آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
به بهانه‌ی سال‌گرد درگذشت نصرالله #زرین‌پنجه

نصرالله زرین‌پنجه، #آهنگ‌ساز و نوازنده‌ی سرشناس #ایرانی در سال ۱۲۸۵ در #تهران به دنیا آمد. او در سیزده‌سالگی نزد ربیع‌خان برادر ِ #درویش‌خان به آموختن #تار مشغول شد و پس از آن به خدمت #موزیک نظام درآمد.
حسین هنگ‌آفرین، نوازنده‌ی تار و #سه‌تار و ویولن و رئیس ِ دسته‌ی موزیک #قزاق‌خانه زمانی که صدای ساز زرین‌پنجه را شنید بسیار مورد پسندش واقع شد و او را به شاگردی قبول کرد. زرین‌پنجه هم‌چنین نزد اساتید بزرگی مانند مرتضی #نی‌داود، یحیی زرین‌پنجه و علی‌اکبر #شهنازی به #آموزش موسیقی پرداخت. در این زمان زرین‌پنجه با موسی #معروفی آشنا شد و ردیفی که معروفی راوی ِ آن بود را نواخت.
زرین‌پنجه در سال ۱۳۱۳ از موسیقی دست کشید و وارد وزارت دارایی شد اما در سال ۱۳۲۰ که علی‌نقی #وزیری به هنرستان موسیقی بازگشت با ترغیب حسین #سنجری، نوازنده‌ی سرشناس تار بار دیگر به تار رو آورد و با تشویق روح‌الله خالقی از وزارت دارایی به وزارت فرهنگ آمد. زرین‌پنجه به تدریس موسیقی در هنرستان موسیقی پرداخت و علاوه بر آن در تدوین کتاب‌های مقدماتی تار و سه‌تار همت گمارد. رزین‌پنجه سال‌ها با رادیو هم‌کاری کرد و ره‌بر ارکستر سازهای ایرانی در رادیو بود و آهنگ‌های فراوانی ساخت که اجرا شد.
نصرالله زرین‌پنجه حدود ۵۰ آهنگ ساخته است و در مرکز حفظ و اشاعه‌ی موسیقی ایران آموزگار موسیقی بود.
زرین‌پنجه در نواختن #سه‌نار و #بربط و #ترومپت نیز مهارت داشت.
نصرالله زرین‌پنجه در ۲۵ آذرماه ۱۳۶۰ درگذشت.

تصنیف «فصل درو» با صدای غلام‌حسین بنان و آهنگ‌سازی نصرالله زرین‌پنجه و ترانه‌ی ایرج تیمورتاش تقدیم می‌شود به شما هم‌راهان توانا

#توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
سالگرد درگذشت ابوالحسن صبا، نابغه‌ی موسیقی ایران

#ابوالحسن_صبا ۲۵ فروردین ۱۲۸۱ شمسی در تهران و در خانواده‌ای اهل فرهنگ به دنیا آمد.
فتح‌الله دولتشاهی از دوستان و هم‌شاگردی‌های صبا در کالج آمریکایی‌ها به تاثیرگذاری دو زن بر زندگی صبا اشاره می‌کند: «از دیگر شرایط مساعد برای پیشرفت ابوالحسن خردسال، وجود کوکب‌الدوله، عمه‌ی علاقمند به ساز و سرود او بوده است. این بانو ندیمه‌ای به اسم ربابه خانم (از منسوبان حبیب سماعی) داشته که تنبک‌نوازی چیره‌دست و خواننده‌ای بسیار خوش صدا بوده است. استاد صبا نواختن ساز بسیار مهم تنبک را از ربابه خانم فرا گرفت.»
اولین صفحه‌ای که با #تک‌نوازی ویولون صبا در سال ۱۳۰۶به بازار آمد به نام «ای وطن» از ساخته‌های وزیری و با صدای «روح‌انگیز» بود. ابوالحسن صبا در همین سال از طرف وزیری ماموریت یافت تا در شهر رشت مدرسه‌ی موسیقی دایر کند. صبا دو سال در #رشت اقامت گزید و ضمن آموزش موسیقی به روستاهای شمال می رفت تا به جمع‌آوری آهنگ‌های محلی بپردازد. آهنگ‌های #دیلمان، رقص چوبی #قاسم‌آبادی و امیری مازندارانی محصول این دوره‌ پژوهش و وارسی صبا در موسیقی محلی آن نواحی است. صبا آن‌چنان مهارتی در موسیقی یافت که بدون اغراق می‌توانست سازهای #سنتور، #تار، #سه‌تار، #تنبک، #نی، #کمانچه، ویولون و هم‌چنین پیانو را به خوبی و مهارت بنوازد؛ با این‌حال صبا سازهای #ویولون و سه‌تار را به عنوان سازهای تخصصی خود انتخاب کرد.
پس از بازگشت از شمال ایران، #صبا در منزل خود در سال ۱۳۱۰ کلاس‌های موسیقی را به راه انداخت و شاگردان فراوانی به کلاس درس او می‌آمدند. این کلاس‌ها ۲۵ سال دایر بود و تا آخرین روزهای زندگی صبا ادامه یافت.
صبا تلاش بسیار کرد تا یک‌نواختی و اندوه را از موسیقی سنتی بگیرد.او در این مورد می‌گوید: "حال که آرزو، امیال و تمنیات ما به واسطه نفوذ تمدن اروپائی اوج گرفته، متحیر هستم که جوانان با این موسیقی چه می کنند. غم نهفته در این موسیقی برخاسته از غم‌ها و مصیبت‌های تاریخی ماست. حوادث غم‌بار تاریخی است که ذهنیت ما را دگرگون کرده و همه‌ی تراوشات ذهنی ما را چه در شعر چه در موسیقی و هنرهای دیگر غم‌گنانه ساخته است.» صبا اما چاره‌ی این غم را ایجاد شادی و نشاط در درون می‌داند: «اگر بخواهیم #موسیقی نشاط آور داشته باشیم باید اول در درون خود ایجاد بشاشیت و #نشاط بنمائیم- ساختگی خیر! آن وقت طبیعتا موسیقی ما هم که تراوش روح ماست نشاط آور خواهد شد.»
شهریار شاعر سرشناس ایرانی با صبا دوستی بسیار نزدیک و صمیمی داشت. او در مواجهه با مرگ صبا چنین سروده است:
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی؟
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی؟
تو که آتشکده‌ی عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی؟
به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را
که خود از رقت آن بی‌خود و بی‌هوش شدی
تو به صد نغمه، زبان بودی و دل‌ها هم گوش
چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی؟
خلق را گر چه وفا نيست و ليکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی
تا ابد خاطر ما خونی و رنگين از تست
تو هم‌آميخته با خون سياوش شدی
بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/1FEhXpF