🔴 #سال_جدید #سال_تقویت_تشکل_یابی
پیامهای تبریک دوستان چون باران بهاری از هر سو می بارد.
و من خار در گلو توان پاسخ گفتن ندارم در حالی که بهترین ها برای همه ی انسانها آرزو می کنم .
دنیایی لبریز از آزادی و برابری برای #کودکان_زنان_و_کارگران.
با تمام وجود جهت تحقق انسانی ترین ارزوها تلاش خواهم کرد
لیک نمی توانم آرزوهایم برای شما بر زبان بیاورم
چون دلم در کنج #زندان جا گذاشته ام .
همانجا که یارانم در سکوت تبریک سال نو را به سیاهی شب و ستاره های ناپیدای آسمان زندان سپرده تا به خانواده و یارانشان برساند.
ما بعد از یکسال تلاش نتوانستیم یک فرصت حداقلی مرخصی برای انها فراهم کنیم.
#زندانبان یاران من اسیر تو و تو اسیر اندیشه هایی هستی که از آن انسانیت نیست.
کاش میتوانستم تو هم (زندانبان) از اسارت نجات دهم.
دلم میخواهد بر تو خشم بگیرم اما ....
ما روزی همین نزدیک روزها آزادی یارانمان جشن خواهیم گرفت.
روزی که دیگر هیچ کودکی از تحصیل باز نماند ، روزی که هیچ کارگری برده سرمایه دار نباشد.
روزی که هیچ زنی جنس دوم شناخته نشود.
#همکاران گرامی برای تحقق آرزوهایمان برای کودکان این سرزمین باید در #کانونهای_صنفی_مستقل_پویا_ودموکراتیک متشکل شویم.
سال جدید را با #اولویت_تقویت_تشکل_یابی آغاز می کنیم.
#درود_بر_بهشتی_عبدی_حبیبی_قنبری_مردانی
محسن عمرانی فعال صنفی
عضو کانون صنفی فرهنگیان استان بوشهر
1398/01/01
https://telegram.me/ettehad
پیامهای تبریک دوستان چون باران بهاری از هر سو می بارد.
و من خار در گلو توان پاسخ گفتن ندارم در حالی که بهترین ها برای همه ی انسانها آرزو می کنم .
دنیایی لبریز از آزادی و برابری برای #کودکان_زنان_و_کارگران.
با تمام وجود جهت تحقق انسانی ترین ارزوها تلاش خواهم کرد
لیک نمی توانم آرزوهایم برای شما بر زبان بیاورم
چون دلم در کنج #زندان جا گذاشته ام .
همانجا که یارانم در سکوت تبریک سال نو را به سیاهی شب و ستاره های ناپیدای آسمان زندان سپرده تا به خانواده و یارانشان برساند.
ما بعد از یکسال تلاش نتوانستیم یک فرصت حداقلی مرخصی برای انها فراهم کنیم.
#زندانبان یاران من اسیر تو و تو اسیر اندیشه هایی هستی که از آن انسانیت نیست.
کاش میتوانستم تو هم (زندانبان) از اسارت نجات دهم.
دلم میخواهد بر تو خشم بگیرم اما ....
ما روزی همین نزدیک روزها آزادی یارانمان جشن خواهیم گرفت.
روزی که دیگر هیچ کودکی از تحصیل باز نماند ، روزی که هیچ کارگری برده سرمایه دار نباشد.
روزی که هیچ زنی جنس دوم شناخته نشود.
#همکاران گرامی برای تحقق آرزوهایمان برای کودکان این سرزمین باید در #کانونهای_صنفی_مستقل_پویا_ودموکراتیک متشکل شویم.
سال جدید را با #اولویت_تقویت_تشکل_یابی آغاز می کنیم.
#درود_بر_بهشتی_عبدی_حبیبی_قنبری_مردانی
محسن عمرانی فعال صنفی
عضو کانون صنفی فرهنگیان استان بوشهر
1398/01/01
https://telegram.me/ettehad
Telegram
اتحادیه آزاد کارگران ایران
ارتباط با ادمین https://t.me/Ettehadyeh20
Forwarded from اتچ بات
🔴بخشی از نامه های #فرزاد_کمانگر معلم آزاده ی که تا پای طناب دار هنوز #درس_آزادگی و عشق و زندگی می داد...
من یک #معلم می مانم و تو یک #زندانبان
💢برای من و تو #زندان دو معنای جداگانه دارد، دو نفر در دو سوی دیوار با دری آهنی و دریچه ای کوچک میان آن، تو بیرون سلول، من درون سلول.
💢من معلمم…نه نه…
من دانش آموز #صمد_بهرنگی_ام، همان که #اولدوز و #کلاغها و #ماهی_سیاه_کوچولو را نوشت که #حرکت_کردن را به همه بیاموزد.
💢من محصل #خانعلی_ام، همان معلمی که یاد داد چگونه خورشیدی بر #تخته_سیاه کلاسمان بکشیم که نورش خفاشها را فراری دهد.
💢من معلمم، از دانش آموزانم لبخند و پرسیدن را به ارث برده ام.
💢حال که من را شناختی، تو از خودت بگو، همکارانت که بوده اند، خشم و نفرت وجودت را از چه کسی به ارث برده ای، دستبند و پابندهایت از چه کسی به جا مانده؟ از سیاهچالهای ضحاک؟
💢مرا از #دستبند و #زنجیر و #شلاق، از چشمهای الکترونیکی زندان، از درهای محکم آن مترسان.مرا به باد کتک مگیر که هنگام راه رفتن صدای پایم میآید، آخر مادرم به من آموخته، با گامهایم با زمین سخن بگویم.
💢#قلم و #کاغذ را از من دریغ مکن، میخواهم برای کودکان سرزمینم لالائی بسرایم، سرشار از امید. میدانم به تو آموختهاند از نور، از زیباییها، از اندیشه و #اندیشیدن متنفر باشی.
💢دنیای تو همیشه تاریکی و زندان خواهد بود و «شعور نور» آزارت خواهد داد. تو با همه وجود پر از کینهات بر سر من فریاد میکشی و من باز دلم برای تو و دنیای حقیری که دورت ساختهاند، میسوزد.
💢#همکار_دربند، مگر می توان پشت میز صمد شدن نشست و به چشمهای فرزندان این آب و خاک خیره شد و خاموش ماند؟مگر می توان معلم بود و راه دریا را به ماهیان کوچولوی این سرزمین نشان نداد؟ حالا چه فرقی می کند از ارس باشد یا کارون.
💢مگر می توان بار سنگین مسئولیت معلم بودن و بذر #آگاهی پاشیدن را بر دوش داشت و دم برنیاورد؟ مگر می توان بغض فروخورده دانش آموزان و چهره ی نحیف آنان را دید و دم نزد؟
مگر می توان در قحط سال عدل و داد معلم بود، اما «الف» و «بای» امید و برابری را تدریس نکرد، حتی اگر راه ختم به اوین و مرگ شود؟
💢 نمی توانم تجسم کنم که نظاره گر رنج و فقر مردمان این سرزمین باشیم و دل به رود و دریا نسپاریم و طغیان نکنیم؟
💢می دانم روزی این راه سخت و پر فراز و نشیب، هموار گشته و سختی ها و مرارت های آن نشان افتخاری خواهد شد «برای تو معلم آزاده»، تا همه بدانند که معلم، معلم است حتی اگر سدّ راهش فیلتر گزینش باشد و زندان و اعدام، که آموزگار نامش را، و افتخارش را ماهیان کوچولویش به او بخشیده اند، نه مرغان ماهیخوار.
وقتی نوشته های فرزاد کمانگر را میخوانم ناخودآگاه اشک از چشمانم سرازیر می شود تا یادم میفتد که او می گوید " قوی باش رفیق " ...
یادتان باشد
که به شعر،
به آواز ،
به رویاهای تان
و به لیلا های تان پشت نکنید .....
🔘فرزاد کمانگر، در سحرگاه ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹، در زندان اوین، بدون اطلاع وکیل و خانوادهاش به دارآویخته شد و مخفیانه بدون حضور خانواده در محل نامعلومی دفن شده است.
نام و یادش گرامی باد🌷🌷
🔻🔻🔻
کانال صنفی معلمان
@ettehad
من یک #معلم می مانم و تو یک #زندانبان
💢برای من و تو #زندان دو معنای جداگانه دارد، دو نفر در دو سوی دیوار با دری آهنی و دریچه ای کوچک میان آن، تو بیرون سلول، من درون سلول.
💢من معلمم…نه نه…
من دانش آموز #صمد_بهرنگی_ام، همان که #اولدوز و #کلاغها و #ماهی_سیاه_کوچولو را نوشت که #حرکت_کردن را به همه بیاموزد.
💢من محصل #خانعلی_ام، همان معلمی که یاد داد چگونه خورشیدی بر #تخته_سیاه کلاسمان بکشیم که نورش خفاشها را فراری دهد.
💢من معلمم، از دانش آموزانم لبخند و پرسیدن را به ارث برده ام.
💢حال که من را شناختی، تو از خودت بگو، همکارانت که بوده اند، خشم و نفرت وجودت را از چه کسی به ارث برده ای، دستبند و پابندهایت از چه کسی به جا مانده؟ از سیاهچالهای ضحاک؟
💢مرا از #دستبند و #زنجیر و #شلاق، از چشمهای الکترونیکی زندان، از درهای محکم آن مترسان.مرا به باد کتک مگیر که هنگام راه رفتن صدای پایم میآید، آخر مادرم به من آموخته، با گامهایم با زمین سخن بگویم.
💢#قلم و #کاغذ را از من دریغ مکن، میخواهم برای کودکان سرزمینم لالائی بسرایم، سرشار از امید. میدانم به تو آموختهاند از نور، از زیباییها، از اندیشه و #اندیشیدن متنفر باشی.
💢دنیای تو همیشه تاریکی و زندان خواهد بود و «شعور نور» آزارت خواهد داد. تو با همه وجود پر از کینهات بر سر من فریاد میکشی و من باز دلم برای تو و دنیای حقیری که دورت ساختهاند، میسوزد.
💢#همکار_دربند، مگر می توان پشت میز صمد شدن نشست و به چشمهای فرزندان این آب و خاک خیره شد و خاموش ماند؟مگر می توان معلم بود و راه دریا را به ماهیان کوچولوی این سرزمین نشان نداد؟ حالا چه فرقی می کند از ارس باشد یا کارون.
💢مگر می توان بار سنگین مسئولیت معلم بودن و بذر #آگاهی پاشیدن را بر دوش داشت و دم برنیاورد؟ مگر می توان بغض فروخورده دانش آموزان و چهره ی نحیف آنان را دید و دم نزد؟
مگر می توان در قحط سال عدل و داد معلم بود، اما «الف» و «بای» امید و برابری را تدریس نکرد، حتی اگر راه ختم به اوین و مرگ شود؟
💢 نمی توانم تجسم کنم که نظاره گر رنج و فقر مردمان این سرزمین باشیم و دل به رود و دریا نسپاریم و طغیان نکنیم؟
💢می دانم روزی این راه سخت و پر فراز و نشیب، هموار گشته و سختی ها و مرارت های آن نشان افتخاری خواهد شد «برای تو معلم آزاده»، تا همه بدانند که معلم، معلم است حتی اگر سدّ راهش فیلتر گزینش باشد و زندان و اعدام، که آموزگار نامش را، و افتخارش را ماهیان کوچولویش به او بخشیده اند، نه مرغان ماهیخوار.
وقتی نوشته های فرزاد کمانگر را میخوانم ناخودآگاه اشک از چشمانم سرازیر می شود تا یادم میفتد که او می گوید " قوی باش رفیق " ...
یادتان باشد
که به شعر،
به آواز ،
به رویاهای تان
و به لیلا های تان پشت نکنید .....
🔘فرزاد کمانگر، در سحرگاه ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹، در زندان اوین، بدون اطلاع وکیل و خانوادهاش به دارآویخته شد و مخفیانه بدون حضور خانواده در محل نامعلومی دفن شده است.
نام و یادش گرامی باد🌷🌷
🔻🔻🔻
کانال صنفی معلمان
@ettehad
Telegram
attach 📎