🖌مقاله‌،ویدیو آموزشی
557 subscribers
1.72K photos
1.08K videos
204 files
2.95K links
مجموعه‌ای متنوع از پژوهشها، ویدیو و خبرهای مهم آموزشی و فرهنگی . جهت ارسال مقاله و مطلب با ما تماس بگیرید. مسؤولیت مطالب به عهده نویسنده است .آدرس سایت ما : www.eduarticle.me

تماس با ما :
@mh1342
Download Telegram
‌‌🔇 داستان فرار خواننده مشهور از مدرسه / خاطره بازی با محمدرضا عیوضی
—-------------------------
آغاز ماه مهر و بازگشایی #مدارس حال و هوایی خاص برای دانش آموزان دارد و از #خاطره انگیزترین روزهای زندگی ست. خاطره بازی نسل دهه 60 و 70 با ترانه «همشاگردی سلام»و «بوی ماه مدرسه» فراموش نشدنی‌ است، پس از این دو ترانه مشهور، ترانه دیگری نیز در ارتباط با ماه مهر و مدرسه از محمدرضا عیوضی منتشر شد.
به گزارش جام جم آنلاین، محمدرضا عیوضی را بسیاری با تیتراژ سریال خاطره انگیز روزگار جوانی می شناسیم، مثل یک رنگین کمان هفت رنگ، سرگذشت زندگی مون رنگ رنگ...
حالا پای صحبت های عیوضی نشستیم تا او با ما از سرگذشت رنگ رنگ #مدرسه رفتن و ساخت قطعه موسیقایی بوی ماه مهر بگوید.
آنچه می خوانید گزیده ای از صحبت های این خواننده در گفت و گو با جام جم آنلاین است.
داستان متولد شدن «بوی ماه مهر»
محمدرضا عیوضی در سال 78 در آلبوم «دختر شاه پریون» ترانه‌ای را روانه بازار کرد با نام «بوی ماه مهر» که این ترانه برگرفته شده از سریال « کژدم 33» می‌باشد. این ترانه در جریان ایفای نقش وی در این سریال با عنوان آهنگسازی که برای همسر عروسک‌گردان خویش قطعه‌ای می‌سازد برای به نمایش درآوردن عروسک‌ها در اولین روز مدرسه‌شان، ساخته شد.
آهنگساز و ترانه سرای این آهنگ محمد رضا عیوضی بود و تنظیم آن را امیر جاویدان بر عهده داشت.
خاطره بازی دوران مدرسه
اوایل از مدرسه خوشم نمی آمد، راستش می ترسیدم،‌ ولی #مدرسه را بعدها دوست داشتم، آن زمان مثل امروز نبود که با بچه‌ها خیلی خوب رفتار کنند، یادم می آید روز اولی بود که به‌ همراه مادر و پسرخاله‌ام وارد مدرسه شدم و در صفی که تشکیل دادند ایستادم. ناظم مدرسه در کنار صف قدم می‌زد و گه‌گاهی شلنگی را که در دست داشت محکم به پایش می‌کوبید و انگار با این حرکتش می‌گفت که حساب کار دستتان باشد که اگر بخواهید نافرمانی و یا شلوغ کنید با من و این شلنگ طرف هستید و من با دیدن این صحنه ترسیدم و آرام از صف بیرون آمدم و از مدرسه به طرف خانه فرار کردم در حالی که مادر من هنوز در مدرسه بود.
در زمانی که ما مدرسه می‌رفتیم بیشتر آهنگ‌های انقلابی پخش می‌شد و ترانه‌ای برای شروع فصل مدارس نبود، در آن زمان فکر نمی‌کردم روزی برسد که آهنگی با حال و هوای مهر را خودم بخوانم و حس خوبی است که با این ترانه بتوانم زمزمه‌ای را در ذهن بچه ها ایجاد کنم تا در زمان بازگشایی مدارس و با شنیدن آن شور و اشتیاقی برای مدرسه رفتن در آنها ایجاد شود.
در سال اول تحصیلی شاید برای کودکان بسیار سخت باشد که به یکباره در طول روز 5 ساعت به دور از خانواده باشند البته معلم کلاس اول دبستانم را به یاد دارم، خانم آذردشتی و امیدوارم در هر کجا که هستند سلامت باشند، که بسیار مهربان بودند و بسیار زیبا تدریس می کردند. خیلی مهم است که شور و اشتیاق در بچه ها ایجاد شود و محیط مدرسه جذابیتی خاص برایشان داشته باشد تا بتوانند در یک فضای شاد آموزش ببینند.
آهنگ بوی ماه مهر برگرفته شده از یک آهنگ قدیمی است و من با گوش کردن آن آهنگ، ازش الهام گرفتم اما ترانه این آهنگ از ذهن خودم تراوش کرده است و بسیار خوشحالم که از سال 78 تقریبا هر سال این ترانه پخش می‌شود و حتی آن را در فضای مجازی میشنوم و کامنت‌ها را که میخوانم از این کار خیلی حمایت شده و اعلام کردند که این کار را دوست داشتند و من خیلی سعی کردم کار فنی و دوستانه باشد « باز اومد ماه مهر ماه خوب مدرسه / بوی ماه مهربون ماهی که دوست منه»
جام جم آنلاین
جهت دریافت ترانه های خاطره انگیز اینجا کلیک کنید 👈https://t.me/eduarticle/3987
—----------------
↩️ کانال مقاله ها 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD5oqnmeI058AeE3WA
‌‌ گلبانگ معلمی از جنس صدا
—------------------—
مریم نشیبا،گوینده رادیو در گفت وگو با «ابتکار» از دوران تدریس در مدرسه گفت
پویان خوشحال
چشمان خود را ببندید. خود را در کلاس درس جغرافی در دوره دبیرستان فرض کنید. معلم با صدای لطیف خود اقلیم های مختلف را برای شما شرح می‌دهد. معلمی که با مهارت خود شما را جذب مدرسه، علم و دانش می‌کند و این شما هستید که برای رفتن به آن کلاس درس لحظه شماری خواهید کرد. در روزهای آغاز سال تحصیلی به سراغ گوینده ای پر سابقه رفته ایم که افتخار خود را معلمی می داند؛ او کسی نیست جز «مریم نشیبا» معلم و گوینده برنامه‌های رادیویی «شب‌به‌خیر کوچولو» و «گلبانگ».
خانم نشیبا مهری دیگر آغاز شده و دانش آموزان چند روزی است که دوباره به مدارس می روند.
25 سال در دبیرستان های منطقه 11 تهران به تدریس پرداختم. من معلمی را افتخار خودم می دانم؛ به عقیده من هیچ نوع مقامی مانند مقام معلمی نیست. معلمی یک هنر است؛ یک هنر جاودانه و بی همتا. چند روزی می شود که وارد مهرماه شده ایم، ماه معیدگاه عاشقان و آغاز ماه دوستی است. من از همینجا آغاز مهر را به دانش آموزان تبریک می‌گم؛ دانش آموزانی که در هر شرایطی و با هر وضعیت مادی خودشان را به پشت نیمکت‌ها می کشانند. برای دانش آموزان مدرسه خانه دوشان است. امیدوارم که همه بچه های دنیا از این خانه و از نعمتی به نام مدرسه بهره‌مند شوند.
خانم نشیبا این روزها خبرهایی را می شنویم در ارتباط با جمع آوری کودکان کار، کودکانی که قرار است در مدارس باشند اما به قول شما از این نعمت بهره ای نمی برند. نظر شما چیست؟
درست است. ما کودکانی را می بینیم که نمی توانند به مدرسه بروند و این حال مرا به عنوان یک معلم بد می کند. هفته گذشته با چند تن از عوامل رادیو به یکی از بوستان های تهران رفتیم و با کودکان کار بازی کردم و برایشان قصه خواندم. بچه ها را می دیدم که در حوضچه هایی که تدارک دیده اند غلت می زدند و من عشق می کردم از دید آن ها. آن ها حال مرا دگرگون می کنند و به این فکر می کنم که چقدر از انسانیت دور شده ایم. نه اینکه من نزدیک شده باشم بلکه آن ها که به من می گویند که با این وضع این بیماری خود چرا به همچین جایی می روی؟ به آن ها می گویم از شما بدم می آید. فرض کنید کشتی در دریا در حال غرق شدن است و چندین نفر در آب در حال غرق شدن هستند، این بی انصافی نیست که من در ساحل بنشینم و دست آن چند نفری را که می توانم کمک کنم را نگیرم؟ این زندگی نیست، مُردگی است؛ حتی این مردگی هم نیست پستی است. من که نمی توانم دست همه کودکان کار را بگیرم، حداقل در حد توانم به آن ها کمک می کنم. همه ما باید دست در دست دهیم، تا مشکلات را از جلوی پای آن ها برداریم. در حال حاضر هم که آمده اند و اسم جدید روی آن ها گذاشته اند؛ «نان آوران کوچک»، دیگر بدتر. مدرسه قطعه ای از بهشت است که خدا به زمین بخشیده چرا باید بچه های ما از آن محروم شوند؟

#خاطره_آموزشی

ادامه مطلب https://eduarticle.me/?p=2840
—----------------
↩️ کانال مقاله ها 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD5oqnmeI058AeE3WA
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#ویدیو_آموزشی 💻

#خاطره_آموزشی
دراین ویدیو خاطره های مصطفی رحماندوست ، شاعر و نویسنده ازدو معلمش را می بینیم ، به نقشهای مثبت و منفی دو معلم در جهت رشد #خلاقیت توجه کنیم .

کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
🌀خاطراتی که می‌توانند زندگی را تباه ‌کنند


اغراق نیست اگر بگوییم #حافظه پایه و اساس هویت فرد است. بدون #خاطره نمی‌شود پیوستگی زندگی و معنای آن را درک کرد. فردی که چیزی یادش نمی‌آید نمی‌تواند بفهمد کیست و چه می‌خواهد.

در عین حال بر اساس پژوهش‌های فراوان، حافظه انسان به شدت منعطف و گزینشی عمل می‌کند و به همین دلیل خطاهای حافظه پایانی ندارند. یک خاطره تحریف‌شده می‌تواند رابطه، دوستی و حتی زندگی فرد یا دیگری را به تباهی کشاند.

الیزابت لافتِس (Elizabeth Loftus)، استاد ممتاز دانشگاه کالیفرنیا در اِرواین، بیش از چهل سال از زندگی پر حاصلش را صرف پژوهش درباره انحراف و انعطاف حافظه کرده و نتایج غیرقابل‌تصور و دستاوردهای ارزنده‌ای به جای گذاشته است. یکی از مهم‌ترین حوزه‌های تاثیرات تحقیقات لافتس در نظام قضایی و جرم‌شناسی بوده است.

هر سال در نقاط مختلف جهان افراد زیادی به گناهی ناکرده محکوم، زندانی و حتی به پای چوبه دار فرستاده می‌شوند. شهادت و گواهی افراد یکی از مهم‌ترین منابع احکام قضایی است. اینجاست که انعطاف حافظه ممکن است به نتایج فاجعه‌باری ختم شود.

پکی دیگر از مهم‌ترین نتایج تحقیقات لافتس به صراحت نشان می‌دهد چگونه اطلاعات غلط و‌ گمراه‌کننده، می‌توانند خاطرات فرد را تحریف و حتی خاطره جدیدی خلق کنند. برای توصیف این پدیده از اصطلاح "اثر اطلاعات نادرست" استفاده می‌شود.البته فاکتور زمان در شدت و حدت این مسئله بسیار مهم است. طبیعتا هر چه خاطره‌ای قدیمی‌تر باشد، احتمال انحراف حافظه بیشتر می‌شود. تحقیقات وی نشان می‌دهد افراد ممکن است بر اثر گذشت زمان حتی در تشخیص صورت مجرمی که با وی رو در رو شده بودند اشتباه کنند.

بر اساس پژوهش‌های لافتس، همه افراد ممکن است مستعد پذیرش خاطرات غلط باشند اما برخی در مقابل دستکاری حافظه بیشتر آسیب‌پذیرند، مثلا افرادی که از حافظه تصویری شفاف برخوردارند یا آنها که پرش حافظه یا حواس‌پرتی دارند.

🔸متن کامل مطلب در سایت بانک مقاله ها👈 اینجا

کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
#خاطره_آموزشی

✍️دردسرهایِ امتحانOpen book


🔹یکی از نخستین مشکلاتم در شروع کار شیوه امتحان گرفتم بود. امتحاناتم بصورت اُپن بوک بود. یعنی کتابی که قرار بود از آن امتحان بگیرم و سئوالات هم فقط ازآن کتاب بود، دانشجویان میتوانستند آنرا بجلسه امتحان بیاورند. سه یا چهار سئوال از کتاب طرح میکردم و از دانشجویان میخواستم که به هر سئوال در حداکثر ۱۰ یا ۱۵سطر پاسخ بدهند.خیلی از دانشجویان باعتبار اینکه کتاب را میتوانند با خودشان به امتحان بیاورند و سئوالات هم صرفا از آن کتاب است، کتاب را مطالعه نمیکردند یا حداکثر نگاه سرسری بان میانداختند. در امتحان هم از روی کتاب کپی میکردند. خیلی ها هم رعایت حدنصاب سطور را نمیکردند و برای هرسئوال یکی دوصفحه مینوشتند.اوراق امتحانی را که یکی دوجلسه بعد به آنها سرکلاس برمیگرداندم بهت زده و مبهوت میشدند. بسیاری تک گرفته و افتاده بودند."صفر"هم درمیانشان کم نبود. بیشترین کامنتی که در برگه ها نوشته بودم این جمله بود: "سئوال چیست؟"

🔹بسیاری از دانشجویان که از ایده امتحان اُپن بوک درابتداء بوجد آمده و از مصیبت حفظ کردن خلاص شده بودند بتدریج متوجه میشدند که" عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها". البته برخی هم کتاب را عمیقا مطالعه و درست‌تر گفته باشم "فهم" کرده بودند. بتدریج دانشجویان در میافتندکه بجای حفظ کردن "ماچگونه ماشدیم"، "سنت و مدرنیته پیرامون ایران عصر قاجار و ورود مدرنیته به ایران "، "مقدمه ای برانقلاب اسلامی" ،" ایران بعد از عصر رضاشاه" و... میبایستی آنها را قادر شوند نقد کنند. یعنی بگویند نقاط ضعف و کاستی‌های آن آثار کدام هستند واگر حرف جدیدی درآنها آمده آن حرف کدام است؟

🔹اما مشکل اساسی‌تر با روسایم بود. آقای سلطانی مسئول آموزش به دکترصفایی ریاست دانشکده اظهارداشتند که بردن کتاب درجلسه امتحان نقض مقررات آموزشی است.مسئولین دانشگاه آزاد هم که حق التدریس درس میدادم اجازه نمیدهند دانشجویان کتاب همراهشان ببرند ومیگویند استاد بیجا کرده اجازه داده. دکترجاسبی من را خواستند وفرمودند مقررات بکنار، "این چه امتحانی میشود که دانشجویان همان کتابی را که قراره امتحان بدهند با خودشان بیاورند سرجلسه امتحان؟"
منهم ایستادگی کردم و بعنوان اعتراض حاضر نشدم سئوال بدهم.دانشکده حقوق کوتاه آمد اما دانشگاه آزاد برایم درس نگذاشتند.| دکتر زیباکلام


کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle