میلاد یا آرش فروزنده جمالی، متولد ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۹ بود که بامداد ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ جان خود را از دست داد. در برگه فوت صادرشده از بیمارستان شریعتی تهران، دلیل فوت، نارسایی ارگانهای متعدد، مانند نارسایی کلیوی و نارسایی کبدی عنوان شده است. در حالی که به شهادت خانوادهاش، هیچ بیماری زمینهای نداشته است.
۱۹ اسفند ماه ۱۴۰۱، آرش فروزنده جمالی، ساعتی ربوده و در یک خودرو توسط نیروهای لباس شخصی نگهداری شد. به او یک بطری آب معدنی دادند که نمیدانیم حاوی چه سمی بود که حالش به شدت خراب شد، به بیمارستان مراجعه کرد و سرانجام روز ۲۸ اسفند جان سپرد.
او از جوانان آزادیخواه بود که حضوری فعال در انقلاب ملی ایران داشت. او پیشتر در پستی در اینستاگرام خود نوشته بود: مرگ در شب آزادی را به زندگی در صبح استبداد ترجیح میدهم. دادخواه خون عزیزانمان هستیم!
هایلایت استوریهای او در رابطه با انقلاب، نشان میدهد که او شیفته آزادی بود. جایی که نوشت: «در راه آزادی نه تنها قدمی به عقب نیست، بلکه لحظهای برای ایستادن هم نیست. مگر جسم، خالی از جان جا بماند.»
او به دوستانش گفته بود: «من کاری را که باید، انجام دادم و تاثیرم را گذاشتم، شک نداشته باشید که این انقلاب چه من باشم و چه نباشم، پیروز خواهد شد.»
تصاویری از آرش به جا مانده که نشان میدهد او عاشق آزادی، شادی، خانواده – به خصوص مادرش – محیط زیست و حیوانات بود. او خواستار یک زندگی نرمال بود، مثل خیلی از جوانان انقلابی ایران، اما جمهوری اسلامی جان این جوان پویا را گرفت.
آرش در دستنوشتهای برای دوست نزدیکش نوشته بود: «فردای آزادی به یاد بیاور کدام خیابان را شانهبهشانه من قدم زدی. فردای آزادی، دوباره قدم بزن به عشق، به خنده، همان خیابان را. که به خون من آزاد شد.»
آرش تلاش زیادی کرد تا نیروهای سیاسی را به گفتگو و اتحاد ترغیب کند،او حتی برای این کار دست به اعتصاب غذا زد و روزانه ویدیوها و متنهایی را برای فعالان فرستاد. او قدرت مردم را در اتحاد و حضور پر جمعیت در میدان مبارزه میدانست و به دنبال راههای کم هزینه برای حضور مردم در صحنه و کاهش ترس آنها بود.
ـ تصاویر از چت آرش با ادمین توانا
ویدیویی که توانا درست کرده را در لینکهای زیر ببینید:
https://tavaana.org/arash_frouzandeh
در یوتیوب:
https://youtu.be/P9T6Jkt5BKs
#آرش_فروزنده_جمالی #میلاد_فروزنده_جمالی #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۱۹ اسفند ماه ۱۴۰۱، آرش فروزنده جمالی، ساعتی ربوده و در یک خودرو توسط نیروهای لباس شخصی نگهداری شد. به او یک بطری آب معدنی دادند که نمیدانیم حاوی چه سمی بود که حالش به شدت خراب شد، به بیمارستان مراجعه کرد و سرانجام روز ۲۸ اسفند جان سپرد.
او از جوانان آزادیخواه بود که حضوری فعال در انقلاب ملی ایران داشت. او پیشتر در پستی در اینستاگرام خود نوشته بود: مرگ در شب آزادی را به زندگی در صبح استبداد ترجیح میدهم. دادخواه خون عزیزانمان هستیم!
هایلایت استوریهای او در رابطه با انقلاب، نشان میدهد که او شیفته آزادی بود. جایی که نوشت: «در راه آزادی نه تنها قدمی به عقب نیست، بلکه لحظهای برای ایستادن هم نیست. مگر جسم، خالی از جان جا بماند.»
