مادر بهکیش؛ مادری که 5 فرزند و یک دامادش توسط جمهوری اسلامی #کشته شدند، درگذشت.
منصوره #بهکیش؛ که خود چند سال پیش به دلیل حضور بر مزار عزیزان بازداشت و #زندانی شد، ضمن اعلام خبر درگذشت مادرش از تشییع جنازه وی در صبح دوشنبه 14 دی ماه در بهشت زهرا خبر داد.
قسمتی از مصاحبه با مادر به کیش:
"......همسرم، سه سال آخر عمرش دیوانه شده بود . او بچه ها، بخصوص زهرا و محمود را خیلی دوست داشت . دم خونه قالیچه می انداخت و می نشست و می گفت : "مواظبم نیان ما رو ببرن سر چهار راه داربزنن" ». می گفتم : « مگه ما چیکار کردیم که ما رو بکشن؟ » می گفت» : "هیچی، مگه بچه های ما چیکار کرده بودند ".
چی بگم، بی رحم ها، محمد رو اسفند سال شصت ، سیامک رو مهر ماه ۶٠، زهرا رو شهریور ۶۲ ، محسن رو اردیبهشت ۶٤ و محمود و علی رو شهریور ۶٧ کشتن . من بیشتر عمرم رو جلوی در زندان ها، برای گرفتن #ملاقات و در #گورستان ها گذروندم ..."
#جنازه و #وصیت نامه فرزندانش را به او تحویل ندادند و او و خانواده اش بعد از جستجوی فراوان فهمیدند آنها در خاوران دفن شده اند.
در اینجا بیشتر بخوانید:
http://goo.gl/pwgzEH
محمد نوریزاد چند سال پیش به دیدار این مادر رفته بود و فیلمی از #ضجه های او را در سایت خود گذاشته و اینطور نوشته بود: "ما شش فرزند او را کشته ایم و یک دخترش را به زندان انداخته ایم. شش فرزند. شش فرزند. شش فرزند. آری: شش فرزند. من کاری به این ندارم که فرزندان این پیرزن چه جرمی مرتکب شده اند و با چه احکامی و چگونه از پا درآمده اند. که اگر می دانستم نیز تفاوت چندانی با ندانستنم نداشت. در این سالها من تا حدودی به ذات پستوهای وزارت اطلاعات و دخمه های سپاه پی برده ام. تنها خواستم این را بگویم که #مغولان نیز اینگونه تیغ در میان مردم نمی نهادند. و حتماً برای دلِ زخمینِ پیرانِ بازمانده، تمهید مختصری می اندیشیدند.
وای بر ما، که #ستمدیدگان از ما رو گردانده اند و برای انتشار ضجه های خود دست به دامان تشکیلاتی مثل سازمان ملل شده اند."
http://www.nurizad.info/blog/21353
#دهه_شصت#اعدام#کشتار#سرکوب#خاوران#آزادی#زندان#مادران#مادر#مادران_عزادار
منصوره #بهکیش؛ که خود چند سال پیش به دلیل حضور بر مزار عزیزان بازداشت و #زندانی شد، ضمن اعلام خبر درگذشت مادرش از تشییع جنازه وی در صبح دوشنبه 14 دی ماه در بهشت زهرا خبر داد.
قسمتی از مصاحبه با مادر به کیش:
"......همسرم، سه سال آخر عمرش دیوانه شده بود . او بچه ها، بخصوص زهرا و محمود را خیلی دوست داشت . دم خونه قالیچه می انداخت و می نشست و می گفت : "مواظبم نیان ما رو ببرن سر چهار راه داربزنن" ». می گفتم : « مگه ما چیکار کردیم که ما رو بکشن؟ » می گفت» : "هیچی، مگه بچه های ما چیکار کرده بودند ".
چی بگم، بی رحم ها، محمد رو اسفند سال شصت ، سیامک رو مهر ماه ۶٠، زهرا رو شهریور ۶۲ ، محسن رو اردیبهشت ۶٤ و محمود و علی رو شهریور ۶٧ کشتن . من بیشتر عمرم رو جلوی در زندان ها، برای گرفتن #ملاقات و در #گورستان ها گذروندم ..."
#جنازه و #وصیت نامه فرزندانش را به او تحویل ندادند و او و خانواده اش بعد از جستجوی فراوان فهمیدند آنها در خاوران دفن شده اند.
در اینجا بیشتر بخوانید:
http://goo.gl/pwgzEH
محمد نوریزاد چند سال پیش به دیدار این مادر رفته بود و فیلمی از #ضجه های او را در سایت خود گذاشته و اینطور نوشته بود: "ما شش فرزند او را کشته ایم و یک دخترش را به زندان انداخته ایم. شش فرزند. شش فرزند. شش فرزند. آری: شش فرزند. من کاری به این ندارم که فرزندان این پیرزن چه جرمی مرتکب شده اند و با چه احکامی و چگونه از پا درآمده اند. که اگر می دانستم نیز تفاوت چندانی با ندانستنم نداشت. در این سالها من تا حدودی به ذات پستوهای وزارت اطلاعات و دخمه های سپاه پی برده ام. تنها خواستم این را بگویم که #مغولان نیز اینگونه تیغ در میان مردم نمی نهادند. و حتماً برای دلِ زخمینِ پیرانِ بازمانده، تمهید مختصری می اندیشیدند.
وای بر ما، که #ستمدیدگان از ما رو گردانده اند و برای انتشار ضجه های خود دست به دامان تشکیلاتی مثل سازمان ملل شده اند."
http://www.nurizad.info/blog/21353
#دهه_شصت#اعدام#کشتار#سرکوب#خاوران#آزادی#زندان#مادران#مادر#مادران_عزادار
www.nurizad.info
آهای مادر مادر مادر! | وب سایت رسمی محمد نوری زاد
در این فیلم آه سوزان یک مادر جاری است. این فیلم را ببینید تا با همین آه سوزان آتش بگیرید. ما شش فرزند او را کشته ایم و یک دخترش را به زندان انداخته
«مادر بهکیش چند سال پیش در جمع مادران عزادار گفته بود: «صبر و استقامت داشته باشید، بالاخره نتیجه میده. جسد هیچ کدوم از بچههام رو به من ندادند. داغ فرزند خیلی سخته. اونهم نه یکی نه دو تا پنج تا، با دامادم میشه شش تا. آنهم چه بچههایی، یکی از یکی نازنینتر. من به اسم همشون قسم میخورم و امید دارم که روزی دادم را بستانم. محمود و علی رو که کشتن، بعداز سه ماه فقط ساک اونها رو دادند و حتی وصیتنامههایشان را هم ندادند و گفتند: «پاره کردهایم». هر چه فریاد میزدم، التماس میکردم، بگید کجا خاکشان کردهاید؟ نگفتند. مدتهای طولانی در راه اوین و بهشت زهرا سرگردان بودم. به بهشت زهرا میرفتم میگفتند: برید از اوین بپرسید ما نمیدانیم. به اوین میرفتم میگفتند: برید از بهشت زهرا بپرسید ما نمیدانیم. آخر، یکی از مامورهای بهشت زهرا دلش به حال ما سوخت و آدرس #خاوران رو داد که با همسرم به خاوران رفتیم ودیدیم چه فاجعهای اتفاق افتاده.فقط برای همه مادرها آرزوی صبر دارم و امیدوارم خون بچههای ما پایمال نشه.»
#مادر #بهکیش عزیز همه این سالها به این امید زنده بود که روزی در دادگاه بنشیند و #عاملان و #آمران #اعدام فرزندانش جلوی او بایستند و پاسخ دهند. امید داشت دادش را بستاند و استقامتش نتیجه دهد اما مثل بسیاری دیگر بدون اینکه شاهد اجرای #عدالت و روشن شدن حقیقت باشد، چشم از جهان فرو بست. این چشمانتظاری مادربهکیشها، وظیفهای که تک تک ما برای #دادخواهی #کشتهشدگان این سالها داریم، سنگینتر میکند.»
برگرفته از فیسبوک مریم حسینخواه
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#مادر #بهکیش عزیز همه این سالها به این امید زنده بود که روزی در دادگاه بنشیند و #عاملان و #آمران #اعدام فرزندانش جلوی او بایستند و پاسخ دهند. امید داشت دادش را بستاند و استقامتش نتیجه دهد اما مثل بسیاری دیگر بدون اینکه شاهد اجرای #عدالت و روشن شدن حقیقت باشد، چشم از جهان فرو بست. این چشمانتظاری مادربهکیشها، وظیفهای که تک تک ما برای #دادخواهی #کشتهشدگان این سالها داریم، سنگینتر میکند.»
برگرفته از فیسبوک مریم حسینخواه
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech