شادی مردم، نه از مرگ جنایتکاران، که برای فروپاشی هیمنه کسانی است که خود را مصون از حسابکشی میدانستند.
✍حسن باقرینیا
خبر کشته شدن برخی فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی، بهسرعت فضای مجازی را پُر کرد؛ اما چیزی که بیش از خود خبر جلب توجه کرد، واکنشهای مردمی بود: شادی، خنده، طعنه، و گاه فریادی فروخورده از عمق خشم و زخم.
حالا پرسشی جدی پیشروی ماست:
در برابر مرگ، چه باید احساس کرد؟ شادی یا اندوه؟
واقعیت این است که وقتی سرکوبگران سقوط میکنند، آدمی نمیتواند بیتفاوت باشد.
و آن شادیهایی که در فضای مجازی منتشر شد،
شاید از نگاه برخی، نوعی انتقامجویی بهنظر برسد؛
اما واقعیت این است که این واکنشها کاملاً قابل درک است.
چرا که همین فرماندهان نظامی، در سالهای اخیر،
مستقیمترین نقش را در قتل، سرکوب، بازداشت، شکنجه و ارعاب مردم معترض داشتهاند.
اینها همانهاییاند که دستور شلیک دادند،
چشم درآوردند،
جوانان را در خیابان کشتند،
و در بازداشتگاهها له کردند.
پس اگر مردم شادند، نه برای مرگ یک انسان است، بلکه برای فروپاشی هیمنه کسانی است که خود را مصون از حسابکشی میدانستند.
شادیشان، واکنشی طبیعی به سالها بیعدالتی، سکوت، تحقیر و خونریزی است.
اما ما فرزندان مرگ نیستیم؛ ما بازماندگان رنجیم.
ما اگر داغداریم، داغداران قربانیان گورستان خاوران، قتلهای زنجیرهای، آبان خونین ۹۸، جاوید نامان و آسیب دیدگان خیزش مهسا، داغدار عباس مجاهد کورکور و هزاران جوان دیگری هستیم
که در طول این سالیان، در سکوت سنگین دادگاههای نمایشی، و گاه چند دقیقهای
به چوبهی دار سپرده شدند.
نه شادی بر مرگ، نه اندوه برای جنایتکار؛
اما اندوهِ بزرگ ما، برای جوانانی است که به جرم آزادیخواهی اعدام شدند؛
برای مادرانی که پیکر بیجان فرزندشان را شبانه تحویل گرفتند؛
برای خانوادههایی که حتی جنازهی عزیزشان را هم ندیدند؛
برای آنانی که فرزندشان را در خیابان کشتند و بعد، نامشان را هم ممنوع کردند.
اگر قراری بر اندوه باشد، اندوه ما برای مردم است، نه برای قدرتمداران.
در چنین لحظاتی، اهمیت عدالت انتقالی بیش از هر زمان دیگر خود را نشان میدهد.
اگر ما نیز در چرخهی انتقام بمانیم، همانجایی میایستیم که سرکوبگران ایستاده بودند:
در تکرار خشونت.
عدالت انتقالی به ما یادآوری میکند که پاسخ خون، قانون است؛
پاسخ جنایت، دادخواهی شفاف و منصفانه است، نه کینه و انتقام.
ما به محاکمه نیاز داریم، نه ترور.
به حقیقتگویی، نه پنهانکاری.
به درمان رنجها، نه بازتولید درد.
در سرزمینی که عدالت قربانی شده،
مرگ یک فرمانده سرکوب، شاید برای لحظهای وجود ما را از خشم خالی کند،
اما تسلای دل ما نیست.
آنچه ما را آرام میکند، نه مرگ یک مستبد، بلکه پایان استبداد است.
نه انتقام، بلکه عدالت.
جمهوری اسلامی میخواهد این مرگها را بهانهی سرکوب بیشتر کند.
میخواهد با هیاهوی "امنیت ملی"، فریاد مردم را خاموش کند
و دوباره بر گردهشان شلاق اعدام و زندان بزند.
اما ما دیگر فریب نمیخوریم.
ما در سمت زندگی ایستادهایم.
در کنار مردم،
در کنار آزادی،
در کنار عدالت.
#حسن_باقری_نیا #عدالت #دادخواهی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍حسن باقرینیا
خبر کشته شدن برخی فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی، بهسرعت فضای مجازی را پُر کرد؛ اما چیزی که بیش از خود خبر جلب توجه کرد، واکنشهای مردمی بود: شادی، خنده، طعنه، و گاه فریادی فروخورده از عمق خشم و زخم.
حالا پرسشی جدی پیشروی ماست:
در برابر مرگ، چه باید احساس کرد؟ شادی یا اندوه؟
واقعیت این است که وقتی سرکوبگران سقوط میکنند، آدمی نمیتواند بیتفاوت باشد.
و آن شادیهایی که در فضای مجازی منتشر شد،
شاید از نگاه برخی، نوعی انتقامجویی بهنظر برسد؛
اما واقعیت این است که این واکنشها کاملاً قابل درک است.
چرا که همین فرماندهان نظامی، در سالهای اخیر،
مستقیمترین نقش را در قتل، سرکوب، بازداشت، شکنجه و ارعاب مردم معترض داشتهاند.
اینها همانهاییاند که دستور شلیک دادند،
چشم درآوردند،
جوانان را در خیابان کشتند،
و در بازداشتگاهها له کردند.
پس اگر مردم شادند، نه برای مرگ یک انسان است، بلکه برای فروپاشی هیمنه کسانی است که خود را مصون از حسابکشی میدانستند.
شادیشان، واکنشی طبیعی به سالها بیعدالتی، سکوت، تحقیر و خونریزی است.
اما ما فرزندان مرگ نیستیم؛ ما بازماندگان رنجیم.
ما اگر داغداریم، داغداران قربانیان گورستان خاوران، قتلهای زنجیرهای، آبان خونین ۹۸، جاوید نامان و آسیب دیدگان خیزش مهسا، داغدار عباس مجاهد کورکور و هزاران جوان دیگری هستیم
که در طول این سالیان، در سکوت سنگین دادگاههای نمایشی، و گاه چند دقیقهای
به چوبهی دار سپرده شدند.
نه شادی بر مرگ، نه اندوه برای جنایتکار؛
اما اندوهِ بزرگ ما، برای جوانانی است که به جرم آزادیخواهی اعدام شدند؛
برای مادرانی که پیکر بیجان فرزندشان را شبانه تحویل گرفتند؛
برای خانوادههایی که حتی جنازهی عزیزشان را هم ندیدند؛
برای آنانی که فرزندشان را در خیابان کشتند و بعد، نامشان را هم ممنوع کردند.
اگر قراری بر اندوه باشد، اندوه ما برای مردم است، نه برای قدرتمداران.
در چنین لحظاتی، اهمیت عدالت انتقالی بیش از هر زمان دیگر خود را نشان میدهد.
اگر ما نیز در چرخهی انتقام بمانیم، همانجایی میایستیم که سرکوبگران ایستاده بودند:
در تکرار خشونت.
عدالت انتقالی به ما یادآوری میکند که پاسخ خون، قانون است؛
پاسخ جنایت، دادخواهی شفاف و منصفانه است، نه کینه و انتقام.
ما به محاکمه نیاز داریم، نه ترور.
به حقیقتگویی، نه پنهانکاری.
به درمان رنجها، نه بازتولید درد.
در سرزمینی که عدالت قربانی شده،
مرگ یک فرمانده سرکوب، شاید برای لحظهای وجود ما را از خشم خالی کند،
اما تسلای دل ما نیست.
آنچه ما را آرام میکند، نه مرگ یک مستبد، بلکه پایان استبداد است.
نه انتقام، بلکه عدالت.
جمهوری اسلامی میخواهد این مرگها را بهانهی سرکوب بیشتر کند.
میخواهد با هیاهوی "امنیت ملی"، فریاد مردم را خاموش کند
و دوباره بر گردهشان شلاق اعدام و زندان بزند.
اما ما دیگر فریب نمیخوریم.
ما در سمت زندگی ایستادهایم.
در کنار مردم،
در کنار آزادی،
در کنار عدالت.
#حسن_باقری_نیا #عدالت #دادخواهی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادر جاویدنام ابوالفضل امیرعطایی با اشاره به مرگ فرماندهان سپاه نوشت:
«امروز همان روز است همان روزی که همیشه مینوشتم برسد روز تلافی
بیشرفانی که دستور مرگ فرزندان ما را صادر میکردند در اتش سوختند
خانهشان اتیش گرفت خونهشون خراب شد همونجوری که منو خونه خراب کردند.»
متن کاملی که این مادر دادخواه منتشر کرده است:
«درد داشت به دوربین نگاه کنی و بخندی وقتی جگر گوشهات روی تخت است و برای امید به او فقط میخندیدی
مادری که به سر پسرش با گلوله جنگی شلیک کردند، اورا غرق در خون دید
خودش را فراموش کرد. تمام زندگیاش شد تلاش برای پسرش و امیددادن به او. با درد برای پسرش خندیدن و بیصدا گریهکردن
حتی وقتی پزشکان ناامید شدند دست از تلاش نکشیدم
برای هر صدای نفسهای پسرم شد هزار بار مردم
با هر پلک زدن او دوباره متولد شدم
این عشق، فراتر از درد بود، فراتر از ترس
یک مادر، تا آخرین لحظه میجنگد
من یک مادر بودم
اما بین مردانی با ادعای مردانگی کسانی که فقط با مرگ تهدید صحبت میکردند مانده بودم اما سکوت نکردم
یک روز که ساعتها در اطلاعات بودم بین چهار پنج مرد که هر کدام به طریقی تهدیدم میکردند، به من گفتند فرزندت مُرد که مُرد یک اتفاق بود به فکر یک فرزند دیگر باش و به زندگیت بچسب.
تمام وجودم تیر میکشید با تمام دردم بدون ترس نفرتم را در کلامم جمع کردم و به انها گفتم
اتفاق شما عزیز من را کشت
بلند شدم روبرویشان گفتم
الهی خونهتون خراب بشه الهی اتیش به زندگیتون بیفته
یکی از انها داد زد اع اع اع و به سمت من امد و شخص دیگر نگذاشت
میدانستم زورم به انها نمیرسد اما باید حرفم را میزدم تا شرمنده فرزندم نباشم
امروز همان روز است همان روزی که همیشه مینوشتم برسد روز تلافی
بیشرفانی که دستور مرگ فرزندان ما را صادر میکردند در اتش سوختند
خانهشان اتیش گرفت خونهشون خراب شد همونجوری که منو خونه خراب کردن
فرزند من پسر شیر مردم چشم تیلهایم دیگر برنمیگردد دردهایی که کشید چشمان مظلومش از خاطرم نمیرود با هر نفس میگویم خونهتون اتیش بگیره جیگرتون بسوزه.»
#ابولفضل_امیرعطایی #یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech
«امروز همان روز است همان روزی که همیشه مینوشتم برسد روز تلافی
بیشرفانی که دستور مرگ فرزندان ما را صادر میکردند در اتش سوختند
خانهشان اتیش گرفت خونهشون خراب شد همونجوری که منو خونه خراب کردند.»
متن کاملی که این مادر دادخواه منتشر کرده است:
«درد داشت به دوربین نگاه کنی و بخندی وقتی جگر گوشهات روی تخت است و برای امید به او فقط میخندیدی
مادری که به سر پسرش با گلوله جنگی شلیک کردند، اورا غرق در خون دید
خودش را فراموش کرد. تمام زندگیاش شد تلاش برای پسرش و امیددادن به او. با درد برای پسرش خندیدن و بیصدا گریهکردن
حتی وقتی پزشکان ناامید شدند دست از تلاش نکشیدم
برای هر صدای نفسهای پسرم شد هزار بار مردم
با هر پلک زدن او دوباره متولد شدم
این عشق، فراتر از درد بود، فراتر از ترس
یک مادر، تا آخرین لحظه میجنگد
من یک مادر بودم
اما بین مردانی با ادعای مردانگی کسانی که فقط با مرگ تهدید صحبت میکردند مانده بودم اما سکوت نکردم
یک روز که ساعتها در اطلاعات بودم بین چهار پنج مرد که هر کدام به طریقی تهدیدم میکردند، به من گفتند فرزندت مُرد که مُرد یک اتفاق بود به فکر یک فرزند دیگر باش و به زندگیت بچسب.
تمام وجودم تیر میکشید با تمام دردم بدون ترس نفرتم را در کلامم جمع کردم و به انها گفتم
اتفاق شما عزیز من را کشت
بلند شدم روبرویشان گفتم
الهی خونهتون خراب بشه الهی اتیش به زندگیتون بیفته
یکی از انها داد زد اع اع اع و به سمت من امد و شخص دیگر نگذاشت
میدانستم زورم به انها نمیرسد اما باید حرفم را میزدم تا شرمنده فرزندم نباشم
امروز همان روز است همان روزی که همیشه مینوشتم برسد روز تلافی
بیشرفانی که دستور مرگ فرزندان ما را صادر میکردند در اتش سوختند
خانهشان اتیش گرفت خونهشون خراب شد همونجوری که منو خونه خراب کردن
فرزند من پسر شیر مردم چشم تیلهایم دیگر برنمیگردد دردهایی که کشید چشمان مظلومش از خاطرم نمیرود با هر نفس میگویم خونهتون اتیش بگیره جیگرتون بسوزه.»
#ابولفضل_امیرعطایی #یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech