⭕️ سقوط اصفهان

✍ ژان کریستف روقن

🔻کتاب ( #سقوط_اصفهان ) کتابی‌ست دربارۀ حوادث منجر به یورش #محمود_افغان به پایتخت حکومت #صفوی، این کتاب بر پایه گزارش‌های یک کشیش مسیحی لهستانی به نام کروسینکی نوشته شده که آن سالها در اصفهان حضور داشته و مشاهدات خود را دربارۀ یورش افغانان ثبت کرده است، این کتاب فقط یک روایت تاریخی ساده نیست بلکه به دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی که منجر به ضعف حکومت صفوی شد اشاره میکند، به عبارت دیگر سقوط نخستین حکومت #شیعی ایران دلیلی نداشت جز فساد، وخامت اوضاع اقتصادی و فشارهای مذهبی به مردم

▪️بخش‌هایی کوتاه از کتاب:

اراده شاه بر آن تعلق گرفته بود که عمارت‌های او چیزی کم نداشته باشند اما اهمیتی نمیداد که سپاه فاقد همه چیز باشد

فساد اداری و رشوه‌خواری از دربار سرچشمه میگرفت و در سطوح کشور جریان پیدا میکرد ، داروغه‌ها بجای محاکمه دزدان باج می‌گرفتند و اگر برخی قادر به پرداخت پول نبودند شبانه آنان را آزاد میکردند تا با دزدی پول را پرداخت کنند.

اعلام مذهب رسمی که در آغاز و در دورۀ شکوفایی فرمانروایی صفویان در رویارویی با عثمانی ، نقطۀ قوتی برای نظام حکومتی ایران به شمار می‌آمد با چیره شدن ضعف بر ارکان آن به نقطه ضعفی جدی تبدیل شد و کینه یا در بهترین حالت نوعی وحشت نسبت به هرچیزی که به فرقه مخالف تعلق داشت با شیر در جان کودکان وارد میشد ، در هر شهر و روستایی دودستگی حاکم بود و مردم نمی‌توانستند در برابر دشمن مشترک با هم متحد شوند ، در کرمان #زرتشتیان چنان مورد آزار و اذیت متولیان شریعت رسمی #شیعه بودند که ورود افغانان را همچون پیام رهایی‌بخش تلقی کرده و محمود افغان به آسانی شهر را به تصرف خویش درآورد ...

کروسینسکی می‌نویسد: در شاه حسی، در بزرگان غیرتی، در وزیران تدبیری، در روحانیون شرافتی و در مردم اعتمادی باقی نمانده بود، بی‌نظمی چنان عمومیت داشت که گویی همه بخش‌های شاهنشاهی ایران در آستانه فروپاشی‌ست ... با این حال شاه سلطان حسین گویی هیچ نمیدید و هر روز بیشتر به رعیت ظلم میکرد ، کسی که با سکه ده شاهی می‌خوابید اگر حاکم شهر شب عوض می‌شد فردا صبح صاحب تنها پنج شاهی بود!
@antioligarchie

#داستانک

🔻...سرانجام زمان آن رسید که آذوقه در خود دربار تمام شد و تازه شاه از خواب غفلت بيدار گشت دقیقا مصادف با روز عاشورا بود که در اول اکتبر[ ۱۷۲۲ م] #سلطان_حسين از حرمش با لباس سياه و ماتم بيرون آمد وقتی در میادین شهر انبوه اجسادی را دید که از گرسنگی بر روی همدیگر افتاده اند اشك از دیدگانش سرازیر شد و به آواز بلند گريست، تازه به نديمان و خادمانش می گفت چرا او را از اوضاع با خبر نکرده اند! به #محمود_افغان پيغام فرستاد كه آنچه را سابقا خواستى، قبول دارم اما #محمود در جواب گفت: چيزى ديگر در تصرف شما باقی نمانده است كه به من ببخشيد اکنون کل ايران را می خواهم و فرداى آن روز خود با خفت و خواری به حضور #محمودافغان رفت چون نزديك رسيد، به بهانه آنكه #محمود در خواب است، مدتى او را نگاه داشتند سپس نزد #محمود بردند، چون #محمود را نشسته ديد گفت ارادۀ خداوندى بيش از اين نبود كه من پادشاه باشم و وقت آن رسيده است كه تو بر تخت سلطنت ايران نشينى، خداوند ترا مدد كند، پس تاج شاهى را از سر برداشته تسلیم #محمود نمود و سپس #سلطان_حسین صفوی پیرمردی شصت ساله و فربه با عمری خوشگذرانی و عیاشی، پشت سر #محمود ۲۱ ساله راه افتاده و او را وارد کاخهای مختلف و رنگارنگ صفوی می کند تا یک به یک کلیدهای کاخها را به او بسپارد! تا ثروت عظیم سلسله دويست و بيست ساله صفویان را تحویل او دهد اما عذاب آورترین بخش غنیمت ها،ضبط حرمسرای شاه صفوی بود که بالغ بر چهارصد زن بود که #محمود_افغان بین افسران قشون خود تقسیم نمود در حالیکه چند ماه پیش تنها دختر شاه #سلطان_حسین را خواسته بود و اکنون کل حرمسرایش را تصاحب می کرد...
📚تاریخ کامل ایران / #سرجان_ملکم


@antioligarchie