آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
دیواری از جنس مهربانی در مشهد

مردم اسمش را «ديوار مهرباني» گذاشته‌اند. اين ديوار آجري ميعادگاه مردمي است كه مي‌خواهند مهرباني را تمرين كنند. حالا در كمتر از 20روز جالباسي روي ديوار پر شده از لباس‌هاي كوچك و بزرگ. به گيره‌هايش همه‌جور پوشاكي آويزان كرده‌اند؛ از شلوار گرفته تا ژاكت و تي‌شرت و كاپشن و پيراهن و كلاه. مستمندان زيادي چشم انتظار پوشاكي هستند كه قرار است از راه برسد. گاهي تعداد لباس‌ها آنقدر زياد مي‌شود كه نيازمندان حق انتخاب هم پيدا مي‌كنند. گاهي هم آنها با جالباسي خالي مواجه مي‌شوند و مي‌بينند يك نفر نيازمندتر از خودشان زودتر لباس‌ها را برده است.

در كوچه «گويا» #مستمندان رفت‌وآمد زيادي دارند. اينجا يادآور همان روايت مولاناست كه گدا و شاه را روبه‌روي هم مي‌نشاند. حالا ديگر به لطف شبكه‌هاي اجتماعي بيشتر مردم از #مهرباني خيابان گويا و ديوار معروفش خبردار شده‌اند. براي تهيه گزارش از اين اقدام پسنديده چندين بار به خيابان گويا رفتيم اما هر بار نتوانستيم #باني اين امر خير را پيدا كنيم. در آخرين مراجعه يكي از همسايه‌ها حاضر شد شماره تلفن صاحبخانه را در اختيارمان قرار دهد. مسئله بعدي اين بود كه صاحبخانه نمي‌خواست نام و فاميل و مشخصاتش در گزارش آورده شود. او به اين شرط با «همشهري دو» مصاحبه كرد كه نامش فاش نشود. او مي‌ترسيد لكه‌هاي ريا و خودنمايي چهره ديوارش را زشت كنند. شرط اين مرد #نيكوكار را پذيرفتيم و پاي صحبت‌هايش نشستيم....

https://goo.gl/JK0aII

#خودانگیختگی #تجربه #مسوولیت #کنشگری #نیکوکاری

@Tavaana_Tavaanatech
این سوسن است که می‌خواند
در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۳.
گل‌اندام طاهرخانی با نام هنری سوسن در شهر لس‌آنجلس و در شرایط نامناسب اقتصادی و در فقر درگذشت. سوسن در شهر قصر شیرین در استان کرمانشاه دیده به جهان گشود.
او تنها پنج سال داشت که پدر و مادرش را از دست داد. او پس از این واقعه به تهران می‌آید و در منزل عمه‌اش شروع به زندگی می‌کند. #سوسن تنها دوازده سال سن داشت که #خوانندگی را آغاز کرد. ..
او به #مستمندان نیز بسیار کمک می‌کرد. هزینه‌ی تحصیل چندین دانش‌آموز و دانش‌جوی بی‌بضاعت را می‌داد که بعدها افراد موفقی در سراسر جهان شدند. پیش از انقلاب سوسن در ساخت بیمارستانی در شهر قصر شیرین مشارکت داشت که با حمایت مالی او ساخته شد که محلی‌ها این بیمارستان را به نام او می‌شناسند.
انقلاب که شد دیگر جایی برای خوانندگی #زنان نماند. سوسن اما در ایران ماند. او در سال‌های سیاه دهه شصت دو بار بازداشت شد و به دلیل #آوازخوانی در مراسم‌های خصوصی به #شلاق محکوم شد و تعهد داد که دیگر خوانندگی نکند. او پس از مدتی مجبور شد که از ایران بگریزد و از طریق کوه به ترکیه و از آن‌جا به انگلستان برود. او پس از انگلستان به آمریکا رفت و در شهر لس‌آنجلس ساکن شد. او که زمانی درآمد خوبی داشت و بسیار دست‌و دل‌باز بود و به #فقرا کمک می‌کرد خود در شرایط مالی بسیار بد و تنهایی گرفتار آمد. سوسن بر اثر حادثه‌ای دست راستش شکست اما برای درمان آن اقدامی نکرد. پس از مدتی دست شکسته بسیار آزارش داد و در یک عمل جراحی هشت ساعته مورد درمان قرار گرفت اما او پس از مدتی سکته می‌کند.
مهدی ذکایی، سردبیر مجله جوانان در لس‌آنجلس، آخرین روزهای زندگی سوسن را این‌گونه توصیف می‌کند: «بعد از سکته سه روزی هم حال سوسن خوب بود. من خودم ديروز صبح ( ۳ ماه مه ۱۴ارديبهشت) باهاش تلفنی صحبت کردم . ولی بعد از ظهر ساعت دو و پانزده دقيقه قلبش می‌ايسته و دکترها هم کاری نم‌ تونن انجام بدن و در بيمارستان فوت می کنه...تأسف آوره که به شما بگم که سوسن در اين شش ماه گذشته به همراه اسبابش در گاراژ خانه يکی از دوستانش در لس‌آنجلس زندگی می‌کرد ولی دراين يک ماه آخر دوستانش آپارتمان کوچکی رو براش فراهم کرده بودن و سوسن تازه به اونجا اسباب کشی کرده بود.» در سال‌های آخر زندگی، سوسن در کاباره رستوران‌های ایرانی، گاهی برنامه اجرا می‌کرد و اواخر عمر، شرکت ترانه به سوسن پیشنهاد می‌کند که مجانا آهنگ‌های جدیدی را برای سوسن ضبط کنند که عمر او کفاف نمی‌دهد.
سوسن در سراسر ایران شناخته می‌شود. او می‌گوید که ترانه‌ی معروف «سفر» در دو میلیون نسخه ضبط و پخش شده است. سوسن با این‌که خواننده‌ی به اصطلاح کوچه و بازاری بود اما علاقه‌مندانش تنها در حد مردم کوچه و بازار نماند بل‌که برخی از روشنفکران زمانه نیز صدایش را می‌شنیدند و درباره‌ی کارهای او سخن می‌گفتند. منصور اوجی، شاعر اهل شیراز که فلسفه هم خوانده است شعری دارد با نام «این سوسن است که می‌خواند». او در بخشی از این شعر می‌سراید:
اتراق‌گاه ما را جارو کنید
آبی بر آن بپاشید
این سوسن است که می‌خواند،
شب‌های اضطراب را
بر دره‌های برف
زیر هزار خنجر
این سوسن است که می‌خواند.
بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/jR0V2J
@TavaanaTavaanaTech