بانوی #نارنجیپوش خراسان شمالی تنها #رفتگر #زن #ایرانی
صغری خانی شهرآبادی در شهرداری شهر بجنورد مرکز استان خراسان شمالی کار میکند و یک زندگی هشتنفره را سرپرستی میکند.
خبرگزاری مهر در مورد این زن رفتگر نوشته است که او زنی ۶۱ ساله است و همسری ۷۶ ساله و شش فرزند پسر دارد. حدود ۹ سال است که همسرش به خاطر مشکلات #اقتصادی و بیماری نمیتواند کار کند و گذران امور یکسره بر عهده او است.
او میگوید که با روزی ۳۰ تواما شروع به کار کرده است و اکنون حقوقش روزی ۲۰ هزار تومان است.
صغری خانی شهرآبادی در گفتوگو با خبرگزاری مهر میگوید که با همین مقدار حقوق توانسته است، زندگی اش را سامان ببخشد، فرزندانش را سیر و همسرش را که دچار #فراموشی نیز هست، #سرپرستی کند. خانم خانی که هم اکنون در منزلی با دو اتاق کوچک، با آشپزخانه ای چندمتری و بدون حمام، زندگی می کند.
او میگوید: فرزندانش که همه پسر هستند، به دلیل مشکلات اقتصادی نتوانسته اند به تحصیل خود ادامه دهند و برای کمک به زندگی همه به #شغل #کارگری روی آوردهاند.
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
صغری خانی شهرآبادی در شهرداری شهر بجنورد مرکز استان خراسان شمالی کار میکند و یک زندگی هشتنفره را سرپرستی میکند.
خبرگزاری مهر در مورد این زن رفتگر نوشته است که او زنی ۶۱ ساله است و همسری ۷۶ ساله و شش فرزند پسر دارد. حدود ۹ سال است که همسرش به خاطر مشکلات #اقتصادی و بیماری نمیتواند کار کند و گذران امور یکسره بر عهده او است.
او میگوید که با روزی ۳۰ تواما شروع به کار کرده است و اکنون حقوقش روزی ۲۰ هزار تومان است.
صغری خانی شهرآبادی در گفتوگو با خبرگزاری مهر میگوید که با همین مقدار حقوق توانسته است، زندگی اش را سامان ببخشد، فرزندانش را سیر و همسرش را که دچار #فراموشی نیز هست، #سرپرستی کند. خانم خانی که هم اکنون در منزلی با دو اتاق کوچک، با آشپزخانه ای چندمتری و بدون حمام، زندگی می کند.
او میگوید: فرزندانش که همه پسر هستند، به دلیل مشکلات اقتصادی نتوانسته اند به تحصیل خود ادامه دهند و برای کمک به زندگی همه به #شغل #کارگری روی آوردهاند.
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
"کالبد ترس"
فردی که به اندازه حقوق دریافتی اش کار می کند و هدفی جز این در زندگی ندارد اگر رو به روی آیینه باایستد و خودش را ببیند می تواند بزرگترین دشمن پیروزی و عامل #شکست هایش را شناسایی کند: «خودش»
اگر کسی معنای ترس را بداند و در جستجوی مصداق های آن در زندگی باشد به درستی درمیابد که انسان چیزی جز ترس های بزرگ نیست. ترس از دست دادن.فراموش شدن. تنها ماندن. ترک شدن. ترس از آنکه دیگر کسی ما را دوست نداشته باشد. ترس از این باور که به اندازه کافی خوب نیستیم. ترس از شکست خوردن در روابط. ترس از دست دادن دارایی های مالی، ترس از مجردماندن، ترس از عدم #موفقیت در تحصیلات. ترس از بچه دار نشدن، ترس از یادنگرفتن مفاهیم در کلاس زبان، ترس ها و بازهم ترس ها و ترس ها ...
زندگی ما در میان ترس هایمان محصور شده است. ترس یگانه نیرویی ست که می تواند #عمیق تر از هر کنشی خوشبختی ما را مختل کند. ما حتی ترس از خوشبختی داریم. زمانی که اتفاقی خوب برایمان رقم می خورد به آن شک می کنیم. آن را #غیرواقعی و دروغ تلقی می کنیم. از آن دور می شویم. اضطرابِ حاصل از خوشبختی تمام وجود ما را می گیرد. اگر شریک و همراهی را میابیم که زیادی خوب است بلاشک او را دروغ میدانیم. تصور می کنیم حالا که همه چیز بلب میلمان پیش می رود ما در غفلت هستیم. منتظر می مانیم تا یک جایی برزخی را که منتظرش هستیم شروع شود. این #اضطراب و ترس آنقدر قویتر از حقیقتِ بیرونی عمل می کند تا همه چیز خراب شود و ناخودآگاه ما به نتیجه مطلوب برسد. زمانی که همه چیز خراب شد بر تَلی از #افسردگی می نشینیم و باخیال راحت به خود می گوییم:« دیدی همه چیز دروغ بود!»
ما #دروغ را خلق می کنیم. پیش آگهی ما #ترس است و این ترس بررفتار ما چنان #تاثیر می گذارد که همه چیز را در بیرون به ویرانه تبدیل می کند. مردِ خوب به ما خیانت می کند. همکارِ خوب ما را دور می زند. قراردادِ خوب، بسته نمی شود. مغازه خوب، راه نمی افتد.
در این میان اما هستند کسانی که منتقد درونی خود آن هم با دشنه زهرآلود نیستند. وقتی به #کارنامه موفقیتشان نگاه می کنیم همه چیز معمولی ست. تنها آنچه موجب موفقیت آنها شده است «نترسیدن» است
در جمع دوستانتان موضوعی را اینچنین مطرح کنید:
«می خواهم یک نجاری باز کنم» عکس العمل آنها چه خواهد بود؟ چهره تک تک دوستان، خانواده و اطرافیانتان را به خاطر آورید و تصور کنید این موضوع را با آنها در میان گذاشتید. تمام پاسخ هایی که همه ما خواهیم شنید مشابه یکدیگر است. یا ما را #دیوانه می دانند. یا تحقیرمان می کنند. یا #مسخره مان می کنند و در بهترین حالت ممکن می گویند موفق باشی و توی دلشان دعا می کنند زودتر سرعقل بیاییم. دیگران به دنیا آمده اند که نگذارند ما به رویاهایمان برسیم.
ترس رویاهای ما را می کشد. ما می ترسیم که نجار بشویم. چون می ترسیم که موفق نشویم. می ترسیم اگر موفق شدیم اطرافیانمان ما را قبول نداشته باشند و ما را ترک کنند. می ترسیم اگر با مردی آشنا شدیم شغل ما برای او عجیب باشد و با ما نماند. می ترسیم نتوانیم اجاره مغازه را بدهیم. می ترسیم مشتری های کافی نداشته باشیم. می ترسیم درآمدمان آنقدر زیاد نباشد که مخارجمان را بدهد. می ترسیم وقتی در شغلمان #شکست خوردیم سایرین ما را #شماتت کنند. این سیکل باطل تا ثریا دیوار #اعتماد و #باور به خود را در ما کج می کند. ما تصور می کنیم تنها یک راه برای فرار از این ترس ها وجود دارد. «هیچ کاری انجام ندادن» آن وقت همه ما را دوست خواهند داشت. ترس سیاهچاله زندگی ست.
صبح صفحه این خانم های #نجار را توی اینستاگرام پیدا کردم. چهره خندان و دست های پرتوانشان برای مدتی من را مجذوب خود کرد. حتی آلودگی هوا را فراموش کردم چون بوی #چوب پیچیده بود توی دهلیز رویاهایی که فراموششان کرده ام. .همه ما زن هایی که تا الان از جایمان تکان نخوردیم در درونمان فرشته های توانایی را محبوس کرده ایم که با بوی عطر چوب و دنیای پر از رنگ دکان #نجاری و یا هر #شغل دیگری، می تواند جان بگیرد. #رشد کند. قد بکشد. کافی ست نترسیم. کافی ست رویاهایمان را باور کنیم.
بهار مهرجو http://on.fb.me/1UamKYn
تلگرام استوديو آن : http://bit.ly/1mjOIpB
صفحه اینستاگرام این عزیزان در اینستاگرام توانا، تگ شده است.
فردی که به اندازه حقوق دریافتی اش کار می کند و هدفی جز این در زندگی ندارد اگر رو به روی آیینه باایستد و خودش را ببیند می تواند بزرگترین دشمن پیروزی و عامل #شکست هایش را شناسایی کند: «خودش»
اگر کسی معنای ترس را بداند و در جستجوی مصداق های آن در زندگی باشد به درستی درمیابد که انسان چیزی جز ترس های بزرگ نیست. ترس از دست دادن.فراموش شدن. تنها ماندن. ترک شدن. ترس از آنکه دیگر کسی ما را دوست نداشته باشد. ترس از این باور که به اندازه کافی خوب نیستیم. ترس از شکست خوردن در روابط. ترس از دست دادن دارایی های مالی، ترس از مجردماندن، ترس از عدم #موفقیت در تحصیلات. ترس از بچه دار نشدن، ترس از یادنگرفتن مفاهیم در کلاس زبان، ترس ها و بازهم ترس ها و ترس ها ...
زندگی ما در میان ترس هایمان محصور شده است. ترس یگانه نیرویی ست که می تواند #عمیق تر از هر کنشی خوشبختی ما را مختل کند. ما حتی ترس از خوشبختی داریم. زمانی که اتفاقی خوب برایمان رقم می خورد به آن شک می کنیم. آن را #غیرواقعی و دروغ تلقی می کنیم. از آن دور می شویم. اضطرابِ حاصل از خوشبختی تمام وجود ما را می گیرد. اگر شریک و همراهی را میابیم که زیادی خوب است بلاشک او را دروغ میدانیم. تصور می کنیم حالا که همه چیز بلب میلمان پیش می رود ما در غفلت هستیم. منتظر می مانیم تا یک جایی برزخی را که منتظرش هستیم شروع شود. این #اضطراب و ترس آنقدر قویتر از حقیقتِ بیرونی عمل می کند تا همه چیز خراب شود و ناخودآگاه ما به نتیجه مطلوب برسد. زمانی که همه چیز خراب شد بر تَلی از #افسردگی می نشینیم و باخیال راحت به خود می گوییم:« دیدی همه چیز دروغ بود!»
ما #دروغ را خلق می کنیم. پیش آگهی ما #ترس است و این ترس بررفتار ما چنان #تاثیر می گذارد که همه چیز را در بیرون به ویرانه تبدیل می کند. مردِ خوب به ما خیانت می کند. همکارِ خوب ما را دور می زند. قراردادِ خوب، بسته نمی شود. مغازه خوب، راه نمی افتد.
در این میان اما هستند کسانی که منتقد درونی خود آن هم با دشنه زهرآلود نیستند. وقتی به #کارنامه موفقیتشان نگاه می کنیم همه چیز معمولی ست. تنها آنچه موجب موفقیت آنها شده است «نترسیدن» است
در جمع دوستانتان موضوعی را اینچنین مطرح کنید:
«می خواهم یک نجاری باز کنم» عکس العمل آنها چه خواهد بود؟ چهره تک تک دوستان، خانواده و اطرافیانتان را به خاطر آورید و تصور کنید این موضوع را با آنها در میان گذاشتید. تمام پاسخ هایی که همه ما خواهیم شنید مشابه یکدیگر است. یا ما را #دیوانه می دانند. یا تحقیرمان می کنند. یا #مسخره مان می کنند و در بهترین حالت ممکن می گویند موفق باشی و توی دلشان دعا می کنند زودتر سرعقل بیاییم. دیگران به دنیا آمده اند که نگذارند ما به رویاهایمان برسیم.
