آموزشکده توانا
54.5K subscribers
32.8K photos
38.2K videos
2.55K files
19.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
جرم‌انگاری «حقیقت»، در جمهوری اسلامی

✍️مطهره گونه‌ای


۲۴ مارس، «روز جهانی حق دانستن حقیقت» است. هنگامی که صاحبان ایدئولوژی تبدیل به صاحبان قدرت می‌شوند، «حقیقت» را هم به انقیاد خود درمی‌آورند؛ یعنی اربابان قدرت، تعریفی برساخته و دروغین از حقیقت را بر شهروندان جامعه تحمیل می‌کنند و اگر فردی این «کذب بدل به حقیقت» را انکار کند، غیرخودی شناخته شده و مطرود می‌شود.

رژیم‌های استبدادی ایدئولوژیک، اولاً باور به منحصر به‌فرد بودن انسان‌ها و تکثر اندیشه‌ آن‌ها ندارند و در راستای سلب آن، اصالت «حقیقت» را کتمان می‌کنند و خود را مسلط بر جان و مال و زندگی مردم می‌دانند. ثانیاً بر این باور موهوم استوارند که «آزادی»، از جمله آزادی بیان، موجب از دست رفتن نظم حاکم و در نهایت به وجود آمدن هرج‌ومرج می‌شود. بنابراین هم از برملا شدن حقیقتِ جاری در حاکمیت می‌هراسند – چرا که شالوده‌ی استبداد را تهدید می‌کند – و هم با تمامی قوا و توان، مقابل آن می‌ایستند.

جمهوری اسلامی نیز ۴۶ سال است که این حق را از مردم دریغ داشته است: از کارنامه‌ی سیاه دهه‌ی ۶۰ و گورهای دسته‌جمعی خاوران تا پرونده‌ی قتل‌های زنجیره‌ای؛ از انتخابات ۸۸ تا شلیک دو موشک به هواپیمای اوکراینی؛ از فجایع رخ‌داده در زمان کرونا و دستورالعمل و حکم خامنه‌ای مبنی بر ممنوعیت ورود واکسن و از دست رفتن جان انسان‌ها، تا قتل سبعانه و وحشیانه‌ی مهسا امینی و نیکا شاکرمی؛ و تمام حقایقی که زیر قالی بقای خود پنهان کرده است.

نظامی که نه‌تنها حقیقت را کتمان می‌کند، بلکه آن را وارونه و دگرگون جلوه می‌دهد یا متوسل به «شبه‌حقیقت»‌ها توسط بارش رسانه‌ای گسترده می‌شود، تا مردم آن چیزی را باور کنند و بدانند که او می‌خواهد. اگر هم فعالان سیاسی و مدنی در صدد افشای حقیقت برآیند، آن‌ها را تحت اتهام نشر اکاذیب یا تبلیغ علیه نظام سرکوب می‌کند. بدین ترتیب، در تمامی ارکان قدرت، این فریب «حقیقت‌سازی» یا «انکار» آن وجود دارد.

خامنه‌ای، که خود را ولی‌امر مسلمین جهان می‌داند، در تمامی این سال‌ها حتی در یک نشست خبری هم حضور نیافته؛ چرا که از پاسخ‌گویی عاجز و هراسان است. در سخنرانی‌های مونولوگ خود نیز صرفاً به تحکیم همان موهومات به نام حقیقت می‌پردازد و مخاطبان «متحدالشکل» پیرامون خود را هم «مردم» می‌پندارد، حال آن‌که فردیت و منحصر بودن خویش را در شخص و نظامی ایدئولوژیک خلاصه کرده‌اند.

اما جامعه‌ی شبکه‌ای، محصول گسترش فراگیر اینترنت و رسانه‌های جمعی، مردم را از حقیقت و بیان آن باز نمی‌دارد؛ اگرچه نظام فریب‌کار و متوهم جمهوری اسلامی، آن را به انحای گوناگون منکوب کند.

زنده باد نام و یاد تمام کسانی که علیرغم شمشیر آخته‌ی سرکوب استبداد دینی، از افشای حقیقت و روشنگری افکار عمومی سرباز نزدند.


ـ مطهره گونه‌ای دانشجوی اخراجی و فعال سیاسی است که در آستانه دفاع از پایان‌نامه دکترای دندانپزشکی بود. او ایستادگی و شرافت را به سر خم کردن ترجیح داد و اخراج و زندانی شد و اخیرا پس از تحمل ۶ ماه حبس آزاد شد.

#روز_جهانی_حق_دانستن_حقیقت #دانستن_حق_مردم_است
#نه_به_دروغ
#مطهره_گونه‌ای #مهسا_امینی #هواپیمای_اوکراینی #نیکا_شاکرمی #دهه_شصت #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
یکی از مخاطبان توانا، ضمن ارسال این تصاویر، خبر داد که امروز یازدهم فروردین ماه ۱۴۰۴ وقتی بر سر مزار جاویدنام نیکا شاکرمی حاضر شد، متوجه شد که بار دیگر سنگ مزار او را شکستند.
این نخستین بار نیست که ین اتفاق افتاده است.

نیکا شاکرمی، در جریان انقلاب مهسا، شجاعانه چشم در چشم ماموران ایستاد و شالش را سوزاند و الهام‌بخش بسیاری از زنان ایران شد.
مأموران حکومت او را به طرز فجیع کشتند، اعضای خانواده‌اش را آزار دادند، ولی یاد او همچنان شجاعت و ایستادگی را در دل جوانان ایران زنده می‌کند.

#نیکا_شاکرمی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
نسرین شاکرمی، مادر نیکا:
با شکستن کتیبه مزار نیکایرقهرمان، فقط چهره‌ی پلید خود را نمایان‌تر و مجازات خود را سنگین‌تر می‌کنید

آیدا، خواهر جاویدنام نیکا شاکرمی، ضمن انتشار تصویری از کتیبه شکسته‌شده مزار نبکا، مطلب زیر را از قول مادرش منتشر کرد:

«حرامزاده‌های ظالم، با شما هستم؛
پلیدهای متعفنی که بوی گندتان دنیا را به مخاطره انداخته؛ آلت‌مغزهای هرزه و فاسدی که دروغ‌گویی، دزدی، خیانت، هوس‌رانی و هرزگی، توطئه و غارت و ناامنی، تجاوز و کشتار و هر آنچه فساد و خرابکاری و پلیدی‌ست را رواج داده و می‌خواهید تمام دنیا را برای همیشه به لجن خود آلوده و گرفتار کنید.

با تمام تهمت‌های کثیفی که فقط می‌توانست از ذهن‌های بیمار، متعفن و پلید شما ساخته و پرداخته شود و با لشکر سایبری و هرزه‌های بی‌مقدار خودفروشتان، نتوانستید ما را مانند خودتان فاسد و خراب کنید.

تلاش‌های مذبوحانه‌تان فقط صحه‌ای بود بر حقانیت نیکای قهرمان، و راست‌گویی و درست‌کاری ما، و رسوایی‌های هر چه بیشتر و شرم‌آور خودتان.

حالا هم با شکستن کتیبه‌ی مزار نیکای قهرمان، چیزی از بزرگی و حقانیتش کم نکرده‌اید؛ بلکه فقط چهره‌ی پلید خود را نمایان‌تر و مجازات خود را سنگین‌تر می‌کنید. دور نیست آن روز که در آتش خشم بزرگ ملت با‌غیرت و فهیم ایران، که همه چیز را ثبت می‌کنند و به خاطر می‌سپارند تا از آن تاریخ، سرنوشت و شرافت خود را بازسازی کنند، زنده‌زنده بسوزید و حتی خاکستر کثیفتان هم از صحنه‌ی روزگار محو شود و لعن و نفرین ابدی برای عبرت همگان برایتان بماند.

شما فقط موش‌های بیمار طاعون‌زده‌ای هستید که به‌زودی توسط شیرمردانی خردمند و توانا، سم‌پاشی شده و در تونل‌های کثیفتان به فاضلاب تاریخ می‌پیوندید. دنیا از شر وجود بی‌وجودتان پاک باد.»


#نیکا_شاکرمی #نسرین_شاکرمی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
«ساعت ۱۸:۳۰ غروب بود که با اصرارهای فراوانی که روی پدرم برای دیدن مزار نیکا داشتم، بالاخره پدرم مرا پیش نیکا شاکرمی برد. انگار در آن پنج دقیقه‌ای که سر بر سنگ مزار شکسته نیکا گذاشتم، زندگی و آرامش را به من داده بودند. در آن پنج دقیقه به هیچ چیز جز بودن در کنار نیکا و حس کردنش فکر نمی‌کردم.

چون می‌دانستم پنج‌شنبه‌ها مأموران ضحاک همیشه بر سر مزارها حضور دارند، نخواستم مادرم با من بیاید. من و پدرم به حضور نیکا رفتیم که پنج دقیقه بعد، دو تا ماشین مشکی پژو به سمت من و پدرم حمله‌ور شدند و گفتند که به چه دلیل این‌جا هستم. متأسفانه نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و با آن‌ها بحث نکنم. ناگهان یکی از مأمورها، سنگ مزار کنده‌شده نیکا که روی مزارش بود را برداشت و محکم به زمین کوبید و آن را چندین تکه کرد.
چند نفر ما را به زور و با ضرب باتوم به داخل ماشین بردند و با چشم‌های بسته، ما را به محلی که هرگز نفهمیدیم کجاست بردند. وقتی رسیدیم، دختر دیگری هم‌سن خودم آن‌جا حضور داشت که هرگز نفهمیدم جرم او چیست، اما معلوم بود که او هم به دلیل سیاسی بازداشت شده بود.

از من بازجویی کردند و مرا مورد ضرب و شتم با باتوم قرار دادند. صبح همان روز، پدرم را با چشم‌های بسته در ملایر کنار ماشینش رها کردند، اما من را همچنان بازداشت نگه داشتند و مدام گوشی‌ام را چک می‌کردند. تهدیدم کردند که اگر این موضوع را رسانه‌ای کنم، هرگز دست از سرم برنخواهند داشت.
صبح امروز، بعد از آزادی پدرم، با چشم‌های بسته محل بازداشت من را تغییر دادند و مرا از ملایر به قم منتقل کردند. به پدر و مادرم زنگ زدند و گفتند به آدرسی که می‌فرستیم، حضور پیدا کنید.
اکانت تلگرام و سیم‌کارتم را از من گرفتند و مرا با آن‌همه درد و کبودی که در اثر ضربه‌های باتوم بود، رها کردند. تنها به جرم اینکه خواستم بر سر مزار نیکا شاکرمی، دختری که او را مانند خودم می‌دیدم، بروم. دختری که هم‌سن خودم بود، همشهری خودم بود.
در کجای قانون نوشته شده که رفتن بر سر مزار یک دختر ۱۶ ساله، جرم است؟»

ـ توانا جان، عکس و روایت بالا روایت یکی از دوستان منه که رفته بود سر مزار نبکا
نخواستم همه عکس‌ها رو بفرستم چون فکر کنم معذب بشه. پاش، کمرش و کلا همه بدنش آسیب دیده و کبود شده.
بدتر از وضع دستش، دوتا بازوشه که ضربه‌های خیلی محکمی خورد. اما فقط هم بازو نیست، جاهای مختلف بدنش آسیب دیده. به‌حدی که اصلاً نمی‌تونه راه بره. پاش، مخصوصاً زانوش، ضربه شدیدی خورده. درد داره و حالش خوب نیست.

#نیکا_شاکرمی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech