تشابه ایران و ونزوئلا در سیاست مهار آمریکا و چشمانداز نظم نوین جهانیو زمان اندک ایرانیان برای همبستگی و نجات میهن
در حالیکه سیاست مهار دوگانهی آمریکا علیه ایران و ونزوئلا وارد مرحلهای تازه شده، فرصت تاریخی مردم ایران برای نجات کشور بهسرعت در حال از دست رفتن است. تنها شکلگیری همبستگی ملی و تغییر بیخشونت است که میتواند ایران را از سرنوشت یک دولت فروپاشیده برهاند و آن را به جایگاه «شریک فعال در نظم جهانی آینده» بازگرداند. زمان اندک است، و این بار تصمیم با مردم ایران است — نه قدرتهای جهان.
جهان در آستانهی بازچینی قدرت است؛ نظمی تازه در حال شکلگیری که آمریکا آن را نه از مسیر اشغال نظامی، بلکه با مهار کانونهای بحران دنبال میکند. در این راهبرد، دو نقطهی مرکزی وجود دارد: ایران در خاورمیانه و ونزوئلا در آمریکای لاتین. هر دو از دید واشنگتن منشأ بیثباتیاند و مانع شکلگیری نظمی هستند که بر پایهی همکاری، امنیت و جریان آزاد انرژی تعریف میشود.
رژیم ونزوئلا امروز نمونهی یک رژیم تبهکار، ورشکسته وفروپاشیده است: ساختاری مافیایی، فاسد و غرق در اقتصاد مواد مخدر، همپیمان با کارتلها و گروههای شبهنظامی و پیوندخورده با شبکههای قاچاق جهانی که از ایران تا حزبالله امتداد دارد. این کشور با صدور بحران، قاچاق و ناامنی، منطقهی خود را به میدان نفوذ تبهکاران تبدیل کرده است. جمهوری اسلامی نیز در خاورمیانه همان نقش را ایفا میکند: حکومتی ایدئولوژیک که با تأمین مالی و تسلیح نیروهای نیابتی، هرگونه نظم سیاسی و امنیتی را مختل میسازد. برای همین است که ایران در ادبیات غرب «دولت حامی تروریسم» و ونزوئلا «دولت مواد مخدر» نامیده میشوند؛ دو چهره از یک واقعیت مشابه.
واشنگتن در برابر این دو پرونده، سیاست مهار دوگانه را در پیش گرفته است: فشار هدفمند برای تغییر کنترلشده بدون فروپاشی. در آمریکای لاتین، مادورو زیر فشار تحریمها و عملیات محدود امنیتی قرار گرفته تا وادار به عقبنشینی شود؛ در خاورمیانه نیز همان الگو، با ترکیب فشار اقتصادی، انزوای منطقهای و بازدارندگی نظامی علیه تهران دنبال میشود. آمریکا نمیخواهد این کشورها به فروپاشی برسند، بلکه میخواهد با مهار و انزوا، آنها را وادار کند به رفتار عادی و حکمرانی مسئولانه بازگردند تا نظم نوین بدون هرجومرج شکل گیرد.
این نظم تازه با محوریت ترامپ بر مشارکت ائتلافی استوار است: کشورهای ثروتمند خلیج فارس منابع مالی را تأمین میکنند؛ کشورهایی مانند ترکیه، مصر یا پاکستان با توان امنیتی و نظامی خود در اجرا نقش دارند؛ و آمریکا، در جایگاه هماهنگکننده و ناظر کل پروژه، راهبری را بر عهده دارد. طرح بیستمادهای بازسازی غزه نمونهای از این مدل است که اگر موفق شود، الگوی آیندهی مهار بحرانها خواهد بود. در این میان، چین، روسیه و هند نیز با نوعی همراهی یا کنار آمدن ضمنی با واشنگتن، مسیر این نظم را پذیرفتهاند: روسیه با گشودن باب گفتوگو دربارهی آتشبس در اوکراین و کاهش صادرات سلاحهای دوربرد، هند با کاهش خرید نفت از روسیه و حرکت به سمت موازنهی اقتصادی جدید، و چین با تعدیل واردات انرژی از ایران و روسیه. این نشانهها همه از تثبیت الگویی خبر میدهد که در آن رقابت ادامه دارد، اما قواعد بازی توسط آمریکا و شرکایش نوشته میشود.
