🖌مقاله‌،ویدیو آموزشی
557 subscribers
1.72K photos
1.08K videos
204 files
2.95K links
مجموعه‌ای متنوع از پژوهشها، ویدیو و خبرهای مهم آموزشی و فرهنگی . جهت ارسال مقاله و مطلب با ما تماس بگیرید. مسؤولیت مطالب به عهده نویسنده است .آدرس سایت ما : www.eduarticle.me

تماس با ما :
@mh1342
Download Telegram
‌‎
بي‌لياقتي پادشاهان #قاجار
—------------------------
داريوش اسدزاده: قاجارها نبايد هيچگاه قدم به خاک مقدس اين سرزمين مي‌گذاشتند و زمام امور ملتي کهن را در کف بي‌کفايتي خود قرار مي‌دادند. طايفه قاجار ترک بودند و پس از حمله مغول در ايران سکونت گزيدند. از زماني که آغامحمدخان قاجار عملا قدرت را در دست گرفت تا روزي که احمدشاه، ايران را ترک گفت، 146 سال سپري شد و سيادت و پهناوري و اعتبار زمان نادري را به نابودي کشاندند و معاهده منحوس گلستان ولايات قراباغ، گنجه، مشکي، شيروان، دربند، باکو، داغستان، گرجستان و قسمتي از طالش را در اختيار روسيه قرار دادند و معاهده ننگين و منحوس ترکمنچاي، ايروان و نخجوان را از مام وطن جدا کردند و 10 کرور تومان خسارت جنگ و پيمان تجاري ملحق به اين معاهده را از کيسه ملت ايران پرداخت نمودند و بنيان استقلال سياسي اقتصادي حتي قضايي ايران را متزلزل نموده و ايران را از حق کشتيراني در بحر خزر محروم گرداندند. خان‌ملک ساساني در کتاب «پشت پرده» دراين‌باره اظهار می‌کند: «دولت عثماني هم از بخشش‌هاي سلاطين قاجار بي‌نصيب نماند و ايران به سود آنها از هرگونه ادعا در بغداد و سليمانيه چشم پوشيد و امراي خوارزم هم که زمان را مناسب گردن‌کشي يافتند، خود را از قيد اطاعت قاجاريه آزاد ساختند و دولت انگليس نيز از اين خوان يغما بهره کافي برگرفتند. ايران را وادار کردند که از شهر هرات و تمامي افغانستان صرف‌نظر کند و استقلال آن سرزمين را به رسميت بشناسد و روس‌ها که خود را مغبون حس مي‌کردند دست تعدي به قسمتي از ترکستان، خيوه و مرو را متصرف شدند. ثروتي که ملت ايران در زمان صفويه اندوخته بود و اموالي را که نادر با خود از هندوستان آورده بود، همه بر باد رفت و دست تکدي به سوي اجانب دراز شد و وام‌هاي سنگين و کمرشکن که در بالا گفته شد به دوش ملت گذاردند و امتيازاتي که به روس‌ها دادند بانک استقراضي و راه جلفا به تبريز و استخراج معادن قراچه داغي و جنگل‌هاي مازندران خط تلگراف بين جلفا و تهران و امتيازات اعطايي به انگليسي‌ها مانند معادن نفت ايران به جز ايالات شمالي، بانک شاهي ايران و طبع اسکناس، خطوط تلگرافي بين بوشهر تهران و نيز بين تهران و بلوچستان، خط آهن خرمشهر تا خرم‌آباد، حق ساختن بندر در بعضي از شهرهاي ساحلي در انحصار تنباکو و حتي امتياز استخراج آثار عتيقه شوش به فرانسويان واگذار شد چنين خيانتي به يک ملت کهنسال جز از مشتي خودکامه خونخوار غوطه‌ور در لهو‌ولعب چيز ديگري نمي‌توان گفت؛ جماعتي بي‌هويت که همه‌کس و همه‌چيز را آنِ خود مي‌پندارند و خود را مطلق‌العنان مي‌دانند. آيا نام آنها در تاريخ به زشتي ياد نخواهد شد.»
جادوگر فتحعلي‌شاه
در امتداد سخنم، بد نيست يادي از جادوگربازي‌هاي شاهان قاجاري هم بکنيم. يک شاهي براي خود دلقک داشت، شاهي ديگر مليجک، ديگري درويش، آن يکي سيدي که از ترس به عمامه‌اش پناه مي‌برد اما در ميان شاهان قجر، فتحعلي‌شاه جادوگري به نام اخباري داشت. در زمان سلطنت اين شاه که جنگ‌هاي روسيه و ايران در گرفته بود، فتحعلي‌شاه مجبور شد غرامت جنگ را به اقساط به حکومت تزاري روسيه بپردازد. در آغاز جنگ اول روسيه و ايران، فرمانده نيروي روسيه افسري بود به اسم ژنرال «سي سيانوف» که در ايران به اسم «ايشپخدر» خوانده مي‌شد. ژنرال سي سيانوف قبل از آنکه فرمانده ارتش تزاري براي حمله به ايران شود بازرس ارتش بود و چون بازرس ارتش را به زبان فرانسه «انس پکتر» مي‌خواندند، اين لهجه در ايران به شکل «ايشپخدر» درآمد. پس از چند ماه که از جنگ مي‌گذشت مردي به اسم اخباري به فتحعلي‌شاه گفت که او مي‌تواند سر بريده ايشپخدر را به تهران برساند و شاه از وي پرسيد در چه مدت سربريده ايشپخدر را به تهران مي‌رساني؟ اخباري گفت در مدت 40 روز و مشروط بر اينکه در خانه‌اي خلوت باشم و کسي به من مراجعه نکند و مصدع من نشود. شاه دستور داد خانه‌اي را براي اخباري خلوت کنند و تمام وسايل زندگي يک نفر را طبق اقتضاي آن دوره در آن خانه بگذارند تا اخباري براي تهيه احتياجات زندگي مجبور نشود از خانه خارج شود و ديگران هم به آنجا نروند. 40 روز از تاريخي که اخباري در آن خانه بود، گذشت و روز چهلم‌ويکم فتحعلي‌شاه، شخصي را به آن خانه فرستاد و سر ايشپخدر را طالب شد ولي اخباري جواب داد اسبي که حامل سر بريده ايشپخدر بود نزديک تهران لنگ شده و با تأخير مي‌رسد و سرانجام روز چهل‌ودوم سر بريده ايشپخدر به تهران رسيد. اين واقعه در 176 سال گذشته رخ داد و اخباري از مقربان درگاه قاجار شد و همان خانه را با دو هزار تومان پول به وي انعام داد. اين تقرب سبب شد عده‌اي به شاه تلقين کنند که اين مرد همان‌طور که از راه دور ايشپخدر را به قتل رساند، او را هم مي‌تواند به قتل برساند، به‌اين‌سبب فتحعلي‌شاه اخباري را براي سلامتي و طول عمر که دعاگوي او باشد به عتبات تبعيد کرد. وقایع اتفاقیه/ #تاریخ_ایران @eduarticle
🔻تعلیم و تربیت در عصر ناصری

...رشد تعلیم و تربیت مدنی در گرو تأیید علمای دین و انحصار آنان بر چگونگی و میزان دست یابی به معرفت بود در بیشتر عصر ناصری دارالفنون یگانه مؤسسه غیر مذهبی دانشهای جدید بود از این استثنا که بگذریم در سراسر این دوره هیچ مدرسه ابتدایی متوسطه یا عالی جدید پیش از دهه آخر قرن‌نوزدهم میلادی در ایران به وجود نیامد. ناصرالدین، برخلاف اصلاح طلبان مصر وعثمانی، حتی برای آوردن جزء ناچیزی از آموزش غربی به کشورش بی اشتیاق و همچنان دو دل باقی ماند. به دارالفنون که زاده فکر صدر اعظم مقتولش امیر کبیر بود مباهات میکرد، و گاهی به کلاسهای آنجا می رفت و پیشرفت شاگردان را زیر نظر می‌گرفت ، ولی در باطن با آن سر عناد داشت و هرگز حاضر نشد که خود تأسیسات مشابهی بسازد یا دیگران را به این امر تشویق کند شاه در حقیقت هیچ وقت کاملاً به اهمیت تعلیم و تربیت جدید همچون ابزاری برای پیشرفت مادی مملکت نبرد و نگرانی اش از مخاطرات ناشی از دانش مغرب زمین تا حد زیادی با نظریات محافظه کارانه علمای همزمانش میخواند آموزش و پرورش عمومی به شیوه غربی به نظرش دعوتی برای نوآوری و در نهایت زمینه دگر اندیشی و انقلاب سیاسی بود. قدغن ساختن مسافرت خارج مگر برای مأموریت سیاسی و دولتی رویه ای که کم و بیش در اواخر سلطنتش پیش گرفت، موجب شد که تعداد تحصیل کردگان فرنگ در دوایر دولتی در سطح بسیار پایین بماند و آن معدودی نیز که در فرنگ تحصیل کرده بودند غالباً به اشتغالاتی بی ارتباط به تخصص شان گمارده شدند. فارغ التحصیلان #دارالفنون هم آن قدرنبودند که بتوانند زمام امور دولتی را از قبضهٔ دیوانیان قدیمی در بیاورند. لذا مفهوم تعلیم و تربیت برای اکثریت اهالی مملکت از مکتب و #مدرسه سنتی فراتر نمی رفت در چهار دیواری مدرسه نیز علما تمامی عناصر دگراندیشی را که امکان بالقوه اصلاح نظام تحصیلاتی مَدرَسی قدیم را داشتند به عقب می‌راندند اصحاب حکمت و پیروان مكاتب صوفیه و شیخیه منزوی و یا به حوزه های درسی دور دست پراکنده شدند.
سلطه اصولیه در اشاعه علم اصول فقه در مدارس مطلق العنان باقی ماند. از مخالفت علمای شرع که بگذریم فقدان شگرف مؤسسات #آموزش_پرورش به سبک نوین را دشوار بتوان به چیز دیگری جز نظریات شخصی شاه و چشم انداز محدود او در مورد مسئولیتهای دولت در امور عامه نسبت داد پافشاری او در انفاذ نظریات خود بی‌شک تا اندازه ای ناشی از قلت امکانات مالی حکومت قاجار هم بود، ولیکن درباره این امر نباید بیش از اندازه غلو کرد با وجود کم پولی مزمن حکومتِ #قاجار، شاه قادر بود مخارج طرحهای مورد نظر خود از قبیل ارتباطات، قشون، عمران شهری و البته کاخ سازی را تأمین کند به علاوه مشاوران خواستار نوآوری در زمینه های آموزشی و قضایی نیز در پیرامون او کم نبودند. شاه به حرفهای اینان گوش میداد ولی نه آن چنان جداً که بخواهد به‌دان‌ها جامه عمل بپوشاند. درعوض جنبه هایی از علوم قدیمه را که اگر نه صد درصد به سلیقهٔ اصولیه ولی به ضرر آنها نیز نبود، تشویق میکرد حمایت او از حکما از جمله از ملاهادی سبزواری و میرزا ابوالحسن جلوه و طرف داری گه گاهی اش از حاجی میرزا کریم خان کرمانی، پیشوای شیخیه کرمان، دو نمونه از این خط مشی بود اشتیاق شاه به حفظ وضعیت موجود بیش از هر چیز علت این گونه ابراز تفقدهای موازنه ساز بود و در نتیجه نمی توانست موجد تحولی اساسی چون ایجاد مدارس جدید یا نظام قضایی باشد.

منبع :کتاب قبله عالم، عباس امانت، ص ۵۴۰ و ۵۴۱

کانال مقاله ها  🌺 @eduarticle