آثار محمدکاظم کاظمی
1.72K subscribers
252 photos
76 videos
38 files
107 links
بایگانی شعرها و مطالب آموزشی محمدکاظم کاظمی

هشتگ #شعر_کاظمی برای شعرهاست
هشتگ #آموزشی_کاظمی برای مطالب آموزشی

کانال اصلی من که مطالب گوناگون را در آن منتشر می‌کنم، با این نشانی است
@mkazemkazemi

ارتباط با گرداننده
@mkkazemi
Download Telegram
بازگشت
محمدکاظم کاظمی
شعر بازگشت محمدکاظم کاظمی
🔹 گمشده
نذر حضرت خدیجه کبری، به مناسبت سالگرد وفات ایشان

🔸محمدکاظم کاظمی

تن و جان و سر و مالم به فدای قدمت
ای شریک دو جهانم! کم ما و کرمت

از تماشای چه گلزار فراز آمده‌ای؟
بوی گل می‌دهد امروز، دم و بازدمت

دست تنهای بشر! دست مرا هم بپذیر
و از این دست، مبادا برسد هیچ غمت

شعب دلخواه! من و رنج مرا در بر گیر
شهر گمراه! تو خوش باش به سنگ و صنمت

کفنی نیست اگر، پیرهن دوست که هست
مرگ محتوم! بیا، با دل و جان می‌خرمت

دخترم! بخت تو خوش باد که تا دامن حشر
عالَمی سینه‌زنان‌اند به گِرد علمت

من میان دل مردان و زنان گم شده‌ام
از تو گم گشته اگر سنگ مزار و حرمت
۱۷ تیر ۱۳۹۲
۱۰ رمضان ۱۴۳۴

#شعر_کاظمی
#گمشده
@mkazemkazemi
🔸سیب‌
🔹 محمدکاظم کاظمی

سیب سرخی به روی سینی سبز، این‌چنین کرده‌اند میزانت‌
این‌چنین کرده‌اند میزانت‌، پیش روی هزار مهمانت‌

روزگاری به شاخسار بلند آزمونگاه سنگ‌ها بودی‌
سنگ‌هایی که زخم‌ها به تو زد، زخم‌هایی که کرد ارزانت‌

یادِ روزی که عابران فقیر حسرت خوردن تو را خوردند
و به صد اضطراب و دلدله۱ چید یک نفر از تَبَنْگِ۲ دکّانت‌

اینک‌، ای سیب‌! شکل خورده شدن بستۀ انتخاب مهمان‌هاست‌
تا چه‌سان می‌کنند تقسیمت‌، تا چه می‌آورند بر جانت‌

آن یکی پوست‌کنده می‌خواهد، آن یکی چارقاش می‌طلبد
آن یکی تیز می‌کند چنگال‌، آن یکی می‌کنَد به دندانت‌

می‌خوری سنگ‌، می‌شوی کنده‌، می‌خوری کارد، می‌شوی رنده‌
سیب بودن مسیر خوبی نیست‌، می‌کند از خودت پشیمانت‌

سیب سرخی به روی سینی سبز، سرنوشتی سیاه در فرجام‌
چندی ای سیب‌! سنگ شو که کسی نتواند دهد به مهمانت‌
آذر ۱۳۸۲

۱. دلدله: دل دل کردن، دودلی، تردید.
۲. تَبَنْگ‌: سبدی بزرگ و مسطح که دوره‌گردان و دکان‌داران میوه یا دیگر خوراکی‌ها را در آن می‌گذارند.
@mkazemkazemi
سلمان
محمدکاظم کاظمی

بیا باران شو و جاری شو و بردار سدها را
به پیکارِ «نخواهد شد» بیاور «می‌شود»ها را

ببین، کورش هم اینجا خواب بیداری نمی‌بیند
به سوی زندگی بشتاب و بگذار این جسدها را

تو را بانگ بلال از دور سوی خویش می‌خواند
برای خسروان بگذار لحن باربدها را

صدای روشنی می‌آید از ژرفای نخلستان‌
سبد بردار پر کن از مناجاتش سبدها را

غریبی در دیار خویشتن‌؟ مهمان شهری شو
که «اهل بیت‌» می‌خوانند آنجا نابلدها را

کرامت را ببین‌، پیغمبران شهر دانایی‌
به تدبیر تو می‌بندند راه عبدودها را

#محمد_كاظم_كاظمى
🔹 گمشده
نذر حضرت خدیجه کبری، به مناسبت سالگرد وفات ایشان

🔸محمدکاظم کاظمی

تن و جان و سر و مالم به فدای قدمت
ای شریک دو جهانم! کم ما و کرمت

از تماشای چه گلزار فراز آمده‌ای؟
بوی گل می‌دهد امروز، دم و بازدمت

دست تنهای بشر! دست مرا هم بپذیر
و از این دست، مبادا برسد هیچ غمت

شعب دلخواه! من و رنج مرا در بر گیر
شهر گمراه! تو خوش باش به سنگ و صنمت

کفنی نیست اگر، پیرهن دوست که هست
مرگ محتوم! بیا، با دل و جان می‌خرمت

دخترم! بخت تو خوش باد که تا دامن حشر
عالَمی سینه‌زنان‌اند به گِرد علمت

من میان دل مردان و زنان گم شده‌ام
از تو گم گشته اگر سنگ مزار و حرمت
۱۷ تیر ۱۳۹۲
۱۰ رمضان ۱۴۳۴

#شعر_کاظمی
#گمشده
@mkazemkazemi
Font IR Standard 9301.zip
4.4 MB
مجموعه فونت IR. فونت‌های استاندارد فارسی.
 

 

شعر من‌

 شعر من
امسال‌، سالِ شعر من و سالِ شعر من‌
گویا گشوده‌اند پر و بال شعر من‌

چون کوزه‌های سبزه نفس می‌کشم به شوق‌
گویا دمیده‌اند به صلصال شعر من‌

آوای طوطیان شکرخوار می‌رسد
گویا رسیده‌اند به بنگال شعر من‌

این گلّۀ غزال به صحرا چه می‌کند؟
گویا دویده‌اند به دنبال شعر من‌

ای عشق‌، ای مقلّبِ این قلب منجمد!
ای درد، ای محوّل احوال شعر من‌!

از قلّه بنگرید، مبادا به یادتان‌
در پای کوه‌، پیر شود زال شعر من‌

آواز پرکشیدن سیمرغ شد، مگر
آتش گرفته است پر و بال شعر من‌

فروردین 1386
🔴 ستارۀ احمد

🔸 به مناسبت سالگرد میلاد پیامبر بزرگ اسلام
🔹 محمدکاظم کاظمی

امشب مگر چه ولوله‌ در آسمان شده است؟
این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است

این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است
آری، در آن ستارۀ احمد عیان شده است

امروز حال دهکده‌هامان بهاری است
حتی درختِ یخ‌زده هم شادمان شده است

آن سنگ سرد، پر شده است از گل گلاب
آن چوب خشک، شاخچۀ ارغوان شده است

در خانه تا به چند نشینی؟ که مرد و زن
راهی به سمت برزن و کوی و دکان شده است

عبدالعلی به خانۀ فاروق می‌رود
زینب دوباره عایشه را میزبان شده است

اما جدال مولوی و شیخ، کم نشد
این جنگ، مثل جنگ انار و دهان شده است

(البته شیخ و مولوی خوب نیز هست
با همدگر به سان دو گل مهربان شده است

این یک به دستِ بسته و آن یک به دست باز
با یک زبان به پیش خدا همزبان شده است

دیروز این به خانۀ آن میهمان شده
امروز آن به خانۀ این میهمان شده است)

القصه، شیخ و مولوی بد، در این مقام،
هر یک به سان کورۀ آتشفشان شده است

منبر برای موعظۀ خلقِ بی‌نواست
منبر برای این دو نفر نردبان شده است

دیدم که هر کدام، به قال و مقال خود
می‌گفت نیمۀ پرِ این استکان شده است

آری، در این مسابقه، صد بار دیده‌ایم
هر کس میان باخته‌ها قهرمان شده است

هر کس به مذهب پدر خویش، مفتی است
هر کس به زورخانۀ خود پهلوان شده است

دعوا چه می‌کنی، که به قال و مقالتان
این شیشه بارهاست به سنگ امتحان شده است

دعوا چه می‌کنی که در این کاروان چرا
گاهی علی و گاه عمر ساربان شده است

فکری بکن که مقصد این کاروان کجاست؟
در راه او چه دزد پلیدی‌ نهان شده است؟

فکری بکن که مال و منال مسافران
اینک نصیب راهزن بی‌‌امان شده است

وهابی از طریقی و غالی به گونه‌ای
آماده‌ی، جویدن این استخوان شده است
×××
هرچند خون ما و شما را مکیده‌اند
هرچند خون ما و شما رایگان شده است

ما هر دو تن دو نیمۀ سیبیم، عین هم
سیبی که پروریدۀ یک باغبان شده است

سیبی که آب خوردۀ رود حقیقت است
رودی که از مدینۀ احمد روان شده است

رودی که شاخه شاخه شد و هر طرف که رفت،
آبِ حیاتِ یک طرفِ این جهان شده است

نهری به قندهار رسید و انار شد
نهری درختِ جنگلِ مازندران شده است

نهری به چابهار رسید و بهار کرد
نهری به رودک آمده و مولیان شده است

یک نهر، سوی مزرع ترکان روانه شد
یک نهر، آبخورد خراسانیان شده است

یک نهر آب شیرین، یک نهر آب شور
راهی به هر کرانۀ این خاکدان شده است

شیرین آن رسید به بنگاله، قند شد
شورَش، ملاحت نمک سیستان شده است

یک نهر، سر نهاده به دامان کوهسار
بند امیر در بغل بامیان شده است
×××
نوری که خورده است به منشور کائنات
از آن طرف برون شده، رنگین‌کمان شده است

یک آیه آمده است و هزاران مفسّرش
هر یک به واژۀ دگری ترجمان شده است

آیینه‌ای شکسته و هر پاره‌ای از آن
روشنگر کرانی از این بیکران شده است

یک پاره نزد مفتی الازهر آمده
یک پاره سهم مجتهد اصفهان شده است

یا در کتاب احمد حنبل نوشته شد
یا با زبان شیخ کلینی بیان شده است
×××
ختم سخن که، مولوی و شیخِ نازنین!
قصد وضو کنید که وقت اذان شده است

خلقی به دستِ بسته و خلقی به دستِ باز
آمادۀ گرفتن آن ریسمان شده است

با این همه ستارۀ پرنورِ رنگ‌رنگ
مسجد نشان دیگری از کهکشان شده است

افسوس، یک فدایی داعش در آن میان
آمادۀ معاشقه با حوریان شده است
6 دی 1394

#محمدکاظم_کاظمی
#ستاره_احمد
@mkazemkazemi
🔴 سنگ‌پشت پرنده
🔹 محمدکاظم کاظمی
(برای مهاجرانِ کم‌بختِ کشورم)

فصل کوچ پرندگان شده است، چه نشستی که «من دلم تنگ است»
سنگ‌پشت پرنده باش و برو، برو آنجا که نور و آهنگ است

گفته بودی که «هر کجا برویم آسمان رنگ ثابتی دارد»
آسمان را چه می‌کنی جانم؟ به زمین‌ها ببین که صد رنگ است


سنگ‌پشت پرنده‌ای شده‌ای، می‌پری از فراز اردوگاه
نه حواست به اخم سرباز است، نه خیالت به خشم سرهنگ است

مرزبانان گیج از حیرت چشم‌شان چار تا شود، چه عجب؟
آنچه نزد تو کمتر از گامی است، نزد آنان هزار فرسنگ است

با صدای بلند داد بزن: «مرزبانان کودن و مفلوک!
چشم‌تان چار تا شود، بشود؛ حق‌تان است پایتان لنگ است»

با صدای بلند داد بزن: «مرزبانان کودن و مفلوک!
چشم‌تان چار تا...» ولی افسوس زیر پای تو صخره و سنگ است


بگذرید ای پرندگان از ما، هر کجا می‌روید، خوش بروید
سنگ‌پشت پرنده بودن‌ ما در چنین وضع، مایه‌ی ننگ است
۱۰ آبان ۱۳۹۴

#محمدکاظم_کاظمی
#شعر_کاظمی
#سنگ‌پشت_پرنده
@mkazemkazemi
🔴 قطار ۳۶۵
🔹 محمدکاظم کاظمی

سیصد و شصت و پنج روز غریب با قطاری از این مسیر گذشت
سیصد و شصت و پنج صبح و غروب بر سر این چنار پیر گذشت

سیصد و شصت و پنج صبح سپید، صبح‌خیزی به صد هزار امید
سیصد و شصت و پنج شام سیاه عین سلول یک اسیر، گذشت

ساعتی در ضیافت حافظ، ساعتی در قلمرو بیدل
ساعتی در برابر جنگل ساعتی در دل کویر گذشت

ساعتی نور و رنگ و موسیقی، ساعتی آه و اشک و دلتنگی
ساعتی شوق یک تبسم گرم، ساعتی صبرِ ناگزیر، گذشت

رشته‌های سپید مویم را هر زمانی بلندتر دیدم،
گفتم: «ای وای، ماه نو آمد... ولی این روزها چه دیر گذشت!»

زندگی یک قطار مضطرب است، به همین اضطراب، عادت کن
اگر از ابتدای آبان رفت، اگر از انتهای تیر گذشت
مشهد، ۵ آبان ۱۳۹۵

#محمدکاظم_کاظمی
#شعر_کاظمی
#قطار_۳۶۵
@mkazemkazemi
🔴 ستارۀ احمد

🔸 به مناسبت سالگرد میلاد پیامبر بزرگ اسلام
🔹 محمدکاظم کاظمی

امشب مگر چه ولوله‌ در آسمان شده است؟
این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است

این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است
آری، در آن ستارۀ احمد عیان شده است

امروز حال دهکده‌هامان بهاری است
حتی درختِ یخ‌زده هم شادمان شده است

آن سنگ سرد، پر شده است از گل گلاب
آن چوب خشک، شاخچۀ ارغوان شده است

در خانه تا به چند نشینی؟ که مرد و زن
راهی به سمت برزن و کوی و دکان شده است

عبدالعلی به خانۀ فاروق می‌رود
زینب دوباره عایشه را میزبان شده است

اما جدال مولوی و شیخ، کم نشد
این جنگ، مثل جنگ انار و دهان شده است

(البته شیخ و مولوی خوب نیز هست
با همدگر به سان دو گل مهربان شده است

این یک به دستِ بسته و آن یک به دست باز
با یک زبان به پیش خدا همزبان شده است

دیروز این به خانۀ آن میهمان شده
امروز آن به خانۀ این میهمان شده است)

القصه، شیخ و مولوی بد، در این مقام،
هر یک به سان کورۀ آتشفشان شده است

منبر برای موعظۀ خلقِ بی‌نواست
منبر برای این دو نفر نردبان شده است

دیدم که هر کدام، به قال و مقال خود
می‌گفت نیمۀ پرِ این استکان شده است

آری، در این مسابقه، صد بار دیده‌ایم
هر کس میان باخته‌ها قهرمان شده است

هر کس به مذهب پدر خویش، مفتی است
هر کس به زورخانۀ خود پهلوان شده است

دعوا چه می‌کنی، که به قال و مقالتان
این شیشه بارهاست به سنگ امتحان شده است

دعوا چه می‌کنی که در این کاروان چرا
گاهی علی و گاه عمر ساربان شده است

فکری بکن که مقصد این کاروان کجاست؟
در راه او چه دزد پلیدی‌ نهان شده است؟

فکری بکن که مال و منال مسافران
اینک نصیب راهزن بی‌‌امان شده است

وهابی از طریقی و غالی به گونه‌ای
آماده‌ی، جویدن این استخوان شده است
×××
هرچند خون ما و شما را مکیده‌اند
هرچند خون ما و شما رایگان شده است

ما هر دو تن دو نیمۀ سیبیم، عین هم
سیبی که پروریدۀ یک باغبان شده است

سیبی که آب خوردۀ رود حقیقت است
رودی که از مدینۀ احمد روان شده است

رودی که شاخه شاخه شد و هر طرف که رفت،
آبِ حیاتِ یک طرفِ این جهان شده است

نهری به قندهار رسید و انار شد
نهری درختِ جنگلِ مازندران شده است

نهری به چابهار رسید و بهار کرد
نهری به رودک آمده و مولیان شده است

یک نهر، سوی مزرع ترکان روانه شد
یک نهر، آبخورد خراسانیان شده است

یک نهر آب شیرین، یک نهر آب شور
راهی به هر کرانۀ این خاکدان شده است

شیرین آن رسید به بنگاله، قند شد
شورَش، ملاحت نمک سیستان شده است

یک نهر، سر نهاده به دامان کوهسار
بند امیر در بغل بامیان شده است
×××
نوری که خورده است به منشور کائنات
از آن طرف برون شده، رنگین‌کمان شده است

یک آیه آمده است و هزاران مفسّرش
هر یک به واژۀ دگری ترجمان شده است

آیینه‌ای شکسته و هر پاره‌ای از آن
روشنگر کرانی از این بیکران شده است

یک پاره نزد مفتی الازهر آمده
یک پاره سهم مجتهد اصفهان شده است

یا در کتاب احمد حنبل نوشته شد
یا با زبان شیخ کلینی بیان شده است
×××
ختم سخن که، مولوی و شیخِ نازنین!
قصد وضو کنید که وقت اذان شده است

خلقی به دستِ بسته و خلقی به دستِ باز
آمادۀ گرفتن آن ریسمان شده است

با این همه ستارۀ پرنورِ رنگ‌رنگ
مسجد نشان دیگری از کهکشان شده است

افسوس، یک فدایی داعش در آن میان
آمادۀ معاشقه با حوریان شده است
6 دی 1394

#محمدکاظم_کاظمی
#ستاره_احمد
@mkazemkazemi
✳️ استخراج فهرست مندرجات در این دیزاین.
🔹 محمدکاظم کاظمی

در فایل‌های صوتی زیر و به کمک تصویرهایی که می‌بینید، شیوۀ استخراج فهرست مندرجات کتاب در برنامۀ این‌دیزاین به تفصیل توضیح داده شده است.

#این_دیزاین
#فهرست_مندرجات
#فهرست
@asarkazemi
📕 فاصلۀ سطر در صفحه‌آرایی کتاب

⬅️ قابل توجه کسانی که به صفحه‌آرایی اشتغال دارند و تشخیص مقدار فاصله سطر لازم برایشان دشوار است.

من بعد از سال‌ها به این نتیجۀ ساده ولی دیریاب رسیدم:
فاصلۀ سطر را حدود ۱.۵ برابر ارتفاع متن بگیرید. منظور از ارتفاع متن در اینجا فاصلۀ بالای حرف «ا» یا پایین حرف «م» است. اگر بعضی اعراب‌ها یا سرکش‌های «گ» یا کلاه «آ» بیرون می‌مانند، مهم نیست.
این قاعده را در تصویری در پست بعد نشان داده‌ام. 👇
🔹
اما این فاصله‌ها را چگونه حساب کنید؟ در برنامۀ‌ این دیزاین می‌توانید از ابزار اندازه‌گیری استفاده کنید. واحد خط‌کش‌ها را موقتاً پوینت می‌سازید. در ورد بهترین راه این است که یک صفحه از متن را پی دی اف کنید به فتوشاپ ببرید و آنجا اندازه‌گیری کنید.
🔹
نکات مهم
۱. آنچه گفتم بر اساس سلیقۀ من است. ولی ممکن است این نسبت ۱.۵ در چشم بعضی دوستان زیاد باشد. در این صورت به نظرم تا ۱.۴ هم قابل تقلیل است. ولی کمتر از ۱.۴ و بیشتر از ۱.۵ قطعاً مناسب نیست.
۲. آنچه گفتم برای فونت‌های معمول کتاب، مثل لوتوس، زر و بدر است. ممکن است برای فونت‌هایی که ساختار دیگری دارند، قضیه مختصری فرق کند. هم‌چنین این قاعده در مورد متن معمولی یک کتاب است. برای عنوان‌ها یا لوگوتایپ روی جلد معمولاً فاصله سطر باید کمتر باشد.
۳. هم‌چنین ممکن است برای کتاب‌های خاص مثل کتاب‌های ریاضی، کتاب‌های کودک و نوجوان و امثال این‌ها، قاعده فرق کند. در آن مورد باید بر حسب اصول زیبایی‌شناسی بصری عمل کرد.

#صفحه_آرایی
#فاصله_سطر
#آموزشی_کاظمی
@mkazemkazemi