آموزشکده توانا
61.5K subscribers
27.9K photos
34.9K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
عاشقانه‌ای سروده فروغ فرخزاد؛

تقدیم به همراهان همیشگی #توانا

یکی از مولفه‌هایی که شعر فروغ را از عصر و زمانه خویش متفاوت می‌سازد #سرودن از عشق زمینی است. در شعر او زنی زندگی می‌کند که با #عشق #شعر می‌سراید و همچون #شاعران بسیار موفق زمانه خود رنگ و بوی روزگارش را در آن می‌ریزد. فروغ امان نیافت که از زندگی و دردهایش بیش از پنج دفتر بسراید. او همچون «اسیری» بود که «دیوار»ها را در هم شکست و به «عصیان» رسید. بعد‌ها «تولدی دیگر» یافت و نهایتا «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» آخرین پناهش شد. جامعه هنری ایران فروغ فرخزاد را در روزی برفی از دست داد اما هنوز هم پس از گذشت هشت دهه ابیات او ماندگار و دلنشین است.

ترانه بسیار زیبای «عاشقانه» از دفتر «تولدی دیگر» را در زادروز #فروغ به شما همراهان عزیز توانا تقدیم می‌کنیم. فروغ در لابلای بیت‌های این شعر دل‌انگیز از خواهش‌های عاطفی و روحی‌اش می‌سراید. آنچه که برای بسیاری از زنان روزگار وی معمول نبود.

زادروزش فرخنده و مبارک

شعر: فروغ فرخزاد
خواننده: معین
آلبوم: پنجره
آهنگساز: کاظم عالمی

ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده

ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک

ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایهء مژگان من

ای ز گندمزارها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردیدها

با توام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست

ای دل تنگ من و این بار نور؟
هایهوی زندگی در قعر گور؟

ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من

پیش از اینت گر که در خود داشتم
هرکسی را تو نمی انگاشتم

درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن

سر نهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها

در نوازش، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن

آه، ای با جان من آمیخته
ای مرا از گور من انگیخته

چون ستاره، با دو بال زرنشان
آمده از دور دست آسمان

جوی خشک سینه ام را آب تو
بستر رگهایم را سیلاب تو

در جهانی اینچنین سرد و سیاه
با قدمهایت قدمهایم براه

ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده

گیسویم را از نوازش سوخته
گونه هام از هرم خواهش سوخته

آه، ای بیگانه با پیرهنم
آشنای سبزه زاران تنم

آه، ای روشن طلوع بی غروب
آفتاب سرزمین های جنوب

آه، آه ای از سحر شاداب تر
از بهاران تازه تر سیراب تر

عشق دیگر نیست این، این خیرگیست
چلچراغی در سکوت و تیرگیست

عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب پا تا سرم ایثار شد

این دگر من نیستم، من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم

ای لبانم بوسه گاه بوسه ات
خیره چشمانم به راه بوسه ات

ای تشنج‌های لذت در تنم
ای خطوط پیکرت پیرهنم

آه می خواهم که بشکافم ز هم
شادیم یک دم بیالاید به غم

آه، می خواهم که برخیزم ز جای
همچو ابری اشک ریزم های های

این دل تنگ من و این دود عود؟
در شبستان، زخمه های چنگ و رود؟

این فضای خالی و پروازها؟
این شب خاموش و این آوازها؟

ای نگاهت لای لائی سِحر بار
گاهوار کودکان بیقرار

ای نفس‌هایت نسیم نیم‌خواب
شسته از من لرزه های اضطراب

خفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیا های من

ای مرا با شور شعر آمیخته
اینهمه آتش به شعرم ریخته

چون تب عشقم چنین افروختی
لاجرم شعرم به آتش سوختی.

درباره #فروغ_فرخزاد بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/ForoughFarokhzad

@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