This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آخرین پنجشنبه سال و چیدن سفره هفتسین بر سر مزار جاویدنام علیرضا انحوی، از جانباختگان آبان ۹۸
مادر علیرضا، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«آخرین پنجشنبه سال 1403/12/23کنار خاک پاک علیرضای قهرمانم
یاد ونامت همیشه جاودانه باد »
علیرضا انجوی، جوان ۲۶ سالهای بود که در رشته معماری فارغالتحصیل شده بود. او نور چشم و تنها فرزند مادر بود؛ دو برادر علیرضا سالها پیش، از دنیا رفته بودند و پدر جانبازش هم شهید شده بود.
تنها همدم و یار مادر، علیرضا بود. علیرضا پس از تحصیلات دانشگاهی، مکانی را اجاره کرده بود تا با ارائه مشاوره به دانشجویان معماری، مخارج زندگی را تأمین کند. اما در روز ۲۵ آبان ۹۸، علیرضا انجوی، در حالی که در راه بین محل کار و منزل در شهر صدرا شیراز بود، مزدوران جمهوریاسلامی به پیشانی او شلیک مستقیم کردند و جهان آرزوها و رویاهای علیرضا و مادرش را برای همیشه به تاریکی کشاندند.
#هرگز_فراموش_نخواهیم
#ابان_ادامه_دارد✌️ #علیرضا_انجوی
#آبان_خونین_۹۸ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادر علیرضا، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«آخرین پنجشنبه سال 1403/12/23کنار خاک پاک علیرضای قهرمانم
یاد ونامت همیشه جاودانه باد »
علیرضا انجوی، جوان ۲۶ سالهای بود که در رشته معماری فارغالتحصیل شده بود. او نور چشم و تنها فرزند مادر بود؛ دو برادر علیرضا سالها پیش، از دنیا رفته بودند و پدر جانبازش هم شهید شده بود.
تنها همدم و یار مادر، علیرضا بود. علیرضا پس از تحصیلات دانشگاهی، مکانی را اجاره کرده بود تا با ارائه مشاوره به دانشجویان معماری، مخارج زندگی را تأمین کند. اما در روز ۲۵ آبان ۹۸، علیرضا انجوی، در حالی که در راه بین محل کار و منزل در شهر صدرا شیراز بود، مزدوران جمهوریاسلامی به پیشانی او شلیک مستقیم کردند و جهان آرزوها و رویاهای علیرضا و مادرش را برای همیشه به تاریکی کشاندند.
#هرگز_فراموش_نخواهیم
#ابان_ادامه_دارد✌️ #علیرضا_انجوی
#آبان_خونین_۹۸ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام پژمان قلیپور، از جانباختگان آبان ۹۸، روز گذشته این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:
«یکشنبهی سیاه…
آخرین یکشنبهی سال که برای همه شاید بوی عید بدهد، برای من بوی خون پژمانم را میدهد.
آخرین یکشنبهای که زمین از خون پاک پسر ۱۸ سالهام سیراب شد،
آخرین یکشنبهای که قلبم از تپش افتاد و جانم برای همیشه پرپر شد.
یکشنبهای که خیابانها بوی فریاد آزادی میداد و پژمانم با چشمهایش آرزوی فردای روشن را میدید،
اما گلولهای آمد و قلبش را نشانه گرفت،
پژمانم در خیابان افتاد و من…
من دور از او، دور از دستانش، دور از نفسهایش…
چگونه این درد را به زبان بیاورم؟
چگونه این زخم را به دوش بکشم؟
یکشنبهی سیاه…
روزی که مادران زیادی عزادار شدند،
روزی که خیابانها صدای خون شدند و ما مادران،
سرگردان میان بغض و فریاد،
میان دادخواهی و انتقام،
میان خاطرهی پسرانمان و نگاه سرد قاتلانشان.
پنج سال و چهار ماه است که هر یکشنبه برای من، یکشنبهی سیاه است،
اما این یکشنبه، آخرین یکشنبهی سال،
دوباره مرا میبرد به همان ۲۶ آبان،
دوباره صدای تیر میپیچد در گوشم،
دوباره پژمانم بر زمین میافتد،
دوباره دستانش سرد میشود و من…
من نیستم، من دورم،
و این درد را با هیچ واژهای نمیتوان گفت.
پژمانم…
عید برای من معنایی ندارد،
نوروز برای من عزاست،
سفرهی هفتسینم پر از اشک است و جای تو،
جای تو همیشه خالی…
اما من زندهام، پژمانم.
من زندهام که صدای تو باشم،
من زندهام که داد تو را بگیرم،
من زندهام برای روزی که این زمین،
از خون تو و تمام بیگناهانی که جانشان را برای آزادی دادند،
دادخواهی کند.#
پژمانم…
یکشنبهی سیاهت را فراموش نمیکنم،
نامت را فراموش نمیکنم،
خونت را فراموش نمیکنم.
و این آخرین یکشنبهی سال را،
با تمام دردش، به یاد تو نفس میکشم…»
#پژمان_قلی_پور
#آبان_خونین_۹۸
#آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«یکشنبهی سیاه…
آخرین یکشنبهی سال که برای همه شاید بوی عید بدهد، برای من بوی خون پژمانم را میدهد.
آخرین یکشنبهای که زمین از خون پاک پسر ۱۸ سالهام سیراب شد،
آخرین یکشنبهای که قلبم از تپش افتاد و جانم برای همیشه پرپر شد.
یکشنبهای که خیابانها بوی فریاد آزادی میداد و پژمانم با چشمهایش آرزوی فردای روشن را میدید،
اما گلولهای آمد و قلبش را نشانه گرفت،
پژمانم در خیابان افتاد و من…
من دور از او، دور از دستانش، دور از نفسهایش…
چگونه این درد را به زبان بیاورم؟
چگونه این زخم را به دوش بکشم؟
یکشنبهی سیاه…
روزی که مادران زیادی عزادار شدند،
روزی که خیابانها صدای خون شدند و ما مادران،
سرگردان میان بغض و فریاد،
میان دادخواهی و انتقام،
میان خاطرهی پسرانمان و نگاه سرد قاتلانشان.
پنج سال و چهار ماه است که هر یکشنبه برای من، یکشنبهی سیاه است،
اما این یکشنبه، آخرین یکشنبهی سال،
دوباره مرا میبرد به همان ۲۶ آبان،
دوباره صدای تیر میپیچد در گوشم،
دوباره پژمانم بر زمین میافتد،
دوباره دستانش سرد میشود و من…
من نیستم، من دورم،
و این درد را با هیچ واژهای نمیتوان گفت.
پژمانم…
عید برای من معنایی ندارد،
نوروز برای من عزاست،
سفرهی هفتسینم پر از اشک است و جای تو،
جای تو همیشه خالی…
اما من زندهام، پژمانم.
من زندهام که صدای تو باشم،
من زندهام که داد تو را بگیرم،
من زندهام برای روزی که این زمین،
از خون تو و تمام بیگناهانی که جانشان را برای آزادی دادند،
دادخواهی کند.#
پژمانم…
یکشنبهی سیاهت را فراموش نمیکنم،
نامت را فراموش نمیکنم،
خونت را فراموش نمیکنم.
و این آخرین یکشنبهی سال را،
با تمام دردش، به یاد تو نفس میکشم…»
#پژمان_قلی_پور
#آبان_خونین_۹۸
#آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام مهدی دائمی، از جانباختگان آبان ۹۸، این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:
«همه منتظر نوروز سال وجدید هستن.ولی من دلتنگ چهرهای هستم که دیگه کنارم نیست....بیست و پنج آخر سال شد باز یاد آور اون روز تلخ که برای همیشه ازکنارم رفتی پنج سال وچهار ماه شد اما ذره ای ازدلتنگیت کم نشد ازایزد منان میخوام این سال جدید قاتلینت به جزای اعمالشون برسن 😔»
ـ جنایت آبان ۹۸ و قهرمانانی چون مهدی دائمی هرگز فراموش نمیشوند....
#مهدی_دائمی #آبان_خونین_۹۸
#دادخواهی
#زندگی_کن_اما_فراموش_نکن
#دادخواهم
#آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«همه منتظر نوروز سال وجدید هستن.ولی من دلتنگ چهرهای هستم که دیگه کنارم نیست....بیست و پنج آخر سال شد باز یاد آور اون روز تلخ که برای همیشه ازکنارم رفتی پنج سال وچهار ماه شد اما ذره ای ازدلتنگیت کم نشد ازایزد منان میخوام این سال جدید قاتلینت به جزای اعمالشون برسن 😔»
ـ جنایت آبان ۹۸ و قهرمانانی چون مهدی دائمی هرگز فراموش نمیشوند....
#مهدی_دائمی #آبان_خونین_۹۸
#دادخواهی
#زندگی_کن_اما_فراموش_نکن
#دادخواهم
#آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
واقعیت این است که هر رویدادی حتی شادی و جشن نوروز، برای خانوادههای دادخواه تداعیگر خاطراتی است که از عزیزشان دارند و آنوقت است که جای خالی او بیشتر احساس میشود و دلتنگی، آخ دلتنگی ... که میآید سراغ آدم و رها نمیکند...
مادر محمدحسین عرفان، به مناسبت سال نو نوشت:
«عید من دیدن دوباره توست
بوسیدن رویت.....
من بدون تو عیدی ندارم
عيدت مبارک عزیزم»
جاویدنام محمد حسین عرفان در زمان آسیبدیدن چشمانش ۲۴ سال داشت.
در آبان ۹۸ و در فردیس شهر کرج در اعترضات به گرانی بنزین، برق منطقه قطع شده بود و نیروهای سرکوبگر یگان ویژه با موتور به مردم حملهور شده بودند، مردم در حال فرار بودند.
دو دختر روی زمین و زیر مشت و لگد مامورها بودند که محمدحسین با چند نفر دیگر به کمک آنها میروند که با شلیک مستقیم ساچمه از ناحیه دو چشم و سر و صورت آسیب میبیند. چشم چپ بینایی را کامل از دست میدهد و چشم راست با وجود بینایی ۳۰ درصدی به مرور زمان ضعیفتر میشود.
محمدحسین در اعترضات ۱۴۰۱ نیز با همان بینایی محدود به خیابان آمد و بارها کتک خورد تا نهایتا چشمانش عفونت کرد و در ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ در سن ۲۹ سالگی در بیمارستان به علت ورود عفونت در خون، جان خود را از دست داد و در سوم اسفند به خاک سپرده شد.
نیروهای امنیتی در آبان ۹۸ در بیمارستان محمدحسین را تحت فشار قرار میدهند و پس از آن با گرفتن برگه رضایت حق هر گونه شکایت را از او میگیرند و در چهلم وی با حضور بر مزار او با فشار بر خانواده، جو را امنیتی میکنند.
محمد در شرف ازدواج بود و به جای لباس دامادی در جشن عروسی، لباس خواستگاری او در کنار قاب عکس مراسم سوگواری او قرار گرفت.
او بر روی تصاویری از چشمانش نوشته بود.
«قیمت چشم تو چند است که در کشور من، هر چه مرغوب و نفیس است، بهایش جان است»
او در کار تاسیساتی شاغل بود.
#محمد_حسین_عرفان #محمدحسین_عرفان #آبان_خونین_98 #آبان_خونین_۹۸ #آبان_ادامه_دارد #چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی
#نوروز #زن_زندگی_آزادی #عمو_نوروز_نیا_اینجا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادر محمدحسین عرفان، به مناسبت سال نو نوشت:
«عید من دیدن دوباره توست
بوسیدن رویت.....
من بدون تو عیدی ندارم
عيدت مبارک عزیزم»
جاویدنام محمد حسین عرفان در زمان آسیبدیدن چشمانش ۲۴ سال داشت.
در آبان ۹۸ و در فردیس شهر کرج در اعترضات به گرانی بنزین، برق منطقه قطع شده بود و نیروهای سرکوبگر یگان ویژه با موتور به مردم حملهور شده بودند، مردم در حال فرار بودند.
دو دختر روی زمین و زیر مشت و لگد مامورها بودند که محمدحسین با چند نفر دیگر به کمک آنها میروند که با شلیک مستقیم ساچمه از ناحیه دو چشم و سر و صورت آسیب میبیند. چشم چپ بینایی را کامل از دست میدهد و چشم راست با وجود بینایی ۳۰ درصدی به مرور زمان ضعیفتر میشود.
محمدحسین در اعترضات ۱۴۰۱ نیز با همان بینایی محدود به خیابان آمد و بارها کتک خورد تا نهایتا چشمانش عفونت کرد و در ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ در سن ۲۹ سالگی در بیمارستان به علت ورود عفونت در خون، جان خود را از دست داد و در سوم اسفند به خاک سپرده شد.
نیروهای امنیتی در آبان ۹۸ در بیمارستان محمدحسین را تحت فشار قرار میدهند و پس از آن با گرفتن برگه رضایت حق هر گونه شکایت را از او میگیرند و در چهلم وی با حضور بر مزار او با فشار بر خانواده، جو را امنیتی میکنند.
محمد در شرف ازدواج بود و به جای لباس دامادی در جشن عروسی، لباس خواستگاری او در کنار قاب عکس مراسم سوگواری او قرار گرفت.
او بر روی تصاویری از چشمانش نوشته بود.
«قیمت چشم تو چند است که در کشور من، هر چه مرغوب و نفیس است، بهایش جان است»
او در کار تاسیساتی شاغل بود.
#محمد_حسین_عرفان #محمدحسین_عرفان #آبان_خونین_98 #آبان_خونین_۹۸ #آبان_ادامه_دارد #چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی
#نوروز #زن_زندگی_آزادی #عمو_نوروز_نیا_اینجا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech