آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
مروری بر کودک آزاری جنسی در مدارس ایران

در چندسال اخیر، چندین مورد کودک آزاری جنسی در مدارس ایران رخ داده است. آموزشکده توانا در این گزارش سعی کرده است بر چندین مورد از این کودک آزاری ها که رسانه ای شده اند، مروری داشته باشد.

این گزارش را از دست ندهید!

آزار جنسی دختر ۹ ساله ای به نام ندا در روستای «قره محمد» از توابع خدابنده در استان زنجان، آزار جنسی شش کودک ۸ تا ۱۱ ساله توسط ناظم مدرسه در مدرسه ای در تهران، کودک آزاری معلم ورزش مدرسه ای در جنوب تهران که ۱۴ کودک را دربرمی گرفت تا مورد اخیر که در در دبیرستانی در غرب تهران رخ داد و ناظم مدرسه که «سیدمحمدحسین حائری زاده» نام داشت به گفته رسانه ها ۱۶ کودک را مورد آزار قرار می داد و به گفته یکی از خانواده ها به این دانش آموزان مشروب و سیگار می داد و برای آن ها فیلم مستهجن پخس می کرد و حتی آن ها را وادار می کرد با یکدیگر رفتارهای خلاف اخلاق داشته باشند.

این گزارش را به صورت مفصل در اینجا بخوانید:
https://bit.ly/2sytjhF
#تجاوز_به_دانش‌آموزان

لینک مطلب در سایت آموزشکده توانا:
https://bit.ly/2siGHa8

@Tavaana_TavaanaTech
- تعرض جنسی، سن و جنسیت نمی‌شناسد

«حدودا ده ساله بودم که تعطیلات عید به خونه ی مادربزگم رفته بودیم. عصر ها برای اینکه من تنها نباشم به دختر هجده ساله یکی از اقوام درجه دوم - که البته باهاشون زیاد رفت و آمد داشتند - گفته بودن که بیاد و با من بازی کنه تا عصر که اونا میرن بیرون من تنها نباشم و اون هم قبول کرده بود. توی حیاط یه انباری بود که هیچ چراغی هم نداشت. قایم باشک که بازی می کردیم من توی انباری قایم شده بودم وقتی پیدام کرد منو سفت نگه داشت. بدنم رو فشار می داد و و دستشو برد زیر لباسم ...من گنگ شده بودم.

اصلا نمی‌دونستم داره چه اتفاقی میفته و وقتی که زبونشو تو حلقم فروبرد هرچی دست و پا می زدم هیچ فایده ای نداشت. می دونستم یه چیزی اشتباهه ولی نمی دونستم چی.. کارش که تموم شد گفت جزو بازی بوده و منم هیچی نگفتم..تا چند روز نمی تونستم حرف بزنم اصلا نمی دونستم چی بگم. این انباری تاریک و دردای اون روز تا سال ها کابوس من بود بزرگتر که شدم و فهمیدم چه اتفاقی افتاده از اونجا که با خانواده مون دوست و اقوام بودن و رفت و آمد داشتن چیزی نگفتم. اتفاقا دختری بود که همه دوستش داشتن... این خاطره همیشه یادم بود.

و با این که سعی کرده بودم فراموشش کنم گاهی آزارم میده . تعرض جنسیت و سن نمیشناسه. دو سال پیش که دوباره به شهر مادربزگم اینا رفته بودیم عروسیش بود من رفتم تبریک گفتم. اونم تشکر کرد. قبلش هم همین بود بارها دیدمش و خودم رو بیخیال نشون دادم ولی هر وقت می بینمش تا چند هفته پریشونم. گیر کردم توی یه خاطره تلخ. از اینکه هیچ وقت به هیچ کس چیزی نگفتم بیشتر اذیت میشم . حرف هام رو اینجا زدم . اتفاقاتی که این روز ها خبرساز شدن اتفاقاتی هست که در طول این سال ها به مراتب تکرار شدن.

خوشحالم که دنیای مجازی انسان رو قوی تر کرده و به اون صدایی داده که دنیا رو از اونچه که باید بهش توجه بشه آگاه کنه. با تشکر از صفحه خوبتون».

- این متن را یکی از همراهان خانم ما فرستاده است. پس از اتفاق فاجعه بار تجاوز ناظم مدرسه‌ای در در تهران به چند دانش آموز، چندتن از همراهان برای ما از اتفاقات تلخ مربوط به خودشان نوشتند که به مرور منتشر می‌کنیم.
bit.ly/2xrHD0Z

این گزارش را درباره اتفاقات سال های اخیر در مدارس از دست ندهید:
https://bit.ly/2sytjhF
#تجاوز_به_دانش‌آموزان

@Tavaana_TavaanaTech
۳۵ سال زیستن با یک کابوس


«۱. هر خبر آزار جنسی کابوس نیم‌خفته‌ام را بیدار می‌کند. کابوس دو بار آزار جنسی. اولی سی‌وپنج سال و دومی سی‌وچهار سال پیش. هر دو آزار عورت‌نمایی و انزال بود. به زحمت خودم را از آن موقعیت تاریک و پروحشت خلاص کردم و در این سی‌وچند سال با دقت تلاش کردم پنهان بماند. هر خبر آزار جنسی کابوس تازه‌ای است؛ آلت‌های افراشته که در کف دستی بزرگ با سرعت حرکت می‌کند. و صدای نفس‌زدن‌های پس از انزال. می‌خواهم فرار کنم اما دست دیگر مانعم می‌شود تا سستی سراغش می‌آید. به هوای آزاد که می‌رسم، چشمانم را پاک می‌کنم، به خودم نگاه می‌کنم و تلاش می‌کنم فراموشش کنم و تنها موفق می‌شوم پنهانش کنم.

۲. همان روزها که مدرسه راهنمایی شهید توپچی می‌رفتم. در نماز اجباری ناظم یا مربی پرورشی، درست یادم نیست، پشت آخرین نمازگزاران به اجبار می‌ایستاد تا موقع رکوع و سجود به کون بچه‌های دوازده سیزده ساله نگاه کند. پدرم از بازار شام مجاور حرم زینب برایم شلوار جین سوغات آورده بود. من هم سرخوشانه پوشیدم و مدرسه رفتم. همان ناظم یا مربی پرورشی صدایم کرد و گفت این شلوار را نپوش. شلوار جین در زمره ممنوعات بی‌شمار زندگی‌مان نبود. پرسیدم چرا؟ به عکس خرگوش کنار جیب عقب اشاره کرد و از مارک پلی‌بوی آن گفت. من در عالم بچگی‌ام پلی‌بوی را ترجمه کرده بودم توپ‌بازی. بچه‌ها از آن مرد سی‌وچند ساله فراری بودند، همین اشاره نگرانم کرد و کابوس آزار جنسی که آن موقع هنوز زخمی تازه بود، سر باز کرد.

۳. می‌گفتند دو پسربچه گیر همان ناظم یا نمی‌دانم هر چه افتاده بودند. بچه‌ها می‌دانستند اما پدرمادرها مثل همیشه بی‌خبر. بر سر آن دو قربانی چه آمد؟ قربانی‌تر شدند. در بین بچه‌های دوازده تا چهارده‌ساله راهنمایی همیشه سه چهار نفری بود که چندین بار رد شده بودند و هفده هجده سالی داشتند. شدند قربانی دایمی آنها. زنگ‌های تفریح کابوس آن دو بچه بود. مدام انگشت‌شان می‌کردند و آن دو مچاله‌تر و مچاله‌تر می‌شدند. الان مردانی چهل و چند ساله‌اند. چه می‌کنند، نمی‌دانم. اما یک چیز را می‌دانم، کابوسی سی‌وپنج ساله رهایشان نکرده است.

۴. تازه دانشگاه قبول شده بودم و لبریز عطش خواندن در دنیای جدیدی که کشف کرده بودم. با تاریخ شناسنامه‌ای هجده سال و دو ماه داشتم اما در واقع یک ماهی تا هجده سالگی‌ام مانده بود. در مغازه‌ای که کتاب‌های دست‌دوم و چاپ قدیم می‌فروخت، پرسه می‌زدم. مردی نزدیک به پنجاه سال هم آنجا بود. به جایی که من بودم، نردیک شد. جلوی من بود، دستش را عقب آورد و با آلتم بازی کرد. خودم را عقب کشیدم و دلخوشانه گفتم سهوی بود. دوباره دستش را حس کردم. این بار بیرون زدم. کودک نبودم اما تمام قدرتم در فرار از این موقعیت خلاصه می‌شد. احساس بی‌قدرتی می‌کردم و هر واکنشی از توانم خارج بود.

۵. من زیاد پرواز می‌کنم و هفته‌ای نیست که حس نکنم به من تجاوز می‌شود. وقتی از گیت عبور می‌کنی، با دست بین پاهایت را وارسی می‌کنند، درست مثل همان مرد پنجاه ساله کتاب‌فروشی و من همچنان احساس بی‌قدرتی می‌کنم. هیچ وقت جرات نکرده‌ام وقتی به من دست می‌زنند، به چشمان آن مامور نگاه کنم و به سقف خیره شدم. به سقف خیره ماندم تا کارش تمام شود. در فرودگاه اهواز در گیت اول نیروی انتظامی بیش از همه حس تجاوز دارم. حتا یکی دو بار بیضه‌هایم را در دستش گرفته است، طوری که چند دقیقه‌ای درد می‌کرد. اما مرد چهل و شش ساله‌ امروز هم به سقف خیره شده است تا جوانی بیست و یکی دو ساله به بهانه بازرسی او را بیازارد.

۶. سی‌وپنج سال با این کابوس‌ها زیسته‌ام، و فقط قصه‌اش را با خودم بارها و بارها روایت کرده‌ام. هیچ وقت جرات نکردم با کسی بگویم، با هیچ‌کس جز خودم. تا سال‌ها فکر می‌کردم باید پنهانش کنم و گرنه سرنوشتم می‌شود مثل همان دو بچه‌ای که دلشان می‌خواست زنگ‌تفریحی نباشد. بعدها هم که فهمیدم کابوس‌های زیادی هست که با وسواسی شدید پنهان می‌شوند، باز هم از گفتنش ترسیدم. ترس از قضاوت شدن. ترس از این که وقتی احمقی در وزارت آموزش‌وپرورش برای رفع مسئولیتش در آزار جنسی معلمی می‌گوید کشش دوطرفه بوده است، عده‌ای زیادی برای انتقاد از وی می‌گویند حتمن وقتی بچه بوده کشش دوطرفه داشته و فکر می‌کنند الان حسابی با اراجیف وی مبارزه کرده‌اند.

۷. هنوز هم می‌ترسم. شجاعت گفتن را با خواندن تجربه آزار جنسی دوستی پیدا کردم، حوالی همان سی‌وچند سال پیش. در روایتش هنوز ترس و تردید موج می‌زد. وقتی می‌خواندم انگار روایت خودم بود. خواندنش به من قدرت داد.

ادامه‌ی مطلب در لینک زیر:
bit.ly/2kBMROe

این گزارش را درباره کودک آزاری جنسی در سال های اخیر در مدارس ایران از دست ندهید:
bit.ly/2sytjhF

#تجاوز_به_دانش‌آموزان

@Tavaana_TavaanaTech
- پنج ساله بودم که برادرم به من تعرض کرد
.
«سلام. من پنج ساله بودم که برادر بزرگم من رو می‌برد اتاقش و لختم می‌کرد و یه چیز بزرگی از بدنش که بعدها فهمیدم چیه می‌مالوند بهم.

همیشه اون تصویر تو ذهنمه. الان ازدواج کرده دوتا بچه داره و بدون اینکه به کسی چیزی بگم دوازده ساله که باهاش حرف نمی‌یزنم نه با خودش نه با بچه ها و زنش.

نفرینش کردم و الان معتاد صفر شده. زنش همه چی رو بنام خودش کرده و هر وقت دعوا می‌کنن برادرم رو عین یه برده میندازه بیرون. می‌دونم که داره تقاص کاری که با من کرده رو میده.

همیشه از بچگی بشدت کتکم می‌زد و تهدید می‌کرد که تو دختر بدی هستی و خرابی. اذیت کنی به مامان می گم لخت اومدی پیشم و من چون خانواده مذهبی و متعصبی داشتم می‌ترسیدم. فکر می‌کردم تقصیر منه.

اما الان که خواهرزاده‌هام بچه هستن و با اینکه خواهرم اصرار داشت چیزی از مسائل جنسی ندونن، من بهشون یواشکی همه تذکرات جنسی رو دادم».
.
- این متن را یکی از همراهان ما فرستاده است. پس از اتفاق فاجعه بار تجاوز ناظم مدرسه ای در در تهران به چند دانش آموز، چندتن از همراهان برای ما از اتفاقات تلخ مربوط به خودشان نوشتند که به مرور منتشر می‌کنیم.
https://bit.ly/2JnZjiL

-تعداد مطالب ارسالی بسیار زیاد است.
جان و روان رنجور و زخم خورده‌ی جامعه مان نیاز به ترمیم دارد.

این گزارش را درباره کودک آزاری جنسی در سال های اخیر در مدارس ایران از دست ندهید:
https://bit.ly/2sytjhF

#تجاوز_به_دانش‌آموزان

آزار جنسی کودکان در ایران
http://bit.ly/1z9LZEC
تجربه خشونت جنسی در کودکی و تاثیرش بر کودک
http://bit.ly/2eLvkQq
حقوق کودک و نوجوان: از تولد تا هجده سالگی
حسین رئیسی
http://bit.ly/1fGyUup

@Tavaana_TavaanaTech
- شوهرخواهرم سال‌ها به من تعرض می‌کرد
bit.ly/2J1mksx

«سلام... پنج ساله بودم که خواهر بزرگم ازدواج کرد.شوهرخواهرم همیشه خونه ما بود. وقتی مادرم و خواهرم یا بقیه اعضای خانواده نبودند، من رو دراز میکرد و از پشت خودش رو به من می‌مالوند. اونقد نفس نفس می زد که حالم بد می‌شد من هم مرتب خواهش می‌کردم که ولم کن ولی دست از سرم برنمی‌داشت. خجالت می‌کشیدم به مادرم بگم چون اون خیلی خشن و تند برخورد می‌کرد.

سال ها طول کشید و همیشه این اتفاق می‌افتاد. وقتی کارش تمام می‌شد انقدر گریه میکردم که میگفت دست خودم نیست و از من طلب بخشش میکرد بیچاره خواهرم خیلی مظلوم و خانم بود هربار که می‌خواستم بهش بگم دلم بحالش می‌سوخت که چقدر ناراحت میشه.

چون بزرگتر شده بودم سعی میکردم تنها نمونم تو خونه. اما گاهی مادرم اصرار من رو نادیده میگرفت و من تنها می‌موندم و اون بی‌صفت هم بلافاصله به منزل ما می اومد و کارش رو انجام می داد یکبار تا فهمیدم اون پشت در هست در رو باز نکردم ولی خونه ما ویلایی بود از رو دیوار اومد تو و بازهم کار کثیفش رو انجام داد خیلی مقاومت می‌کردم ولی نمی‌تونستم. زورم بهش نمیرسید شلوارم رو درمیاورد و بدن کثیفش رو به بدنم میمالید.

انقدر وقیح و گستاخ بود که یک شب به اصرار خواهرم شب خونه اونها موندم و باخواهرم تو اتاق خوابیدیم. ولی اون نصف شب از پشت من اروم اومد و کارش رو کرد. هر لحظه ممکن بود خواهرم بیدار بشه ولی اون شیطان صفت براش مهم نبود.

۱۷ سالم بود. این بار تهدیدش کردم گفتم به خواهرم میگم به پدر و برادرم میگم کلی گریه کرد و ازم خواهش کرد نگم و اون هم دیگه تکرار نمیکنه. ولی قسم خورده بودم اگر یکبار دیگه بیاد سمت من چشم رو نابودی زندگی خواهرم ببندم. بعد از تهدیدی که کردم دست از سر من برداشت چون بزرگ شده بودم بجای اون من شرم میکردم. خیلی ناراحتم که چرا نتونستم به کسی بگم.

الان ۳۶ سالمه. هنوز اون روزهای وحشتناک از ذهنم پاک نشده. هر وقت این آدم رو میبینم ازش بیشتر متنفر میشم. الان معتاد شده و ورشکست شده. کلی زندگی اذیتش کرد و البته خواهر معصومم هم تو زندگیش سوخت.

من الان مشاور دبیرستان هستم. همیشه به والدین میگم رابطشون رو با بچه‌ها نزدیک کنن که بچه‌ها ترس از بازگو کردن این مشکلات وحشتناک و حل نشدنی نداشته باشن. خواهش میکنم در مقابل بچه‌هاتون جبهه نگیرید و حتی اونها رو با عمو و برادر و دایی و... تنها نگذارید... من به عنوان مشاور حتی دانش‌آموزانی داشتم که پدر تنی و واقعی بهشون تعرض کردن...مادرها لطفا بچه‌هایی که به خواست شما پا به این دنیای کثیف گذاشتن رو دریابید».
.
- این متن را یکی از همراهان ما فرستاده است. پس از اتفاق فاجعه بار تجاوز ناظم مدرسه ای در در تهران به چند دانش آموز، چندتن از همراهان برای ما از اتفاقات تلخ مربوط به خودشان نوشتند که به مرور منتشر می‌کنیم.

این گزارش را درباره کودک آزاری جنسی در سال های اخیر در مدارس ایران از دست ندهید:
https://bit.ly/2sytjhF

#تجاوز_به_دانش‌آموزان #کودک_أزاری_جنسی

@Tavaana_TavaanaTech
- با ترس از رابطه جنسی بزرگ شدم
bit.ly/2sz6w54

«پنج شش ساله بودم. ظریف و لاغر. بخاطر بلوند و سفید بودنم شدیدا مورد توجه بودم
عموی ناجوانمردم با ما زندگی می‌کرد. در آپارتمان کوچک ما.

بارها و بارها مادرم من ‌و برادر کوچکم را به او‌ می سپرد. و خانه را به قصد خرید یا دکتر ترک می‌کرد.

بارها و بارها مردک با ما قایم موشک بازی می‌کرد. بارها و بارها به بهانه قایم کردن من پشت کمد، یا پشت تخت ، روی من ، روی اندام نحیف من میخوابید و من حس می‌کردم آن چیز وحشتناک را که لای پاهای من می‌رفت.

من مریض شده بودم. عصبی و تحریک پذیر. مشکل دفع داشتم. میترسیدم. فکر می کردم می‌میرم. و واقعا نمی‌فهمیدم چه بلایی سرم آمده که اینطور بدنم به هم ریخته بود.

حالا آن مرد نامرد خودش ازدواج کرده و دو دختر دارد. از مشکلات عصبی رنج می برد. هر بار فکر می کنم اگر بلایی که سر من آورد، کسی سر دخترانش بیاورد؛ اما سریعا فکرش را از ذهنم خارج می‌کنم. دلم می‌سوزد برای آنها چون بی‌گناهند.

سال‌ها از آن روزها می‌گذرد. من با ترس از رابطه جنسی بزرگ شدم. روی روابطم با جنس مخالف اثر گذاشت. روی ازدواجم. روی علایقم. روی انتخابم و حالا هم متارکه کردم و می‌دانم مشکل عمده همسرم با من سر مسایل جنسی بوده است که هیچ وقت درمان نشد که هیچوقت مطرح نشد که هیچوقت بیان نشد؛ از ترس. از نادانی. از فقدان آگاهی والدین. از نگرانی آبرو و هزار و یک چیز بی‌ارزش دیگر که زندگی من فدای آن‌ها شد».

- این متن را یکی از همراهان ما فرستاده است. پس از اتفاق فاجعه بار تجاوز ناظم مدرسه ای در در تهران به چند دانش آموز، چندتن از همراهان برای ما از اتفاقات تلخ مربوط به خودشان نوشتند که به مرور منتشر می‌کنیم.

به زودی پس از انتشار پیام‌های همراهان مطالب آموزشی مرتبط را بازنشر می‌دهیم و مطالب جدیدی هم منتشر خواهیم کرد.

این گزارش را درباره کودک آزاری جنسی در سال های اخیر در مدارس ایران از دست ندهید:
https://bit.ly/2sytjhF

#تجاوز_به_دانش‌آموزان #کودک_أزاری_جنسی

@Tavaana_TavaanaTech
سلام وقت بخير

متاسفانه مورد آزار جنسي براي منم بار ها پيش اومده. الان ١٨ سال دارم. وقتي ١٦ سالم يود به يك تيم فوتبال رفتم البته از ٧ سالگي در باشگاه هاي مختلف بازي ميكردم. يكي از مربيانم كه رئيس هيت فوتبال شده بود منو به اين باشگاه معرفي كرد. وقتي داشت ازم پيش اون مربي باشگاه تعريف ميكرد، تو چشماي اون مربي يه نگاه كثيفي بود. فرداش رفتم سر تمرين و از بازيم خيلي خوشش اومد.
چند روز بعد شهريه خواست كه پرداخت كردم. ولي بعد اون براي مسافرت هاي جاري باشگاه و ورودي مسابقات بايد مبالغي پرداخت ميكرديم. دردسر از اين جا شروع شد
وقتي بهش گفتم نميتونم مبالغ رو تمام و كمال پرداخت كنم اونم گفت عيبي نداره قشنگم تو فقط پيش من راحت باش
من فكر كردم داره محبت پدرانه برادرانه يا هرچي شما اسمشو ميذاريد برام ميكنه.
يك روز پس از تمرين روي سكو نشسته بودم كه اومد و ازم خواست برم دفتر باشگاه و منم باهاش رفتم . وقتي رفتيم يه كم باهام صحبت كرد كه هزينه هارو باهام راه مياد. بعد گفت حواست به خودت هست ؟ گفتم چطور مگه آقاي*** ؟ گفت خيلي بدن خوش فرم و ايده آلي دارم و صورتم خيلي زيباست. اين حرف هارو مخصوصا راجع به چهره م از وقتي عقلم ميرسيد ميشنيدم و تا الان هم ادامه داره كه باعث شده كمي منزوي بشم. چه در راهنمايي و چه در دبيرستان همواره بايد متلك هاي گاه و بيگاه جنسي رو در مدرسه و جامعه تحمل ميكردم.
خلاصه بهش گفتم كه نظر لطفشونه و ممنونم. بعد گفت كه ازم خوشش مياد هم از بازيم هم از خودم، كم كم داشتم نگران ميشدم بعد گفت بلند شو و منم با ترس و لرز بلند شدم، اومد سمتم و بغلم كرد و دست هاشو انداخت دور گردنم، داشتم از استرس سكته ميكردم و بهش گفتم اين كار درست نيست و اون گفت نترس كسي چيزي نميفهمه
خلاصه روزها گذشت.
و هر دفعه يك مرحله جلو ميرفت و من معصوم هم در روياي پيشرفت و موفق شدن در فوتبال دلخوش بودم. در تمرين هم رفتاراش باهام باعث شده بود بعضي بچه ها متلك هاي عادي رو تبديل به متلك هاي شرمناك كنن.
آه چه دوران بدي بود.
گذشت و اون در هزينه ها يه بار كم يه بار زياد تخفيف ميداد. منم از ناداني خودم رو در اختيارش ميذاشتم البته هيچ موقع درخواست هاشو براي لخت شدن قبول نكردم.
بعد از اين كه از مسابقات كشوري برگشتيم از تيمش رفتم. اين اتفاقات رو فكر نميكنم هیچ وقت فراموش كنم زيرا همواره آزار هاي كلامي و گاه تهديد در سطح جامعه مثل ساتور هويت و شخصيتم رو خرد و نابود ميكنه. اون با خيلي ها اون كار هارو كرده بود و الان هم مطمئنم باز هم تكرارش ميكنه.

- این متن را یکی از همراهان ما فرستاده است. پس از اتفاق فاجعه بار تجاوز ناظم مدرسه ای در در تهران به چند دانش آموز، چندتن از همراهان برای ما از اتفاقات تلخ مربوط به خودشان نوشتند که به مرور منتشر می‌کنیم.

bit.ly/2xBEkEs

این گزارش را درباره کودک آزاری جنسی در سال های اخیر در مدارس ایران از دست ندهید:
https://bit.ly/2sytjhF
مطالب مرتبط

کودک آزاری و تاثیرش بر کودکان
http://bit.ly/2dIkOvx
آزار جنسی کودکان در ایران
http://bit.ly/1z9LZEC
تجربه خشونت جنسی در کودکی و تاثیرش بر کودک
http://bit.ly/2eLvkQq
حقوق کودک و نوجوان: از تولد تا هجده سالگی
حسین رئیسی
http://bit.ly/1fGyUup

#تجاوز_به_دانش‌آموزان #کودک_آزاری_جنسی

@Tavaana_TavaanaTech
مریم رسولیان، رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران، می‌گوید:‌ «شیوع آزار جنسی کودکان ۲۰ درصد است و بیشتر در مورد دختران اتفاق می‌افتد. آزار جنسی در ۹۰ درصد مواقع توسط خانواده، بستگان، دوستان و آشنایان رخ می‌دهد و تنها ۱۰ درصد آن توسط غریبه‌ها صورت می‌گیرد. در مجموع حدود ۲۰ درصد دختران و ۸ درصد پسران مورد سوء استفاده قرار می‌گیرند.»

چند روز پیش بود که خبر آزار جنسی گروهی از دانشآموزان دبیرستانی در تهران توسط معاون آموزشی مدرسه، سروصدای زیادی به پا کرد. اما این مورد، تنها مورد آزار جنسی کودکان نبوده است.
امسال و سال گذشته، اخبار بسیاری از تجاوز به کودکان و آزار جنسی آن‌ها توسط اطرافیان و غریبه‌ها منتشر شده است. آمارها تکان‌دهنده است.

https://bit.ly/2sBqBYn

مطالب مرتبط

نگاهی به کودک آزاری جنسی در مدارس ایران
https://bit.ly/2sytjhF
کودک آزاری و تاثیرش بر کودکان
https://bit.ly/2dIkOvx
کودک آزاری در مدارس فوتبال؛ هیس پسرها فریاد نمی زنند!
https://bit.ly/2yWKOe6
آزار جنسی کودکان در ایران
https://bit.ly/1z9LZEC

@Tavaana_TavaanaTech
بهاره کریمی، دختر ۶ساله افغانستانی، هفته گذشته در حالی که مشغول بازی بوده توسط سه مرد در خمینی‌شهر ربوده شده و مورد تجاوز قرار گرفته است. پیکر نیمه‌جان این کودک، چند ساعت بعد در خرابه‌ای پیدا شده بود.

رضا جعفری، رئیس اورژانس اجتماعی ایران، این خبر را تایید کرده است. محمدرضا کریمی، عموی بهاره، گفته است که بهاره اکنون در وضعیت بهداشتی خوبی قرار دارد. او همچنین گفته است که هنوز متهمان دستگیر نشده‌اند.

داستان تکراری تجاوز به کودکان در ایران ادامه دارد. سال گذشته خبر تجاوز به چند کودک، به گوش همه رسید. آتنا، ستایش، ندا و ... نام‌هایی هستند که از خاطره جمعی ما محو نخواهند شد. حالا نوبت به بهاره رسیده است.

خبر کودک‌آزاری در دبیرستانی در تهران توسط معاون مدرسه نیز هفته پیش سروصدای بسیاری به پا کرد. افزایش این حوادث به وضوح ویرانی نهادهای آموزش و پرورش و نهادهای متکفل سلامت روحی و روانی جامعه را نشان می‌دهد.

در جامعه‌ای که گشت ارشاد شبانه‌روز به دنبال پوشاندن موی زنان و دختران است، پلیس کسانی که در ماه رمضان می‌خورند و می‌آشامند را بازداشت می‌کند و معلمی موی دختربچه‌ای را قیچی می‌کند که ناظم مدرسه تحریک نشود، چطور می‌توان انتظار داشت اراده‌ای برای سالم‌نگه‌داشتن روح و روان جامعه، وجود داشته باشد؟
https://bit.ly/2svRQDQ

مطالب مرتبط

نگاهی به کودک آزاری جنسی در مدارس ایران
https://bit.ly/2sytjhF
کودک آزاری و تاثیرش بر کودکان
https://bit.ly/2dIkOvx
کودک آزاری در مدارس فوتبال؛ هیس پسرها فریاد نمی زنند!
https://bit.ly/2yWKOe6
آزار جنسی کودکان در ایران
https://bit.ly/1z9LZEC


@Tavaana_TavaanaTech
- دو روایت از آزار جنسی از زبان دو تن از زنان جوان همراه توانا

«سلام
میخواستم منم در مورد یه تجربه تلخ تو کودکیم صحبت کنم. البته واسه من به بدی دیگران تموم نشد.
۸-۹ ساله بودم که تو همسایگیمون یه پسر ۱۸-۱۹ساله بود و‌من با دختری که مستاجر اونا بود دوست بودم.
حیاط خونشون مشترک بود. بیشتر اوقات من با دوستم تو خونشون یا خونمون بازی میکردیم اما کاملا اتفاقی مادرش واسه خرید بیرون رفت و از من که چند سال از دخترشون بزرگتر بودم خواست با اون تووی خونشون بمونم. برحسب اتفاق اون پسرم تو خونه تنها بود.
صدامون زد‌ که بریم داخل خونشون. من با اکراه با دوستم داخل رفتم. اون بعد از کمی بازی کردن با ما اول دوستم و بعد من رو روی پاهاش نشوند و شروع به بالا و پایین کردن دوستم و بعد من کرد. کاملا الت تناسلیش رو حس میکردم و‌ احساس کردم که داره به من دست درازی میکنه.
توی اون برهه زمانی من سه تا خواهر بزرگتر از خودم داشتم که تو این زمینه ها به شدت مراقب من بوذن و تموم چیزای لازم رو بهم میگفتن.
با فکر کردن به این موضوع سریعا دست دوستم رو گرفتم و بردمش تو کوچه و خلاصه تقریبا به خیر گذشت. بعد از اون ماجرا همیشه با اخم به پسره نگا میکردم و اصلا به خونشون نمیرفتم.
الان من ۲۵سالمه و اون پسر ازدواج کرده و بچه داره و وقتایی که به خونه پدریش میاد بازم میبینمش اما اصلا اذیت نمیشم چون یه احساس پیروزی جلوش دارم و بابت این خیلی خوشحالم چون شاید اون روز اگه من جسور نبودم کلی اتفاق ترسناک در انتظارم بود.
واقعا اموزشای خانواده و اینکه این حس رو به بچه هامون بدیم که از ما نترسن و درمورد خیلی مسائل با ما صحبت کنن خیلی مهمه مخصوصا واسه یه دختر که تو هر سنی در خطره».

«سلام
حدودا ۱۶ سالم بود(۲سال پیش)که با مامانم تو ایستگاه مترو بودیم. خیلی شلوغ بود. ما داشتیم میرفتیم که سوار بشیم که یهو یه آقایی که حدودا۴۰ سالش بود از پشت سینه های منو لمس کرد.
هیچ کس اون لحظه رو ندید. حتی من نمیتونستم اون موقع از خودم دفاع کنم فقط سریع رفتم داخل مترو. بعد دیدم اون آقا هم دنبالمون اومد و باما سوار شد! اونم تو بخش زنانه یه سری اعتراض کردن ولی گوش نداد.. یه روزنامه هم دستش بود خودش رو به من نزدیک کرد روزنامش رو گرفت جلوی دستش و با دستش شروع به لمس کردن پاهام کرد.
من اون لحظه هیچ کاری نتونستم بکنم فقط از اون اقا تا جایی که امکان داشت دور شدم و دیگه نیومد دنبالم‌‌. یعنی اون شب بدترین شب زندگی من بود. به سختی خوابم برد اون شب. همیشه اون صحنه جلوی چشممه و هیچ وقتم فراموش نمیشه. حتی فکر میکنم اون لحظه که ما میخواستیم سوار مترو بشیم مامانم رو هم لمس کرده بود ولی مامانم هم هیچی نتونست بگه. بعد از اون ماجرا مامانم چادری شد. مامانم یه آدم تقریبا مذهبیه ولی هیچ وقت چادر سر نمی کرد ولی بعد از اون روز همیشه چادر سر میکنه.
یه ماجرای دیگه هم هست که میخوام بگم. برای مسافرت رفته بودیم مشهد. فکر میکنم ۱۳ یا ۱۴ سالم بود. تو پیاده رو بودیم. حجابم کامل بود. یه درگیری شد. همه مردم ایستاده بودن و نگاه میکردن. یهو من حس کردم یکی باسنم رو لمس کرد. گفتم شاید دستش خورده حواسش نبوده و به قضیه جدی نگاه نکردم. یه چند ثانیه گذشت و دیدم دوباره تکرار شد و تازه با مدت زمان طولانی تری لمس کرد. هیچی نگفتم. حتی قیافه اون ادم رو هم ندیدم که مبادا همیشه قیافش تو ذهنم بمونه.‌‌
خانواده م هیچ کدوم اون صحنه رو ندیدن‌.دفعه دوم که دیدم عمدا بوده خودم رو کشیدم کنار از اون جمعیت و دیدم که یارو رفت و همش حواسم به دور و برم بود. حجابم کامل کامل بود ولی باز... اون زمان بود که فهمیدم این موضوعات هیچ ربطی به حجاب نداره‌».

- این دو متن را دو تن از همراهان ما فرستاده اند. پس از اتفاق فاجعه بار تجاوز ناظم مدرسه ای در در تهران به چند دانش آموز، چندتن از همراهان برای ما از اتفاقات تلخ مربوط به خودشان نوشتند که به مرور منتشر می‌کنیم.
bit.ly/2LTorwp

این گزارش را درباره کودک آزاری جنسی در سال های اخیر در مدارس ایران از دست ندهید:
https://bit.ly/2sytjhF

مطالب مرتبط

کودک آزاری و تاثیرش بر کودکان
http://bit.ly/2dIkOvx
آزار جنسی کودکان در ایران
http://bit.ly/1z9LZEC
تجربه خشونت جنسی در کودکی و تاثیرش بر کودک
http://bit.ly/2eLvkQq
حقوق کودک و نوجوان: از تولد تا هجده سالگی
حسین رئیسی
http://bit.ly/1fGyUup

#تجاوز_به_دانش‌آموزان #کودک_آزاری_جنسی

@Tavaana_TavaanaTech
«سلام وقت بخير
خواندن مطالب مربوط به آزارجنسي باعث شد كه منم راجع به اتفاقي كه سالها پيش برام افتاده براي اولين بار بازگو كنم
٥-٦ سالم بود به مهد كودكي ميرفتم كه چون پدرم خيلي به مهد از نظر مالي كمك ميكرد به من خيلي ميرسيدن و مدير مهدكودك كه يه خانمي بود و يك دختر هم سن و سال من داشت من را از بقيه بچه ها جدا و همراه دختر خودش در يك اتاقي پشت اتاق مدير خيلي سفارش شده غذا ميداد و اون مهد يه سرايدار داشت يه پيرمردي كه هنوزم چهره كثيفشو يادمه كه اون هرروز وقت ناهار به بهانه آوردن آب براي ما دو نفر ميومد تو اتاق پشت و دست ما دوتا رو ميگرفت و ميگذاشت يه جاييش كه نميدونستيم كجاست و چرا اينكارو ميكنه وتو چشم ما نگاه ميكرد هرروز اين اتفاق ميوفتاد سر ظهر قلب ما تند تند ميزد ميدونستيم الان ميا د سراغمون تا اينكه يك روز با هم تصميم گرفتيم ديگه به خانوادمون بگيم كه ديگه نميخواهيم مهد بريم ،وقتي به پدرم گفتم ديگه نميخوام برم پدرم خيلي تعجب كرد و گفت من اين همه به مهد كودك تو ميرسم كه از تو خيلي مراقبت كنن تو چرا نميري و اصرار كرد منم قضيه را تعريف كردم پدرو مادرم شوكه شدن و ديگه از فردا اون پيرمردو نديدم نميدونم چكارش كردن هيج وقت هم نپرسيدم،ولي اينو ميدونم كه همون اتفاق ٣٠ سال بعد هنوز اثرش تو رندگي زناشويي من نشون داده ميشه و باعث خيلي اختلافها بين من و همسرم شد».
bit.ly/2LpvXOd

این گزارش را درباره کودک آزاری جنسی در سال های اخیر در مدارس ایران از دست ندهید:
https://bit.ly/2sytjhF
مطالب مرتبط

کودک آزاری و تاثیرش بر کودکان
http://bit.ly/2dIkOvx
آزار جنسی کودکان در ایران
http://bit.ly/1z9LZEC
تجربه خشونت جنسی در کودکی و تاثیرش بر کودک
http://bit.ly/2eLvkQq
حقوق کودک و نوجوان: از تولد تا هجده سالگی
حسین رئیسی
http://bit.ly/1fGyUup

@Tavaana_TavaanaTech
«سلام
منم میخوام یه تجربه رو که نتیجه نداشتن آگاهی در کودکی و بی توجهی مادرم بوده رو براتون بنویسم.

وقتی چهار پنج ساله بودم یعنی ۳۰ سال پیش به خونه داییم رفتیم که در نزدیکی منزل ما بود و خاله و پسر خاله ام هم اونجا بودن. مادرم میخواست پسرخاله ام رو که ۶-۷ سال از من بزرگتر بود را به خونمون بفرسته برای آوردن چیزی و من را همراه اون فرستاد که جای اون رو نشون بدم. وقتی وارد حیاط خونمون شدیم پسر خاله ام با مهربانی و دوستی منو تشویق که شلوارم رو پایین بیارم و به اون نشون بدم من هر چه مقاومت کردم کوتاه نیومد و بهش نشون دادم اون دست به من نزد ولی این موضوع کاملا در ذهنم حک شده که کار بدی بوده و نباید مادرم به اون اعتماد میکرد. امیدوارم مادرها به این خلوتها بیشتر دقت کنن و مواظب دخترهای کوچولوشون باشند».
bit.ly/2HpS04V

این گزارش را درباره کودک آزاری جنسی در سال های اخیر در مدارس ایران از دست ندهید:
https://bit.ly/2sytjhF
مطالب مرتبط

کودک آزاری و تاثیرش بر کودکان
http://bit.ly/2dIkOvx
آزار جنسی کودکان در ایران
http://bit.ly/1z9LZEC
تجربه خشونت جنسی در کودکی و تاثیرش بر کودک
http://bit.ly/2eLvkQq
حقوق کودک و نوجوان: از تولد تا هجده سالگی
حسین رئیسی
http://bit.ly/1fGyUup

@Tavaana_TavaanaTech