⚫️ لزوم توجه به « #مصرف_دخانيات» و «اقدام به خودکشي» در بين دانشآموزان
—---------------------
مديرکل دفتر مراقبت در برابر آسيبهاي اجتماعي آموزش و پرورش گفت: از بين آسيبهاي اجتماعي و رفتارهاي پرخطر، «گرايش به دخانيات»، «#خشونت»، «#مصرف مواد» و «اقدام به #خودکشي» در بين #نوجوانان و #دانشآموزان نياز به توجه بيشتري دارند.
نادر منصورکيايي در گفتگو با فارس اظهار داشت: يکي از برنامههايي که به طور مستمر در سطح ادارات کل آموزش و پرورش استانها پيگيري ميشود، موضوع تهيه نقشه خطرپذيري مدارس است که در قالب آن وضعيت مدارس بر اساس نوع خطرپذيري تعيين و متناسب با آن، برنامه ريزيهاي پيشگيرانه صورت ميگيرد.وي افزود: در حال حاضر، در سطح استانها و مناطق بر اساس همين تحليلها برنامه ريزيها انجام ميشود. اين نقشههاي خطرپذيري در آينده نزديک در قالب يک سامانه کشوري «پايش و مديريت آسيبهاي اجتماعي دانشآموزان» يکپارچه خواهد شد.
—---------------------
↩️ مقاله ها و خبرهای آموزشی فرهنگی 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD5oqnmeI058AeE3WA
—---------------------
مديرکل دفتر مراقبت در برابر آسيبهاي اجتماعي آموزش و پرورش گفت: از بين آسيبهاي اجتماعي و رفتارهاي پرخطر، «گرايش به دخانيات»، «#خشونت»، «#مصرف مواد» و «اقدام به #خودکشي» در بين #نوجوانان و #دانشآموزان نياز به توجه بيشتري دارند.
نادر منصورکيايي در گفتگو با فارس اظهار داشت: يکي از برنامههايي که به طور مستمر در سطح ادارات کل آموزش و پرورش استانها پيگيري ميشود، موضوع تهيه نقشه خطرپذيري مدارس است که در قالب آن وضعيت مدارس بر اساس نوع خطرپذيري تعيين و متناسب با آن، برنامه ريزيهاي پيشگيرانه صورت ميگيرد.وي افزود: در حال حاضر، در سطح استانها و مناطق بر اساس همين تحليلها برنامه ريزيها انجام ميشود. اين نقشههاي خطرپذيري در آينده نزديک در قالب يک سامانه کشوري «پايش و مديريت آسيبهاي اجتماعي دانشآموزان» يکپارچه خواهد شد.
—---------------------
↩️ مقاله ها و خبرهای آموزشی فرهنگی 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD5oqnmeI058AeE3WA
🔶ارتباط ميان خانواده با خشونت در مدرسه
__________
شهرام جمالي
متأسفانه از آغاز آموزش، چه سنتي و چه نوين در ايران خشونت بخش مهمي از آن بوده است. اين خشونت؛ البته لايههاي گوناگون و شکلهاي متفاوتي داشته است. شايد اگر بخواهيم مروري بر آخرين موردهاي #خشونت داشته باشيم، ميتوان به فرورفتن مداد در سر دانشآموز کرماني، کتکخوردن يک دبير در هنرستاني در تهران به دست دانشآموزش، زخميشدن خانم معلمي در شوش بهدست خانواده دانشآموز و... اشاره کرد؛ البته بسياري از خشونتهاي آشکار و پنهان دانشآموزان نسبت خودشان خبري نميشود يا کمتر به چشم ميآيد اما هر چه هست، شکي نيست که مدرسهها بهعنوان يکي از مهمترين نهادهاي اجتماعي ما درگير خشونت هستند و بر ماست که بهعنوان شهروندان به آن بيتفاوت نباشيم اما ريشه يا ريشههاي اين خشونت کجاست؟ و چه بايد کرد تا اين ريشهها خشکانده شوند؟ نگارنده تلاش ميکند به بخش کوچکي از آن اشاره کند؛ باشد که ديگر شهروندان نيز بنا بر وظيفه شهروندي خويش به اين موضوع مهم ورود پيدا کنند.
