«گلیم خودت را از آب بکش»:
از رهایی فردی تا فروپاشی اخلاق جمعی
پیام همراهان
آخرین جملهی قاضی به من این بود:
«مجازاتت را تعلیق کردهام، برو و به فکر خانوادهات باش.»
آن لحظه نفهمیدم چرا این جمله بیش از حکم محکومیت، در من سنگینی کرد. از در دادگاه بیرون آمدم، اما در ذهنم چیزی شکست؛ نوعی اعتماد، نوعی باور به پیوند میان انسان و جامعه. حس کردم این جمله نه فقط خطاب به من، بلکه خطاب به نسلی است که یادش دادهاند در هر شرایطی فقط گلیم خودش را از آب بیرون بکشد.
این توصیه، که در ظاهر رنگ عقل معاش دارد، در عمق خود پژواکی است از مرگ مسئولیت مدنی. وقتی هرکس تنها به نجات خود میاندیشد، پیوندهای اجتماعی یکییکی میگسلند. در چنین فضایی، استبداد برای بقا به زور چندانی نیاز ندارد؛ ترس، سکوت و بیتفاوتیِ مردم برایش کافی است. رسانهها دروغ میگویند، همسایه فریاد مظلوم را میشنود و خاموش میماند، معلم حقیقت را میداند اما از ترس نان لب فرو میبندد — و چرخ بیعدالتی نرم و بیصدا میچرخد.
آلبر کامو گفته بود: «ستمگر بدون کمک قربانیاش نمیتواند کاری کند.»
وقتی ما از خیر جمعی میگریزیم، ناآگاهانه طناب تداوم ظلم را میتابیم.
و با هر بار گفتن «به من چه»، دیواری دیگر میان انسان و انسان بالا میرود.
شجاعت مدنی لزوماً فریاد در میدان نیست؛ گاه تنها یعنی نترسیدن از اندیشیدن، نپذیرفتن دروغ و ایستادن بر حقیقت در محدودهی توان.
هانا آرنت نوشته بود: «ریشهی شر در بیتفاوتی است.»
آری، وقتی مردم از شجاعت اخلاقی در بیان حقیقت دست میکشند، دیگر نیازی به سرکوب نیست.
نجات فردی بدون نجات جمعی توهمی بیش نیست. جامعهای که دروغ و ترس در تار و پودش تنیده، حتی نجاتیافتگانش را نیز میبلعد.
بازسازی اخلاق جمعی از لحظهای آغاز میشود که کسی دوباره جرأت کند چراغی بیفروزد؛ حتی اگر در باد خاموش شود.
عکس: وکیل محمد نجفی، انسان مسئولی که میتوانست سکوت کند، وکالت چند پرونده اختلاف مالی را بر عهده بگیرد و گلیم خودش را از آب بکشد و زندگی مرفهی هم داشته باشد. ولی وجدان او اجازه نداد که در برابر ظلم ظالمان خاموش بنشیند. هزینهاش را هم داده است، اما فضیلتی اخلاقی را زندگی کرده است.
#شهامت #مسئولیت_فردی #شهامت_مدنی #نه_به_بیتفاوتی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از رهایی فردی تا فروپاشی اخلاق جمعی
پیام همراهان
آخرین جملهی قاضی به من این بود:
«مجازاتت را تعلیق کردهام، برو و به فکر خانوادهات باش.»
آن لحظه نفهمیدم چرا این جمله بیش از حکم محکومیت، در من سنگینی کرد. از در دادگاه بیرون آمدم، اما در ذهنم چیزی شکست؛ نوعی اعتماد، نوعی باور به پیوند میان انسان و جامعه. حس کردم این جمله نه فقط خطاب به من، بلکه خطاب به نسلی است که یادش دادهاند در هر شرایطی فقط گلیم خودش را از آب بیرون بکشد.
این توصیه، که در ظاهر رنگ عقل معاش دارد، در عمق خود پژواکی است از مرگ مسئولیت مدنی. وقتی هرکس تنها به نجات خود میاندیشد، پیوندهای اجتماعی یکییکی میگسلند. در چنین فضایی، استبداد برای بقا به زور چندانی نیاز ندارد؛ ترس، سکوت و بیتفاوتیِ مردم برایش کافی است. رسانهها دروغ میگویند، همسایه فریاد مظلوم را میشنود و خاموش میماند، معلم حقیقت را میداند اما از ترس نان لب فرو میبندد — و چرخ بیعدالتی نرم و بیصدا میچرخد.
آلبر کامو گفته بود: «ستمگر بدون کمک قربانیاش نمیتواند کاری کند.»
وقتی ما از خیر جمعی میگریزیم، ناآگاهانه طناب تداوم ظلم را میتابیم.
و با هر بار گفتن «به من چه»، دیواری دیگر میان انسان و انسان بالا میرود.
شجاعت مدنی لزوماً فریاد در میدان نیست؛ گاه تنها یعنی نترسیدن از اندیشیدن، نپذیرفتن دروغ و ایستادن بر حقیقت در محدودهی توان.
هانا آرنت نوشته بود: «ریشهی شر در بیتفاوتی است.»
آری، وقتی مردم از شجاعت اخلاقی در بیان حقیقت دست میکشند، دیگر نیازی به سرکوب نیست.
نجات فردی بدون نجات جمعی توهمی بیش نیست. جامعهای که دروغ و ترس در تار و پودش تنیده، حتی نجاتیافتگانش را نیز میبلعد.
بازسازی اخلاق جمعی از لحظهای آغاز میشود که کسی دوباره جرأت کند چراغی بیفروزد؛ حتی اگر در باد خاموش شود.
عکس: وکیل محمد نجفی، انسان مسئولی که میتوانست سکوت کند، وکالت چند پرونده اختلاف مالی را بر عهده بگیرد و گلیم خودش را از آب بکشد و زندگی مرفهی هم داشته باشد. ولی وجدان او اجازه نداد که در برابر ظلم ظالمان خاموش بنشیند. هزینهاش را هم داده است، اما فضیلتی اخلاقی را زندگی کرده است.
#شهامت #مسئولیت_فردی #شهامت_مدنی #نه_به_بیتفاوتی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤22💯1