- نامه زانیار مرادی در رثای پدر جانباختهاش
«گفتههایم را با شعری از اقبال لاهوری برایتان آغاز میکنم (از اقبال پاکستانی به اقبال کردستانی):
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشقی و صادقی ز مردن مهراس
مردار بود هر آنکه او را نکشند
در کمال ناباوری، شهادت پدر گرانقدر و اسطوره مقاومت خود را بعد از تحمل ده سال حبس و حکمی ناعادلانه و غیرانسانی اعدام، شنیدم؛ که گویا مورد اصابت گلوله از سوی افراد ناشناس قرار گرفته و رهسپار کاروان شهیدان راه آزادی شده است.
قبل از هر چیز شهادت پدر عزیز و زنده یاد خود را به مادرم که شیرزنی از جنس پولاد و مقاومت است تبریک می گویم. در تمام این سالیان همچون رفیق و همرزمی خستگی ناپذیر در کنار پدرم زیست و در راه رسیدن به آرمانهای آزادی خواهانه اش و مبارزه با استبداد همراه و همیارش بود.
پدر عزیزم! اکنون نه تو صدای مرا می شنوی و نه من می توانم که بعد از این همه سال دوری با دوباره دیدنت شاد بشوم. ظلم استبداد با به شهادت رساندنت تنها توانست که قامت زیبایت را از ما بگیرد اما با میراثت می خواهند چه کنند؟ میراثی برای انسان و انسانیت که تمام زندگانیت را در این راه گذاشته ای و بارها و بارها به پیشواز مرگ رفتی و مرگ را به سخره گرفتی. برای آنکه آزادی و برابری را نه برای خود و فرزندانت بلکه برای تمام مردمانی که در جهانت می زیستند می خواستی و در پی همین خواستن بود که اگر چه سالهای قبل علی رغم نشستن نه گلوله بر تنت و بارها جستن از کمین کنندگانی که به کمین مرگت نشسته بودند، بالاخره واقعیت تلخ زندگیم به وقوع پیوست ... .
ولی علی رغم اینکه جسم تو را از ما گرفته اند فراموش نخواهم کرد رفقای جانباخته ات را که در تمامی این سالها حتی از سنگ قبرهایشان هم هراسان بودند، و چه افتخاری است برای من که حتی پس از مرگت هم از سنگ قبرت خواهند ترسید و هراسناک تر می شود وقتی که دیگر یادت را نمی توانند آماج گلوله هایشان قرار دهند.
در آخر از تمامی دوستان و رفقایی که در کنار مادر و خواهرم بودند و یاد پدرم را گرامی داشتند سپاسگزارم.
زانیار مرادی، زندان رجایی شهر
۲۸تیرماه ۱۳۹۷»
لازم به ذکر است که اقبال مرادی، فعال سیاسی کرد و پدر زانیار مرادی در ۲۷ تیرماه امسال در کردستان عراق ترور شد. جسد اقبال مرادی سه شنبه شب با جای سه گلوله روی آن در شهر پنجوین کردستان عراق پیدا شد.
زانیار مرادی نیز حدود ۹ سال است در زندان به سر میبرد و به اعدام محکوم شده است. دادگاه، زانیار مرادی و پسر عموی او، لقمان مرادی، را به اتهام قتل امام جمعه مریوان و محاربه، به اعدام محکوم کرده است. اتهامی که آنان قویا رد میکنند.
اقبال مرادی پیش از این گفته بود که جمهوری اسلامی به دلیل فعالیتهای سیاسی و ارتباط او با حزب کومله کردستان به دنبال دستگیری اوست و چون موفق نشده، به دنبال انتقام گیری از طریق صدور حکم اعدام علیه پسرش است.
منابع مرتبط
حقوق بازداشت شدگان
http://goo.gl/g64yjS
زندان در ایران
goo.gl/8eWnoP
#زانیار_مرادی #اقبال_مرادی #لقمان_مرادی
@Tavaana_TavaanaTech
«گفتههایم را با شعری از اقبال لاهوری برایتان آغاز میکنم (از اقبال پاکستانی به اقبال کردستانی):
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشقی و صادقی ز مردن مهراس
مردار بود هر آنکه او را نکشند
در کمال ناباوری، شهادت پدر گرانقدر و اسطوره مقاومت خود را بعد از تحمل ده سال حبس و حکمی ناعادلانه و غیرانسانی اعدام، شنیدم؛ که گویا مورد اصابت گلوله از سوی افراد ناشناس قرار گرفته و رهسپار کاروان شهیدان راه آزادی شده است.
قبل از هر چیز شهادت پدر عزیز و زنده یاد خود را به مادرم که شیرزنی از جنس پولاد و مقاومت است تبریک می گویم. در تمام این سالیان همچون رفیق و همرزمی خستگی ناپذیر در کنار پدرم زیست و در راه رسیدن به آرمانهای آزادی خواهانه اش و مبارزه با استبداد همراه و همیارش بود.
پدر عزیزم! اکنون نه تو صدای مرا می شنوی و نه من می توانم که بعد از این همه سال دوری با دوباره دیدنت شاد بشوم. ظلم استبداد با به شهادت رساندنت تنها توانست که قامت زیبایت را از ما بگیرد اما با میراثت می خواهند چه کنند؟ میراثی برای انسان و انسانیت که تمام زندگانیت را در این راه گذاشته ای و بارها و بارها به پیشواز مرگ رفتی و مرگ را به سخره گرفتی. برای آنکه آزادی و برابری را نه برای خود و فرزندانت بلکه برای تمام مردمانی که در جهانت می زیستند می خواستی و در پی همین خواستن بود که اگر چه سالهای قبل علی رغم نشستن نه گلوله بر تنت و بارها جستن از کمین کنندگانی که به کمین مرگت نشسته بودند، بالاخره واقعیت تلخ زندگیم به وقوع پیوست ... .
ولی علی رغم اینکه جسم تو را از ما گرفته اند فراموش نخواهم کرد رفقای جانباخته ات را که در تمامی این سالها حتی از سنگ قبرهایشان هم هراسان بودند، و چه افتخاری است برای من که حتی پس از مرگت هم از سنگ قبرت خواهند ترسید و هراسناک تر می شود وقتی که دیگر یادت را نمی توانند آماج گلوله هایشان قرار دهند.
در آخر از تمامی دوستان و رفقایی که در کنار مادر و خواهرم بودند و یاد پدرم را گرامی داشتند سپاسگزارم.
زانیار مرادی، زندان رجایی شهر
۲۸تیرماه ۱۳۹۷»
لازم به ذکر است که اقبال مرادی، فعال سیاسی کرد و پدر زانیار مرادی در ۲۷ تیرماه امسال در کردستان عراق ترور شد. جسد اقبال مرادی سه شنبه شب با جای سه گلوله روی آن در شهر پنجوین کردستان عراق پیدا شد.
زانیار مرادی نیز حدود ۹ سال است در زندان به سر میبرد و به اعدام محکوم شده است. دادگاه، زانیار مرادی و پسر عموی او، لقمان مرادی، را به اتهام قتل امام جمعه مریوان و محاربه، به اعدام محکوم کرده است. اتهامی که آنان قویا رد میکنند.
اقبال مرادی پیش از این گفته بود که جمهوری اسلامی به دلیل فعالیتهای سیاسی و ارتباط او با حزب کومله کردستان به دنبال دستگیری اوست و چون موفق نشده، به دنبال انتقام گیری از طریق صدور حکم اعدام علیه پسرش است.
منابع مرتبط
حقوق بازداشت شدگان
http://goo.gl/g64yjS
زندان در ایران
goo.gl/8eWnoP
#زانیار_مرادی #اقبال_مرادی #لقمان_مرادی
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. - نامه زانیار مرادی در رثای پدر جانباختهاش . «گفته هایم را با شعری از اقبال لاهوری برایتان آغاز میکنم (از اقبال پاکستانی به اقبال کردستانی): در مسلخ عشق جز نکو را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند گر عاشقی و صادقی ز مردن مهراس مردار بود هر آنکه او را نکشند…
خطر فوری اجرای حکم اعدام زانیار مرادی و لقمان مرادی و رامین حسینپناهی
زانیار مرادی و لقمان مرادی، دو زندانی سیاسی زندان رجایی شهر در خطر اعدام قریب الوقوع بسر می برند.
بنا به گفته منابع حقوق بشری، از زندان رجایی شهر با خویشان درجه یک این دو زندانی تماس گرفته شده است و در حالیکه روز ملاقات زندانیان سیاسی، چهارشنبه است، از آن ها خواسته شده است که برای ملاقات با این دو زندانی روز جمعه به این زندان بیایند.
همچنین این دو زندانی پاوه ای که دهمین سال خود را در زندان سپری می کنند، دیروز چهارشنبه به بند سپاه منتقل شدند.
این تغییر و تحولات غیرعادی به اضافه قطع تلفن های زندان، نگرانی ها پیرامون اجرای حکم اعدام این دو زندانی را افزایش داده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، این دو زندانی کرد روز چهارشنبه اول دیماه ۱۳۸۹، به حکم قاضی صلواتی در دادگاه شعبه ۱۵ انقلاب تهران، با اتهام عضویت در “کومله” و دست داشتن در قتل پسر امام جمعه مریوان در شامگاه ۱۴ تیر ۱۳۸۸ به اعدام محکوم شدهاند.
این در حالی است که این دو زندانی بارها اعلام کرده اند زیر فشارها و تهدیدها مجبور به پذیرفتن این اتهام شده اند.
لازم به ذکر است که اقبال مرادی، فعال سیاسی کرد و پدر زانیار مرادی نیز در ۲۷ تیرماه امسال در کردستان عراق ترور شد.
اقبال مرادی گفته بود که جمهوری اسلامی به دلیل فعالیتهای سیاسی و ارتباط او با حزب کومله کردستان به دنبال دستگیری اوست و چون موفق نشده، به دنبال انتقام گیری از طریق صدور حکم اعدام علیه پسرش است.
****
روزهای سختی بر خانواده رامین حسین پناهی می گذرد. هر لحظه امکان دارد حکم اجرای رامین حسین پناهی اجرا شود.
رامین حسین پناهی در زندان رجایی شهر بسر می برد. به گفته خبرگزاری هرانا قطع تلفنهای زندان و نبود خبری از سرنوشت آقای حسین پناهی با توجه به تجربههای پیشین در شرایط کنونی بسیار نگران کننده است.
رامین حسین پناهى، فعال سیاسی، به اتهام عضویت در «حزب کومله» و «بَغی» یا شورش مسلحانه علیه حکومت اسلامی ٢ تیر ۱۳۹۶ بازداشت و پس از ۲۰۰ روز انفرادى و شکنجههای جسمی و روانی، به زندان مرکزى سنندج منتقل شد.
این زندانی سیاسی، ٢۵ دی ٩۶ در شعبە یک دادگاه انقلاب شهر سنندج بە اعدام محکوم شد. این حکم، مجددا، ٢٢ فروردین ۱۳۹۷ در شعبه ٣٩ دیوانعالى کشور در شهر قم به تایید رسید.
مطلب مرتبط
مجازات اعدام؛ شدیدترین کیفر
https://bit.ly/2M6hhDF
حقوق بازداشت شدگان
http://goo.gl/g64yjS
زندان در ایران
goo.gl/8eWnoP
#رامین_حسین_پناهی
#اعدام
#زانیار_مرادی #لقمان_مرادی
@Tavaana_TavaanaTech
زانیار مرادی و لقمان مرادی، دو زندانی سیاسی زندان رجایی شهر در خطر اعدام قریب الوقوع بسر می برند.
بنا به گفته منابع حقوق بشری، از زندان رجایی شهر با خویشان درجه یک این دو زندانی تماس گرفته شده است و در حالیکه روز ملاقات زندانیان سیاسی، چهارشنبه است، از آن ها خواسته شده است که برای ملاقات با این دو زندانی روز جمعه به این زندان بیایند.
همچنین این دو زندانی پاوه ای که دهمین سال خود را در زندان سپری می کنند، دیروز چهارشنبه به بند سپاه منتقل شدند.
این تغییر و تحولات غیرعادی به اضافه قطع تلفن های زندان، نگرانی ها پیرامون اجرای حکم اعدام این دو زندانی را افزایش داده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، این دو زندانی کرد روز چهارشنبه اول دیماه ۱۳۸۹، به حکم قاضی صلواتی در دادگاه شعبه ۱۵ انقلاب تهران، با اتهام عضویت در “کومله” و دست داشتن در قتل پسر امام جمعه مریوان در شامگاه ۱۴ تیر ۱۳۸۸ به اعدام محکوم شدهاند.
این در حالی است که این دو زندانی بارها اعلام کرده اند زیر فشارها و تهدیدها مجبور به پذیرفتن این اتهام شده اند.
لازم به ذکر است که اقبال مرادی، فعال سیاسی کرد و پدر زانیار مرادی نیز در ۲۷ تیرماه امسال در کردستان عراق ترور شد.
اقبال مرادی گفته بود که جمهوری اسلامی به دلیل فعالیتهای سیاسی و ارتباط او با حزب کومله کردستان به دنبال دستگیری اوست و چون موفق نشده، به دنبال انتقام گیری از طریق صدور حکم اعدام علیه پسرش است.
****
روزهای سختی بر خانواده رامین حسین پناهی می گذرد. هر لحظه امکان دارد حکم اجرای رامین حسین پناهی اجرا شود.
رامین حسین پناهی در زندان رجایی شهر بسر می برد. به گفته خبرگزاری هرانا قطع تلفنهای زندان و نبود خبری از سرنوشت آقای حسین پناهی با توجه به تجربههای پیشین در شرایط کنونی بسیار نگران کننده است.
رامین حسین پناهى، فعال سیاسی، به اتهام عضویت در «حزب کومله» و «بَغی» یا شورش مسلحانه علیه حکومت اسلامی ٢ تیر ۱۳۹۶ بازداشت و پس از ۲۰۰ روز انفرادى و شکنجههای جسمی و روانی، به زندان مرکزى سنندج منتقل شد.
این زندانی سیاسی، ٢۵ دی ٩۶ در شعبە یک دادگاه انقلاب شهر سنندج بە اعدام محکوم شد. این حکم، مجددا، ٢٢ فروردین ۱۳۹۷ در شعبه ٣٩ دیوانعالى کشور در شهر قم به تایید رسید.
مطلب مرتبط
مجازات اعدام؛ شدیدترین کیفر
https://bit.ly/2M6hhDF
حقوق بازداشت شدگان
http://goo.gl/g64yjS
زندان در ایران
goo.gl/8eWnoP
#رامین_حسین_پناهی
#اعدام
#زانیار_مرادی #لقمان_مرادی
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. خطر فوری اجرای حکم اعدام زانیار مرادی و لقمان مرادی و رامین حسینپناهی زانیار مرادی و لقمان مرادی، دو زندانی سیاسی زندان رجایی شهر در خطر اعدام قریب الوقوع بسر می برند. بنا به گفته منابع حقوق بشری، از زندان رجایی شهر با خویشان درجه یک این دو زندانی تماس…
مرگی که آَغاز خشم کودکان کوردستان است
نوشتهی گلرخ ایرایی زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، درباره اعدام رامین حسینپناهی و لقمان و زانیار مرادی
ریسمانها کشیده شد / حلقهها سرها را بلعید / چارپایه بر زمین غلتید / پوتین به عقب برگشت و ... / گردنها شکسته شد
یک دقیقه گذشت / همه چیز تمام شد / تنها تکان بریدهای در پاها / که نای نگهداشتن دمپایی کهنه را نداشت / تکانی دیگر ... / تکانی دیگر ...
و مرگ / مرگی که پایان نبود / مرگی که آغاز خشم کودکان کوردستان است.
زانیار مرادی ، لقمان مرادی و رامین حسینپناهی، مبارزان راه آزادی، جاودانهای مقاومت کوردستان و آموزگاران صبر و استقامت، بی کمترین کرنشی، آزادمردانه درس ایستادگی دادند و با حضور دلاورانهشان در حالی که در اعتراض به برخوردهای وحشیانه ماموران رژیم، لب بر غذا بسته بودند به دار آویخته شدند.
در برابر دیو استبداد و ارتجاع ایستادند تا رسوا کنند ننگ و افتضاح آنانی که خود را حاکم و دولتمرد تصور میکنند و هیچ نکردند جز جنایت. آنان که نامشان با قتل عام آزادیخواهان و نسلکشی گره خورده است و روی کار آمدنشان با هزار خدعه و نیرنگ همراه بود. بودنشان میسر شد به برپایی شکنجهگاهها و بیدادگاههای بیبدیلشان دهنکجی زشتی شد به حرفه قضاوت.
گورهای دستهجمعی در کارنامه دارند و چهل سال تاریخ ننگینشان عجین است با قتل عامهای پی در پی.
قاتلان جانباختگان هفدهم شهریور ۱۳۹۷، در کنار قاتلان فرزاد کمانگر، غلامرضا خسروی، آرش رحمانی، شیرکو معارفی، شیرین علمهولی، علی صارمی، شهرام احمدی، محمد حاجآقایی، جعفر کاظمی، حامد احمدی، محمد عبدالهی، مجتبی محسنی، سعید سلطانپور، مصطفی و علی مثنی، علیرضا اکبریمنفرد، رقیه اکبریمنفرد، شمسالدین فاضلی و هزاران آزادیخواه دیگر که قربانیان چهاردهه جنایات رژیم استبدادی هستند، به همراه تمامی منفعتطلبانی که آب در آسیاب دژخیم ریختهاند و همچنان سعی دارند در مرثیه عزیزانمان پشمی به کلاه رسوایی خود بیفزایند، در روز موعود در پیشگاه خلق ایران مجازات و وادار به پاسخگویی خواهند شد.
باشد که باور کنیم مجال محکومکردن نمانده است و کارزارِ تاوان است.
گلرخ ابراهیمیایرایی، بند زنان زندان اوین، شهریور ۹۷
مرتبط:
اعدام در ایران، سیاست هراس و انتقام
http://bit.ly/2wUaoQv
#گلرخ_ایرایی #رامین_حسین_پناهی #لقمان_مرادی #زانیار_مرادی
@Tavaana_TavaanaTech
نوشتهی گلرخ ایرایی زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، درباره اعدام رامین حسینپناهی و لقمان و زانیار مرادی
ریسمانها کشیده شد / حلقهها سرها را بلعید / چارپایه بر زمین غلتید / پوتین به عقب برگشت و ... / گردنها شکسته شد
یک دقیقه گذشت / همه چیز تمام شد / تنها تکان بریدهای در پاها / که نای نگهداشتن دمپایی کهنه را نداشت / تکانی دیگر ... / تکانی دیگر ...
و مرگ / مرگی که پایان نبود / مرگی که آغاز خشم کودکان کوردستان است.
زانیار مرادی ، لقمان مرادی و رامین حسینپناهی، مبارزان راه آزادی، جاودانهای مقاومت کوردستان و آموزگاران صبر و استقامت، بی کمترین کرنشی، آزادمردانه درس ایستادگی دادند و با حضور دلاورانهشان در حالی که در اعتراض به برخوردهای وحشیانه ماموران رژیم، لب بر غذا بسته بودند به دار آویخته شدند.
در برابر دیو استبداد و ارتجاع ایستادند تا رسوا کنند ننگ و افتضاح آنانی که خود را حاکم و دولتمرد تصور میکنند و هیچ نکردند جز جنایت. آنان که نامشان با قتل عام آزادیخواهان و نسلکشی گره خورده است و روی کار آمدنشان با هزار خدعه و نیرنگ همراه بود. بودنشان میسر شد به برپایی شکنجهگاهها و بیدادگاههای بیبدیلشان دهنکجی زشتی شد به حرفه قضاوت.
گورهای دستهجمعی در کارنامه دارند و چهل سال تاریخ ننگینشان عجین است با قتل عامهای پی در پی.
قاتلان جانباختگان هفدهم شهریور ۱۳۹۷، در کنار قاتلان فرزاد کمانگر، غلامرضا خسروی، آرش رحمانی، شیرکو معارفی، شیرین علمهولی، علی صارمی، شهرام احمدی، محمد حاجآقایی، جعفر کاظمی، حامد احمدی، محمد عبدالهی، مجتبی محسنی، سعید سلطانپور، مصطفی و علی مثنی، علیرضا اکبریمنفرد، رقیه اکبریمنفرد، شمسالدین فاضلی و هزاران آزادیخواه دیگر که قربانیان چهاردهه جنایات رژیم استبدادی هستند، به همراه تمامی منفعتطلبانی که آب در آسیاب دژخیم ریختهاند و همچنان سعی دارند در مرثیه عزیزانمان پشمی به کلاه رسوایی خود بیفزایند، در روز موعود در پیشگاه خلق ایران مجازات و وادار به پاسخگویی خواهند شد.
باشد که باور کنیم مجال محکومکردن نمانده است و کارزارِ تاوان است.
گلرخ ابراهیمیایرایی، بند زنان زندان اوین، شهریور ۹۷
مرتبط:
اعدام در ایران، سیاست هراس و انتقام
http://bit.ly/2wUaoQv
#گلرخ_ایرایی #رامین_حسین_پناهی #لقمان_مرادی #زانیار_مرادی
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. مرگی که آَغاز خشم کودکان کوردستان است نوشتهی گلرخ ایرایی زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، درباره اعدام رامین حسینپناهی و لقمان و زانیار مرادی ریسمانها کشیده شد / حلقهها سرها را بلعید / چارپایه بر زمین غلتید / پوتین به عقب برگشت و ... / گردنها شکسته…
اعدام در جمهوری اسلامی؛ سیاست هراس و انتقام
اعدام لقمان مرادی، زانیار مرادی و رامین حسین پناهی، در ۱۷ شهریور ۱۳۹۷ اگرچه اعدامهایی سیاسی و پرسروصدا بودند و اگرچه پرونده جمهوری اسلامی را در زمینه اعدام سنگین تر ساخت، اما در واقع روندی معمول در حوزه قضایی نظام جمهوری اسلامی محسوب میشود.
البته باید در نظر داشت که جمهوری اسلامی، اعدامهای سیاسی خود را برچسب «امنیتی» میزند تا آنها را از حوزه سیاسیبودن خارج سازد. چنانکه «خبرگزاری فارس»، که از وبسایتهای نزدیک به سپاه پاسداران است، در گزارشی پیرامون سه اعدام فوقالذکر نوشت: «این افراد از اشرار مسلح ضدانقلاب بودند که با انجام اقدامات نظامی و تروریستی در غرب کشور موجبات ناامنی و داغدارشدن برخی خانوادهها را فراهم آورده بودند.»
در نمونه رامین حسین پناهی، او به اتهام عضویت در «حزب کومله» و «بَغی» یا شورش مسلحانه علیه حکومت اسلامی در دوم تیر ۱۳۹۶ بازداشت شد و پس از ۲۰۰ روز انفرادى و شکنجههای جسمی و روانی، به زندان مرکزى سنندج منتقل شد. او در ٢۵ دی ٩۶ در شعبە یک دادگاه انقلاب شهر سنندج بە اعدام محکوم شد. این حکم، مجددا، ٢٢ فروردین ۱۳۹۷ در شعبه ٣٩ دیوانعالى کشور در شهر قم به تایید رسید.
در نمونه زانیار و لقمان مرادی روز چهارشنبه اول دیماه ۱۳۸۹، به حکم قاضی صلواتی در دادگاه شعبه ۱۵ انقلاب تهران، با اتهام عضویت در “کومله” و مشارکت در قتل فرزند امام جمعه مریوان در ۱۴ تیر ۱۳۸۸ به اعدام محکوم شدهاند. خود این دو زندانی جوان نیز بارها گفتند که که زیر فشار و شکنجه مجبور به پذیرش این اتهام شدند.
این سه نمونه و کیفیت روند قضایی صدور احکام علیه آنان نشان می دهد که احکام صادره علیه آنان، علی رغم ادعای جمهوری اسلامی مبنی بر امنیتی و حتی جنایی خواندن اتهامات آنان، چه اندازه مشحون از غرایض و انگیزه های سیاسی است. جدای از پرونده سنگین اعدام های سیاسی در جمهوری اسلامی در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دهه ۶۰ شمسی، به نظر می رسد جمهوری اسلامی هنوز از اعدام به عنوان ابزاری برای گسترش سیاست ترس و انتقام بهره می جوید.
متن کامل این گزارش را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/2wUaoQv
#رامین_حسین_پناهی #زانیار_مرادی #لقمان_مرادی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اعدام لقمان مرادی، زانیار مرادی و رامین حسین پناهی، در ۱۷ شهریور ۱۳۹۷ اگرچه اعدامهایی سیاسی و پرسروصدا بودند و اگرچه پرونده جمهوری اسلامی را در زمینه اعدام سنگین تر ساخت، اما در واقع روندی معمول در حوزه قضایی نظام جمهوری اسلامی محسوب میشود.
البته باید در نظر داشت که جمهوری اسلامی، اعدامهای سیاسی خود را برچسب «امنیتی» میزند تا آنها را از حوزه سیاسیبودن خارج سازد. چنانکه «خبرگزاری فارس»، که از وبسایتهای نزدیک به سپاه پاسداران است، در گزارشی پیرامون سه اعدام فوقالذکر نوشت: «این افراد از اشرار مسلح ضدانقلاب بودند که با انجام اقدامات نظامی و تروریستی در غرب کشور موجبات ناامنی و داغدارشدن برخی خانوادهها را فراهم آورده بودند.»
در نمونه رامین حسین پناهی، او به اتهام عضویت در «حزب کومله» و «بَغی» یا شورش مسلحانه علیه حکومت اسلامی در دوم تیر ۱۳۹۶ بازداشت شد و پس از ۲۰۰ روز انفرادى و شکنجههای جسمی و روانی، به زندان مرکزى سنندج منتقل شد. او در ٢۵ دی ٩۶ در شعبە یک دادگاه انقلاب شهر سنندج بە اعدام محکوم شد. این حکم، مجددا، ٢٢ فروردین ۱۳۹۷ در شعبه ٣٩ دیوانعالى کشور در شهر قم به تایید رسید.
در نمونه زانیار و لقمان مرادی روز چهارشنبه اول دیماه ۱۳۸۹، به حکم قاضی صلواتی در دادگاه شعبه ۱۵ انقلاب تهران، با اتهام عضویت در “کومله” و مشارکت در قتل فرزند امام جمعه مریوان در ۱۴ تیر ۱۳۸۸ به اعدام محکوم شدهاند. خود این دو زندانی جوان نیز بارها گفتند که که زیر فشار و شکنجه مجبور به پذیرش این اتهام شدند.
این سه نمونه و کیفیت روند قضایی صدور احکام علیه آنان نشان می دهد که احکام صادره علیه آنان، علی رغم ادعای جمهوری اسلامی مبنی بر امنیتی و حتی جنایی خواندن اتهامات آنان، چه اندازه مشحون از غرایض و انگیزه های سیاسی است. جدای از پرونده سنگین اعدام های سیاسی در جمهوری اسلامی در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دهه ۶۰ شمسی، به نظر می رسد جمهوری اسلامی هنوز از اعدام به عنوان ابزاری برای گسترش سیاست ترس و انتقام بهره می جوید.
متن کامل این گزارش را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/2wUaoQv
#رامین_حسین_پناهی #زانیار_مرادی #لقمان_مرادی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
😢30💩5👍1🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز ۱۷ شهریور ماە سالروز بە دار آویختەشدن رامین حسین پناهی و لقمان و زانیار مرادی است. بعد از پنج سال هنوز محل دفن این سربداران را به خانوادههای آنها اعلام نکردهاند.
اعدام لقمان مرادی، زانیار مرادی و رامین حسین پناهی، در ۱۷ شهریور ۱۳۹۷ اگرچه اعدامهایی سیاسی و پرسروصدا بودند و اگرچه پرونده جمهوری اسلامی را در زمینه اعدام سنگین تر ساخت، اما در واقع روندی معمول در حوزه قضایی نظام جمهوری اسلامی محسوب میشود.
البته باید در نظر داشت که جمهوری اسلامی، اعدامهای سیاسی خود را برچسب «امنیتی» میزند تا آنها را از حوزه سیاسیبودن خارج سازد. چنانکه «خبرگزاری فارس»، که از وبسایتهای نزدیک به سپاه پاسداران است، در گزارشی پیرامون سه اعدام فوقالذکر نوشت: «این افراد از اشرار مسلح ضدانقلاب بودند که با انجام اقدامات نظامی و تروریستی در غرب کشور موجبات ناامنی و داغدارشدن برخی خانوادهها را فراهم آورده بودند.»
در نمونه رامین حسین پناهی، او به اتهام عضویت در «حزب کومله» و «بَغی» یا شورش مسلحانه علیه حکومت اسلامی در دوم تیر ۱۳۹۶ بازداشت شد و پس از ۲۰۰ روز انفرادى و شکنجههای جسمی و روانی، به زندان مرکزى سنندج منتقل شد. او در ٢۵ دی ٩۶ در شعبە یک دادگاه انقلاب شهر سنندج بە اعدام محکوم شد. این حکم، مجددا، ٢٢ فروردین ۱۳۹۷ در شعبه ٣٩ دیوانعالى کشور در شهر قم به تایید رسید.
در نمونه زانیار و لقمان مرادی روز چهارشنبه اول دیماه ۱۳۸۹، به حکم قاضی صلواتی در دادگاه شعبه ۱۵ انقلاب تهران، با اتهام عضویت در “کومله” و مشارکت در قتل فرزند امام جمعه مریوان در ۱۴ تیر ۱۳۸۸ به اعدام محکوم شدهاند. خود این دو زندانی جوان نیز بارها گفتند که که زیر فشار و شکنجه مجبور به پذیرش این اتهام شدند.
این سه نمونه و کیفیت روند قضایی صدور احکام علیه آنان نشان می دهد که احکام صادره علیه آنان، علی رغم ادعای جمهوری اسلامی مبنی بر امنیتی و حتی جنایی خواندن اتهامات آنان، چه اندازه مشحون از غرایض و انگیزه های سیاسی است. جدای از پرونده سنگین اعدام های سیاسی در جمهوری اسلامی در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دهه ۶۰ شمسی، به نظر می رسد جمهوری اسلامی هنوز از اعدام به عنوان ابزاری برای گسترش سیاست ترس و انتقام بهره می جوید.
متن کامل این گزارش را بخوانید:
bit.ly/2wUaoQv
#رامین_حسین_پناهی #زانیار_مرادی #لقمان_مرادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اعدام لقمان مرادی، زانیار مرادی و رامین حسین پناهی، در ۱۷ شهریور ۱۳۹۷ اگرچه اعدامهایی سیاسی و پرسروصدا بودند و اگرچه پرونده جمهوری اسلامی را در زمینه اعدام سنگین تر ساخت، اما در واقع روندی معمول در حوزه قضایی نظام جمهوری اسلامی محسوب میشود.
البته باید در نظر داشت که جمهوری اسلامی، اعدامهای سیاسی خود را برچسب «امنیتی» میزند تا آنها را از حوزه سیاسیبودن خارج سازد. چنانکه «خبرگزاری فارس»، که از وبسایتهای نزدیک به سپاه پاسداران است، در گزارشی پیرامون سه اعدام فوقالذکر نوشت: «این افراد از اشرار مسلح ضدانقلاب بودند که با انجام اقدامات نظامی و تروریستی در غرب کشور موجبات ناامنی و داغدارشدن برخی خانوادهها را فراهم آورده بودند.»
در نمونه رامین حسین پناهی، او به اتهام عضویت در «حزب کومله» و «بَغی» یا شورش مسلحانه علیه حکومت اسلامی در دوم تیر ۱۳۹۶ بازداشت شد و پس از ۲۰۰ روز انفرادى و شکنجههای جسمی و روانی، به زندان مرکزى سنندج منتقل شد. او در ٢۵ دی ٩۶ در شعبە یک دادگاه انقلاب شهر سنندج بە اعدام محکوم شد. این حکم، مجددا، ٢٢ فروردین ۱۳۹۷ در شعبه ٣٩ دیوانعالى کشور در شهر قم به تایید رسید.
در نمونه زانیار و لقمان مرادی روز چهارشنبه اول دیماه ۱۳۸۹، به حکم قاضی صلواتی در دادگاه شعبه ۱۵ انقلاب تهران، با اتهام عضویت در “کومله” و مشارکت در قتل فرزند امام جمعه مریوان در ۱۴ تیر ۱۳۸۸ به اعدام محکوم شدهاند. خود این دو زندانی جوان نیز بارها گفتند که که زیر فشار و شکنجه مجبور به پذیرش این اتهام شدند.
این سه نمونه و کیفیت روند قضایی صدور احکام علیه آنان نشان می دهد که احکام صادره علیه آنان، علی رغم ادعای جمهوری اسلامی مبنی بر امنیتی و حتی جنایی خواندن اتهامات آنان، چه اندازه مشحون از غرایض و انگیزه های سیاسی است. جدای از پرونده سنگین اعدام های سیاسی در جمهوری اسلامی در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دهه ۶۰ شمسی، به نظر می رسد جمهوری اسلامی هنوز از اعدام به عنوان ابزاری برای گسترش سیاست ترس و انتقام بهره می جوید.
متن کامل این گزارش را بخوانید:
bit.ly/2wUaoQv
#رامین_حسین_پناهی #زانیار_مرادی #لقمان_مرادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مزارشان کجاست؟
✍️آتنا دائمی
«شنبه هفده شهریور ۹۷ ساعت ۱۰ صبح زنگ زدم به پدرم با نگرانی گفت بچهها رو از پنجشنبه بردند انفرادی زانیار، لقمان و رامین را. سست شدم ولی گفتم من از همین الان اعتصاب غذا هستم، گفت منو مامان هم اعتصابیم.
تمام روز در استرس بودم یکی از ه بندیها اون روز اعزام داشت اما برعکس همیشه با حال بد برگشت، جرات نداشتم بپرسم چی شده، ساعت هشت شب شبکه خبر نگاه میکردیم که دنیا رو سرم خراب شد زیرنویس زد که بچهها اعدام شدند.
فقط یادمه دویدم تو باشگاه و با صدای بلند گریه میکردم. اولین بار بود صدای گریه خودمو میشنیدم.
یکشنبه شد،روز ملاقات! بیانیه نوشتیم و سرودی آماده کردیم اما در سالن مانع ملاقات من و گلرخ ایرایی شدند، همه اعتراض کردند و بقیه هم بدون ما ملاقات نرفتند. همه عزادار بودیم، عصبانی بودیم، درگیری لفظی شد بعد از یک ساعت همه در سالن ملاقات بودیم، خانوادهام مشکیپوش و همچنان اعتصاب غذا بودند. شش مامور بالای سرم ایستاده بودند تا بیانیه رد نشه اما شد.
بعد از ملاقات امین وزیری(دادیار ناظر) آمد باز هم بحث بود و درگیری، بلند شدم گفتم عزیزان ما را اعدام کردید و بعد این مسخرهبازیها را در آوردید که مانع انتشار بیانیه ما شوید شب در خانهات بیانیهام را بخوان، از در بیرون رفتم. آن روز و اتفاقاتش بهانه شد که ۳ سال و ۷ ماه از ایمان افشاری حکم زندان گرفتم!
یک سال گذشت
برای اولین سالگرد زانیار و لقمان مرادی و رامین حسین پناهی مراسمی تدارک دیده بودم و شش ماه بود که از ملاقات حضوری با خانوادهام محروم بودم،همان روز برای اولین بار غلامرضا ضیایی را دیدم که قبلا رییس رجاییشهر بود و او زانیار و لقمان را برای اعدام از بند خارج کرده بود، برای سالگرد آنان به بند آمده بود، اکثر زندانیان با او صحبت کردند. بعضی با داد و بعضی آرام، من اما نرفتم یا در تختم بودم یا مشغول تدارک مراسم عصر. صدایم کرد با خشم رفتم. گفت دوستانت گفتهاند از ملاقات محرومی، خواستهات چیست؟ گفتم من خواستهای از شماها ندارم، گفت چرا انقدر تلخی؟ عصبانی هستی، همه آمدند حرف زدند، تو بیاحترامی کردی! رفتی آش هم زدی! روز منو خراب نکن! روز خیلی خوبیه برای من. جواب دادم: برای من اما روز تلخیه چون قاتل زانیار و لقمان و رامین را در سالگردشون در مقابل خودم میبینم و اتاق را ترک کردم. دنبالم آمد شروع به داد و فریاد کرد و در حرفهایش مدام میگفت شنیدم شاخی! من اما شاختو میشکنم! چندین بار به قصد ضرب و شتم نزدیکم شد اما در نهایت شاخ خودش شکست! او چند ماه بعد به دلیل اختلاس به بازرس بیمارستان تنزل یافت.
هنوز محل دفن عزیزانمان مشخص نیست»
از اینستاگرام آتنا دائمی
(متن دو سال پیش نوشته و منتشر شده است)
مطلب مرتبط:
اعدام در ایران؛ سیاست هراس و انتقام
https://tavaana.org/execution_in_iran_revenge_policy/
#رامین_حسین_پناهی #زانیار_مرادی #لقمان_مرادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍️آتنا دائمی
«شنبه هفده شهریور ۹۷ ساعت ۱۰ صبح زنگ زدم به پدرم با نگرانی گفت بچهها رو از پنجشنبه بردند انفرادی زانیار، لقمان و رامین را. سست شدم ولی گفتم من از همین الان اعتصاب غذا هستم، گفت منو مامان هم اعتصابیم.
تمام روز در استرس بودم یکی از ه بندیها اون روز اعزام داشت اما برعکس همیشه با حال بد برگشت، جرات نداشتم بپرسم چی شده، ساعت هشت شب شبکه خبر نگاه میکردیم که دنیا رو سرم خراب شد زیرنویس زد که بچهها اعدام شدند.
فقط یادمه دویدم تو باشگاه و با صدای بلند گریه میکردم. اولین بار بود صدای گریه خودمو میشنیدم.
یکشنبه شد،روز ملاقات! بیانیه نوشتیم و سرودی آماده کردیم اما در سالن مانع ملاقات من و گلرخ ایرایی شدند، همه اعتراض کردند و بقیه هم بدون ما ملاقات نرفتند. همه عزادار بودیم، عصبانی بودیم، درگیری لفظی شد بعد از یک ساعت همه در سالن ملاقات بودیم، خانوادهام مشکیپوش و همچنان اعتصاب غذا بودند. شش مامور بالای سرم ایستاده بودند تا بیانیه رد نشه اما شد.
بعد از ملاقات امین وزیری(دادیار ناظر) آمد باز هم بحث بود و درگیری، بلند شدم گفتم عزیزان ما را اعدام کردید و بعد این مسخرهبازیها را در آوردید که مانع انتشار بیانیه ما شوید شب در خانهات بیانیهام را بخوان، از در بیرون رفتم. آن روز و اتفاقاتش بهانه شد که ۳ سال و ۷ ماه از ایمان افشاری حکم زندان گرفتم!
یک سال گذشت
برای اولین سالگرد زانیار و لقمان مرادی و رامین حسین پناهی مراسمی تدارک دیده بودم و شش ماه بود که از ملاقات حضوری با خانوادهام محروم بودم،همان روز برای اولین بار غلامرضا ضیایی را دیدم که قبلا رییس رجاییشهر بود و او زانیار و لقمان را برای اعدام از بند خارج کرده بود، برای سالگرد آنان به بند آمده بود، اکثر زندانیان با او صحبت کردند. بعضی با داد و بعضی آرام، من اما نرفتم یا در تختم بودم یا مشغول تدارک مراسم عصر. صدایم کرد با خشم رفتم. گفت دوستانت گفتهاند از ملاقات محرومی، خواستهات چیست؟ گفتم من خواستهای از شماها ندارم، گفت چرا انقدر تلخی؟ عصبانی هستی، همه آمدند حرف زدند، تو بیاحترامی کردی! رفتی آش هم زدی! روز منو خراب نکن! روز خیلی خوبیه برای من. جواب دادم: برای من اما روز تلخیه چون قاتل زانیار و لقمان و رامین را در سالگردشون در مقابل خودم میبینم و اتاق را ترک کردم. دنبالم آمد شروع به داد و فریاد کرد و در حرفهایش مدام میگفت شنیدم شاخی! من اما شاختو میشکنم! چندین بار به قصد ضرب و شتم نزدیکم شد اما در نهایت شاخ خودش شکست! او چند ماه بعد به دلیل اختلاس به بازرس بیمارستان تنزل یافت.
هنوز محل دفن عزیزانمان مشخص نیست»
از اینستاگرام آتنا دائمی
(متن دو سال پیش نوشته و منتشر شده است)
مطلب مرتبط:
اعدام در ایران؛ سیاست هراس و انتقام
https://tavaana.org/execution_in_iran_revenge_policy/
#رامین_حسین_پناهی #زانیار_مرادی #لقمان_مرادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔51❤2👍2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امروز در هفتمین سالگرد قتل حکومتی (اعدام) رامین حسینپناهی، لقمان و زانیار مرادی، امجد (برادر رامین) و دایه آمنه مادر جاویدنام زانیار بر مزار کاک اقبال مرادی پدر زانیار مرادی حضور یافتند.
آنها ضمن گرامیداشت یاد و نام آن جاویدنامان، بر پیمان دادخواهی تا سرنگونی جمهوری اسلامی تاکید کردند.
لازم به ذکر است، جمهوری اسلامی هرگز پیکر لقمان و زانیار و رامین را به خانوادههای آنها تحویل نداده و محل مزار آنها را اعلام نکرده است.
#لقمان_مرادی #زانیار_مرادی #رامین_حسین_پناهی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آنها ضمن گرامیداشت یاد و نام آن جاویدنامان، بر پیمان دادخواهی تا سرنگونی جمهوری اسلامی تاکید کردند.
لازم به ذکر است، جمهوری اسلامی هرگز پیکر لقمان و زانیار و رامین را به خانوادههای آنها تحویل نداده و محل مزار آنها را اعلام نکرده است.
#لقمان_مرادی #زانیار_مرادی #رامین_حسین_پناهی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔23❤1🕊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز گذشته هفتمین سالگرد اعدام زانیار و لقمان مرادی و رامین حسینپناهی بود.
نامهای از #زانیار_مرادی به خواهرش که درآن از #نه_به_اعدام و #اعدام_نکنید گفت و اینکه اگر دیداری بینشان نبود به انتقام نیندیشد:
«۹ سال گذشت ۹سال که شب و روزش را با حکم غیر انسانی اعدام سپری کردم. در این مدت طولانی همیشه چند متر طناب و چند تکه چوب را در تمام لحظات در کنارم احساس کردم و خیلی شبها حتی به دار آویزان شدن خود را دیدهام.
۹ سال است که شب و روزش به چوبه دار و طنابی که قرار است آنرا به دور گردنم بیاندازند می اندیشم اما به جایی نرسیدم جز اینکه خود را با این اندیشیدن خسته کردم. هر بار با اعدام کردن جوانان در این سرزمین احساس میکردم که نوبت من هم فرا رسیده است.
تا اینکه تصمیم گرفتم در ذهنم تصویر دیگری از طناب را بسازم که اگر روزی برای حلق آویز شدن به آن نزدیک شدم هراسی نداشته باشم.
تصویر چوبه داری که در ذهنم به سهتار تبدیل شد و طنابش را سیم های آن تجسم کردم. اینگونه شد که تصمیم گرفتم خود سهتار را درست کنم تا هر بار که به اعدام فکر میکنم به جای دلهره و نگرانی از آن با نواختن سهتار و نواهایش احساس آرامش کنم.
اینگونه هراس لرزش طناب دار را با دوران انگشت هایم بر سیم های سهتار فراموش کردم. اکنون که دوسال است خواب این لرزش غیرانسانی را به طنین سهتار تبدیل کرده ام و با آن غم دوری ۹ ساله از پدرم و مادر و بزرگ شدن “دیده” ام که حسرت آن به دلم ماند و تنها آرزویم نواختن نغمه زندگی برای دیدار دوباره ی “دیده” ام است سالهای زندان را به ۹ سال رساندم.
“دیده”ام نازنینترین زندگیم، شاید یادت نباشد ولی میتوانی از پدر و مادرم بپرسی غوغای رقص و پایکوبی بعد از به دنیا آمدنت را و جنجالی که بر سر انتخاب نام تو برپا شده بود و من نامت را “دیده” گذاشتم که روزی دیده گانم باشی و اینگونه این روز ها در فراغ دیدار تو همگان میدانند که بهار زندگانیم را جز تو کسی نیست و امید فردای آزادیام نواختن نوایی است پر از آلام و دردهای دوری تو.
خواهر عزیزم “دیده” جانم سالهاست که دیده گانم جز دیوار هایی بلند و سیم های خاردار زندان چیزی به خود ندیده و آیندهای مبهم که در انتظارمان نشسته است. میخواهم از این فاصلههای دور در پی بزرگ شدنت چند کلامی با تو سخن بگویم کلمات و جملاتی که هضم کردنش بی شک برایت سخت خواهد بود، اگر درد ها و ناگفته هایم به همین کاغذ پاره ها ختم شود.
“دیده”ام یگانه معنای زیستن و دوست داشتن این روز ها که ۱۶ ساله گشتهای و فضای زندگی بی شک برایت معنایی فراتر از شادیها و خندههای کودکانه است، با تو از این زندگانی که در انتظارت است میخواهم سخن بگویم ولی سخنانم نه از دردها و رنجهای چند سالهی زندان، شکنجه و تبعید است و نه سخن از سوزش شلاقهای نشسته بر تنم و نه هیچ سخنی دیگر از خودم، با تو میخواهم از فراموشی این دردها و رنجها در قدم گذاشتن بر زندگانیت سخن بگویم، نه زندگانیای نه برای زنده مانی بلکه برای عشق ورزیدن به انسان و انسانیت.
دیدهام، همه هستیم، از تو خواهشی دارم که اگر دیداری بینمان نبود بذر انتقام و کینه بخاطر متحمل شدن این شکنجهها و زندانها و حکم ناعادلانه و غیر انسانی را در دل خود نکاری که انتقام ما لبخند کودکانمان خواهد بود، به دنیایی بهتر از امروز بیاندیش که در آن ارزش انسان نه رنگ پوستش است نه مذهب و نه جنسیتش است.
اگر چه این روزها این هنر بند پروران گریزان از هنر سه تارم را شکستند، ولی نغمهها و مارش این دوسال همدلی سه تارم را هرگز نتوانند از من بگیرند که گر هزاران بار و هزاران بار دگر با پوتین هایشان بر آن فرود آیند باز هزاران و هزاران بار دگر اگر نتوانم با دستانم آن را بسازم در قلبم آن را برای تو خواهم سرود.
دیده ام، رویای آزادی ام، شاید از خود بپرسی مگر میشود عزیزت را به دار بیاویزند و فراموش کنی؟!
آری نازنین ام حق با توست و نمیشود فراموش کرد ولی اگر قرار باشد امید زندگیات را با انتقام سپری کنی بی شک آن دنیای زیبایی که لایق توست در این حس گم میشود، حسی که شبها و روزها در سلول های انفرادی و زیر شکنجه به آن اندیشیدم و باور من شده است که با کینههایمان نباید بدلی از این مغزهای مسمومی که مردمانمان را به زنجیر کشیدهاند، شویم.
امیدم آن است که فراسوی هر رنگ و مذهب و جنسیتی خود را بیابی و جایگاه انسانیت را با عشق به کودکان سرزمینمان تقسیم کنی که این روز ها در خون و آتش میغلتد و بهارش را تو و هم نسل های تو باید شکوفا کنند و بهاری که در آن رهایی زن رهایی انسان است و جواب هم صدایی ها دیگر پلیس ضد شورش نیست.
زانیار مرادی
زندان رجایی شهر کرج – ۲۹ آذرماه ۹۶»
ویدیو و متن از اینستاگرام سعید شیرزاد
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نامهای از #زانیار_مرادی به خواهرش که درآن از #نه_به_اعدام و #اعدام_نکنید گفت و اینکه اگر دیداری بینشان نبود به انتقام نیندیشد:
«۹ سال گذشت ۹سال که شب و روزش را با حکم غیر انسانی اعدام سپری کردم. در این مدت طولانی همیشه چند متر طناب و چند تکه چوب را در تمام لحظات در کنارم احساس کردم و خیلی شبها حتی به دار آویزان شدن خود را دیدهام.
۹ سال است که شب و روزش به چوبه دار و طنابی که قرار است آنرا به دور گردنم بیاندازند می اندیشم اما به جایی نرسیدم جز اینکه خود را با این اندیشیدن خسته کردم. هر بار با اعدام کردن جوانان در این سرزمین احساس میکردم که نوبت من هم فرا رسیده است.
تا اینکه تصمیم گرفتم در ذهنم تصویر دیگری از طناب را بسازم که اگر روزی برای حلق آویز شدن به آن نزدیک شدم هراسی نداشته باشم.
تصویر چوبه داری که در ذهنم به سهتار تبدیل شد و طنابش را سیم های آن تجسم کردم. اینگونه شد که تصمیم گرفتم خود سهتار را درست کنم تا هر بار که به اعدام فکر میکنم به جای دلهره و نگرانی از آن با نواختن سهتار و نواهایش احساس آرامش کنم.
اینگونه هراس لرزش طناب دار را با دوران انگشت هایم بر سیم های سهتار فراموش کردم. اکنون که دوسال است خواب این لرزش غیرانسانی را به طنین سهتار تبدیل کرده ام و با آن غم دوری ۹ ساله از پدرم و مادر و بزرگ شدن “دیده” ام که حسرت آن به دلم ماند و تنها آرزویم نواختن نغمه زندگی برای دیدار دوباره ی “دیده” ام است سالهای زندان را به ۹ سال رساندم.
“دیده”ام نازنینترین زندگیم، شاید یادت نباشد ولی میتوانی از پدر و مادرم بپرسی غوغای رقص و پایکوبی بعد از به دنیا آمدنت را و جنجالی که بر سر انتخاب نام تو برپا شده بود و من نامت را “دیده” گذاشتم که روزی دیده گانم باشی و اینگونه این روز ها در فراغ دیدار تو همگان میدانند که بهار زندگانیم را جز تو کسی نیست و امید فردای آزادیام نواختن نوایی است پر از آلام و دردهای دوری تو.
خواهر عزیزم “دیده” جانم سالهاست که دیده گانم جز دیوار هایی بلند و سیم های خاردار زندان چیزی به خود ندیده و آیندهای مبهم که در انتظارمان نشسته است. میخواهم از این فاصلههای دور در پی بزرگ شدنت چند کلامی با تو سخن بگویم کلمات و جملاتی که هضم کردنش بی شک برایت سخت خواهد بود، اگر درد ها و ناگفته هایم به همین کاغذ پاره ها ختم شود.
“دیده”ام یگانه معنای زیستن و دوست داشتن این روز ها که ۱۶ ساله گشتهای و فضای زندگی بی شک برایت معنایی فراتر از شادیها و خندههای کودکانه است، با تو از این زندگانی که در انتظارت است میخواهم سخن بگویم ولی سخنانم نه از دردها و رنجهای چند سالهی زندان، شکنجه و تبعید است و نه سخن از سوزش شلاقهای نشسته بر تنم و نه هیچ سخنی دیگر از خودم، با تو میخواهم از فراموشی این دردها و رنجها در قدم گذاشتن بر زندگانیت سخن بگویم، نه زندگانیای نه برای زنده مانی بلکه برای عشق ورزیدن به انسان و انسانیت.
دیدهام، همه هستیم، از تو خواهشی دارم که اگر دیداری بینمان نبود بذر انتقام و کینه بخاطر متحمل شدن این شکنجهها و زندانها و حکم ناعادلانه و غیر انسانی را در دل خود نکاری که انتقام ما لبخند کودکانمان خواهد بود، به دنیایی بهتر از امروز بیاندیش که در آن ارزش انسان نه رنگ پوستش است نه مذهب و نه جنسیتش است.
اگر چه این روزها این هنر بند پروران گریزان از هنر سه تارم را شکستند، ولی نغمهها و مارش این دوسال همدلی سه تارم را هرگز نتوانند از من بگیرند که گر هزاران بار و هزاران بار دگر با پوتین هایشان بر آن فرود آیند باز هزاران و هزاران بار دگر اگر نتوانم با دستانم آن را بسازم در قلبم آن را برای تو خواهم سرود.
دیده ام، رویای آزادی ام، شاید از خود بپرسی مگر میشود عزیزت را به دار بیاویزند و فراموش کنی؟!
آری نازنین ام حق با توست و نمیشود فراموش کرد ولی اگر قرار باشد امید زندگیات را با انتقام سپری کنی بی شک آن دنیای زیبایی که لایق توست در این حس گم میشود، حسی که شبها و روزها در سلول های انفرادی و زیر شکنجه به آن اندیشیدم و باور من شده است که با کینههایمان نباید بدلی از این مغزهای مسمومی که مردمانمان را به زنجیر کشیدهاند، شویم.
امیدم آن است که فراسوی هر رنگ و مذهب و جنسیتی خود را بیابی و جایگاه انسانیت را با عشق به کودکان سرزمینمان تقسیم کنی که این روز ها در خون و آتش میغلتد و بهارش را تو و هم نسل های تو باید شکوفا کنند و بهاری که در آن رهایی زن رهایی انسان است و جواب هم صدایی ها دیگر پلیس ضد شورش نیست.
زانیار مرادی
زندان رجایی شهر کرج – ۲۹ آذرماه ۹۶»
ویدیو و متن از اینستاگرام سعید شیرزاد
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊20❤6👍3💔2