This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  در سالگرد بازداشت جاویدنام ستار بهشتی، مادر و خواهرش کوچهشان را گلباران کردند.
سحر بهشتی، خواهر ستار، با انتشار این ویدیو در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«“آبان و آزادی”
صدای قدمهایت در این کوچه بنبست هنوز قلبم را به آرامش دعوت میکند؛ آرامشی از جنس آزادی.
ستار جانم، برادر شجاع من! دوازده سال گذشته از آن زمان که جغد شوم و بدنامی، تو را به خاطر عقیده پاک و رهاییبخش برای قشر کارگر و ستمدیده، به مسلخ شکنجهگاههای بیامان برد. دوازده سال از شبی که در این کوچه، صدای قدمهای استوارت را از ما ربودند.
امروز، به یاد آن روز نهم آبان که تو را دستگیر کردند، این کوچه را گلباران کردیم. مامان گوهر هنوز با حسرت نگاه آخرت و خاطراتی که هرگز محو نمیشوند، زنده است و دلش در آتش میسوزد.
و در پایان، کلامی دارم با همان جغد سیاه و شوم که بازجوییات کرد: “از آن خانه محقر و مادر پیرم شرم نکردی؟ از این کوچه بنبست و باریک شرم نکردی؟”
دنیا دار مکافات است؛ و روز آزادی ایران و ایرانی، بسیار نزدیک."سحر بهشتی"»
ستار بهشتی، کارگر و وبلاگنویسی بود که زیر شکنجه کشته شد.
مرتبط:
ستار بهشتی: «تهدید میکنند اطلاعرسانی نکنید وگرنه دهانتان را میبندیم»
https://tavaana.org/satar-beheshti-letter/
#ستار_بهشتی #سید_محمد_حسینی #گوهر_عشقی #آبان #دادخواهی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سحر بهشتی، خواهر ستار، با انتشار این ویدیو در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«“آبان و آزادی”
صدای قدمهایت در این کوچه بنبست هنوز قلبم را به آرامش دعوت میکند؛ آرامشی از جنس آزادی.
ستار جانم، برادر شجاع من! دوازده سال گذشته از آن زمان که جغد شوم و بدنامی، تو را به خاطر عقیده پاک و رهاییبخش برای قشر کارگر و ستمدیده، به مسلخ شکنجهگاههای بیامان برد. دوازده سال از شبی که در این کوچه، صدای قدمهای استوارت را از ما ربودند.
امروز، به یاد آن روز نهم آبان که تو را دستگیر کردند، این کوچه را گلباران کردیم. مامان گوهر هنوز با حسرت نگاه آخرت و خاطراتی که هرگز محو نمیشوند، زنده است و دلش در آتش میسوزد.
و در پایان، کلامی دارم با همان جغد سیاه و شوم که بازجوییات کرد: “از آن خانه محقر و مادر پیرم شرم نکردی؟ از این کوچه بنبست و باریک شرم نکردی؟”
دنیا دار مکافات است؛ و روز آزادی ایران و ایرانی، بسیار نزدیک."سحر بهشتی"»
ستار بهشتی، کارگر و وبلاگنویسی بود که زیر شکنجه کشته شد.
مرتبط:
ستار بهشتی: «تهدید میکنند اطلاعرسانی نکنید وگرنه دهانتان را میبندیم»
https://tavaana.org/satar-beheshti-letter/
#ستار_بهشتی #سید_محمد_حسینی #گوهر_عشقی #آبان #دادخواهی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔49❤9🕊4
  خواهر ستار بهشتی، با یادآوری بازجوییهای خود و مادرش در پی هجوم ماموران به منزلشان در سه سال پیش، بر تداوم دادخواهی تاکید کرد.
او نوشت:
گناه کبیرهای به نام دادخواهی
یازدهم آبانماه است و مادر کنار ما در خانه، خاطرات ستار را مرور میکند. قرار نبود مراسمی برگزار شود؛ تنها به رسم خیرات برای اموات تصمیم داشتیم غذایی بین نیازمندان قسمت کنیم تا شاید قلب خودمان آرام بگیرد.
سه سال پیش، مأموران وزارت بیاطلاعی و ناامنی ساعت دهونیم شب به خانهمان ریختند. یک بازداشت خانوادگی، حتی برای پسران ده و سهسالهام نیز حکم بازداشت داشتند. جرممان چه بود؟ اقدام علیه امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی و…! جالب اینکه یکی از اتهامات من این بود که “خواهر ستار بهشتی” هستم.
پسرانم از دیدن آنهمه مأمور در خانه بهتزده و ترسیده بودند. مادرم، گوهر وجودم، با سوزدل میپرسید: «در خانه دخترم چه میخواهید؟ من مادر ستارم، چرا به خانه دخترم حمله کردهاید؟ دنبال کامیون مواد مخدر یا اختلاسهای کلان میگردید؟» مادر، با سوز دل، به آنها میگفت: «جوانم، پرستارم، ستارم را کشتید و هنوز دست از سر خانوادهام برنمیدارید. ۱۵۰۰ جوان را در آبان پرپر کردید، حالا ما را هم به رگبار ببندید!»
پس از تفتیش خانه و ضبط گوشیها، ما را به خانههای بهاصطلاح امن خودشان بردند و بازجویی شروع شد. از همهچیز و همهکس پرسیدند، تهدید کردند و بهقول خودشان، میخواستند “توجیهمان” کنند.
گفتم: «ما خانواده مقتول هستیم، اشتباه گرفتهاید. شما قاتل را رها کرده و به سمت ما حملهور شدهاید!» میگفتند: «سکوت کنید، ادامه ندهید.» و پاسخ مادر این بود: «حتی اگر مرا هم بکشید، تا زندهام سکوت نمیکنم.»
آنان تهدید کردند سحر را خواهند کشت. به مادر گفتم: «گوهرم، نترس؛ خون من از خون ستار رنگینتر نیست.» پس از ناکامی، تهدید کردند پسرانم را به خطر میاندازند.
بازجوییها که تمام شد، از ما خواستند بنویسیم که “توجیه” شدیم. پاسخ دادم: «ما چه کردهایم جز دادخواهی؟ شما باید توجیه شوید که دادخواهی حق خانوادهای است که مورد ظلم قرار گرفته و شما باید در کنار آنها باشید، نه اینکه به خانهام هجوم بیاورید.»
آزاد شدیم و به خانه بازگشتیم. هنوز نمیدانم چرا دادخواهی در حکومتی که ادعای عدالت
میکند، باید جرم محسوب شود؟ مگر نه اینکه عدالت و حقطلبی پایههای اصلی یک حکومت عادل است؟ چگونه میشود که دادخواهی، بهویژه برای خانوادهای که عزیزش را از دست داده، نه تنها حمایت نمیشود، بلکه به عنوان گناهی کبیره تلقی میشود؟
وقتی به خانه بازگشتیم، ذهنم پر از سوال بود. پرسشهایی که هیچ پاسخی برایشان نیافتم. آیا میتوان از مادری که فرزندش را از دست داده، انتظار سکوت داشت؟ آیا ما که جز حقطلبی و دادخواهی چیزی نخواستهایم، مستحق تهدید و فشاریم؟
برای من و خانوادهام، دادخواهی نه یک جرم، بلکه حقی انسانی است؛ حقی که هرگز از آن دست نمیکشیم. هر روز که میگذرد، به این یقین میرسم که حتی اگر مجبور شویم بهای گزافی برای آن بپردازیم، باز هم سکوت نمیکنیم. سکوت
نمیکنیم؛ چرا که این سکوت یعنی خیانت به خون ستار، خیانت به تمام جوانانی که در برابر بیعدالتی ایستادند و جانشان را از دست دادند.
این راه، راه دشواری است. راهی است که با تهدید و وحشتافکنی فرش شده، اما من و خانوادهام آموختهایم که در برابر ظلم بایستیم، که هیچ تهدیدی نمیتواند صدای حقیقت را خاموش کند.
شاید آنها فکر میکنند با ترس و تهدید، ما را به سکوت وامیدارند، اما نمیدانند که هر تهدیدی که به ما وارد میشود، شعله دادخواهیمان را پررنگتر و عزممان را راسختر میکند. هر لحظه از دست دادن عزیز، هر لحظه از رنجی که متحمل شدیم، به ما یادآوری می کند که این راهی نیست که بتوان از آن بازگشت.
ما تا آخرین نفس دادخواه خواهیم ماند، برای ستار، برای همه کسانی که در این راه جانشان را فدا کردند و برای روزی که در آن، عدالت و حقیقت در این سرزمین به جایگاه شایستهشان برسند."سحر بهشتی"
#ستار_بهشتی #گوهر_عشقی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او نوشت:
گناه کبیرهای به نام دادخواهی
یازدهم آبانماه است و مادر کنار ما در خانه، خاطرات ستار را مرور میکند. قرار نبود مراسمی برگزار شود؛ تنها به رسم خیرات برای اموات تصمیم داشتیم غذایی بین نیازمندان قسمت کنیم تا شاید قلب خودمان آرام بگیرد.
سه سال پیش، مأموران وزارت بیاطلاعی و ناامنی ساعت دهونیم شب به خانهمان ریختند. یک بازداشت خانوادگی، حتی برای پسران ده و سهسالهام نیز حکم بازداشت داشتند. جرممان چه بود؟ اقدام علیه امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی و…! جالب اینکه یکی از اتهامات من این بود که “خواهر ستار بهشتی” هستم.
پسرانم از دیدن آنهمه مأمور در خانه بهتزده و ترسیده بودند. مادرم، گوهر وجودم، با سوزدل میپرسید: «در خانه دخترم چه میخواهید؟ من مادر ستارم، چرا به خانه دخترم حمله کردهاید؟ دنبال کامیون مواد مخدر یا اختلاسهای کلان میگردید؟» مادر، با سوز دل، به آنها میگفت: «جوانم، پرستارم، ستارم را کشتید و هنوز دست از سر خانوادهام برنمیدارید. ۱۵۰۰ جوان را در آبان پرپر کردید، حالا ما را هم به رگبار ببندید!»
پس از تفتیش خانه و ضبط گوشیها، ما را به خانههای بهاصطلاح امن خودشان بردند و بازجویی شروع شد. از همهچیز و همهکس پرسیدند، تهدید کردند و بهقول خودشان، میخواستند “توجیهمان” کنند.
گفتم: «ما خانواده مقتول هستیم، اشتباه گرفتهاید. شما قاتل را رها کرده و به سمت ما حملهور شدهاید!» میگفتند: «سکوت کنید، ادامه ندهید.» و پاسخ مادر این بود: «حتی اگر مرا هم بکشید، تا زندهام سکوت نمیکنم.»
آنان تهدید کردند سحر را خواهند کشت. به مادر گفتم: «گوهرم، نترس؛ خون من از خون ستار رنگینتر نیست.» پس از ناکامی، تهدید کردند پسرانم را به خطر میاندازند.
بازجوییها که تمام شد، از ما خواستند بنویسیم که “توجیه” شدیم. پاسخ دادم: «ما چه کردهایم جز دادخواهی؟ شما باید توجیه شوید که دادخواهی حق خانوادهای است که مورد ظلم قرار گرفته و شما باید در کنار آنها باشید، نه اینکه به خانهام هجوم بیاورید.»
آزاد شدیم و به خانه بازگشتیم. هنوز نمیدانم چرا دادخواهی در حکومتی که ادعای عدالت
میکند، باید جرم محسوب شود؟ مگر نه اینکه عدالت و حقطلبی پایههای اصلی یک حکومت عادل است؟ چگونه میشود که دادخواهی، بهویژه برای خانوادهای که عزیزش را از دست داده، نه تنها حمایت نمیشود، بلکه به عنوان گناهی کبیره تلقی میشود؟
وقتی به خانه بازگشتیم، ذهنم پر از سوال بود. پرسشهایی که هیچ پاسخی برایشان نیافتم. آیا میتوان از مادری که فرزندش را از دست داده، انتظار سکوت داشت؟ آیا ما که جز حقطلبی و دادخواهی چیزی نخواستهایم، مستحق تهدید و فشاریم؟
برای من و خانوادهام، دادخواهی نه یک جرم، بلکه حقی انسانی است؛ حقی که هرگز از آن دست نمیکشیم. هر روز که میگذرد، به این یقین میرسم که حتی اگر مجبور شویم بهای گزافی برای آن بپردازیم، باز هم سکوت نمیکنیم. سکوت
نمیکنیم؛ چرا که این سکوت یعنی خیانت به خون ستار، خیانت به تمام جوانانی که در برابر بیعدالتی ایستادند و جانشان را از دست دادند.
این راه، راه دشواری است. راهی است که با تهدید و وحشتافکنی فرش شده، اما من و خانوادهام آموختهایم که در برابر ظلم بایستیم، که هیچ تهدیدی نمیتواند صدای حقیقت را خاموش کند.
شاید آنها فکر میکنند با ترس و تهدید، ما را به سکوت وامیدارند، اما نمیدانند که هر تهدیدی که به ما وارد میشود، شعله دادخواهیمان را پررنگتر و عزممان را راسختر میکند. هر لحظه از دست دادن عزیز، هر لحظه از رنجی که متحمل شدیم، به ما یادآوری می کند که این راهی نیست که بتوان از آن بازگشت.
ما تا آخرین نفس دادخواه خواهیم ماند، برای ستار، برای همه کسانی که در این راه جانشان را فدا کردند و برای روزی که در آن، عدالت و حقیقت در این سرزمین به جایگاه شایستهشان برسند."سحر بهشتی"
#ستار_بهشتی #گوهر_عشقی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤35👍8💔5