هفتخوان: فرانسیس پرکینز و خیزش خیاطان
مردم در نهایت استیصال فریاد میزدند: «نَپَر! نَپَر!» در طبقه نهم، زنی دستهایش را در هوا تکان میداد؛ از شدت هیاهو و هراس لحظهای بهتزده در جای خود میخکوب شد و سپس خود را به پایین پرتاب کرد. سایر دختران به یکدیگر چسبیده بودند و یکی پس از دیگری به دنبال او پایین پریدند. پیکرهای بیجان آنها پس از برخورد شدید با زمین متلاشی میشد، در حالی که برخی از کالبدها هنوز در آتش میسوختند.
.
تنها ده دقیقه قبل از آغاز حریق، آنها دستمزد خود را دریافت کرده بودند و مشتاقانه برای پایان هفته برنامهریزی میکردند که یکباره حریق کوچکی از زیر یکی از ماشینهای خیاطی آغاز شد و خیلی سریع به پارچههایی که روی هم انباشته شده بود، سرایت کرد. آتش سپس به نیمکتهای چوبی رسید و آنها را سوزاند و طولی نکشید که شعلههای آتش تمام کارخانه را فراگرفت.
.
گریز از این مهلکه غیرممکن بود؛ درهای خروجی به پلکان اضطراری را با زنجیر قفل کرده بودند تا مانع از دسترسی غیرمجاز به ساختمان شوند و تعداد افراد داخل ساختمان به مراتب از ظرفیت آسانسورها بیشتر بود. نشریه تایمز نوشت: «پریدن یا سوختن؛ تنها گزینههای ممکن»، و افزود «پنجاه کالبد سوخته از طبقه نهم به بیرون منتقل شد».
.
روزانه صدها دختر جوان آرمانگرای یهودی که از یهودیستیزی و یهودیکشی در روسیه گریخته بودند به نیویورک میرسیدند تا در این کارگاهها کار کنند یا از سر اجبار به تنفروشی تن در دهند. آنها در قبال هفتهای ۴ دلار دستمزد روزانه ۱۲ ساعت در کارگاههای پرتراکم تنگ هم مینشستند و با چرخ خیاطی دوزندگی میکردند؛ علاوه بر این، مکلف بودند برای مصرف برق اضافه، سوزنهای شکسته و حتی صندلیهایی که به هنگام کار روی آنها مینشستند مبالغ گزافی به صاحب کارگاه پرداخت کنند. رقابت در صنعت تولید پوشاک شدید و عرضه نیروی کار به مراتب افزون بر تقاضا بود؛ چنانچه کارگری جرئت میکرد از قبول شرایط دشوار کار سر باز بزند، صدها نفر داوطلب در بازار بودند که جای او را پر کنند.
.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2UtbyxM
نسخه انگلیسی:
http://bit.ly/2Um6haY
#laborday
#مطالعه_موردی #توانا #آموزشکده_توانا
کانال کتاب و کلاس توانا
@tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
مردم در نهایت استیصال فریاد میزدند: «نَپَر! نَپَر!» در طبقه نهم، زنی دستهایش را در هوا تکان میداد؛ از شدت هیاهو و هراس لحظهای بهتزده در جای خود میخکوب شد و سپس خود را به پایین پرتاب کرد. سایر دختران به یکدیگر چسبیده بودند و یکی پس از دیگری به دنبال او پایین پریدند. پیکرهای بیجان آنها پس از برخورد شدید با زمین متلاشی میشد، در حالی که برخی از کالبدها هنوز در آتش میسوختند.
.
تنها ده دقیقه قبل از آغاز حریق، آنها دستمزد خود را دریافت کرده بودند و مشتاقانه برای پایان هفته برنامهریزی میکردند که یکباره حریق کوچکی از زیر یکی از ماشینهای خیاطی آغاز شد و خیلی سریع به پارچههایی که روی هم انباشته شده بود، سرایت کرد. آتش سپس به نیمکتهای چوبی رسید و آنها را سوزاند و طولی نکشید که شعلههای آتش تمام کارخانه را فراگرفت.
.
گریز از این مهلکه غیرممکن بود؛ درهای خروجی به پلکان اضطراری را با زنجیر قفل کرده بودند تا مانع از دسترسی غیرمجاز به ساختمان شوند و تعداد افراد داخل ساختمان به مراتب از ظرفیت آسانسورها بیشتر بود. نشریه تایمز نوشت: «پریدن یا سوختن؛ تنها گزینههای ممکن»، و افزود «پنجاه کالبد سوخته از طبقه نهم به بیرون منتقل شد».
.
روزانه صدها دختر جوان آرمانگرای یهودی که از یهودیستیزی و یهودیکشی در روسیه گریخته بودند به نیویورک میرسیدند تا در این کارگاهها کار کنند یا از سر اجبار به تنفروشی تن در دهند. آنها در قبال هفتهای ۴ دلار دستمزد روزانه ۱۲ ساعت در کارگاههای پرتراکم تنگ هم مینشستند و با چرخ خیاطی دوزندگی میکردند؛ علاوه بر این، مکلف بودند برای مصرف برق اضافه، سوزنهای شکسته و حتی صندلیهایی که به هنگام کار روی آنها مینشستند مبالغ گزافی به صاحب کارگاه پرداخت کنند. رقابت در صنعت تولید پوشاک شدید و عرضه نیروی کار به مراتب افزون بر تقاضا بود؛ چنانچه کارگری جرئت میکرد از قبول شرایط دشوار کار سر باز بزند، صدها نفر داوطلب در بازار بودند که جای او را پر کنند.
.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2UtbyxM
نسخه انگلیسی:
http://bit.ly/2Um6haY
#laborday
#مطالعه_موردی #توانا #آموزشکده_توانا
کانال کتاب و کلاس توانا
@tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
هفت خوان: فرانسیس پرکینز و خیزش خیاطان
برآمدن از خاکستر: مبارزه برای حقوق کارگران در زاغهنشینهای نیویورک