🍃تو به هر جا که فرود آمدی و
خیمه زدی ...
کس دیگر
نتواند، که بگیرد جایت🍃
#سعدی
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
خیمه زدی ...
کس دیگر
نتواند، که بگیرد جایت🍃
#سعدی
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
🍃تو به هر جا که فرود آمدی و
خیمه زدی ...
کس دیگر
نتواند، که بگیرد جایت🍃
#سعدی
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
خیمه زدی ...
کس دیگر
نتواند، که بگیرد جایت🍃
#سعدی
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
#انتظار
🍃ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر...
به مرام تو گرفتار و به یاد تو اسیر..🍃
#سعدی
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
🍃ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر...
به مرام تو گرفتار و به یاد تو اسیر..🍃
#سعدی
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
#شاعرانه🌹
🍃گفتم مگر به رفتن
غایب شوی ز چشمم
" آن نیستی که رفتی
آنی که در ضمیری "🍃
#سعدی
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
🍃گفتم مگر به رفتن
غایب شوی ز چشمم
" آن نیستی که رفتی
آنی که در ضمیری "🍃
#سعدی
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
#حکایت
یکی از خلفا بر یکی از متعلقان دیوان،دیناری خیانت دید ؛معزولش کرد .طایفه ی بزرگان پس از چند روز ،شفاعت کردند که : به این قدر ،آن بنده را از خدمت درگاه محروم مگردان !
گفتا: غرض ،مقدار نیست
غرض آنکه :چون مال ببرد و باک ندارد ؛خون رعیت بریزد و غم نخورد !
💢حضرت #سعدی
@antioligarchie
یکی از خلفا بر یکی از متعلقان دیوان،دیناری خیانت دید ؛معزولش کرد .طایفه ی بزرگان پس از چند روز ،شفاعت کردند که : به این قدر ،آن بنده را از خدمت درگاه محروم مگردان !
گفتا: غرض ،مقدار نیست
غرض آنکه :چون مال ببرد و باک ندارد ؛خون رعیت بریزد و غم نخورد !
💢حضرت #سعدی
@antioligarchie
#شاعرانه_ترین_روز_سال
🔻امروز یکم اردیبهشت سالگرد درگذشت #اقبال_لاهوری ، #سهراب_سپهری، #ملک_الشعرای_بهار و
زادروز #سعدی است. شاعرانه ترین روز سال...!
@antioligarchie
🔻امروز یکم اردیبهشت سالگرد درگذشت #اقبال_لاهوری ، #سهراب_سپهری، #ملک_الشعرای_بهار و
زادروز #سعدی است. شاعرانه ترین روز سال...!
@antioligarchie
Forwarded from اتچ بات
#حکایت
🔻شیخ اجل #سعدی حکایتی دارد به این مضمون که : روزی شخصی در خواب ابلیس را دید . با قدی بلند و چهره ای زیبا.
آن شخص خیلی تعحب کرد و گفت : تو که حتی از فرشتگان هم زیباتری ، پس چرا در دنیا ازتو به زشت رویی یاد می کنند؟
شیطان با شنیدن این سخن ناله ای کرد و گریست و گفت : من زشت روی نیستم اما چه کنم که قلم در دست دشمن من است و هرجور بخواهد شکل مرا میکشد .
پانوشت :▪️با دیدن تمثالی که از ابن ملجم ملعون کشیدند👇یاد این حکایت افتادم .
@antioligarchie
🔻شیخ اجل #سعدی حکایتی دارد به این مضمون که : روزی شخصی در خواب ابلیس را دید . با قدی بلند و چهره ای زیبا.
آن شخص خیلی تعحب کرد و گفت : تو که حتی از فرشتگان هم زیباتری ، پس چرا در دنیا ازتو به زشت رویی یاد می کنند؟
شیطان با شنیدن این سخن ناله ای کرد و گریست و گفت : من زشت روی نیستم اما چه کنم که قلم در دست دشمن من است و هرجور بخواهد شکل مرا میکشد .
پانوشت :▪️با دیدن تمثالی که از ابن ملجم ملعون کشیدند👇یاد این حکایت افتادم .
@antioligarchie
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🔻نقشی که آن نمیرود از دل
نشانِ توست ...
...سعدی هنوز در متن زندگی ماست، و از صبح تا شب، چه در کوچه باشیم و چه در خانه، با هر قدمی که برداریم، عبارتی از وی به یاد میآید، زیرا او بیشتر از هر گویندهی دیگر فارسی، جامعهی ایرانی را در آثار خود انعکاس داده. از آن که بگذریم، سعدی نه تنها در اخلاق، بلکه در عشق نیز معلّم اوّل بوده. از زمان او به این سو، ایران آموخته است که چگونه زیبایی را قدر داند و بهتر و ماهرانهتر عشق بورزد، و چون حافظ به دنبالش آمد، این دو، زبان فارسی را عشق آگینترین زبانِ دنیا کردند.
#بازتابها/محمّدعلی اسلامیندوشن
#حکایت
▪️یكى از مریدان نزد پیر مرشد خود آمد و گفت: چه كنم كه از دست مردم در رنج مى باشم؟
آنها زیاد نزد من مى آیند و وقت عزیز مرا مى گیرند.
پیر مرشد گفت: به این دستور عمل كن تا از دور تو پراكنده گردند و آن اینكه: به فقیرانشان قرض بده و از ثروتمندانشان چیزى بخواه. در این صورت ، فقیران بر اثر نداشتن پول جهت اداى قرض و ثروتمندان از ترس پول دادن ، نزد تو نمی آیند و اطرافت خلوت گردد...
#سعدی
اول اردیبهشت #روز_سعدی گرامی باد
@antioligarchie
پانوشت : تصنیف زیبای "در آن نفس که بمیرم"
شعر: #سعدیِ جان🌷
اجرا: دولتمند خالُف
(خوانندهٔ تاجیک)
نشانِ توست ...
...سعدی هنوز در متن زندگی ماست، و از صبح تا شب، چه در کوچه باشیم و چه در خانه، با هر قدمی که برداریم، عبارتی از وی به یاد میآید، زیرا او بیشتر از هر گویندهی دیگر فارسی، جامعهی ایرانی را در آثار خود انعکاس داده. از آن که بگذریم، سعدی نه تنها در اخلاق، بلکه در عشق نیز معلّم اوّل بوده. از زمان او به این سو، ایران آموخته است که چگونه زیبایی را قدر داند و بهتر و ماهرانهتر عشق بورزد، و چون حافظ به دنبالش آمد، این دو، زبان فارسی را عشق آگینترین زبانِ دنیا کردند.
#بازتابها/محمّدعلی اسلامیندوشن
#حکایت
▪️یكى از مریدان نزد پیر مرشد خود آمد و گفت: چه كنم كه از دست مردم در رنج مى باشم؟
آنها زیاد نزد من مى آیند و وقت عزیز مرا مى گیرند.
پیر مرشد گفت: به این دستور عمل كن تا از دور تو پراكنده گردند و آن اینكه: به فقیرانشان قرض بده و از ثروتمندانشان چیزى بخواه. در این صورت ، فقیران بر اثر نداشتن پول جهت اداى قرض و ثروتمندان از ترس پول دادن ، نزد تو نمی آیند و اطرافت خلوت گردد...
#سعدی
اول اردیبهشت #روز_سعدی گرامی باد
@antioligarchie
پانوشت : تصنیف زیبای "در آن نفس که بمیرم"
شعر: #سعدیِ جان🌷
اجرا: دولتمند خالُف
(خوانندهٔ تاجیک)
Telegram
attach 📎
#تلنگر
🔻بیادب با هزار کس تنهاست!
گفتار معتبری از قدیم آمده که میگوید:
«کشور با کفر بر جای میماند ولی با ظلم نمیماند.»
و این که ظلم را ویرانگرتر از کفر دانسته، برای آن است که ظلم، هم کُفرآور است و هم چیزی دیگر آور.
ادب نیز اگر از میان برداشته شود، آن هم در یک جامعهی فشرده و پُر جمعیت، تأثیر سوءَش نه از کفر کمتر است و نه از ظلم.
وقتی دنیای پُر مشغلهی امروز، بسیاری از دلخوشیها را گرفته، چگونه بشود زندگی کرد، بییک حدّاقل ادب، بییک لبخند؟
#سعدی فرمود:
"یکی را تب آمد ز صاحبدلان
کسی گفت شکّر بخواه از فلان
بگفت ای پسر تلخیِ مُردنم
بِه از جورِ روی ترش بردنم"
و #مولوی، قربانیِ بیادبی را كلّ عالَم دانسته :
"بیادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد"
مفهوم بیت #مولوی به تعبیر امروز آن است که آن همه دربارهی سلاح هستهای و فاجعهی هیروشیما حرف میزنید، ولی حرفی از این نیروی تخریبیِ دیگر در میان نیست که بیادبی باشد.
البتّه هیچکس بیجهت و رایگان، بیادب نمیشود، علّتهایی در میان است؛
باید ریشهها را نگریست : فشار اقتصادی، فشار روحی، زندگی در یک شهرِ پُر ازدحامِ بیقلب، شهر رها شده، و سِيل موتور و اتومبیل که به قول #سلمان_ساوجی:
"پای در زنجیر و کف بر لب، مگر دیوانه است؟
📚 #بازتابها/محمدعلی اسلامینُدوشن
@antioligarchie
🔻بیادب با هزار کس تنهاست!
گفتار معتبری از قدیم آمده که میگوید:
«کشور با کفر بر جای میماند ولی با ظلم نمیماند.»
و این که ظلم را ویرانگرتر از کفر دانسته، برای آن است که ظلم، هم کُفرآور است و هم چیزی دیگر آور.
ادب نیز اگر از میان برداشته شود، آن هم در یک جامعهی فشرده و پُر جمعیت، تأثیر سوءَش نه از کفر کمتر است و نه از ظلم.
وقتی دنیای پُر مشغلهی امروز، بسیاری از دلخوشیها را گرفته، چگونه بشود زندگی کرد، بییک حدّاقل ادب، بییک لبخند؟
#سعدی فرمود:
"یکی را تب آمد ز صاحبدلان
کسی گفت شکّر بخواه از فلان
بگفت ای پسر تلخیِ مُردنم
بِه از جورِ روی ترش بردنم"
و #مولوی، قربانیِ بیادبی را كلّ عالَم دانسته :
"بیادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد"
مفهوم بیت #مولوی به تعبیر امروز آن است که آن همه دربارهی سلاح هستهای و فاجعهی هیروشیما حرف میزنید، ولی حرفی از این نیروی تخریبیِ دیگر در میان نیست که بیادبی باشد.
البتّه هیچکس بیجهت و رایگان، بیادب نمیشود، علّتهایی در میان است؛
باید ریشهها را نگریست : فشار اقتصادی، فشار روحی، زندگی در یک شهرِ پُر ازدحامِ بیقلب، شهر رها شده، و سِيل موتور و اتومبیل که به قول #سلمان_ساوجی:
"پای در زنجیر و کف بر لب، مگر دیوانه است؟
📚 #بازتابها/محمدعلی اسلامینُدوشن
@antioligarchie
آنتی الیگارشی
⭕️ سوال منشوری خبرنگار و تفاوت جواب ایرانی ها و خارجی ها ! #اجتماعی @antioligarchie
#یادداشت
✍ اکبر جباری
⭕️ در این که بحران اقتصادی و وضعیت بد معیشت مردمان، یکی از مهمترین علل شرایط موجود است، تردیدی وجود ندارد، و گویی هنوز طنین سخن #سعدی به گوش می رسد که میگفت:
"چنان قحط سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق"
اما نباید از دو چیز غافل بود؛ نخست اینکه، حتی هستند ثروتمندانی که دچار همین قحطی عشق و عاطفه شدهاند. دو دیگر اینکه، هستند فقیرانی که برغم نداری، دلی عاشق دارند.
پس باید علاوه بر امر معیشت و اقتصاد به ریشههای فرهنگی و تاریخی این قحطی عشق نیز التفات نمود. در فرهنگ ما ایرانیان به شکل های مختلف، میان عشق و فقر تنافر و تضادی وجود دارد که بیت #سعدی نیز بر آن تاکید دارد. علاوه بر این نیز در زبان عمومی مردم نیز این تقابل پر رنگ است. ضرب المثلی که می گوید: " گشنه نشدی تا عاشقی یادت بره" همین تقابل را نشان می دهد.
اما آیا براستی، بین عشق و فقر، تنافری ذاتی وجود دارد؟ مسلما چنین نیست، چراکه اگر تقابلی ذاتی وجود می داشت، نمیبایست هیچ فقیری عاشق باشد. حال آنکه فقیر عاشق نیز وجود دارد.
اما ذاتی بودن یا نبودن، اینجا مساله نیست. مساله این است که غالبا، فقر، عشق را می زداید و امکان عاشقی را دشوار میسازد. در حقیقت ما با یک پدیده اجتماعی طرفیم. ما باید بدانیم، انسانها بطور عام، از این قانونِ ولو غیر ذاتی تبعیت می کنند و نباید عدهای قلیل از مردمان را که برغم فقر، می توانند عاشقی کنند، معیار قرار دهیم. عموم مردم، متوسط الحال هستند و ادمهای متوسط نیز معیارها و قواعد خود را دارند. از همین روست که اقتصاد و معیشت، بنیان و زیربنای هر امر اخلاقی و معنوی در نزد انسانهای متوسط است. لذا وجود عشق و محبت در جوامع بشری، بطور عمومی، حکایت از شرایط نسبتا مطلوب معیشت در آن جوامع دارد و در جوامعی که بحران معیشت و اقتصاد هست، طبعا و بالتبع نه اخلاقی وجود دارد و نه امر معنوی و نه عشق...
@antioligarchie
✍ اکبر جباری
⭕️ در این که بحران اقتصادی و وضعیت بد معیشت مردمان، یکی از مهمترین علل شرایط موجود است، تردیدی وجود ندارد، و گویی هنوز طنین سخن #سعدی به گوش می رسد که میگفت:
"چنان قحط سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق"
اما نباید از دو چیز غافل بود؛ نخست اینکه، حتی هستند ثروتمندانی که دچار همین قحطی عشق و عاطفه شدهاند. دو دیگر اینکه، هستند فقیرانی که برغم نداری، دلی عاشق دارند.
پس باید علاوه بر امر معیشت و اقتصاد به ریشههای فرهنگی و تاریخی این قحطی عشق نیز التفات نمود. در فرهنگ ما ایرانیان به شکل های مختلف، میان عشق و فقر تنافر و تضادی وجود دارد که بیت #سعدی نیز بر آن تاکید دارد. علاوه بر این نیز در زبان عمومی مردم نیز این تقابل پر رنگ است. ضرب المثلی که می گوید: " گشنه نشدی تا عاشقی یادت بره" همین تقابل را نشان می دهد.
اما آیا براستی، بین عشق و فقر، تنافری ذاتی وجود دارد؟ مسلما چنین نیست، چراکه اگر تقابلی ذاتی وجود می داشت، نمیبایست هیچ فقیری عاشق باشد. حال آنکه فقیر عاشق نیز وجود دارد.
اما ذاتی بودن یا نبودن، اینجا مساله نیست. مساله این است که غالبا، فقر، عشق را می زداید و امکان عاشقی را دشوار میسازد. در حقیقت ما با یک پدیده اجتماعی طرفیم. ما باید بدانیم، انسانها بطور عام، از این قانونِ ولو غیر ذاتی تبعیت می کنند و نباید عدهای قلیل از مردمان را که برغم فقر، می توانند عاشقی کنند، معیار قرار دهیم. عموم مردم، متوسط الحال هستند و ادمهای متوسط نیز معیارها و قواعد خود را دارند. از همین روست که اقتصاد و معیشت، بنیان و زیربنای هر امر اخلاقی و معنوی در نزد انسانهای متوسط است. لذا وجود عشق و محبت در جوامع بشری، بطور عمومی، حکایت از شرایط نسبتا مطلوب معیشت در آن جوامع دارد و در جوامعی که بحران معیشت و اقتصاد هست، طبعا و بالتبع نه اخلاقی وجود دارد و نه امر معنوی و نه عشق...
@antioligarchie
#حکایت
🔻پادشاهی نذر کرد اگر حاجتش براید "چندین درهم به زاهدان" بدهد
حاجتش براورده شد و کیسهای پول برای پخش درمیان زاهدان به یکی از اطرافیانش داد. چند روزی گذشت و او کیسه را به پادشاه داد و گفت " [ این سکه ها را ] ان که زاهد است نمی ستاند و آنکه می ستاند زاهد نیست."
#سعدی
@antioligarchie
🔻پادشاهی نذر کرد اگر حاجتش براید "چندین درهم به زاهدان" بدهد
حاجتش براورده شد و کیسهای پول برای پخش درمیان زاهدان به یکی از اطرافیانش داد. چند روزی گذشت و او کیسه را به پادشاه داد و گفت " [ این سکه ها را ] ان که زاهد است نمی ستاند و آنکه می ستاند زاهد نیست."
