آنتی الیگارشی
🔻توئیت #جلیل_محبی، دبیر ستاد امربهمعروف و نهی از منکر درباره هپکو و اشاره به نقش #زنگنه در اتفاقات تلخ این شرکت/ آیا #زنگنه به سهم خود در ماجراهای هپکو پاسخ خواهد داد؟ 🀄️میزنفت @antioligarchie
🔻بعد از واگذاری #هپکو به علیاصغر#عطاریان در اواخر۸۵، #بیژن_زنگنه رئیس هیئتمدیره میشه. دیگر اعضای هیئتمدیره ادوار #هپکو بعداز واگذاری هم قابل تأملاند:
-شرکت تأمین ماسه ریختهگری که #محمودحجتی رئیس هیئتمدیره اون بوده.
#غلامرضا_صحرائیان؛قائم مقام #حجتی در وزارت کشاورزی دولت اصلاحات
🀄️میلاد گودرزی
@antioligarchie
🔻بعد از واگذاری #هپکو به علیاصغر#عطاریان در اواخر۸۵، #بیژن_زنگنه رئیس هیئتمدیره میشه. دیگر اعضای هیئتمدیره ادوار #هپکو بعداز واگذاری هم قابل تأملاند:
-شرکت تأمین ماسه ریختهگری که #محمودحجتی رئیس هیئتمدیره اون بوده.
#غلامرضا_صحرائیان؛قائم مقام #حجتی در وزارت کشاورزی دولت اصلاحات
🀄️میلاد گودرزی
@antioligarchie
#داستانک
#واقعی
✍اکبر جباری
🔻تا همین امروز که خبر بازداشتش را شنیدم، تصور اینکه یک روز بتوانم درباره آن روز بنویسم، برایم سخت بود.
صبح یک روز تابستانی در سال ۱۳۹۳ بهمراه حامد، به محل دادسرای فرهنگ و رسانه رفتیم. در راهرو منتظر امدن بازپرس نشسته بودیم که ناگهان مرد درشت هیکلی با گوش های شکسته وارد شد. با دیدن ما، پرسید: «چکار دارید؟»
گفتم: «منتظر بازپرس هستیم»
گفت: «بیا داخل.» و رفت داخل اتاق بازپرسی. ما بلند شدیم که پشت سرش داخل شویم، که گفت: فقط خودت بیا. لاجرم، حامد بیرون در منتظر ماند و من رفتم درون اتاق.
فکر میکردم، منشی یا نیروی خدماتی دادسراست، و با خود میگفتم، چه کارگر خوش تیپی که کت و شلوار شیک و گرانقیمتی هم پوشیده. اما با کمال تعجب، رفت پشت میز بازپرسی نشست. همان میزی که معمولا در فیلمها دیده بودم که قضات می نشینند. تا به حال دادگاه نرفته بودم و تصور دقیقی نداشتم. فکر نمیکردم که یک ادم هیکلی با گوش های شکسته که حکایت از کشتی گیر بودنش دارد، بازپرس شعبه «فرهنگ و رسانه» باشد که غالبا با اهالی فرهنگ و هنر سر و کار دارد. وقتی به روی میزش دقت کردم دیدم نوشته: «بیژن قاسم زاده، بازپرس»
باز هم باورم نمیشد که خود همین اقا بازپرس فرهنگ و رسانه باشد. با خودم میگفتم، احتمالا بازپرس امروز نیامده و این اقا در غیابش دارد کار راهاندازی میکند! شروع کرد به خواندن موارد اتهامی ام.
_این جمله برای شماست؟
_بله. برای منه.
_ پس قبول داری که توهین به مقام معظم رهبری کردی؟
_خیر اقا. من در کمال ادب و نزاکت به یک نظر ایشون نقد نوشتم.
سکوت کرد و مشغول نوشتن شد. بعدها فهمیدم که همان اول باید انکار میکردم که نوشته خودم است. نوشته ای که چند سال قبل تر، زمانی که ایران نبودم، در صفحه فیس بوک خود نوشته بودم و فکرش را هم نمیکردم همین چند خط، مسیر زندگی ام را تغییر دهد.
اقای بازپرس مشغول نوشتن بود و من هم در حال دفاع از نوشته ام. وسط جملاتم، کلمه ای بکار بردم که به نظرم معنای خیلی واضح و روشنی داشت. ولی بازپرس کشتی گیر، سرش را از روی کاغذ بلند کرد و پرسید: یعنی چی؟ که من دوباره کلمه را گفتم و معنایش را هم گفتم. الان دقیقا یادم نیست چه کلمه ای بود، ولی همان موقع فکر میکردم که معنای این کلمه برای فرزند ۱۰ ساله ام، خیلی روشن است، پس خیلی نباید برای بازپرس «فرهنگ و رسانه» سخت باشد!
نوشتنش که تمام شد، گفت: ۴۸ ساعت فرصت داری، وثیقه بیاری تا روز دادگاهت، والا باید بازداشت بشی.
و من در کمال حیرت، فقط بلند شدن و راه رفتنش را نگاه میکردم. با دستهای گشوده که حکایت از بازوانی ورزیده و ورزشکاری و البته فاتح و مغرور دارد، راه میرفت و از اتاق خارج میشد. من هم از اتاق خارج شدم و بیرون امدم تا با حامد از دادسرا خارج شویم.
آنروز فکرش را هم نمیکردم، این اقای بازپرس، یک روز بازداشت شود. الان هم خوشحال نیستم. چون نیک میدانم، او نه به دلیل ظلمهایی که به امثال من کرده، بلکه به دلایل احتمالا مالی و بزن و ببندهای جناحی بازداشت شده است. من و امثال من، مستحق این ظلمها بودیم و بازپرس بیژن قاسم زاده هم اگر نباشد، کسی دیگر کارش را انجام خواهد داد.
الان با خودم فکر میکنم، ایا در دنیای امروز، در کشورهای دیگر هم دادسرایی برای اهالی فرهنگ و هنر و دانش وجود دارد؟ دادسرایی که نویسندگان و اهل هنر و علم را به خاطر نوشتن و بیان عقایدشان محاکمه کنند؟ به بهانه توهین؟ نمیدانم. احتمالا در کشورهایی مثل کره شمالی چنین چیزی باشد. ولی حداقلش بر سر در آن کشورها، چیزی به نام «مردم سالاری» نوشته نشده...
#بیژن_قاسم_زاده
#بازپرس_دادسرای_فرهنگ_و_رسانه
@antioligarchie
#واقعی
✍اکبر جباری
🔻تا همین امروز که خبر بازداشتش را شنیدم، تصور اینکه یک روز بتوانم درباره آن روز بنویسم، برایم سخت بود.
صبح یک روز تابستانی در سال ۱۳۹۳ بهمراه حامد، به محل دادسرای فرهنگ و رسانه رفتیم. در راهرو منتظر امدن بازپرس نشسته بودیم که ناگهان مرد درشت هیکلی با گوش های شکسته وارد شد. با دیدن ما، پرسید: «چکار دارید؟»
گفتم: «منتظر بازپرس هستیم»
گفت: «بیا داخل.» و رفت داخل اتاق بازپرسی. ما بلند شدیم که پشت سرش داخل شویم، که گفت: فقط خودت بیا. لاجرم، حامد بیرون در منتظر ماند و من رفتم درون اتاق.
فکر میکردم، منشی یا نیروی خدماتی دادسراست، و با خود میگفتم، چه کارگر خوش تیپی که کت و شلوار شیک و گرانقیمتی هم پوشیده. اما با کمال تعجب، رفت پشت میز بازپرسی نشست. همان میزی که معمولا در فیلمها دیده بودم که قضات می نشینند. تا به حال دادگاه نرفته بودم و تصور دقیقی نداشتم. فکر نمیکردم که یک ادم هیکلی با گوش های شکسته که حکایت از کشتی گیر بودنش دارد، بازپرس شعبه «فرهنگ و رسانه» باشد که غالبا با اهالی فرهنگ و هنر سر و کار دارد. وقتی به روی میزش دقت کردم دیدم نوشته: «بیژن قاسم زاده، بازپرس»
باز هم باورم نمیشد که خود همین اقا بازپرس فرهنگ و رسانه باشد. با خودم میگفتم، احتمالا بازپرس امروز نیامده و این اقا در غیابش دارد کار راهاندازی میکند! شروع کرد به خواندن موارد اتهامی ام.
_این جمله برای شماست؟
_بله. برای منه.
_ پس قبول داری که توهین به مقام معظم رهبری کردی؟
_خیر اقا. من در کمال ادب و نزاکت به یک نظر ایشون نقد نوشتم.
سکوت کرد و مشغول نوشتن شد. بعدها فهمیدم که همان اول باید انکار میکردم که نوشته خودم است. نوشته ای که چند سال قبل تر، زمانی که ایران نبودم، در صفحه فیس بوک خود نوشته بودم و فکرش را هم نمیکردم همین چند خط، مسیر زندگی ام را تغییر دهد.
اقای بازپرس مشغول نوشتن بود و من هم در حال دفاع از نوشته ام. وسط جملاتم، کلمه ای بکار بردم که به نظرم معنای خیلی واضح و روشنی داشت. ولی بازپرس کشتی گیر، سرش را از روی کاغذ بلند کرد و پرسید: یعنی چی؟ که من دوباره کلمه را گفتم و معنایش را هم گفتم. الان دقیقا یادم نیست چه کلمه ای بود، ولی همان موقع فکر میکردم که معنای این کلمه برای فرزند ۱۰ ساله ام، خیلی روشن است، پس خیلی نباید برای بازپرس «فرهنگ و رسانه» سخت باشد!
نوشتنش که تمام شد، گفت: ۴۸ ساعت فرصت داری، وثیقه بیاری تا روز دادگاهت، والا باید بازداشت بشی.
و من در کمال حیرت، فقط بلند شدن و راه رفتنش را نگاه میکردم. با دستهای گشوده که حکایت از بازوانی ورزیده و ورزشکاری و البته فاتح و مغرور دارد، راه میرفت و از اتاق خارج میشد. من هم از اتاق خارج شدم و بیرون امدم تا با حامد از دادسرا خارج شویم.
آنروز فکرش را هم نمیکردم، این اقای بازپرس، یک روز بازداشت شود. الان هم خوشحال نیستم. چون نیک میدانم، او نه به دلیل ظلمهایی که به امثال من کرده، بلکه به دلایل احتمالا مالی و بزن و ببندهای جناحی بازداشت شده است. من و امثال من، مستحق این ظلمها بودیم و بازپرس بیژن قاسم زاده هم اگر نباشد، کسی دیگر کارش را انجام خواهد داد.
الان با خودم فکر میکنم، ایا در دنیای امروز، در کشورهای دیگر هم دادسرایی برای اهالی فرهنگ و هنر و دانش وجود دارد؟ دادسرایی که نویسندگان و اهل هنر و علم را به خاطر نوشتن و بیان عقایدشان محاکمه کنند؟ به بهانه توهین؟ نمیدانم. احتمالا در کشورهایی مثل کره شمالی چنین چیزی باشد. ولی حداقلش بر سر در آن کشورها، چیزی به نام «مردم سالاری» نوشته نشده...
#بیژن_قاسم_زاده
#بازپرس_دادسرای_فرهنگ_و_رسانه
@antioligarchie
#نقد_و_نظر
🔘 سه نکته درباره ماجرای دستگیری #بیژن_قاسم_زاده
✍علی سینامین
🔻بازداشت #بیژن_قاسم_زاده بازپرس سابق دادسرای فرهنگ و رسانه، کسی که سالها فعالین رسانهای (از طیفهای مختلف و متضاد) را با رفتار تحقیرآمیز و خلاف قانونش آزرده بود، اقدام مهم و قابل تحسینیست؛ با این حال، نباید از این سه نکته غافل شد:
۱. اولاً این که بازداشت قاسمزاده نه به خاطر کیفیت و نوع احکام صادره، برخوردها، بیقانونیها و بیاخلاقیهایش «به عنوان بازپرس» است، بلکه به دلیل فسادهایش «به عنوان یک کارمند یا کارگزار» در درون قوه قضاییه است. چه بسا اگر او به خاطر فساد مالی اش بازداشت نمی شد هیچ گاه پرونده بی قانونی ها و بی اخلاقی هایش باز نمی شد..
۲. ثانیاً اکنون که قاسمزاده مفسد شناخته شده، تکلیف افراد بیگناهی که توسط او محاکمه شدهاند، چیست؟ روا نیست که تمام پروندهها و احکام وی بازبینی شوند؟ نباید معلوم شود که مفاسد او در رای های صادره اش چه نقشی داشته اند؟
۳. و ثالثاً خجالت این ماجرا بماند برای کسانی که بقیه را به تخریب ق.ق متهم میکنند، ولی تا ماجرایی مثل بازداشت قاسمزاده اتفاق میافتد، در شیپور پیروزی و برخورد قاطعانه نظام میدمند و شروع به بازگویی فساد فرد مذکور میکنند. آنهایی که منتقدان را با چوب ضدیت با نظام می زدند، امروز با چه رویی دم از پیروزی می زنند؟
@antioligarchie
🔘 سه نکته درباره ماجرای دستگیری #بیژن_قاسم_زاده
✍علی سینامین
🔻بازداشت #بیژن_قاسم_زاده بازپرس سابق دادسرای فرهنگ و رسانه، کسی که سالها فعالین رسانهای (از طیفهای مختلف و متضاد) را با رفتار تحقیرآمیز و خلاف قانونش آزرده بود، اقدام مهم و قابل تحسینیست؛ با این حال، نباید از این سه نکته غافل شد:
۱. اولاً این که بازداشت قاسمزاده نه به خاطر کیفیت و نوع احکام صادره، برخوردها، بیقانونیها و بیاخلاقیهایش «به عنوان بازپرس» است، بلکه به دلیل فسادهایش «به عنوان یک کارمند یا کارگزار» در درون قوه قضاییه است. چه بسا اگر او به خاطر فساد مالی اش بازداشت نمی شد هیچ گاه پرونده بی قانونی ها و بی اخلاقی هایش باز نمی شد..
۲. ثانیاً اکنون که قاسمزاده مفسد شناخته شده، تکلیف افراد بیگناهی که توسط او محاکمه شدهاند، چیست؟ روا نیست که تمام پروندهها و احکام وی بازبینی شوند؟ نباید معلوم شود که مفاسد او در رای های صادره اش چه نقشی داشته اند؟
۳. و ثالثاً خجالت این ماجرا بماند برای کسانی که بقیه را به تخریب ق.ق متهم میکنند، ولی تا ماجرایی مثل بازداشت قاسمزاده اتفاق میافتد، در شیپور پیروزی و برخورد قاطعانه نظام میدمند و شروع به بازگویی فساد فرد مذکور میکنند. آنهایی که منتقدان را با چوب ضدیت با نظام می زدند، امروز با چه رویی دم از پیروزی می زنند؟
@antioligarchie
Forwarded from اتچ بات
#داستانک
✍ حسین شهبازی زاده
🔻قاضی،پشت یک میز بزرگ که روی آن را تلی از پرونده و کتاب،شلخته کرده بود؛ نشسته بود...
خود قاضی هم به غایت با میزش تناسب داشت: خیلی بزرگ و خیلی شلخته!
با بی رغبتی و تحقیر به هیکل لاغر و نحیف ما از گوشه چشم نگاهی کرد و پرونده قطور ما را پیش چشمش باز کرد و عینک کوچکی را بر چشم گذاشت و نگاهی به پرونده انداخت
هر چه میز و قاضی بزرگ بودند،عینک کوچک بود...!
بعد کمی خودش را روی صندلی جابجا کرد و کاملا کلیشه ای و کسالت بار و تکراری شروع کرد به گفتن:
بچه! تو فکر کردی کی هستی؟فکر کردی مملکت صاحاب نداره ؟میدونی چند تا شهید دادیم؟ میدونی برای هر میز،توی این مملکت چند نفر خونش به خاک ریخته؟ این بود آرمان های ما؟ این بود فلان؟ آیا این بود بهمان؟ این میزها نتیجه خون شهداست.
نکنه انتظار داری ما اجازه بدیم یه جقله ی منحرفی مثل تو به ریش همه چیز بخنده؟
عجب دنیای وارونه ای ! طبیعتا برخی جملاتی که او به من میگفت؛ می بایست من به او می گفتم...
در هر حال پشت میزش سنگر گرفته بود و حرف و تکه و فحش به من پرت می کرد...
خوب که خودش را خالی کرد،دوباره نگاهش را پایین انداخت و ادامه داد:
به اتهام نشر اکاذیب رایانه ای و توهین به مقامات و تشویش اذهان عمومی باید از خودت دفاع کنی.
این برگه را بردار و دفاعیاتت را مکتوب کن.
گفتم:این اتهام خیلی کلیه حاج آقا! اگر امکان داره مصادیقش رو بفرمایید تا بدونم توی چه فضایی باید از خودم دفاع کنم؟!
گفت: نیازی نیست.ما کلی گفتیم ،تو هم کلی از خودت دفاع کن.
اصرار کردم که حق دارم مصداق اتهامات را ببینم.
بین این همه برگه که لای پرونده ی ماست،حد اقل یکیشو بکشید بیرون ببینیم چی به چیه...
آخر پذیرفت و پرونده قطور ما را بست و مثل فال حافظ، شانسی باز کرد و دست گذاشت روی یک مورد که ظاهرا این که چنین چیزی پیدا کرده، خیلی خوشحالش کرده و این تفال برایش با خوش شانسی همراه بوده...
گفت : بفرما!این یکیش ! به روحانیت هم توهین کردی؟ این اراجیف چیه نوشتی؟این چه تیتریه؟ : "چه زمانی ساواکی از آخوند محترم تر می شود؟"
یواش یواش داشت آماده می شد که دوباره برود بالای منبر و دهان پر کند از وعظ و ملامت که پریدم وسط حرفش
گفتم : آقای قاضی اینو من ننوشتم...
گفت: پس کدوم "..." نوشته؟!
گفتم:امام خمینی...
بعد من به قاضی خیره شدم و قاضی به افق...
...................
*ساواکی پیش من محترم تر است از آخوند فاسد...!
امام خمینی/۲۰ مهر ۱۳۵۸
@antioligarchie
پانوشت :▪️(ویدئو) #بیژن_قاسمزاده کیست؟
مستند کوتاه #یاشار_سلطانی از برخی پروندههای ویژه و امنیتی که به قاسمزاده سپرده شد!
✍ حسین شهبازی زاده
🔻قاضی،پشت یک میز بزرگ که روی آن را تلی از پرونده و کتاب،شلخته کرده بود؛ نشسته بود...
خود قاضی هم به غایت با میزش تناسب داشت: خیلی بزرگ و خیلی شلخته!
با بی رغبتی و تحقیر به هیکل لاغر و نحیف ما از گوشه چشم نگاهی کرد و پرونده قطور ما را پیش چشمش باز کرد و عینک کوچکی را بر چشم گذاشت و نگاهی به پرونده انداخت
هر چه میز و قاضی بزرگ بودند،عینک کوچک بود...!
بعد کمی خودش را روی صندلی جابجا کرد و کاملا کلیشه ای و کسالت بار و تکراری شروع کرد به گفتن:
بچه! تو فکر کردی کی هستی؟فکر کردی مملکت صاحاب نداره ؟میدونی چند تا شهید دادیم؟ میدونی برای هر میز،توی این مملکت چند نفر خونش به خاک ریخته؟ این بود آرمان های ما؟ این بود فلان؟ آیا این بود بهمان؟ این میزها نتیجه خون شهداست.
نکنه انتظار داری ما اجازه بدیم یه جقله ی منحرفی مثل تو به ریش همه چیز بخنده؟
عجب دنیای وارونه ای ! طبیعتا برخی جملاتی که او به من میگفت؛ می بایست من به او می گفتم...
در هر حال پشت میزش سنگر گرفته بود و حرف و تکه و فحش به من پرت می کرد...
خوب که خودش را خالی کرد،دوباره نگاهش را پایین انداخت و ادامه داد:
به اتهام نشر اکاذیب رایانه ای و توهین به مقامات و تشویش اذهان عمومی باید از خودت دفاع کنی.
این برگه را بردار و دفاعیاتت را مکتوب کن.
گفتم:این اتهام خیلی کلیه حاج آقا! اگر امکان داره مصادیقش رو بفرمایید تا بدونم توی چه فضایی باید از خودم دفاع کنم؟!
گفت: نیازی نیست.ما کلی گفتیم ،تو هم کلی از خودت دفاع کن.
اصرار کردم که حق دارم مصداق اتهامات را ببینم.
بین این همه برگه که لای پرونده ی ماست،حد اقل یکیشو بکشید بیرون ببینیم چی به چیه...
آخر پذیرفت و پرونده قطور ما را بست و مثل فال حافظ، شانسی باز کرد و دست گذاشت روی یک مورد که ظاهرا این که چنین چیزی پیدا کرده، خیلی خوشحالش کرده و این تفال برایش با خوش شانسی همراه بوده...
گفت : بفرما!این یکیش ! به روحانیت هم توهین کردی؟ این اراجیف چیه نوشتی؟این چه تیتریه؟ : "چه زمانی ساواکی از آخوند محترم تر می شود؟"
یواش یواش داشت آماده می شد که دوباره برود بالای منبر و دهان پر کند از وعظ و ملامت که پریدم وسط حرفش
گفتم : آقای قاضی اینو من ننوشتم...
گفت: پس کدوم "..." نوشته؟!
گفتم:امام خمینی...
بعد من به قاضی خیره شدم و قاضی به افق...
...................
*ساواکی پیش من محترم تر است از آخوند فاسد...!
امام خمینی/۲۰ مهر ۱۳۵۸
@antioligarchie
پانوشت :▪️(ویدئو) #بیژن_قاسمزاده کیست؟
مستند کوتاه #یاشار_سلطانی از برخی پروندههای ویژه و امنیتی که به قاسمزاده سپرده شد!
Telegram
attach 📎
آنتی الیگارشی
Photo
⭕️ #بیژن_زنگنه :" برخی افراد، بیش از حد در فسادکردن گستاخ شده اند! هزینه ایستادگی را اگرچه سنگین باشد، میپردازم!"
👈با تصویب هیأت امنای دانشگاه تهران، #بیژن_زنگنه علیرغم نداشتن مدرک دکترا، مدرک تحصیلی مرتبط، بازنشستگی و کبر سن، عضو هیأت علمی این دانشگاه شد (او خود عضو هیأت امناست)!!
🀄️مصطفی زالی(استاد دانشگاه)
#twitter
@antioligarchie
👈با تصویب هیأت امنای دانشگاه تهران، #بیژن_زنگنه علیرغم نداشتن مدرک دکترا، مدرک تحصیلی مرتبط، بازنشستگی و کبر سن، عضو هیأت علمی این دانشگاه شد (او خود عضو هیأت امناست)!!
🀄️مصطفی زالی(استاد دانشگاه)
@antioligarchie
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ #معامله_قرن!
🔻 #بیژن_زنگنه: ۲۵ سال است وزیرم ،به آقای #قالیباف پیشنهاد میدهم هرچه من و خانواده ام اموال دارم به اسم ایشان بزنیم، هرچه ایشان و خانوادهاش اموال دارند، به اسم من بزند.
@antioligarchie
🔻 #بیژن_زنگنه: ۲۵ سال است وزیرم ،به آقای #قالیباف پیشنهاد میدهم هرچه من و خانواده ام اموال دارم به اسم ایشان بزنیم، هرچه ایشان و خانوادهاش اموال دارند، به اسم من بزند.
@antioligarchie