ترس رویاهای ما را می کشد. ما می ترسیم که نجار بشویم. چون می ترسیم که موفق نشویم. می ترسیم اگر موفق شدیم اطرافیانمان ما را قبول نداشته باشند و ما را ترک کنند. می ترسیم اگر با مردی آشنا شدیم شغل ما برای او عجیب باشد و با ما نماند. می ترسیم نتوانیم اجاره مغازه را بدهیم. می ترسیم مشتری های کافی نداشته باشیم. می ترسیم درآمدمان آنقدر زیاد نباشد که مخارجمان را بدهد. می ترسیم وقتی در شغلمان #شکست خوردیم سایرین ما را #شماتت کنند. این سیکل باطل تا ثریا دیوار #اعتماد و #باور به خود را در ما کج می کند. ما تصور می کنیم تنها یک راه برای فرار از این ترس ها وجود دارد. «هیچ کاری انجام ندادن» آن وقت همه ما را دوست خواهند داشت. ترس سیاهچاله زندگی ست.
صبح صفحه این خانم های #نجار را توی اینستاگرام پیدا کردم. چهره خندان و دست های پرتوانشان برای مدتی من را مجذوب خود کرد. حتی آلودگی هوا را فراموش کردم چون بوی #چوب پیچیده بود توی دهلیز رویاهایی که فراموششان کرده ام. .همه ما زن هایی که تا الان از جایمان تکان نخوردیم در درونمان فرشته های توانایی را محبوس کرده ایم که با بوی عطر چوب و دنیای پر از رنگ دکان #نجاری و یا هر #شغل دیگری، می تواند جان بگیرد. #رشد کند. قد بکشد. کافی ست نترسیم. کافی ست رویاهایمان را باور کنیم.
بهار مهرجو http://on.fb.me/1UamKYn
تلگرام استوديو آن : http://bit.ly/1mjOIpB
صفحه اینستاگرام این عزیزان در اینستاگرام توانا، تگ شده است.
Facebook
بهاره مهرجویی
"کالبد ترس" فردی که به اندازه حقوق دریافتی اش کار می کند و هدفی جز این در زندگی ندارد اگر رو به روی آیینه باایستد و خودش را ببیند می تواند بزرگترین دشمن پیروزی و عامل شکست هایش را شناسایی کند: «خودش»
ایرانیها از چه شغلهای عجیب و غریبی نان میخورند
از #دادزن تا #تستر
شاید تا چندی پیش تنها شغل عجیبوغریب ایران «دادزن» بود. کسی که وسط خیابان بایستد و بهزور صدای بلند و قدرت حنجره، مردم را به داخل مغازهها دعوت کند. اما حالا مشاغل عجیبوغریب ایرانی خیلی بیشتر شدهاند. همین چندوقت پیش بود که عکسی از یک آگهی در رسانههای اجتماعی منتشر شد که آگهیدهندگان دنبال بازیگر فیلم طنز میگشتند، آن هم بهصورت فوری. اما حالا شغل خیلی عجیبتری هم رو شده است؛ آن هم کارکردن برای رانندگان متخلف. کافی است جویای کار باشید. تنها کاری که لازم است بکنید، این است که بروید و با یک عدد پارچه، حوله، ملافه یا یک قوطی برف شادی، در مبادی طرح ترافیک بایستید.
حتما با رانندگانی مواجه میشوید که کار خیلی واجبی در محدوده طرح ترافیک یا طرح زوج و فرد دارند و نمیخواهند مجبور به پرداخت جریمه این تخلف رانندگی شوند. این افراد بهشدت به شما نیاز پیدا خواهند کرد. کار شما این خواهد بود طوریکه دوربینهای راهنمایی و رانندگی عکس صورت شما را نگیرند، هنگام ورود خودرو در محدوده طرح، پلاک خودرو را با حوله و ملافه یا برف شادی بپوشانید. اگر بیکار و صاحب موتورسیکلت هم هستید که چه بهتر. چون با موتور پشت خودرو متخلف حرکت میکنید و مانع از دیدهشدن پلاکش توسط دوربینهای ثبت تخلف میشوید. برای هر خودرو، بسته به نوعش بین دو تا ١٢ هزار تومان پول نصیبتان میشود.
اما اگر دوست ندارید #شغل غیرقانونی داشته باشید، بهتر است سراغ مشاغل عجیبی مانند، #سگگردانی یعنی به گردشبردن سگهای آدمهای پولدار و پرمشغله، نوبتگیری باز هم برای آدمهای پرمشغله و گریزان از صف و #گریهکن در مراسم ترحیم برای بیکسوکارها بروید. البته یک کار دیگر هم هست که نیاز به سرمایه اولیه دارد ولی خیلی خوشمزه است. این شغل، هم وابسته به اینترنت است، هم وابسته به شکم شما. یکی از پولدارترین مردان امروز ایران، کسی است که با رفتن به رستورانهای مختلف شهر، امتحانکردن غذای آنها و آپلود عکس غذاها در صفحه شخصیاش در اینستاگرام، توانسته از این رستورانگردیاش درآمد کسب کند. امروز اینستاگرام او فقط یک صفحه شخصی نیست، بلکه چندین و چند پیج با فالوئرهای ١٠ هزارتایی به نام او ثبت شده است و رستورانهای زیادی به پیجهای او آگهی میدهند. البته از روی دست او کپیبرداریهای زیادی شده است که بهدلیل بالابودن هزینه اولیه این کسبوکار، بسیاری از این پیجها با چند صد فالوئر از کار بازماندهاند. برای آزمودن صحت این ادعا کافی است کلمه «تستر» را در شبکه اجتماعی اینستاگرام جستوجو کنید.
منبع: روزنامه شرق
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
از #دادزن تا #تستر
شاید تا چندی پیش تنها شغل عجیبوغریب ایران «دادزن» بود. کسی که وسط خیابان بایستد و بهزور صدای بلند و قدرت حنجره، مردم را به داخل مغازهها دعوت کند. اما حالا مشاغل عجیبوغریب ایرانی خیلی بیشتر شدهاند. همین چندوقت پیش بود که عکسی از یک آگهی در رسانههای اجتماعی منتشر شد که آگهیدهندگان دنبال بازیگر فیلم طنز میگشتند، آن هم بهصورت فوری. اما حالا شغل خیلی عجیبتری هم رو شده است؛ آن هم کارکردن برای رانندگان متخلف. کافی است جویای کار باشید. تنها کاری که لازم است بکنید، این است که بروید و با یک عدد پارچه، حوله، ملافه یا یک قوطی برف شادی، در مبادی طرح ترافیک بایستید.
حتما با رانندگانی مواجه میشوید که کار خیلی واجبی در محدوده طرح ترافیک یا طرح زوج و فرد دارند و نمیخواهند مجبور به پرداخت جریمه این تخلف رانندگی شوند. این افراد بهشدت به شما نیاز پیدا خواهند کرد. کار شما این خواهد بود طوریکه دوربینهای راهنمایی و رانندگی عکس صورت شما را نگیرند، هنگام ورود خودرو در محدوده طرح، پلاک خودرو را با حوله و ملافه یا برف شادی بپوشانید. اگر بیکار و صاحب موتورسیکلت هم هستید که چه بهتر. چون با موتور پشت خودرو متخلف حرکت میکنید و مانع از دیدهشدن پلاکش توسط دوربینهای ثبت تخلف میشوید. برای هر خودرو، بسته به نوعش بین دو تا ١٢ هزار تومان پول نصیبتان میشود.
اما اگر دوست ندارید #شغل غیرقانونی داشته باشید، بهتر است سراغ مشاغل عجیبی مانند، #سگگردانی یعنی به گردشبردن سگهای آدمهای پولدار و پرمشغله، نوبتگیری باز هم برای آدمهای پرمشغله و گریزان از صف و #گریهکن در مراسم ترحیم برای بیکسوکارها بروید. البته یک کار دیگر هم هست که نیاز به سرمایه اولیه دارد ولی خیلی خوشمزه است. این شغل، هم وابسته به اینترنت است، هم وابسته به شکم شما. یکی از پولدارترین مردان امروز ایران، کسی است که با رفتن به رستورانهای مختلف شهر، امتحانکردن غذای آنها و آپلود عکس غذاها در صفحه شخصیاش در اینستاگرام، توانسته از این رستورانگردیاش درآمد کسب کند. امروز اینستاگرام او فقط یک صفحه شخصی نیست، بلکه چندین و چند پیج با فالوئرهای ١٠ هزارتایی به نام او ثبت شده است و رستورانهای زیادی به پیجهای او آگهی میدهند. البته از روی دست او کپیبرداریهای زیادی شده است که بهدلیل بالابودن هزینه اولیه این کسبوکار، بسیاری از این پیجها با چند صد فالوئر از کار بازماندهاند. برای آزمودن صحت این ادعا کافی است کلمه «تستر» را در شبکه اجتماعی اینستاگرام جستوجو کنید.
منبع: روزنامه شرق
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
در حاشيه آغاز فعاليت ٧ هزار نيروى #نامحسوس #پليس
کارتون: حسین توکلی
#پلیس_نامحسوس #شغل
@Tavaana_TavaanaTech
کارتون: حسین توکلی
#پلیس_نامحسوس #شغل
@Tavaana_TavaanaTech
این دختر بهایی بر روی پلاکاردش از حقوق مسلمانان سخن میگوید. بهائیان در ایران از حق تحصیل، حق داشتن شغل در ادارات دولتی محروم هستند. مغازههایشان پلمب میشود و حتا گورستانهایشان نیز تخریب میشود. ما که بهایی نیستیم تا چه اندازه از حقوق شهروندی بهائیان دفاع کردهایم؟
goo.gl/iMmtWe
مطالب مرتبط:
نقض حقوق بشر بهائيان در جمهوری اسلامی ايران
http://bit.ly/2jwTFKy
حقوق اقلیت ها
http://bit.ly/2dlkvp2
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/iMmtWe
مطالب مرتبط:
نقض حقوق بشر بهائيان در جمهوری اسلامی ايران
http://bit.ly/2jwTFKy
حقوق اقلیت ها
http://bit.ly/2dlkvp2
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
1,795 Likes, 129 Comments - توانا: آموزشكده جامعه مدنى (@tavaana) on Instagram: “. این دختر #بهایی بر روی پلاکاردش از حقوق مسلمانان سخن میگوید. بهائیان در ایران از #حق_تحصیل، حق…
برخی بر این نظرند که مشاغل زنانه و مردانه ندارد و این تقسیمبندیها بر اساس تبعیض است. جمهوری اسلامی بر این تقسیمبندی اعتقاد دارد و از اینرو برای مثال میگوید که شغل قضاوت زنانه نیست و یا اینکه برخی مشاغل به کار زنان نمیآید. زنان در ایران برای مثال به صرف زنبودن نمیتوانند رئیسجمهوری بشوند. تفکیک جنسیتی در دانشگاهها نیز از همین نگاه و نظر بیرون میآید.
اما کسانی نیز شغل را زنانه و مردانه نمیدانند.
سهیلا عبدالکریمی،راننده ترانزیت است. شاید در باور بسیاری این کار، شغلی مردانه باشد اما چنین نیست و خانم عبدالکریمی راننده ترانزیت است. او میگوید:
از کودکی به جای عروسک با ماشین شاسی بلند بازی میکردم.
سیمون دوبوار میگفت:زنها زن به دنیا نمیآیند بلکه زن میشوند. یعنی این شرایط تربیتی و محیط است که زنان را زن میکند. امروزه روز بسیاری از روانشناسان تربیتی در مورد اسباببازیها کودکان از رشد شخصیتی و آینده افراد سخن میگویند و معتقد هستند اسباببازیها پسرانه و دخترانه ندارد. زمانی بود که زنها نقششان تنها خانهداری بود و مردان نقشهای اجتماعی داشتند و در آن زمان اسباببازی دخترانه عروسک بود و کاسه و بشقاب و وسایل آشپزی و پسران نیز ماشین و تفنگ و لوازم پزشکی و مانند این و این نقشآفرینیهای کودکانه در بزرگسالی آنان نیز تاثیر مهمی داشت اما امروز بسیاری از روانشناسان تربیتی معتقد هستند که زنان و مردان هر دو در خانه و اجتماع نقشآفرینی میکنند از اینرو تفکیک اسباببازیها به دخترانه و پسرانه بیمعنا است.
سهیلا عبدالکریمی در گفتوگو با پایگاه خبری لاهیجان میگوید:
پدرم راننده اتوبوس بود و از سن نوجوانی در کنار پدرم در اتوبوس مینشستم و وی کلاج، ترمز و .. را به من آموخت.
من عاشق اتوبوس و ماشین هستم به خاطر همین به شغل رانندگی روآوردم و خیلی از کارم خوشحال و احساس رضایت میکنم.
وی با بیان اینکه دارای سه فرزند، ۲ دختر و یک پسر هستم تصریح کرد: موفقیت خود را مدیون مادرم هستم چراکه در این شغل مشوق و همراه من است در زمانهایی که مشغول مسافربری هستم از خانوادهام نگهداری میکند وازهمه زحمات مادرم، سپاسگزارم و دستان پرمهرش را میبوسم.
این بانوی راننده گیلانی با اشاره به اینکه نخستین زن گیلانی بود که خارج از استان با اتوبوس رانندگی میکرد، اذعان کرد: هشت سال است که گواهینامه پایه یک را دریافت کردهام وهفت سال است که به این شغل مشغول هستم.
وی با بیان اینکه مجوز ترانزیت خارج از کشور را دارم افزود: حتی با اتوبوس به خارج از کشور از جمله سوریه و استانبول سفر کردهام.
عبدالکریمی با بیان خاطرهایی از اولین روز رانندگی با اتوبوس افزود: در نخستین روزرانندگی با اتوبوس، دانش آموزان انجمن دانش آموزی که دخترم در آنجا عضو بود را به زیارت امام زاده ابراهیم ومناطق گردشگری شهرستان رشت بردم که برای دانش آموزان بسیار تعجب برانگیز بود و من هم بسیار خوشحال بودم و ساعات خوبی را با دخترم و سایر دوستانش سپری کردم.
این بانوی خوش ذوق گیلانی با اشاره به خاطرهایی از سرویس زیارتی قم و جمکران تصریح کرد: این سروس مربوط به بانوان زائر شهرستان لاهیجان بود که نمیدانستند راننده ماشین یک زن است و هنگام سوار شدن متوجه شدند و با تعجب به طرف من آمدند و با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و گفتند ما به همچین زنی که گیلانی است افتخار میکنیم.»
(آیا در نظر شما مشاغل به زنانه و مردانه تقسیم میشود؟)
goo.gl/zG29xY
https://t.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
اما کسانی نیز شغل را زنانه و مردانه نمیدانند.
سهیلا عبدالکریمی،راننده ترانزیت است. شاید در باور بسیاری این کار، شغلی مردانه باشد اما چنین نیست و خانم عبدالکریمی راننده ترانزیت است. او میگوید:
از کودکی به جای عروسک با ماشین شاسی بلند بازی میکردم.
سیمون دوبوار میگفت:زنها زن به دنیا نمیآیند بلکه زن میشوند. یعنی این شرایط تربیتی و محیط است که زنان را زن میکند. امروزه روز بسیاری از روانشناسان تربیتی در مورد اسباببازیها کودکان از رشد شخصیتی و آینده افراد سخن میگویند و معتقد هستند اسباببازیها پسرانه و دخترانه ندارد. زمانی بود که زنها نقششان تنها خانهداری بود و مردان نقشهای اجتماعی داشتند و در آن زمان اسباببازی دخترانه عروسک بود و کاسه و بشقاب و وسایل آشپزی و پسران نیز ماشین و تفنگ و لوازم پزشکی و مانند این و این نقشآفرینیهای کودکانه در بزرگسالی آنان نیز تاثیر مهمی داشت اما امروز بسیاری از روانشناسان تربیتی معتقد هستند که زنان و مردان هر دو در خانه و اجتماع نقشآفرینی میکنند از اینرو تفکیک اسباببازیها به دخترانه و پسرانه بیمعنا است.
سهیلا عبدالکریمی در گفتوگو با پایگاه خبری لاهیجان میگوید:
پدرم راننده اتوبوس بود و از سن نوجوانی در کنار پدرم در اتوبوس مینشستم و وی کلاج، ترمز و .. را به من آموخت.
من عاشق اتوبوس و ماشین هستم به خاطر همین به شغل رانندگی روآوردم و خیلی از کارم خوشحال و احساس رضایت میکنم.
وی با بیان اینکه دارای سه فرزند، ۲ دختر و یک پسر هستم تصریح کرد: موفقیت خود را مدیون مادرم هستم چراکه در این شغل مشوق و همراه من است در زمانهایی که مشغول مسافربری هستم از خانوادهام نگهداری میکند وازهمه زحمات مادرم، سپاسگزارم و دستان پرمهرش را میبوسم.
این بانوی راننده گیلانی با اشاره به اینکه نخستین زن گیلانی بود که خارج از استان با اتوبوس رانندگی میکرد، اذعان کرد: هشت سال است که گواهینامه پایه یک را دریافت کردهام وهفت سال است که به این شغل مشغول هستم.
وی با بیان اینکه مجوز ترانزیت خارج از کشور را دارم افزود: حتی با اتوبوس به خارج از کشور از جمله سوریه و استانبول سفر کردهام.
عبدالکریمی با بیان خاطرهایی از اولین روز رانندگی با اتوبوس افزود: در نخستین روزرانندگی با اتوبوس، دانش آموزان انجمن دانش آموزی که دخترم در آنجا عضو بود را به زیارت امام زاده ابراهیم ومناطق گردشگری شهرستان رشت بردم که برای دانش آموزان بسیار تعجب برانگیز بود و من هم بسیار خوشحال بودم و ساعات خوبی را با دخترم و سایر دوستانش سپری کردم.
این بانوی خوش ذوق گیلانی با اشاره به خاطرهایی از سرویس زیارتی قم و جمکران تصریح کرد: این سروس مربوط به بانوان زائر شهرستان لاهیجان بود که نمیدانستند راننده ماشین یک زن است و هنگام سوار شدن متوجه شدند و با تعجب به طرف من آمدند و با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و گفتند ما به همچین زنی که گیلانی است افتخار میکنیم.»
(آیا در نظر شما مشاغل به زنانه و مردانه تقسیم میشود؟)
goo.gl/zG29xY
https://t.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. برخی بر این نظرند که مشاغل زنانه و مردانه ندارد و این تقسیمبندیها بر اساس تبعیض است. جمهوری اسلامی بر این تقسیمبندی اعتقاد دارد و از اینرو برای مثال میگوید که شغل قضاوت زنانه نیست و یا اینکه برخی مشاغل به کار زنان نمیآید. زنان در ایران برای مثال…