دلايل فردي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي در بروز خشونت و رفتارهاي کنترلنشده در #مدارس چه از سوي #دانشآموزان و چه از سوي ساير عوامل آموزشي در مدرسه آنقدر زياد هستند که حتی فقط ذکر نام آنها مستلزم ارائه يک ليست طولاني از اين عوامل دروني و بيروني است که گاه تجميع و برايند آنها منجر به ناتواني فرد در کنترل خود و بروز خشونت ميشود. از سوي ديگر، به نظر ميرسد فرايند آموزشهاي تربيتي در ساحتهاي خانواده، مدرسه، رسانهها و... نهتنها با يک وحدت رويه انجام نميگيرد بلکه در مواردي در تناقض و حتی تضاد با يکديگر شکل گرفته و عمل ميکنند؛ بهاينترتيب، واکنش برخي دانشآموزان به اينگونه تضادها و تناقضات ممکن است به شکل نوعي خشونتهاي کلامي يا حتی جسماني بروز پيدا کند. هرچند اين موضوع قاعدتا و بهدليل مشکلات ناشي از اختلافات طبقاتي و تفاوتهاي فرهنگي، در سطح خانوادهها پررنگتر و ملموستر بوده و بديهي است که در نظام آموزشي رسمي و متمرکز مدارس، چنين تعارضات و دوگانگيهايي کمتر به چشم ميآيند. اين دوگانگي و تعارض، گاهي تا آنجا پيش ميرود که برخي خانوادهها که در اکثر موارد تنبيه بدني را اولين و تنها چاره برای تربيت بچههاي خود ميدانند، کوچکترين فشار و تنبيه از جانب مدرسه را حتي بهصورت خيلي جزئي مثل چند صفحه جريمه يا محروميت موقت از کلاس درس يا مدرسه و... برنميتابند و ضمن حمايت جانبدارانه و تمامقد از فرزند خود، کل شيوههاي تربيتي بهکارگرفتهشده از جانب معلم و مديريت مدرسه را زير سؤال ميبرند؛ البته اين حمايت جانبدارانه هم شايد بيشتر ناشي از نوعي حس تملک والدين به فرزندشان باشد که بهکارگيري برخي شيوههاي سختگيرانه تربيتي را صرفا محدود به خودشان بهعنوان «صاحب و مالک فرزند» ميدانند اما نتيجه طبيعي چنين رويکردي اين است که دانشآموز محيط مدرسه را مکاني براي تخليه هيجانات و بروز رفتارهايي ميبيند که در خانواده از آنها منع ميشود و ضمن اينکه ممکن است بهدليل ارتباط عيني و تأثيرپذيري از گروه همسالان در محيط مدرسه امکان تخليه چنين هيجاناتي به شکل رفتارهاي مخاطرهآميز بيشتر شود. برگزاري مستمر کارگاههاي آموزش خانواده با بهرهگيري از متخصصان تربيتي و با يک معيار استاندارد آموزشي در مدارس شايد بتواند ضمن درگيرکردن و مشارکت بيشتر خانوادهها در امر تربيت فرزندان خود، الگوهاي شخصيتدهي و کنترلي مناسب و استانداردي را در اختيار خانوادهها قرار داده و البته به شرط بهکارگيري اين روشها از سوي خانوادهها بتوان تا حد زيادي بر اين مشکلات فائق آمد.
___________
↩️ کانال مقاله ها و خبرهای آموزشی فرهنگی 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD5oqnmeI058AeE3WA
__________
شهرام جمالي
متأسفانه از آغاز آموزش، چه سنتي و چه نوين در ايران خشونت بخش مهمي از آن بوده است. اين خشونت؛ البته لايههاي گوناگون و شکلهاي متفاوتي داشته است. شايد اگر بخواهيم مروري بر آخرين موردهاي #خشونت داشته باشيم، ميتوان به فرورفتن مداد در سر دانشآموز کرماني، کتکخوردن يک دبير در هنرستاني در تهران به دست دانشآموزش، زخميشدن خانم معلمي در شوش بهدست خانواده دانشآموز و... اشاره کرد؛ البته بسياري از خشونتهاي آشکار و پنهان دانشآموزان نسبت خودشان خبري نميشود يا کمتر به چشم ميآيد اما هر چه هست، شکي نيست که مدرسهها بهعنوان يکي از مهمترين نهادهاي اجتماعي ما درگير خشونت هستند و بر ماست که بهعنوان شهروندان به آن بيتفاوت نباشيم اما ريشه يا ريشههاي اين خشونت کجاست؟ و چه بايد کرد تا اين ريشهها خشکانده شوند؟ نگارنده تلاش ميکند به بخش کوچکي از آن اشاره کند؛ باشد که ديگر شهروندان نيز بنا بر وظيفه شهروندي خويش به اين موضوع مهم ورود پيدا کنند.
دلايل فردي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي در بروز خشونت و رفتارهاي کنترلنشده در #مدارس چه از سوي #دانشآموزان و چه از سوي ساير عوامل آموزشي در مدرسه آنقدر زياد هستند که حتی فقط ذکر نام آنها مستلزم ارائه يک ليست طولاني از اين عوامل دروني و بيروني است که گاه تجميع و برايند آنها منجر به ناتواني فرد در کنترل خود و بروز خشونت ميشود. از سوي ديگر، به نظر ميرسد فرايند آموزشهاي تربيتي در ساحتهاي خانواده، مدرسه، رسانهها و... نهتنها با يک وحدت رويه انجام نميگيرد بلکه در مواردي در تناقض و حتی تضاد با يکديگر شکل گرفته و عمل ميکنند؛ بهاينترتيب، واکنش برخي دانشآموزان به اينگونه تضادها و تناقضات ممکن است به شکل نوعي خشونتهاي کلامي يا حتی جسماني بروز پيدا کند. هرچند اين موضوع قاعدتا و بهدليل مشکلات ناشي از اختلافات طبقاتي و تفاوتهاي فرهنگي، در سطح خانوادهها پررنگتر و ملموستر بوده و بديهي است که در نظام آموزشي رسمي و متمرکز مدارس، چنين تعارضات و دوگانگيهايي کمتر به چشم ميآيند. اين دوگانگي و تعارض، گاهي تا آنجا پيش ميرود که برخي خانوادهها که در اکثر موارد تنبيه بدني را اولين و تنها چاره برای تربيت بچههاي خود ميدانند، کوچکترين فشار و تنبيه از جانب مدرسه را حتي بهصورت خيلي جزئي مثل چند صفحه جريمه يا محروميت موقت از کلاس درس يا مدرسه و... برنميتابند و ضمن حمايت جانبدارانه و تمامقد از فرزند خود، کل شيوههاي تربيتي بهکارگرفتهشده از جانب معلم و مديريت مدرسه را زير سؤال ميبرند؛ البته اين حمايت جانبدارانه هم شايد بيشتر ناشي از نوعي حس تملک والدين به فرزندشان باشد که بهکارگيري برخي شيوههاي سختگيرانه تربيتي را صرفا محدود به خودشان بهعنوان «صاحب و مالک فرزند» ميدانند اما نتيجه طبيعي چنين رويکردي اين است که دانشآموز محيط مدرسه را مکاني براي تخليه هيجانات و بروز رفتارهايي ميبيند که در خانواده از آنها منع ميشود و ضمن اينکه ممکن است بهدليل ارتباط عيني و تأثيرپذيري از گروه همسالان در محيط مدرسه امکان تخليه چنين هيجاناتي به شکل رفتارهاي مخاطرهآميز بيشتر شود. برگزاري مستمر کارگاههاي آموزش خانواده با بهرهگيري از متخصصان تربيتي و با يک معيار استاندارد آموزشي در مدارس شايد بتواند ضمن درگيرکردن و مشارکت بيشتر خانوادهها در امر تربيت فرزندان خود، الگوهاي شخصيتدهي و کنترلي مناسب و استانداردي را در اختيار خانوادهها قرار داده و البته به شرط بهکارگيري اين روشها از سوي خانوادهها بتوان تا حد زيادي بر اين مشکلات فائق آمد.
___________
↩️ کانال مقاله ها و خبرهای آموزشی فرهنگی 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD5oqnmeI058AeE3WA