او به دوستانش گفته بود: «من کاری را که باید، انجام دادم و تاثیرم را گذاشتم، شک نداشته باشید که این انقلاب چه من باشم و چه نباشم، پیروز خواهد شد.»
تصاویری از آرش به جا مانده که نشان میدهد او عاشق آزادی، شادی، خانواده – به خصوص مادرش – محیط زیست و حیوانات بود. او خواستار یک زندگی نرمال بود، مثل خیلی از جوانان انقلابی ایران، اما جمهوری اسلامی جان این جوان پویا را گرفت.
آرش در دستنوشتهای برای دوست نزدیکش نوشته بود: «فردای آزادی به یاد بیاور کدام خیابان را شانهبهشانه من قدم زدی. فردای آزادی، دوباره قدم بزن به عشق، به خنده، همان خیابان را. که به خون من آزاد شد.»
آرش تلاش زیادی کرد تا نیروهای سیاسی را به گفتگو و اتحاد ترغیب کند،او حتی برای این کار دست به اعتصاب غذا زد و روزانه ویدیوها و متنهایی را برای فعالان فرستاد. او قدرت مردم را در اتحاد و حضور پر جمعیت در میدان مبارزه میدانست و به دنبال راههای کم هزینه برای حضور مردم در صحنه و کاهش ترس آنها بود.
ـ تصاویر از چت آرش با ادمین توانا
ویدیویی که توانا درست کرده را در لینکهای زیر ببینید:
https://tavaana.org/arash_frouzandeh
در یوتیوب:
https://youtu.be/P9T6Jkt5BKs
#آرش_فروزنده_جمالی #میلاد_فروزنده_جمالی #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جعفر پناهی فیلم جدیدش را در جشنواره کن به زندانیان سیاسی و هنرمندان تحت فشار تقدیم کرد
جعفر پناهی، کارگردان سرشناس ایرانی، در نخستین نمایش فیلم تازهاش با عنوان «یک تصادف ساده» در بخش مسابقه جشنواره کن، این اثر را به زندانیان سیاسی، هنرمندان ممنوعالکار و بهویژه زنان سینماگری که در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» همراه مردم بودند، تقدیم کرد.
پناهی در سخنانی پس از نمایش فیلم گفت: «بسیاری از سینماگران ایران مشکلات دارند و ممنوعالکار هستند، بهویژه زنان هنرمندی که در جنبش مهسا همراه مردم بودند. اجازه میخواهم امشب این نمایش را به آنها و هنرمندانی تقدیم کنم که ناخواسته از ایران تبعید شدهاند.»
«یک تصادف ساده» بدون مجوز رسمی و بدون رعایت حجاب اجباری در داخل ایران ساخته شده و یکی از تندترین فیلمهای پناهی تاکنون بهشمار میرود. فیلم با طرح پرسشی بنیادین مواجه است: در برابر خشونتورزان حکومت، آیا مخالفان نیز باید به خشونت متوسل شوند؟ یکی از شخصیتهای زندانیشده فیلم میگوید: «ما درگیر جنگ هستیم» — جملهای که به نظر میرسد قلب تماتیک اثر را تشکیل میدهد.
این نخستین حضور جعفر پناهی در یک جشنواره بینالمللی طی ۱۵ سال گذشته است. نام مهدی محمودیان، زندانی سیاسی شناختهشده، نیز در تیتراژ فیلم بهعنوان یکی از همکاران فیلمنامهنویسی دیده میشود.
ویدیو از حساب بابک غفوریآذر در شبکه اجتماعی ایکس
#جعفر_پناهی #جشنواره_کن #زن_زندگی_آزادی #ترانه_علیدوستی #کتایون_ریاحی #هنگامه_قاضیانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTecg
جعفر پناهی، کارگردان سرشناس ایرانی، در نخستین نمایش فیلم تازهاش با عنوان «یک تصادف ساده» در بخش مسابقه جشنواره کن، این اثر را به زندانیان سیاسی، هنرمندان ممنوعالکار و بهویژه زنان سینماگری که در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» همراه مردم بودند، تقدیم کرد.
پناهی در سخنانی پس از نمایش فیلم گفت: «بسیاری از سینماگران ایران مشکلات دارند و ممنوعالکار هستند، بهویژه زنان هنرمندی که در جنبش مهسا همراه مردم بودند. اجازه میخواهم امشب این نمایش را به آنها و هنرمندانی تقدیم کنم که ناخواسته از ایران تبعید شدهاند.»