جمهوری اسلامی ایران امروز دیگر در مسیر تبدیل شدن به ونزوئلای دوم نیست؛ عملاً همان شده است: تحریمزده، منزوی، گرفتار در فساد ساختاری و تحت سلطهی یک فرقهی تبهکار قدرت. ایران کشوری با ظرفیت عظیم انسانی و انرژی است که میتواند در نظم نوین آینده یکی از بازیگران صلح، انرژی و فناوری باشد، البته اگر از بند این نظام رها شود.
اما زمان اندک است. سیاست مهارِ دوگانهی آمریکا، یعنی تنگتر شدن دایرهی فرصت برای مردم ایران. اگر جامعه نتواند به همبستگی واقعی دست یابد، کشور پیش از هر تحول سازندهای ممکن است در ضعف و فشار به مرحلهای برسد که آیندهاش بر میز معاملهی قدرتها تعیین شود. مسئولیت تاریخی امروز بر دوش خود مردم است: باید پیش از آنکه دیر شود، از شکافهای سیاسی، فرهنگی و شخصی عبور کنند و با حفظ هویتها، تفاوتها و آزادی اندیشهها، مجموعهای از همبستگی ملی بسازند که محور آن آزادی، دموکراسی و کرامت انسانی باشد.
تنها از مسیر تغییر بیخشونت و همبستگی آگاهانه است که ایران میتواند از موقعیت «کشور مهارشده» یا «دولت فروپاشیده» رها شود و به جایگاه «شریک فعال در نظم جهانی آینده» برسد. این لحظه، زمان تصمیم است، نه برای جهان، بلکه برای ما ایرانیان.
#ایران #صلح #دونالد_ترامپ #همبستگی #نجات_ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در حالیکه سیاست مهار دوگانهی آمریکا علیه ایران و ونزوئلا وارد مرحلهای تازه شده، فرصت تاریخی مردم ایران برای نجات کشور بهسرعت در حال از دست رفتن است. تنها شکلگیری همبستگی ملی و تغییر بیخشونت است که میتواند ایران را از سرنوشت یک دولت فروپاشیده برهاند و آن را به جایگاه «شریک فعال در نظم جهانی آینده» بازگرداند. زمان اندک است، و این بار تصمیم با مردم ایران است — نه قدرتهای جهان.
جهان در آستانهی بازچینی قدرت است؛ نظمی تازه در حال شکلگیری که آمریکا آن را نه از مسیر اشغال نظامی، بلکه با مهار کانونهای بحران دنبال میکند. در این راهبرد، دو نقطهی مرکزی وجود دارد: ایران در خاورمیانه و ونزوئلا در آمریکای لاتین. هر دو از دید واشنگتن منشأ بیثباتیاند و مانع شکلگیری نظمی هستند که بر پایهی همکاری، امنیت و جریان آزاد انرژی تعریف میشود.
رژیم ونزوئلا امروز نمونهی یک رژیم تبهکار، ورشکسته وفروپاشیده است: ساختاری مافیایی، فاسد و غرق در اقتصاد مواد مخدر، همپیمان با کارتلها و گروههای شبهنظامی و پیوندخورده با شبکههای قاچاق جهانی که از ایران تا حزبالله امتداد دارد. این کشور با صدور بحران، قاچاق و ناامنی، منطقهی خود را به میدان نفوذ تبهکاران تبدیل کرده است. جمهوری اسلامی نیز در خاورمیانه همان نقش را ایفا میکند: حکومتی ایدئولوژیک که با تأمین مالی و تسلیح نیروهای نیابتی، هرگونه نظم سیاسی و امنیتی را مختل میسازد. برای همین است که ایران در ادبیات غرب «دولت حامی تروریسم» و ونزوئلا «دولت مواد مخدر» نامیده میشوند؛ دو چهره از یک واقعیت مشابه.
واشنگتن در برابر این دو پرونده، سیاست مهار دوگانه را در پیش گرفته است: فشار هدفمند برای تغییر کنترلشده بدون فروپاشی. در آمریکای لاتین، مادورو زیر فشار تحریمها و عملیات محدود امنیتی قرار گرفته تا وادار به عقبنشینی شود؛ در خاورمیانه نیز همان الگو، با ترکیب فشار اقتصادی، انزوای منطقهای و بازدارندگی نظامی علیه تهران دنبال میشود. آمریکا نمیخواهد این کشورها به فروپاشی برسند، بلکه میخواهد با مهار و انزوا، آنها را وادار کند به رفتار عادی و حکمرانی مسئولانه بازگردند تا نظم نوین بدون هرجومرج شکل گیرد.
این نظم تازه با محوریت ترامپ بر مشارکت ائتلافی استوار است: کشورهای ثروتمند خلیج فارس منابع مالی را تأمین میکنند؛ کشورهایی مانند ترکیه، مصر یا پاکستان با توان امنیتی و نظامی خود در اجرا نقش دارند؛ و آمریکا، در جایگاه هماهنگکننده و ناظر کل پروژه، راهبری را بر عهده دارد. طرح بیستمادهای بازسازی غزه نمونهای از این مدل است که اگر موفق شود، الگوی آیندهی مهار بحرانها خواهد بود. در این میان، چین، روسیه و هند نیز با نوعی همراهی یا کنار آمدن ضمنی با واشنگتن، مسیر این نظم را پذیرفتهاند: روسیه با گشودن باب گفتوگو دربارهی آتشبس در اوکراین و کاهش صادرات سلاحهای دوربرد، هند با کاهش خرید نفت از روسیه و حرکت به سمت موازنهی اقتصادی جدید، و چین با تعدیل واردات انرژی از ایران و روسیه. این نشانهها همه از تثبیت الگویی خبر میدهد که در آن رقابت ادامه دارد، اما قواعد بازی توسط آمریکا و شرکایش نوشته میشود.
جمهوری اسلامی ایران امروز دیگر در مسیر تبدیل شدن به ونزوئلای دوم نیست؛ عملاً همان شده است: تحریمزده، منزوی، گرفتار در فساد ساختاری و تحت سلطهی یک فرقهی تبهکار قدرت. ایران کشوری با ظرفیت عظیم انسانی و انرژی است که میتواند در نظم نوین آینده یکی از بازیگران صلح، انرژی و فناوری باشد، البته اگر از بند این نظام رها شود.
اما زمان اندک است. سیاست مهارِ دوگانهی آمریکا، یعنی تنگتر شدن دایرهی فرصت برای مردم ایران. اگر جامعه نتواند به همبستگی واقعی دست یابد، کشور پیش از هر تحول سازندهای ممکن است در ضعف و فشار به مرحلهای برسد که آیندهاش بر میز معاملهی قدرتها تعیین شود. مسئولیت تاریخی امروز بر دوش خود مردم است: باید پیش از آنکه دیر شود، از شکافهای سیاسی، فرهنگی و شخصی عبور کنند و با حفظ هویتها، تفاوتها و آزادی اندیشهها، مجموعهای از همبستگی ملی بسازند که محور آن آزادی، دموکراسی و کرامت انسانی باشد.
تنها از مسیر تغییر بیخشونت و همبستگی آگاهانه است که ایران میتواند از موقعیت «کشور مهارشده» یا «دولت فروپاشیده» رها شود و به جایگاه «شریک فعال در نظم جهانی آینده» برسد. این لحظه، زمان تصمیم است، نه برای جهان، بلکه برای ما ایرانیان.
#ایران #صلح #دونالد_ترامپ #همبستگی #نجات_ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤17👍9🕊2👎1