#سعدی
@antioligarchie
#نکته
🔻 تسلط حاکمان بیکفایت و توقع خوبی نداشتن از انها سوژه ی خلق مطالب بسیاری در ادبیات فارسی شده است ؛ به دو مورد زیر توجه کنید :
▪️ حکایت اول : شخصی از ترس خود را در خانه ای انداخت در حالی که رنگ صورتش زرد و لب هایش کبود و دست هایش لرزان بود ..
صاحب خانه از او پرسيد : خير باشه ، چه واقعه ای اتفاق افتاده که اینقدر ترسیدی ؟
شخصِ ترسیده گفت : بيرون خرها را می گيرند تا ببرند مفت برای شاه بارکشی کنند !!
صاحب خانه با تمسخر گفت : عزیزجان! خرها را می گيرند تو که خر نيستی چرا می ترسی؟
گفت: ماموران حکومتی ، در کار گرفتنِ خر آنقدر گرم و جدی هستند که قدرت تشخیص را از دست داده اند می ترسم که مرا هم خر تصور کنند و بگیرند !
📚مثنوی ، دفتر پنجم
▫️#سعدی نیز در #گلستان حکایتی شبیه این داستان نقل کرده است:
" حکایت آن روباهی که دیدند گریزان و افتان و خیزان فرار می کند ، کسی از او پرسید چه عاملی سبب ترس و وحشت تو شده است ؟ روباه وحشت زده گفت : شنیدهام که شترها را برای بیگاری کشیدن ، میگیرند.
به روباه گفتند : ای نادان، شتر چه مناسبتی با تو داره ؟ چه شباهتی بین تو و شتر هست ؟
روباه گفت : بس است ! اگر حسودان از روی دشمنی به [ ماموران حکومتی] بگویند این ، شتر است و گرفتار بشوم ، چه کسی نگرانِ آزادی من می شود؟ تا بخواهند بررسی کنند که من روباهم نه شتر ، فرصت از دست رفته و کار من تمام شده است .
📚 گلستان ، باب اول
#اول_اردیبهشت
#روز_بزرگداشت_سعدی
@antioligarchie
🔻 تسلط حاکمان بیکفایت و توقع خوبی نداشتن از انها سوژه ی خلق مطالب بسیاری در ادبیات فارسی شده است ؛ به دو مورد زیر توجه کنید :
▪️ حکایت اول : شخصی از ترس خود را در خانه ای انداخت در حالی که رنگ صورتش زرد و لب هایش کبود و دست هایش لرزان بود ..
صاحب خانه از او پرسيد : خير باشه ، چه واقعه ای اتفاق افتاده که اینقدر ترسیدی ؟
شخصِ ترسیده گفت : بيرون خرها را می گيرند تا ببرند مفت برای شاه بارکشی کنند !!
صاحب خانه با تمسخر گفت : عزیزجان! خرها را می گيرند تو که خر نيستی چرا می ترسی؟
گفت: ماموران حکومتی ، در کار گرفتنِ خر آنقدر گرم و جدی هستند که قدرت تشخیص را از دست داده اند می ترسم که مرا هم خر تصور کنند و بگیرند !
📚مثنوی ، دفتر پنجم
▫️#سعدی نیز در #گلستان حکایتی شبیه این داستان نقل کرده است:
" حکایت آن روباهی که دیدند گریزان و افتان و خیزان فرار می کند ، کسی از او پرسید چه عاملی سبب ترس و وحشت تو شده است ؟ روباه وحشت زده گفت : شنیدهام که شترها را برای بیگاری کشیدن ، میگیرند.
به روباه گفتند : ای نادان، شتر چه مناسبتی با تو داره ؟ چه شباهتی بین تو و شتر هست ؟
روباه گفت : بس است ! اگر حسودان از روی دشمنی به [ ماموران حکومتی] بگویند این ، شتر است و گرفتار بشوم ، چه کسی نگرانِ آزادی من می شود؟ تا بخواهند بررسی کنند که من روباهم نه شتر ، فرصت از دست رفته و کار من تمام شده است .
📚 گلستان ، باب اول
#اول_اردیبهشت
#روز_بزرگداشت_سعدی
@antioligarchie