«یک تصادف ساده» بدون مجوز رسمی و بدون رعایت حجاب اجباری در داخل ایران ساخته شده و یکی از تندترین فیلمهای پناهی تاکنون بهشمار میرود. فیلم با طرح پرسشی بنیادین مواجه است: در برابر خشونتورزان حکومت، آیا مخالفان نیز باید به خشونت متوسل شوند؟ یکی از شخصیتهای زندانیشده فیلم میگوید: «ما درگیر جنگ هستیم» — جملهای که به نظر میرسد قلب تماتیک اثر را تشکیل میدهد.
این نخستین حضور جعفر پناهی در یک جشنواره بینالمللی طی ۱۵ سال گذشته است. نام مهدی محمودیان، زندانی سیاسی شناختهشده، نیز در تیتراژ فیلم بهعنوان یکی از همکاران فیلمنامهنویسی دیده میشود.
ویدیو از حساب بابک غفوریآذر در شبکه اجتماعی ایکس
#جعفر_پناهی #جشنواره_کن #زن_زندگی_آزادی #ترانه_علیدوستی #کتایون_ریاحی #هنگامه_قاضیانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTecg
جمعی از پدران دادخواه ایران، میهمان وریا غفوری در شعبه جدید کافهاش بودند.
وریا غفوری که در کنار خانوادههای دادخواه حضور یافت و تاوانش را با کنار گذاشته شدن از تیم ملی و تیم استقلال تهران داد، چهره محبوبی برای خانوادههای جانباختگان راه آزادی شده است.
پدر یلدا آقلفضلی، پدر متین نادرخانی، پدر امیرمهدی فرخیپور، پدر فرزین معروفی، پدر ابوالفضل امیرعطایی در کنار وریا غفوری
#وریا_غفوری #دادخواهی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وریا غفوری که در کنار خانوادههای دادخواه حضور یافت و تاوانش را با کنار گذاشته شدن از تیم ملی و تیم استقلال تهران داد، چهره محبوبی برای خانوادههای جانباختگان راه آزادی شده است.
پدر یلدا آقلفضلی، پدر متین نادرخانی، پدر امیرمهدی فرخیپور، پدر فرزین معروفی، پدر ابوالفضل امیرعطایی در کنار وریا غفوری
#وریا_غفوری #دادخواهی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسن باقرینیا، استاد اخراجی دانشگاه، در ویدیویی با عنوان «توی تاریکی بردنمون…» و به بهانه فیلم «یک تصادف ساده» ساخته جعفر پناهی، به خاطرات تلخ پاییز ۱۴۰۱ و روزهای آغازین جنبش «زن، زندگی، آزادی» بازمیگردد؛ روزهایی پرتنش و حساس که هنوز از دانشگاه اخراج نشده بود و دانشجویانش، از جمله شادی و یونس، در کلاسهایش حاضر بودند. او روایت میکند که یک روز هنگام حضور و غیاب، متوجه غیبت آن دو شد. چند ساعت بعد، شایعاتی درباره بازداشتشان شنیده شد. در نهایت، چند روز بعد بازگشتند، اما دیگر آن آدمهای قبل نبودند.
او به نقل از شادی میگوید: «استاد، مأموری از پشت به من حمله کرد. بدون هیچ اخطاری من را روی زمین کشیدند، با خشونت و تحقیر. بعد ما را به فضایی تنگ و تاریک بردند. دستهایمان را با زیپهای پلاستیکی بسته بودند.» دکتر باقرینیا میافزاید که شادی دیگر احساس امنیت نداشت؛ حتی صدای آرام قدمهای پشت سر، میتوانست باعث وحشت و لرزشش شود.
او توضیح میدهد که این وضعیت، نمونهای از اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) است؛ زخمی روانی که ذهن، بدن و حافظه انسان را درگیر میکند. با محرکهایی ساده مثل یک صدا، نوری خاص یا حتی بویی آشنا، ذهن فرد به همان لحظه وحشتناک بازمیگردد و تجربه دوباره آن درد را رقم میزند.
او سپس با اشاره به فیلم پناهی میگوید: در آن فیلم، شخصیت اصلی که سالها پیش بازداشت شده، با صدایی ساده مانند جیرجیر کفش، دوباره به خاطرات بازجویی، ترس و تنهایی بازمیگردد. این فقط روایت یک فیلم نیست؛ بلکه تجربهای است که برای بسیاری از دانشجویان، معترضان، استادان و خانوادهها در آن دوران رخ داده است.
او تأکید میکند که در آن ایام، فقط آزادی بیان، کرامت و استقلال دانشگاه نبود که از بین رفت، بلکه بخشی از خود انسانها، از امید و آیندهشان هم جدا شد. اخراج او از دانشگاه، تنها یک حکم اداری نبود، بلکه بریدن از آموزش، از گفتگو، و از زندگی بود.
در پایان میگوید: روایت کردن، فقط درمان نیست؛ بلکه مقاومتی است در برابر فراموشی. «ما زخمی هستیم، اما زندهایم. تا وقتی صدای رنج هست، صدای زندگی هم هست.»
مرتبط:
سلامت روان زندانیان سیاسی
https://tavaana.org/psychosocial-support1/
#حسن_باقری_نیا #سلامت_روان #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او به نقل از شادی میگوید: «استاد، مأموری از پشت به من حمله کرد. بدون هیچ اخطاری من را روی زمین کشیدند، با خشونت و تحقیر. بعد ما را به فضایی تنگ و تاریک بردند. دستهایمان را با زیپهای پلاستیکی بسته بودند.» دکتر باقرینیا میافزاید که شادی دیگر احساس امنیت نداشت؛ حتی صدای آرام قدمهای پشت سر، میتوانست باعث وحشت و لرزشش شود.
او توضیح میدهد که این وضعیت، نمونهای از اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) است؛ زخمی روانی که ذهن، بدن و حافظه انسان را درگیر میکند. با محرکهایی ساده مثل یک صدا، نوری خاص یا حتی بویی آشنا، ذهن فرد به همان لحظه وحشتناک بازمیگردد و تجربه دوباره آن درد را رقم میزند.
او سپس با اشاره به فیلم پناهی میگوید: در آن فیلم، شخصیت اصلی که سالها پیش بازداشت شده، با صدایی ساده مانند جیرجیر کفش، دوباره به خاطرات بازجویی، ترس و تنهایی بازمیگردد. این فقط روایت یک فیلم نیست؛ بلکه تجربهای است که برای بسیاری از دانشجویان، معترضان، استادان و خانوادهها در آن دوران رخ داده است.
او تأکید میکند که در آن ایام، فقط آزادی بیان، کرامت و استقلال دانشگاه نبود که از بین رفت، بلکه بخشی از خود انسانها، از امید و آیندهشان هم جدا شد. اخراج او از دانشگاه، تنها یک حکم اداری نبود، بلکه بریدن از آموزش، از گفتگو، و از زندگی بود.
در پایان میگوید: روایت کردن، فقط درمان نیست؛ بلکه مقاومتی است در برابر فراموشی. «ما زخمی هستیم، اما زندهایم. تا وقتی صدای رنج هست، صدای زندگی هم هست.»
مرتبط:
سلامت روان زندانیان سیاسی
https://tavaana.org/psychosocial-support1/
#حسن_باقری_نیا #سلامت_روان #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم زادروز جاویدنام امید مؤیدی بر سر مزارش برگزار شد
مادرش بر سر مزار فرزندش تولدش را جشن گرفت.
اگر امید را نکشته بودند، او تازه ۲۳ ساله میشد و سالها برای تحقق آرزوهایش زمان داشت.
امید مویدی دانشجوی ۲۰ ساله رشته تربیت بدنی دانشگاه باهنر شیراز بود که هنگام بازگشت از تمرین در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱با شلیک مستقیم ماموران کشته شد.
روز ۲۴ آبان ۱۴۰۱، پسر جوان معترضی روی زمین افتاده است، تعدادی مأمور مسلح او را مورد ضرب و شتم قرار میدهند، مردم قصد کمک دارند، اما ماموران با شلیک تیرهوایی ایجاد رعب و وحشت میکنند تا برای کمک به معترض جلوتر نیایند، امید مؤیدی، دانشجوی سال آخر تربیتبدنی شیراز جلوتر میآید تا به جوانی که کتک میخورد؛ کمک کند، ماموران از پشت امید را هدف گلوله قرار میدهند، تیری به طرف کمر او شلیک میکنند، امید روی زمین میافتد، اما گویی این برای ماموران کافی نیست، دوباره شلیک میکنند، این بار تیر خلاص است به پیشانی امید.
#شیراز #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #امید_مؤیدی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادرش بر سر مزار فرزندش تولدش را جشن گرفت.
اگر امید را نکشته بودند، او تازه ۲۳ ساله میشد و سالها برای تحقق آرزوهایش زمان داشت.
امید مویدی دانشجوی ۲۰ ساله رشته تربیت بدنی دانشگاه باهنر شیراز بود که هنگام بازگشت از تمرین در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱با شلیک مستقیم ماموران کشته شد.
روز ۲۴ آبان ۱۴۰۱، پسر جوان معترضی روی زمین افتاده است، تعدادی مأمور مسلح او را مورد ضرب و شتم قرار میدهند، مردم قصد کمک دارند، اما ماموران با شلیک تیرهوایی ایجاد رعب و وحشت میکنند تا برای کمک به معترض جلوتر نیایند، امید مؤیدی، دانشجوی سال آخر تربیتبدنی شیراز جلوتر میآید تا به جوانی که کتک میخورد؛ کمک کند، ماموران از پشت امید را هدف گلوله قرار میدهند، تیری به طرف کمر او شلیک میکنند، امید روی زمین میافتد، اما گویی این برای ماموران کافی نیست، دوباره شلیک میکنند، این بار تیر خلاص است به پیشانی امید.
#شیراز #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #امید_مؤیدی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پرهام پروری، قهرمان جوان شنای ایران، امروز نه در آب، که در زندان میجنگد. راستی جرم پرهام چیست؟ همان که هزاران جوان بیگناه دیگر به خاطرش، زندانی، شکنجه و از آزادی محروم شدند: ایستادن کنار مردمشان برای پس گرفتن کرامت انسانیشان. زندانیان ما مجرم نیستند. آنکه مجرم است و جنایت مرتکب شده است مسولان حکومتند. مامورانی که به معترضان بیسلاح شلیک کردند. ما فراموش نمیکنیم و خاموش نمیشویم. نگذاریم آنان که در خیابان کنار ما بودند و اکنون در اسارت هستند نیز فراموش شوند.
از صفحه سردار پاشایی، قهرمان سابق کشتی
#پرهام_پروری
#زندانی_سیاسی
#زن_زندگی_آزادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از صفحه سردار پاشایی، قهرمان سابق کشتی
#پرهام_پروری
#زندانی_سیاسی
#زن_زندگی_آزادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
امروز زادروز زندهیاد شلر فرهادی بود، مادرش نوشت:
«دوم خرداد؛ تولد شلر من، دختر آزادی
امروز، ۳۸ سال پیش، شلر به دنیا اومد...
دختری با چشمهایی پر از رؤیا، با قلبی که برای همه میتپید.
شلر فقط دختر من نبود، شلر صدای زنانی بود که سکوت رو شکستند،
آیندهای بود که برای دیدنش جنگید،
و جانی که در راه آزادی بخشید.
دلم تنگه برای صداش، آغوشش، و اون لحظههایی که بودنش سادهترین خوشبختی من بود.
اما میدونم اون هنوز زندهست،
در صدای خیابون، در امید نسلهایی که از دل تاریکی میجنگن.
شلر من، تولدت مبارک.
تا همیشه در قلب منی.
تا همیشه در تاریخ این سرزمین.»
ـ «شلر فرهادی» فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی دانشگاه رازی کرمانشاه بود. دختر رزمیکاری از ایل سنجابی که در پاییز ۱۳۹۰ در حالی که خود را برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد آماده میکرد، ناپدید شد
پس از گذشت حدود ۵ ماه خانوادهاش او را در حالیکه از لحاظ جسمی به شدت ضعیف بود و در وضعیت روحی بغرنجی قرار داشت از بازداشتگاه وزارت اطلاعات در زندان اوین تحویل گرفتند و به روستای خود در کرمانشاه بازگرداندند. ماموران وزارت اطلاعات با این شرط او را به خانوادهاش تحویل دادند که در صورت احضار به زندان مراجعه کند.
علت دستگیری شلر، امضای بیانیهای انتقادی بود که از سوی تعدادی از دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه در جریان سفر خامنهای به این شهر (۲۴ مهر ۱۳۹۰) منتشر شد. از اینکه در بازداشتگاه وزارت اطلاعات چه بر این دختر جوان گذشت اطلاعی در دست نیست اما او پس از بازگشت به خانه، تا هفتهها وضعیت روحی نابسامانی داشت. از همه هراس داشت و از خانه خارج نمیشد و تا ماهها با کسی حرف نمیزد.
۱۰ ماه پس از آزادی، در دی ماه ۱۳۹۴، اداره اطلاعات کرمانشاه «شلر فرهادی» را احضار کرد ولی او پس از آگاهی از این احضار، تفنگ شکاری پدرش را برداشت و با شلیک گلولهای به زندگی خود پایان داد.
سرگذشت این دختر جوان در سکوت خبری، همچنان پر از ابهام مانده، اما چیزی که روشن است اینکه آینده پر از امید او با یک بازداشت و یک تماس تلفنی به یک قطعه خاک در تاریکی و سکوت خلاصه شد.
#شلر_فرهادی #زن_زندگی_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دوم خرداد؛ تولد شلر من، دختر آزادی
امروز، ۳۸ سال پیش، شلر به دنیا اومد...
دختری با چشمهایی پر از رؤیا، با قلبی که برای همه میتپید.
شلر فقط دختر من نبود، شلر صدای زنانی بود که سکوت رو شکستند،
آیندهای بود که برای دیدنش جنگید،
و جانی که در راه آزادی بخشید.
دلم تنگه برای صداش، آغوشش، و اون لحظههایی که بودنش سادهترین خوشبختی من بود.
اما میدونم اون هنوز زندهست،
در صدای خیابون، در امید نسلهایی که از دل تاریکی میجنگن.
شلر من، تولدت مبارک.
تا همیشه در قلب منی.
تا همیشه در تاریخ این سرزمین.»
ـ «شلر فرهادی» فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی دانشگاه رازی کرمانشاه بود. دختر رزمیکاری از ایل سنجابی که در پاییز ۱۳۹۰ در حالی که خود را برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد آماده میکرد، ناپدید شد
پس از گذشت حدود ۵ ماه خانوادهاش او را در حالیکه از لحاظ جسمی به شدت ضعیف بود و در وضعیت روحی بغرنجی قرار داشت از بازداشتگاه وزارت اطلاعات در زندان اوین تحویل گرفتند و به روستای خود در کرمانشاه بازگرداندند. ماموران وزارت اطلاعات با این شرط او را به خانوادهاش تحویل دادند که در صورت احضار به زندان مراجعه کند.
علت دستگیری شلر، امضای بیانیهای انتقادی بود که از سوی تعدادی از دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه در جریان سفر خامنهای به این شهر (۲۴ مهر ۱۳۹۰) منتشر شد. از اینکه در بازداشتگاه وزارت اطلاعات چه بر این دختر جوان گذشت اطلاعی در دست نیست اما او پس از بازگشت به خانه، تا هفتهها وضعیت روحی نابسامانی داشت. از همه هراس داشت و از خانه خارج نمیشد و تا ماهها با کسی حرف نمیزد.
۱۰ ماه پس از آزادی، در دی ماه ۱۳۹۴، اداره اطلاعات کرمانشاه «شلر فرهادی» را احضار کرد ولی او پس از آگاهی از این احضار، تفنگ شکاری پدرش را برداشت و با شلیک گلولهای به زندگی خود پایان داد.
سرگذشت این دختر جوان در سکوت خبری، همچنان پر از ابهام مانده، اما چیزی که روشن است اینکه آینده پر از امید او با یک بازداشت و یک تماس تلفنی به یک قطعه خاک در تاریکی و سکوت خلاصه شد.
#شلر_فرهادی #زن_زندگی_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech