🔻 تیتر تأمل برانگیز #واشنگتن_پست :
آخرین باری که #پاپ به #ایرلند رفته بود #همجنس_بازی جرم بود، امروز نخستوزیر ایرلند همجنسباز است!
@antioligarchie
آخرین باری که #پاپ به #ایرلند رفته بود #همجنس_بازی جرم بود، امروز نخستوزیر ایرلند همجنسباز است!
@antioligarchie
#اعتراض_به_جنگ_های_صلیبی
🔻یقین دارم #مسیح هم اگر امروز در كنار من بود؛ مرتد میشد..! زیرا از دیدن شما كه به جای او نشستهاید، مطلقاً به انكار مسیحیت میپرداخت و شاید هم از نبوت خویش شرمسار و پشیمان میشد...!
روزی كه #شیطان در كاخ شما به هیجان آمد و آتش جنگ علیه آن خلیفهی نادان مسلمان را برافروخت، آیا پاپ "اوربانوس" نمیتوانست به جای گسیل داشتن سربازان، از در #گفتوگو با آن خلیفهی دیوانه درآید...!؟ قطعاً میتوانست.
اما همواره در طول تاریخ، #جاهطلبی حاكمان دینی با فرامین و تكلیف الهی در ستیز بوده و هست.
آیا "#مسیح" و "#محمد" گفته بودند برای نجات "بیتالمقدس" دو قرن جهان را به خاك و خون بكشانید...!؟
میدانم كه این نامه سندی برای آوارگی و شاید مرگ من باشد، اما خوشحالم كه آنقدر احمق نیستم تا عالیجناب #پاپ را به جای #خدا، و به جای #مسیح پیامبر و در مقام عصمت بنشام...
📚 بخشی از نامهی #جوردانو_برونو به پاپ كِلِمنت هشتم در قرن ۱۶ میلادی
(این روحانی منتقد مسیحی به جرم ارتداد در دادگاه تفتیش عقاید سال ۱۶۰۰ سوزانده شد.)
@antioligarchie
🔻یقین دارم #مسیح هم اگر امروز در كنار من بود؛ مرتد میشد..! زیرا از دیدن شما كه به جای او نشستهاید، مطلقاً به انكار مسیحیت میپرداخت و شاید هم از نبوت خویش شرمسار و پشیمان میشد...!
روزی كه #شیطان در كاخ شما به هیجان آمد و آتش جنگ علیه آن خلیفهی نادان مسلمان را برافروخت، آیا پاپ "اوربانوس" نمیتوانست به جای گسیل داشتن سربازان، از در #گفتوگو با آن خلیفهی دیوانه درآید...!؟ قطعاً میتوانست.
اما همواره در طول تاریخ، #جاهطلبی حاكمان دینی با فرامین و تكلیف الهی در ستیز بوده و هست.
آیا "#مسیح" و "#محمد" گفته بودند برای نجات "بیتالمقدس" دو قرن جهان را به خاك و خون بكشانید...!؟
میدانم كه این نامه سندی برای آوارگی و شاید مرگ من باشد، اما خوشحالم كه آنقدر احمق نیستم تا عالیجناب #پاپ را به جای #خدا، و به جای #مسیح پیامبر و در مقام عصمت بنشام...
📚 بخشی از نامهی #جوردانو_برونو به پاپ كِلِمنت هشتم در قرن ۱۶ میلادی
(این روحانی منتقد مسیحی به جرم ارتداد در دادگاه تفتیش عقاید سال ۱۶۰۰ سوزانده شد.)
@antioligarchie
⭕️ صحنهی دعاخواندن #پاپ_فرانسیس (رهبر مذهبی کاتولیکهای جهان) در میدان سنت پیتر واتیکان
بدون حضور مردم
#کرونا
@antioligarchie
پانوشت : دعای هفتگی (یکشنبه) پاپ فرانسیس به صورت ویدئو کنفرانس برگزارشد .
بدون حضور مردم
#کرونا
@antioligarchie
پانوشت : دعای هفتگی (یکشنبه) پاپ فرانسیس به صورت ویدئو کنفرانس برگزارشد .
#یادداشت
⭕️ یک بغل هیزم نذر کلیسا
✍مهدی تدینی
🔻برخی جملات به عظمت تاریخ است. طنین واژگانش در سر آدمی چنان میپیچد که صدای تبر در جنگلی مهآلود. کمر زیر بار این جملات خم میشود و برای آنکه سنگینی آن استخوانها را خرد نکند، باید خود را از زیر آوار واژگانش بیرون کشید. برای اینکه جملهای عظمت یابد، باید از دهان بزرگمردی در لحظهای تاریخی و در جدال میان مرگ و زندگی بیان شده باشد و در پس آن، همۀ بار هستی بر وجود آدمی سرازیر شود. یکی از این دست جملات را در آثار عرفانی ادبیات فارسی ــ و البته با معنایی معرفتشناختی ــ در «ذکر بر دار کردن #منصور_حلاج» داریم؛ آنجا که میخوانیم : «هر کس سنگی میانداخت؛ #شبلی موافقت را گِلی انداخت، حسین منصور آهی کرد. گفتند: از این همه سنگ هیچ آه نکردی؛ از گلی آه کردن چه معنی است؟ گفت: از آنکه آنها نمیدانند، معذورند؛ از او سختم میآید که او میداند که نمیباید انداخت.»
اما میخواهم در این نوشتار جملهای مستندتر و موثقتر را یادآوری کنم که از قضا گویندۀ این جمله نیز سرنوشتی مانند #منصور_حلاج یافت. اگر #حسین_منصور را بر دار کردند، او را دهان و دست بستند، بر کومۀ آتش نهادند تا شعلهها کالبدش را به تقاص گناهانی که اندیشهاش مرتکب شده بود، بسوزاند و خاکستر کند تا جهان از لوث وجود کفرآمیزش پالوده شود. میخواهم ذکر #جوردانو_برونو را بگویم، مردی که فهمیده بود زمین کانون جهان نیست، جهان بیکران است و لحظۀ آغاز و پایان ندارد و همۀ اینها با آموزههای کتاب مقدس ناسازگار بود.
#جوردانو_برونو (متولد ۱۵۴۸) از بیستوهشت سالگی از چنگال بیرحم تقدیر میگریخت. از ۱۵۷۶ که به دلیل شائبۀ ارتداد مجبور شد از ناپل فرار کند تا روزی که در ۱۵۹۲ دستگیر شد و به دخمه افتاد، شانزده سال به آوارگی در اروپا گذشت. همۀ آرزویش این بود که کرسی تدریسی در دانشگاهی داشته باشد و رسالههایش را منتشر کند و این درست همان چیزی بود که برای مردی دگراندیش در آن زمان مانند همخانه شدن با افعیان و عقربها بود. عصر جدالهای ایمانی بود و تشکیک در اصول دینی فرقهای از مسیحیت به زودی به تبعید و ارتداد میانجامید. چنین شد که بیخانمانی سهم #برونو از روزگار بود و ماندگارترین خانهای که یافت دخمهای تاریک بود، در انتظار مرگ. از شهری به شهری میرفت تا پایگاهی بیابد، از ژنو و زوریخ و پراگ تا ماربورگ و پاریس و لندن.
در فلسفه و الهیات و نجوم اندیشههای جدیدی مطرح میکرد و همۀ اینها بیش از همه برای کلیسای کاتولیک و دستگاه تفتیش عقاید ناگوار بود. #برونو حافظۀ خارقالعادهای داشت که به او در مباحث بسیار کمک میکرد و مردمان آن روزگار که سخت مایل بودند در پس هر استعداد شگرفی «جادوگری» ببینند، حافظۀ شگفتآور او را مصداق جادوگری میدانستند. اما او فنونی برای تقویت حافظه داشت تا بتواند انبوهی از دادهها را به یاد سپرد و کتابی هم در این باره نوشت.
مدتی بود وسوسه شده بود به ایتالیا بازگردد. #زُوانه موچِنیگو، یکی از صاحبمنصبان ونیز، از او دعوت کرد نزد او رود تا روشهای تقویت حافظه را به او آموزش دهد، اما در اصل انتظار داشت چیزهایی جادویی از #برونو فراگیرد. وقتی به این آرزو نرسید، میان آنها شکرآب شد و وقتی #برونو قصد داشت ونیز را ترک کند، #موچنیگو #برونو را لو داد. او بازداشت شد و این آغاز هشت سال دخمهنشینیاش بود.
#برونو یک سال بعد تحویل رم شد. هفت سال در دخمه به اسارت گذشت تا مقدمات تفتیش و محاکمهاش فراهم آید. در نهایت حاضر نشد از برخی از نظریات اصلی خود دست کشد و دادگاه محکومش کرد. آن جملۀ سترگی که قصد داشتم روایت کنم، درست برای زمانی است که دادگاه حکم او را اعلام میکند. #برونو آن لحظه میگوید: «وحشت شما هنگام ابلاغ حکم بیشتر از وحشت من هنگام دریافت حکم است!»
#برونو به ارتداد و جادوگری متهم شد، از کلیسا طرد شد، آثارش ممنوع شد و باید در ملأعام پارهپاره و سوزانده میشد. او تحویل فرماندار رم شد و دادگاه شهر اکنون باید سرنوشت او را تعیین میکرد که چیزی مگر سوزاندن او بر کومۀ آتش نبود. هفدهم فوریۀ ۱۶۰۰ #برونوی پنجاهودوساله را که هشت سال دخمهنشینی سخت رنجورش کرده بود، دستبسته به بالای سکوی اعدام آوردند. دهانش را بستند تا مردم را خطاب قرار ندهد. آتش زبانه کشید و جسم #برونو را خاکستر کرد، اما اندیشه را بر هیچ کومهای نتوان سوزاند...
درست چهارصد سال بعد، در سال ۲۰۰۰، #پاپ_ژان_پل_دوم اعلام کرد محاکمۀ #جوردانو_برونو ناعادلانه بوده است؛ گفت: حتی مردان کلیسا هم به نام ایمان به راهی رفتهاند که با اناجیل سازگار نیست. اما چهارصد سال زمان زیادی است برای اعتراف به اشتباه...
در پیوست مجسمۀ #برونو را میبینید که امروز همانجایی است که تنش را سوزاندند.
https://t.me/antioligarchie/25282
@antioligarchie
#یادداشت
⭕️ یک بغل هیزم نذر کلیسا
✍مهدی تدینی
🔻برخی جملات به عظمت تاریخ است. طنین واژگانش در سر آدمی چنان میپیچد که صدای تبر در جنگلی مهآلود. کمر زیر بار این جملات خم میشود و برای آنکه سنگینی آن استخوانها را خرد نکند، باید خود را از زیر آوار واژگانش بیرون کشید. برای اینکه جملهای عظمت یابد، باید از دهان بزرگمردی در لحظهای تاریخی و در جدال میان مرگ و زندگی بیان شده باشد و در پس آن، همۀ بار هستی بر وجود آدمی سرازیر شود. یکی از این دست جملات را در آثار عرفانی ادبیات فارسی ــ و البته با معنایی معرفتشناختی ــ در «ذکر بر دار کردن #منصور_حلاج» داریم؛ آنجا که میخوانیم : «هر کس سنگی میانداخت؛ #شبلی موافقت را گِلی انداخت، حسین منصور آهی کرد. گفتند: از این همه سنگ هیچ آه نکردی؛ از گلی آه کردن چه معنی است؟ گفت: از آنکه آنها نمیدانند، معذورند؛ از او سختم میآید که او میداند که نمیباید انداخت.»
اما میخواهم در این نوشتار جملهای مستندتر و موثقتر را یادآوری کنم که از قضا گویندۀ این جمله نیز سرنوشتی مانند #منصور_حلاج یافت. اگر #حسین_منصور را بر دار کردند، او را دهان و دست بستند، بر کومۀ آتش نهادند تا شعلهها کالبدش را به تقاص گناهانی که اندیشهاش مرتکب شده بود، بسوزاند و خاکستر کند تا جهان از لوث وجود کفرآمیزش پالوده شود. میخواهم ذکر #جوردانو_برونو را بگویم، مردی که فهمیده بود زمین کانون جهان نیست، جهان بیکران است و لحظۀ آغاز و پایان ندارد و همۀ اینها با آموزههای کتاب مقدس ناسازگار بود.
#جوردانو_برونو (متولد ۱۵۴۸) از بیستوهشت سالگی از چنگال بیرحم تقدیر میگریخت. از ۱۵۷۶ که به دلیل شائبۀ ارتداد مجبور شد از ناپل فرار کند تا روزی که در ۱۵۹۲ دستگیر شد و به دخمه افتاد، شانزده سال به آوارگی در اروپا گذشت. همۀ آرزویش این بود که کرسی تدریسی در دانشگاهی داشته باشد و رسالههایش را منتشر کند و این درست همان چیزی بود که برای مردی دگراندیش در آن زمان مانند همخانه شدن با افعیان و عقربها بود. عصر جدالهای ایمانی بود و تشکیک در اصول دینی فرقهای از مسیحیت به زودی به تبعید و ارتداد میانجامید. چنین شد که بیخانمانی سهم #برونو از روزگار بود و ماندگارترین خانهای که یافت دخمهای تاریک بود، در انتظار مرگ. از شهری به شهری میرفت تا پایگاهی بیابد، از ژنو و زوریخ و پراگ تا ماربورگ و پاریس و لندن.
در فلسفه و الهیات و نجوم اندیشههای جدیدی مطرح میکرد و همۀ اینها بیش از همه برای کلیسای کاتولیک و دستگاه تفتیش عقاید ناگوار بود. #برونو حافظۀ خارقالعادهای داشت که به او در مباحث بسیار کمک میکرد و مردمان آن روزگار که سخت مایل بودند در پس هر استعداد شگرفی «جادوگری» ببینند، حافظۀ شگفتآور او را مصداق جادوگری میدانستند. اما او فنونی برای تقویت حافظه داشت تا بتواند انبوهی از دادهها را به یاد سپرد و کتابی هم در این باره نوشت.
مدتی بود وسوسه شده بود به ایتالیا بازگردد. #زُوانه موچِنیگو، یکی از صاحبمنصبان ونیز، از او دعوت کرد نزد او رود تا روشهای تقویت حافظه را به او آموزش دهد، اما در اصل انتظار داشت چیزهایی جادویی از #برونو فراگیرد. وقتی به این آرزو نرسید، میان آنها شکرآب شد و وقتی #برونو قصد داشت ونیز را ترک کند، #موچنیگو #برونو را لو داد. او بازداشت شد و این آغاز هشت سال دخمهنشینیاش بود.
#برونو یک سال بعد تحویل رم شد. هفت سال در دخمه به اسارت گذشت تا مقدمات تفتیش و محاکمهاش فراهم آید. در نهایت حاضر نشد از برخی از نظریات اصلی خود دست کشد و دادگاه محکومش کرد. آن جملۀ سترگی که قصد داشتم روایت کنم، درست برای زمانی است که دادگاه حکم او را اعلام میکند. #برونو آن لحظه میگوید: «وحشت شما هنگام ابلاغ حکم بیشتر از وحشت من هنگام دریافت حکم است!»
#برونو به ارتداد و جادوگری متهم شد، از کلیسا طرد شد، آثارش ممنوع شد و باید در ملأعام پارهپاره و سوزانده میشد. او تحویل فرماندار رم شد و دادگاه شهر اکنون باید سرنوشت او را تعیین میکرد که چیزی مگر سوزاندن او بر کومۀ آتش نبود. هفدهم فوریۀ ۱۶۰۰ #برونوی پنجاهودوساله را که هشت سال دخمهنشینی سخت رنجورش کرده بود، دستبسته به بالای سکوی اعدام آوردند. دهانش را بستند تا مردم را خطاب قرار ندهد. آتش زبانه کشید و جسم #برونو را خاکستر کرد، اما اندیشه را بر هیچ کومهای نتوان سوزاند...
درست چهارصد سال بعد، در سال ۲۰۰۰، #پاپ_ژان_پل_دوم اعلام کرد محاکمۀ #جوردانو_برونو ناعادلانه بوده است؛ گفت: حتی مردان کلیسا هم به نام ایمان به راهی رفتهاند که با اناجیل سازگار نیست. اما چهارصد سال زمان زیادی است برای اعتراف به اشتباه...
در پیوست مجسمۀ #برونو را میبینید که امروز همانجایی است که تنش را سوزاندند.
https://t.me/antioligarchie/25282
@antioligarchie
🔻در آغاز قرن چهاردهم میلادی ( قرون وسطی ) کلیسای #کاتولیک که به دلیل همراهی و همکاری با پادشاهان و حکام اروپایی قدرتی فراگیر پیدا کرده بود مرکزیت بی بروبرگردی هم در فعالیتهای اقتصادی بدست آورده بود .
با پیروی این رویه، سردمداران کلیسای کاتولیک جزو توانگر ترین مردمان روزگار خود بودند . پاپ , اسقفها و کاردینالها املاک و دارایی های افسانه ای و پایان ناپذیری به هم زده بودند و هرکدام در بخشی و حوزه ای #امپراتوری_اقتصادی خودشان را داشتند .
از آنجایی که در هر دوره ای در کنار افراد سود جو و زیاده خواه , همیشه افرادی هم پیدا می شوند که دلسوزتر و به اصل وفادارتر باشند گروهی از اهالی کلیسای کاتولیک [ کشیشان و اسقف ها ] به مقاومت در برابر این رویه پرداخته و فرقه ای تشکیل دادند که به نام #فراتیچلی شهره شد .
پایه ی باورهای #فراتیچلی ها بر زندگی با فقر استوار بود . این گروه با اشاره به زندگی #مسیح و حواریونش که سراسر در فقر گذشت , فقر را تنها راه #رستگاری انسان می شناختند .
در واقع حق با آنها بود . #مسیح در طول زندگی عادی اش نجار فقیری بود و پس از به دست گرفتن هدایت مردم هیچ کاری حتی برای امرار معاش هم نکرد چه رسد به تلاش برای گردآوری ثروت .
با استناد به زندگی #مسیح اگر بخواهیم داوری کنیم #فراتیچلی ها بسیار به اصل مهم مسیحیت نزدیک تر بودند تا بزرگان کلیسای کاتولیک .
به هر حال #فراتیچلی ها مبارزه ی خاصی با #واتیکان نداشتند , فقط افکارشان را گسترش می دادند . از آنجایی که ایجاد هر کوه ثروتی به قیمت به وجود آمدن دره های عمیق فقر خواهد بود , ثروت بی حساب #کلیسا فقر شدید مردم را به دنبال داشت . پس بسیار عادی و قابل پیش بینی بود که مردم به #فراتیچلی ها گرایش نشان بدهند .
#کلیسای_زر_پرست که با افزایش محبوبیت #فراتیچلی ها مشروعیت خود را زیر علامت سوال می دید خیلی زود واکنش نشان داد . حتی #پاپ_سلستین_پنجم که فردی سالم و یک مسیحی معتقد بود پس از گذشت زمانی کمتر از یکسال زیر فشار زیاد کانون های قدرت استعفا کرد .
پاپ بعدی #جان_بیست_و_دوم بود که خود از گروه سرمایه داران بود . این پاپ به سادگی #فتوا داد : ” ترویج فقر و زندگی ساده از مظاهر #کفر_و_الحاد و برگشتن از آرمانهای مسیح است !!!”
پس زمینه فراهم شد . همه ی #فراتیچلی ها دستگیر شدند و هر کدام حاضر نشدند باورهایشان را نفی کرده و از فرقه ی #فراتیچلی خارج شوند با آتش #تطهیر شدند .
پاپ شادمانه برای نگهداری از ثروت خود و هم فکرانش گروه بیشماری را در آتش سوزاند . گروهی که تنها جرمشان ترویج شیوه ی زندگی #پیامبر و پیشوایشان بود .
سرنوشت #فراتیچلی ها منحصر به فرد نیست . در تمام طول تاریخ هر کس که خواسته بر علیه #ظلم و بی عدالتی گروه حاکم ( مذهــبی یا غیر مذهبــی ) کاری انجام دهد بلافاصله تطهیر شده است . یا با آتش , یا با شمشیر , یا با گیوتین و یا با دیگر ابزارهای تطهیر . به هر حال اصل #تطهیر مهم است , ابزارش اهمیت چندانی ندارد.
📚 نام گل سرخ /#اومبرتو_اکو
@antioligarchie
https://t.me/antioligarchie/25572
با پیروی این رویه، سردمداران کلیسای کاتولیک جزو توانگر ترین مردمان روزگار خود بودند . پاپ , اسقفها و کاردینالها املاک و دارایی های افسانه ای و پایان ناپذیری به هم زده بودند و هرکدام در بخشی و حوزه ای #امپراتوری_اقتصادی خودشان را داشتند .
از آنجایی که در هر دوره ای در کنار افراد سود جو و زیاده خواه , همیشه افرادی هم پیدا می شوند که دلسوزتر و به اصل وفادارتر باشند گروهی از اهالی کلیسای کاتولیک [ کشیشان و اسقف ها ] به مقاومت در برابر این رویه پرداخته و فرقه ای تشکیل دادند که به نام #فراتیچلی شهره شد .
پایه ی باورهای #فراتیچلی ها بر زندگی با فقر استوار بود . این گروه با اشاره به زندگی #مسیح و حواریونش که سراسر در فقر گذشت , فقر را تنها راه #رستگاری انسان می شناختند .
در واقع حق با آنها بود . #مسیح در طول زندگی عادی اش نجار فقیری بود و پس از به دست گرفتن هدایت مردم هیچ کاری حتی برای امرار معاش هم نکرد چه رسد به تلاش برای گردآوری ثروت .
با استناد به زندگی #مسیح اگر بخواهیم داوری کنیم #فراتیچلی ها بسیار به اصل مهم مسیحیت نزدیک تر بودند تا بزرگان کلیسای کاتولیک .
به هر حال #فراتیچلی ها مبارزه ی خاصی با #واتیکان نداشتند , فقط افکارشان را گسترش می دادند . از آنجایی که ایجاد هر کوه ثروتی به قیمت به وجود آمدن دره های عمیق فقر خواهد بود , ثروت بی حساب #کلیسا فقر شدید مردم را به دنبال داشت . پس بسیار عادی و قابل پیش بینی بود که مردم به #فراتیچلی ها گرایش نشان بدهند .
#کلیسای_زر_پرست که با افزایش محبوبیت #فراتیچلی ها مشروعیت خود را زیر علامت سوال می دید خیلی زود واکنش نشان داد . حتی #پاپ_سلستین_پنجم که فردی سالم و یک مسیحی معتقد بود پس از گذشت زمانی کمتر از یکسال زیر فشار زیاد کانون های قدرت استعفا کرد .
پاپ بعدی #جان_بیست_و_دوم بود که خود از گروه سرمایه داران بود . این پاپ به سادگی #فتوا داد : ” ترویج فقر و زندگی ساده از مظاهر #کفر_و_الحاد و برگشتن از آرمانهای مسیح است !!!”
پس زمینه فراهم شد . همه ی #فراتیچلی ها دستگیر شدند و هر کدام حاضر نشدند باورهایشان را نفی کرده و از فرقه ی #فراتیچلی خارج شوند با آتش #تطهیر شدند .
پاپ شادمانه برای نگهداری از ثروت خود و هم فکرانش گروه بیشماری را در آتش سوزاند . گروهی که تنها جرمشان ترویج شیوه ی زندگی #پیامبر و پیشوایشان بود .
سرنوشت #فراتیچلی ها منحصر به فرد نیست . در تمام طول تاریخ هر کس که خواسته بر علیه #ظلم و بی عدالتی گروه حاکم ( مذهــبی یا غیر مذهبــی ) کاری انجام دهد بلافاصله تطهیر شده است . یا با آتش , یا با شمشیر , یا با گیوتین و یا با دیگر ابزارهای تطهیر . به هر حال اصل #تطهیر مهم است , ابزارش اهمیت چندانی ندارد.
📚 نام گل سرخ /#اومبرتو_اکو
@antioligarchie
https://t.me/antioligarchie/25572
Telegram
آنتی الیگارشی
⭕️فتوای #پاپ_جان_بیست_و_دوم در جهت مشروعیت بخشیدن به ثروت افسانه ایی کلیسا:👇
ترویج فقر و زندگی ساده از مظاهر کفر و الحاد و برگشتن از آرمانهای مسیح است.
#قرون_وسطی
@antioligarchie
ترویج فقر و زندگی ساده از مظاهر کفر و الحاد و برگشتن از آرمانهای مسیح است.
#قرون_وسطی
@antioligarchie