Forwarded from گفتوشنود
آگاهی نوین ایرانیان؛
پایهی یک نظم شهروندسالار
بسیاری از مورخان تاریخ ایران را در درازای تاریخ نظمی پدرسالار معرفی میکنند. دست بالای حکمرانان تا پیش از انقلاب مشروطیت و نبود قانون برای محدودیت حکمران، عملا نیز این فرضیه را تایید میکند. سلطان نسبت به سرنوشت ایرانیان، اختیار تام و تمام داشت.
اما پس از انقلاب مشروطه داستان عوض شد و دستکم قانونی برای تعریف و تحدید اختیارات حکمرانان تدوین شد. در سال ۵۷ اما قانون مشروطیت کنار گذاشته شد و قانونی جدید برکشیده شد که قانونی مذهب سالار بود؛ بر اساس روایتی خاص از یک مذهب خاص. قانون جدید جای آنکه مانند قانون مشروطیت شاه را محدود به قانون کند، ولی فقیه را دارای اختیارات فراوان کرد بیآنکه سیستمهای نظارتی قدرتمندی بر او بچیند.
این قانون به تنوع مذهبی در ایران نیز بیاعتنا و بلکه ظالم بود و صرفا باورمندان به یک مذهب خاص و آن نیز باورمندان به یک روایت خاص از آن مذهب را شایسته تصدی مناصب بالای حکمرانی در ایران دانست. حقوق شهروندی امری غایب در قانون اساسی جمهوری اسلامی است و مذهب و ولی فقیه حامی آن مذهب دست بالای مطلق را دارد. ولایت «مطلقه» فقیه که در قانون قید شده است خود به گویایی گویای آنچه بر ما میگذرد، است.
اما واقعیت این است که ما ایرانیان به علت تجاربی که از سر گذراندهایم، سخت به ضروت نظم شهروندسالار اشراف پیدا کردهایم. کافیست به دیوارنوشتههای ایرانیان در طول این چند سال اعتنای لازم را داشته باشیم. ایرانیان «حق»مدار شدهاند. حق خود را میطلبند و برای بازپسگیری آن کوتاه نمیآیند. آنان حق خود را در حاکمشدن شهروندان بر سرنوشت خود تعریف میکنند. به همین علت است که در این چندسال از دی ۹۶ تاکنون مدام شاهد خیزشهای انقلابی هستیم.
انقلاب «شهروندان» ایرانی برای حقوق شهروندی ایرانیان. انقلابی که شکست نخواهد خورد زیرا مبتنی بر آگاهی نوین است. آگاهی مگر شکستخوردنی است؟!
#گفتگو_توانا #حقوق_شهروندی #مدارای_مذهبی #حقوق_خداناباوران
@Dialogue1402
پایهی یک نظم شهروندسالار
بسیاری از مورخان تاریخ ایران را در درازای تاریخ نظمی پدرسالار معرفی میکنند. دست بالای حکمرانان تا پیش از انقلاب مشروطیت و نبود قانون برای محدودیت حکمران، عملا نیز این فرضیه را تایید میکند. سلطان نسبت به سرنوشت ایرانیان، اختیار تام و تمام داشت.
اما پس از انقلاب مشروطه داستان عوض شد و دستکم قانونی برای تعریف و تحدید اختیارات حکمرانان تدوین شد. در سال ۵۷ اما قانون مشروطیت کنار گذاشته شد و قانونی جدید برکشیده شد که قانونی مذهب سالار بود؛ بر اساس روایتی خاص از یک مذهب خاص. قانون جدید جای آنکه مانند قانون مشروطیت شاه را محدود به قانون کند، ولی فقیه را دارای اختیارات فراوان کرد بیآنکه سیستمهای نظارتی قدرتمندی بر او بچیند.
این قانون به تنوع مذهبی در ایران نیز بیاعتنا و بلکه ظالم بود و صرفا باورمندان به یک مذهب خاص و آن نیز باورمندان به یک روایت خاص از آن مذهب را شایسته تصدی مناصب بالای حکمرانی در ایران دانست. حقوق شهروندی امری غایب در قانون اساسی جمهوری اسلامی است و مذهب و ولی فقیه حامی آن مذهب دست بالای مطلق را دارد. ولایت «مطلقه» فقیه که در قانون قید شده است خود به گویایی گویای آنچه بر ما میگذرد، است.
اما واقعیت این است که ما ایرانیان به علت تجاربی که از سر گذراندهایم، سخت به ضروت نظم شهروندسالار اشراف پیدا کردهایم. کافیست به دیوارنوشتههای ایرانیان در طول این چند سال اعتنای لازم را داشته باشیم. ایرانیان «حق»مدار شدهاند. حق خود را میطلبند و برای بازپسگیری آن کوتاه نمیآیند. آنان حق خود را در حاکمشدن شهروندان بر سرنوشت خود تعریف میکنند. به همین علت است که در این چندسال از دی ۹۶ تاکنون مدام شاهد خیزشهای انقلابی هستیم.
انقلاب «شهروندان» ایرانی برای حقوق شهروندی ایرانیان. انقلابی که شکست نخواهد خورد زیرا مبتنی بر آگاهی نوین است. آگاهی مگر شکستخوردنی است؟!
#گفتگو_توانا #حقوق_شهروندی #مدارای_مذهبی #حقوق_خداناباوران
@Dialogue1402