هنگامی که نقدی می نویسم یا پیرامون اشرافیت و فساد فراگیر سخن می گویم، برخی رفقا مرا به #سیاه_نمایی متهم می کنند که اینطورها هم که میگویی نیست، حال انقلاب خیلی هم خوب است، منتها تو نمی بینی.
وقتی این حرف ها را می شنوم یاد جمله #استیوتولتز در رمان #جزء_از_کل می افتم که پیرامون اخلاق مردمان شهر نیو ساث ولز می گوید:
«ما در مرداب فرو رفته ایم ولی همه دوست دارند به ستارگان نگاه کنند.»
....
...
@khamenism
وقتی این حرف ها را می شنوم یاد جمله #استیوتولتز در رمان #جزء_از_کل می افتم که پیرامون اخلاق مردمان شهر نیو ساث ولز می گوید:
«ما در مرداب فرو رفته ایم ولی همه دوست دارند به ستارگان نگاه کنند.»
....
...
@khamenism
✳️ تاملی بر پیوست های عدالت - 1
....
....
🔷عدالتخواهی امید بخش
🔷عدالتخواهی اسلامی
🔷عدالتخواهی ولایی
🔷عدالتخواهیِ ضد سیاه نمایی
🔷عدالتخواهی منفی/مثبت
🔶اینها و امثال اینها، واژگانی هستند که از اواسط دهه نود، وارد واژگان فعالین سیاسی اجتماعی حزب الهی شده است. یعنی پیوست کردن یک قید به واژه عدالت که البته این رویه تنها یک تغییر واژگانی نیست، بلکه حاوی باری ایدئولوژیک و قیدی گفتمانی به مسئلهی #عدالت است.
🔶لب کلام ناشران این گفتمان تازه از عدالت، این است که #عدالتخواهی و مبارزه با فساد و مطالبه حق، نباید منجر به #سیاه _نمایی و ناامیدی شود. آنها با استفاده از تئوری جامعه به مثابه سیستم، می گویند که مقدار حجم تزریق ناامیدی نباید بیشتر از امید آفرینی باشد، و همواره باید بین مطالبه از نظام بخاطر ضعف و تقدیر از آن برای پیشرفت ها، یک نسبت برقرار باشد.
🔶این جریان که دارای رسانه های رسمی و بلندگوهای قدرتمند و چهره های تئوری پرداز قابل توجهی نیز هستند، همواره عدالتخواهانی که بدون توجه به تئوری سیستم، به مبارزه با ناکارآمدی ها می پردازند را به عنوان هایی مثل فتنه گر، سیاه نما، دومینتور، مازوخیست،انحرافی و .... معرفی کرده اند.
🔷این جریان دو ویژگی دارد:
🔶نخست از نظر خاستگاه، غالبا افرادی هستند که به نحوی از انحا با مراکز یا منابع قدرت سیاسی مرتبت هستند.
🔶دوم از نظر تئوریک، معتقد به رعایت و در نظر گرفتن مصالح نظام هستند.
🔷این جریان از نظر تئوری عملگرایی نیز دارای دوخطای گفتمانی هستند.
🔶اول اینکه معتقدند مطالبه عدالت ممکن است به ظلم ختم شود.
در حالی که در تمام منابع روایی و قرآن کریم،از عدالت به عنوان تنها راه اصلاح جامعه یاد شده است.
در فقه و فلسفه اسلامی، عدالت به هیچ وجه اثر نامطلوب ندارد و همواره به سوی ارتقا جامعه پیش می رود.
🔶طلب عدالت در نگاه اسلام یک ارزش متعالی و جزو اصول دین شمرده می شود، و محال است به ضد خودش که #ظلم است تبدیل شود. این سخن مثل این است که بگوئیم غذا شور شده است، چون به آن زیاده شکر زده ایم.
🔶این جریان دقیق برای همین ضعف تئوریک، منبع سیاه نمایی را عدالتخواهان ، نه اشخاص مفسد و نه پدیده های فسادزا، قلمداد می کنند.
🔶آنها بر سر حاکمان مفسد تشر نمی زنند که فساد شما باعث سیاه نمایی و ناامیدی مردم است، اما از هر فرصتی استفاده می کنند تا عدالتخواهان را عامل این پدیدها معرفی کنند.
🔶آنها به قدری که از عدالتخواهان مطالبه می کنند که در روش و منش خود تجدید نظر کنند، از حاکمیت برای تغییر رویه های فسادزا مطالبه ندارند.
🔷 دوم خطای آنها علاوه بر تشخیص غلط منبع سیاه نمایی، در بازخورد عمل مطالبه از مفسدان در جامعه نیز هست.
🔶به عبارت بهتر، وقتی که عدالتخواهی علیه یک پدیده ستمگرانه یا یک مسئول صاحب قدرت ستمگر قیام می کند، اگر حاکمیت، بجای سرکوب و حذف او، اقدام به استقبال و بها دادن به این شخص نماید، آیا باز می توان گفت که عدالتخواهی منجر به سیاه نمایی شده است؟
🔶آن چیزی که سبب شده عدالتخواهی در نگاه برخی سیاه نمایی و تزریق ناامیدی قلمداد شود، رفتار حاکمیت با این گفتمان است. در حقیقت حاکمیت با مقابله با افراد عدالتخواه، و سرکوب آنها، خود را بدنام کرده و مردم را ناامید می سازد.
این امری است که جریانی که بنده آن را #عدالتخواهان_سیستمی می نامم از درک آن عاجزند.
🔶آنها مسئولیت شرعی حاکمیت را در قبال حمایت از گفتمان عدالتخواهی نادیده می گیرند، اما عدالتخواهان مستقل را به در نظر نگرفتن #مصالح_نظام متهم می سازند.
#سلمان_کدیور
....
....
@Falaakhon
....
....
🔷عدالتخواهی امید بخش
🔷عدالتخواهی اسلامی
🔷عدالتخواهی ولایی
🔷عدالتخواهیِ ضد سیاه نمایی
🔷عدالتخواهی منفی/مثبت
🔶اینها و امثال اینها، واژگانی هستند که از اواسط دهه نود، وارد واژگان فعالین سیاسی اجتماعی حزب الهی شده است. یعنی پیوست کردن یک قید به واژه عدالت که البته این رویه تنها یک تغییر واژگانی نیست، بلکه حاوی باری ایدئولوژیک و قیدی گفتمانی به مسئلهی #عدالت است.
🔶لب کلام ناشران این گفتمان تازه از عدالت، این است که #عدالتخواهی و مبارزه با فساد و مطالبه حق، نباید منجر به #سیاه _نمایی و ناامیدی شود. آنها با استفاده از تئوری جامعه به مثابه سیستم، می گویند که مقدار حجم تزریق ناامیدی نباید بیشتر از امید آفرینی باشد، و همواره باید بین مطالبه از نظام بخاطر ضعف و تقدیر از آن برای پیشرفت ها، یک نسبت برقرار باشد.
🔶این جریان که دارای رسانه های رسمی و بلندگوهای قدرتمند و چهره های تئوری پرداز قابل توجهی نیز هستند، همواره عدالتخواهانی که بدون توجه به تئوری سیستم، به مبارزه با ناکارآمدی ها می پردازند را به عنوان هایی مثل فتنه گر، سیاه نما، دومینتور، مازوخیست،انحرافی و .... معرفی کرده اند.
🔷این جریان دو ویژگی دارد:
🔶نخست از نظر خاستگاه، غالبا افرادی هستند که به نحوی از انحا با مراکز یا منابع قدرت سیاسی مرتبت هستند.
🔶دوم از نظر تئوریک، معتقد به رعایت و در نظر گرفتن مصالح نظام هستند.
🔷این جریان از نظر تئوری عملگرایی نیز دارای دوخطای گفتمانی هستند.
🔶اول اینکه معتقدند مطالبه عدالت ممکن است به ظلم ختم شود.
در حالی که در تمام منابع روایی و قرآن کریم،از عدالت به عنوان تنها راه اصلاح جامعه یاد شده است.
در فقه و فلسفه اسلامی، عدالت به هیچ وجه اثر نامطلوب ندارد و همواره به سوی ارتقا جامعه پیش می رود.
🔶طلب عدالت در نگاه اسلام یک ارزش متعالی و جزو اصول دین شمرده می شود، و محال است به ضد خودش که #ظلم است تبدیل شود. این سخن مثل این است که بگوئیم غذا شور شده است، چون به آن زیاده شکر زده ایم.
🔶این جریان دقیق برای همین ضعف تئوریک، منبع سیاه نمایی را عدالتخواهان ، نه اشخاص مفسد و نه پدیده های فسادزا، قلمداد می کنند.
🔶آنها بر سر حاکمان مفسد تشر نمی زنند که فساد شما باعث سیاه نمایی و ناامیدی مردم است، اما از هر فرصتی استفاده می کنند تا عدالتخواهان را عامل این پدیدها معرفی کنند.
🔶آنها به قدری که از عدالتخواهان مطالبه می کنند که در روش و منش خود تجدید نظر کنند، از حاکمیت برای تغییر رویه های فسادزا مطالبه ندارند.
🔷 دوم خطای آنها علاوه بر تشخیص غلط منبع سیاه نمایی، در بازخورد عمل مطالبه از مفسدان در جامعه نیز هست.
🔶به عبارت بهتر، وقتی که عدالتخواهی علیه یک پدیده ستمگرانه یا یک مسئول صاحب قدرت ستمگر قیام می کند، اگر حاکمیت، بجای سرکوب و حذف او، اقدام به استقبال و بها دادن به این شخص نماید، آیا باز می توان گفت که عدالتخواهی منجر به سیاه نمایی شده است؟
🔶آن چیزی که سبب شده عدالتخواهی در نگاه برخی سیاه نمایی و تزریق ناامیدی قلمداد شود، رفتار حاکمیت با این گفتمان است. در حقیقت حاکمیت با مقابله با افراد عدالتخواه، و سرکوب آنها، خود را بدنام کرده و مردم را ناامید می سازد.
این امری است که جریانی که بنده آن را #عدالتخواهان_سیستمی می نامم از درک آن عاجزند.
🔶آنها مسئولیت شرعی حاکمیت را در قبال حمایت از گفتمان عدالتخواهی نادیده می گیرند، اما عدالتخواهان مستقل را به در نظر نگرفتن #مصالح_نظام متهم می سازند.
#سلمان_کدیور
....
....
@Falaakhon
✳️ تاملی بر پیوست های عدالت - 2
(نقدی بر آمیزش عدالت با مصالح قدرت)
....
....
🔶در قسمت اول مطلب پیرامون خاستگاه عدالتخواهان سیستمی (به مفهوم معتقدان به نظریه جامعه به مثابه سیستم) دو ایراد نظری آنان را ذکر کردم، و گفتم آنان رعایت مصالح نظام را در صدر نگاه نظری خود به مسئله عدالت قرار داده اند.
https://t.me/falaakhon/2764
🔶پیرامون این نگاه نیز باید عرض کنم که این نیز یکی دیگر از خطاهای فکری این جریان است.
🔶در نسبت #مصلحت و #عدالت(حقیقت) باید گفت که وظیفه تام و تمام حکومت اسلامی، برقراری عدالت که جوهره و هدف اصلی آن است، می باشد. یعنی حکومت اسلامی نباید و نمی تواند، برقراری عدالت را از اهداف خود حذف یا تضعیف نماید.
🔶اما نقش مصالح حکومت در این میان چیست؟ آیا عدالتخواهان، نسبت به مصلحت های حکومت بی تفاوتند؟
🔶در پاسخ باید گفت خیر. مصلحت سنجی یکی از ارکان اصلی اداره حکومت است، اما این اصل موضوعیت ندارد بلکه طریقیت دارد. یعنی ما همان مصلحت را هم برای تثبیت عدالت برمی تابیم. مصلحت مقصد نیست که چهل سال در آن بمانیم، بلکه گذرگاهی موقتی و اضطراری برای گذر از یک بحران است.
اما کدام مصلحت ؟ ما می گوییم مصالح کلان نظام.
اما آیا آنچه تحت عنوان رعایت مصالح طرح می شود، مصلحت کلان نظام است، یا مصلحت اشخاص و احزاب و گروه ها و سازمان ها؟ اصلا کی مطالبه عدالت، با مصالح حقیقی نظام در تضاد بوده؟
🔶دقیق، ریشه این امر معتقدان به نگاه هایی که عدالت را به مطلوب، منفی، سیاه و سفید، مقید می کنند، همین است. این رفقا مصالح قدرت سیاسی را در مسئله عدالت خلط کرده اند تا نوعی از عدالتخواهی را ترویج کنند که برخی حوزه ها و افراد و نهادها، از آن مستثنی باشد.
چرا که عدالت، ارزشی مطلق است، و مقید کردن آن به صفاتی چون امید بخش و ... به هیچ وجه مفهومی ندارد.
🔶نکته دوم مصلحت سنجی این است، که رعایت مصلحت نظام، بر عهده حاکمان است بیشتر، تا بر عهده فعالین سیاسی اجتماعی. وظیفه یک عدالتخواه، مطالبه عدالت، بدون هیچ محافظه کاری و مصلحت سنجی های عبث رایج است.
🔶عدالت، مبنای سنجش مشروعیت کل حکومت و حاکمان است. نه بخشی از آن یا تعدادی از آنها.
🔶عدالت، یعنی احقاق حقی که ضایع شده یا بازگرداندن امری که از جایگاهش خارج شده است، اینکه بگوئیم به شرطی می توانی #حق را به جایگاهش بازگردانی که منجر به امید به حاکمیت شود، اینکه بگوئیم طلب عدالت باید منجر به سفیدنمایی در جامعه شود، حرفی بی مبنا و ضد اسلامی است.
🔶شما هیچ آیه یا روایت یا سنت و سیره ای در قرآن و اهلبیت نمی بینید، که تحقق عدالت را مقید به صفت یا شرطی کرده باشد و اینکه برخی چنین می کنند، علتش تنها و تنها، ممزوج کردن مصالح قدرت سیاسی، در مسئله عدالت است. آنها هم می خواهند عدالتخواهی کنند، و هم نظم قدرت سیاسی را دست نزده باقی بگذارند. که این محال است.
🔶سوالی که من از این رفقا و بزرگانشان دارم این است که چه نامی بر مدل عدالتخواهی حضرت امیر .ع. طی چند سال حکومتش، می گذارند؟
🔷او که مفسد اقتصادی را دستور می داد سوار بر الاغ در شهر بگردانند.
🔷او که صحابه پیامبر را بخاطر صرفا شرکت در میهمانی اشراف، بی آبرو کرد.
🔷او که مردم را لباس وصله داری می خواند، که هرجایش را رفو می کند، از جای دیگر بدنش نمایان می شود.
🔷او که حقوق و اموال صحابه را مصادره نمود و حتی دستور داد، اموال عثمان را هم بیت المال برگردانند.
🔶با تعبیر و نگاه شما، العیاذبالله، امیرالمؤمنین بزرگترین سیاه نمایی را نسبت به حکومت اسلامی پسا پیامبر، روا نداشتند؟چرا که پیش از ایشان همه در حکومت اسلامی، با صلح و صفا و با امید، زندگی می کردند و روز به روز بر قدرت سیاسی اسلام با کشور گشایی افزوده می شد، و این ایشان بود، که این آرامش و امنیت را فدای عدالت نمود و سه #جنگ_داخلی را حاضر شد بپذیرد، اما ضایع شدن حقوق عمومی را خیر.
🔶شما به عدالتخواهی که منجر به جنگ و آشوب داخلی شده، عدالتخواهی امید بخش می گویید؟ اگر آری، حاضرید به این نسخه، هم اکنون عمل کنید؟
#سلمان_کدیور
....
....
@Falaakhon
(نقدی بر آمیزش عدالت با مصالح قدرت)
....
....
🔶در قسمت اول مطلب پیرامون خاستگاه عدالتخواهان سیستمی (به مفهوم معتقدان به نظریه جامعه به مثابه سیستم) دو ایراد نظری آنان را ذکر کردم، و گفتم آنان رعایت مصالح نظام را در صدر نگاه نظری خود به مسئله عدالت قرار داده اند.
https://t.me/falaakhon/2764
🔶پیرامون این نگاه نیز باید عرض کنم که این نیز یکی دیگر از خطاهای فکری این جریان است.
🔶در نسبت #مصلحت و #عدالت(حقیقت) باید گفت که وظیفه تام و تمام حکومت اسلامی، برقراری عدالت که جوهره و هدف اصلی آن است، می باشد. یعنی حکومت اسلامی نباید و نمی تواند، برقراری عدالت را از اهداف خود حذف یا تضعیف نماید.
🔶اما نقش مصالح حکومت در این میان چیست؟ آیا عدالتخواهان، نسبت به مصلحت های حکومت بی تفاوتند؟
🔶در پاسخ باید گفت خیر. مصلحت سنجی یکی از ارکان اصلی اداره حکومت است، اما این اصل موضوعیت ندارد بلکه طریقیت دارد. یعنی ما همان مصلحت را هم برای تثبیت عدالت برمی تابیم. مصلحت مقصد نیست که چهل سال در آن بمانیم، بلکه گذرگاهی موقتی و اضطراری برای گذر از یک بحران است.
اما کدام مصلحت ؟ ما می گوییم مصالح کلان نظام.
اما آیا آنچه تحت عنوان رعایت مصالح طرح می شود، مصلحت کلان نظام است، یا مصلحت اشخاص و احزاب و گروه ها و سازمان ها؟ اصلا کی مطالبه عدالت، با مصالح حقیقی نظام در تضاد بوده؟
🔶دقیق، ریشه این امر معتقدان به نگاه هایی که عدالت را به مطلوب، منفی، سیاه و سفید، مقید می کنند، همین است. این رفقا مصالح قدرت سیاسی را در مسئله عدالت خلط کرده اند تا نوعی از عدالتخواهی را ترویج کنند که برخی حوزه ها و افراد و نهادها، از آن مستثنی باشد.
چرا که عدالت، ارزشی مطلق است، و مقید کردن آن به صفاتی چون امید بخش و ... به هیچ وجه مفهومی ندارد.
🔶نکته دوم مصلحت سنجی این است، که رعایت مصلحت نظام، بر عهده حاکمان است بیشتر، تا بر عهده فعالین سیاسی اجتماعی. وظیفه یک عدالتخواه، مطالبه عدالت، بدون هیچ محافظه کاری و مصلحت سنجی های عبث رایج است.
🔶عدالت، مبنای سنجش مشروعیت کل حکومت و حاکمان است. نه بخشی از آن یا تعدادی از آنها.
🔶عدالت، یعنی احقاق حقی که ضایع شده یا بازگرداندن امری که از جایگاهش خارج شده است، اینکه بگوئیم به شرطی می توانی #حق را به جایگاهش بازگردانی که منجر به امید به حاکمیت شود، اینکه بگوئیم طلب عدالت باید منجر به سفیدنمایی در جامعه شود، حرفی بی مبنا و ضد اسلامی است.
🔶شما هیچ آیه یا روایت یا سنت و سیره ای در قرآن و اهلبیت نمی بینید، که تحقق عدالت را مقید به صفت یا شرطی کرده باشد و اینکه برخی چنین می کنند، علتش تنها و تنها، ممزوج کردن مصالح قدرت سیاسی، در مسئله عدالت است. آنها هم می خواهند عدالتخواهی کنند، و هم نظم قدرت سیاسی را دست نزده باقی بگذارند. که این محال است.
🔶سوالی که من از این رفقا و بزرگانشان دارم این است که چه نامی بر مدل عدالتخواهی حضرت امیر .ع. طی چند سال حکومتش، می گذارند؟
🔷او که مفسد اقتصادی را دستور می داد سوار بر الاغ در شهر بگردانند.
🔷او که صحابه پیامبر را بخاطر صرفا شرکت در میهمانی اشراف، بی آبرو کرد.
🔷او که مردم را لباس وصله داری می خواند، که هرجایش را رفو می کند، از جای دیگر بدنش نمایان می شود.
🔷او که حقوق و اموال صحابه را مصادره نمود و حتی دستور داد، اموال عثمان را هم بیت المال برگردانند.
🔶با تعبیر و نگاه شما، العیاذبالله، امیرالمؤمنین بزرگترین سیاه نمایی را نسبت به حکومت اسلامی پسا پیامبر، روا نداشتند؟چرا که پیش از ایشان همه در حکومت اسلامی، با صلح و صفا و با امید، زندگی می کردند و روز به روز بر قدرت سیاسی اسلام با کشور گشایی افزوده می شد، و این ایشان بود، که این آرامش و امنیت را فدای عدالت نمود و سه #جنگ_داخلی را حاضر شد بپذیرد، اما ضایع شدن حقوق عمومی را خیر.
🔶شما به عدالتخواهی که منجر به جنگ و آشوب داخلی شده، عدالتخواهی امید بخش می گویید؟ اگر آری، حاضرید به این نسخه، هم اکنون عمل کنید؟
#سلمان_کدیور
....
....
@Falaakhon
Telegram
فلاخن||سلمان کدیور
✳️ تاملی بر پیوست های عدالت - 1
....
....
🔷عدالتخواهی امید بخش
🔷عدالتخواهی اسلامی
🔷عدالتخواهی ولایی
🔷عدالتخواهیِ ضد سیاه نمایی
🔷عدالتخواهی منفی/مثبت
🔶اینها و امثال اینها، واژگانی هستند که از اواسط دهه نود، وارد واژگان فعالین سیاسی اجتماعی حزب الهی شده…
....
....
🔷عدالتخواهی امید بخش
🔷عدالتخواهی اسلامی
🔷عدالتخواهی ولایی
🔷عدالتخواهیِ ضد سیاه نمایی
🔷عدالتخواهی منفی/مثبت
🔶اینها و امثال اینها، واژگانی هستند که از اواسط دهه نود، وارد واژگان فعالین سیاسی اجتماعی حزب الهی شده…
Forwarded from راهیانه
♦️فردای حجاب ِ اجباری؟♦️
(یافتههای یک پژوهش دانشگاهی: به «عُرف» اعتماد کنیم)
▪️بخشی از دینداران ایران، همچنان از فردای "اجباری نبودن" حجاب میترسند. ️چرا؟ چون تصویر ِ آنها از فردایی بدون اجباری بودن ِ حجاب این است: شهرهایی پر از عریانی ِ بی حد. پر از عیاشی بی اندازه. رها شده و جنگلوار. زنانی که نه فقط بی روسری، که با کمترین پوشش ممکن از خانه بیرون میآیند.
▪️آیا اینطور است؟ آیا جامعه، بدون اجبار و پلیس و گشت ِ حجاب و بگیر و ببند، چنین وضعیتی پیدا میکند؟ اصلاً زنان غیرمعتقد به حجاب چه میپوشند؟
▪️چند سال قبل، دانشجوی مستعد و دغدغهمندی در رشتهی پژوهش هنر، از من خواست تا استاد راهنمای پایاننامهاش باشم. حوزه مورد علاقهاش، حوزه پوشش زنان بود. قرار شد این سؤال مهم و بیپاسخ، جزو مسائل اصلی پایاننامه باشد: در شرایط ِ آزادی ِ انتخاب پوشش زنان، آنها در فضاهای عمومی شهر چه خواهند پوشید؟
▪️در این پژوهش، با 14 نفر از زنان ِ 18 تا 35 ساله ساکن تهران ساعتها مصاحبههای عمیق شدهبود. بنا بر منطق پژوهشهای کیفی در جامعهشناسی، تلاش شدهبود تا با تیپهای مختلفی از زنان، چه به لحاظ سنی، چه نوع دینداری، چه نوع پوشش فعلی (چادری، محجبهی بدون چادر، غیرمحجبهی سادهپوش و غیرمحجبهی متفاوتپوش) و از خانوادههایی با سطح اقتصادی متفاوت مصاحبه شود. طبیعتاً یافتههای این پژوهش کیفی قابل تعمیم به تمام جامعه نیست. اما فرضیههای علمی ارزشمندی را در اختیار ما میگذارد. ای کاش که امکان سنجش علمی آن با روشهای تعمیم پذیر وجود داشت.
▪️نتایج این پژوهش برای خود ما هم شگفتآور بود: تقریباً تمام زنان مورد مصاحبه، حدی از پوشش عرفی را در حالت آزادی کامل حجاب، رعایت میکردند. هیچکدام از آنها حتی در ذهن خود به دنبال پوششهای بسیار بازتر (نظیر پوششهای قابل مشاهده در جوامع اروپای غربی) نبودند. نوع پوشش مطلوب بخش غالب آنها، حتی در صورت نپوشیدن ِ روسری، بلوز شلوار، دامن بلند یا سارافونهای ساده بود.
▪️وقتی از آنها پرسیدهشده بود که چرا در شرایط آزادی کامل در پوشش، باز هم چنین پوششی را انتخاب میکنند، پاسخ شنیدنی بود: چون خودمان اینطور راحتتریم. چون هر جایی بر حسب تشخیص خودمان از فضا و اقتضائاتش، نوع پوشش متناسب را انتخاب میکنیم.
▪️این یافته نشان میداد که فردای آزادی حجاب و پوشش به عنوان یک حق مسلم انسانی، اصلاً عریانیهای بیحساب و کتاب نیست. جامعه، بدون ِ اجبار و بگیر و ببند، خودش قاعده دارد. اسم این قاعدهی نانوشته و مهم، «عرف» است: عرف، محکمترین قانون ِ نقضناپذیر ِ هر جامعه است. عرف، خودش جامعه را برای هزاران سال تنظیم کرده است.
▪️باید گذاشت جامعه، خودش بر اساس منطق عرف، خودش را تنظیم کند: حجاب عرفی در تهران، با حجاب عرفی در دهدشت ِ کهکیلویه فرق میکند. حجاب عرفی، در سیستان، با حجاب عرفی در مشهد و قم و یزد فرق میکند. آنکس که به اجبار میخواهد برای تمام این فضاهای متفاوت و عرفهای گوناگون، یک قانون ِ اجباری یکدستکننده به نام دین و به خرج دین بسازد، اول از همه حجاب را در برابر عرف قرار میدهد. و بازنده در این میدان، حجاب است و دین. اجبار، منطق عرف را نادیده میگیرد و افراط و تفریط و لجبازی و کینه میآفریند.
▪️فردای آزاد بودن انتخاب نوع پوشش، عریانی و هرج و مرج نیست. به عرف، اعتماد کنیم. عرف، ستون ِ جامعه است.
راهیانه|ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه|@raahian
#عرف|#عرف_ستیزی|#جامعه|#سفر_پایاننامه|#جامعهشناسی_هنر|#دانشگاه|#سیاه_مشق
(یافتههای یک پژوهش دانشگاهی: به «عُرف» اعتماد کنیم)
▪️بخشی از دینداران ایران، همچنان از فردای "اجباری نبودن" حجاب میترسند. ️چرا؟ چون تصویر ِ آنها از فردایی بدون اجباری بودن ِ حجاب این است: شهرهایی پر از عریانی ِ بی حد. پر از عیاشی بی اندازه. رها شده و جنگلوار. زنانی که نه فقط بی روسری، که با کمترین پوشش ممکن از خانه بیرون میآیند.
▪️آیا اینطور است؟ آیا جامعه، بدون اجبار و پلیس و گشت ِ حجاب و بگیر و ببند، چنین وضعیتی پیدا میکند؟ اصلاً زنان غیرمعتقد به حجاب چه میپوشند؟
▪️چند سال قبل، دانشجوی مستعد و دغدغهمندی در رشتهی پژوهش هنر، از من خواست تا استاد راهنمای پایاننامهاش باشم. حوزه مورد علاقهاش، حوزه پوشش زنان بود. قرار شد این سؤال مهم و بیپاسخ، جزو مسائل اصلی پایاننامه باشد: در شرایط ِ آزادی ِ انتخاب پوشش زنان، آنها در فضاهای عمومی شهر چه خواهند پوشید؟
▪️در این پژوهش، با 14 نفر از زنان ِ 18 تا 35 ساله ساکن تهران ساعتها مصاحبههای عمیق شدهبود. بنا بر منطق پژوهشهای کیفی در جامعهشناسی، تلاش شدهبود تا با تیپهای مختلفی از زنان، چه به لحاظ سنی، چه نوع دینداری، چه نوع پوشش فعلی (چادری، محجبهی بدون چادر، غیرمحجبهی سادهپوش و غیرمحجبهی متفاوتپوش) و از خانوادههایی با سطح اقتصادی متفاوت مصاحبه شود. طبیعتاً یافتههای این پژوهش کیفی قابل تعمیم به تمام جامعه نیست. اما فرضیههای علمی ارزشمندی را در اختیار ما میگذارد. ای کاش که امکان سنجش علمی آن با روشهای تعمیم پذیر وجود داشت.
▪️نتایج این پژوهش برای خود ما هم شگفتآور بود: تقریباً تمام زنان مورد مصاحبه، حدی از پوشش عرفی را در حالت آزادی کامل حجاب، رعایت میکردند. هیچکدام از آنها حتی در ذهن خود به دنبال پوششهای بسیار بازتر (نظیر پوششهای قابل مشاهده در جوامع اروپای غربی) نبودند. نوع پوشش مطلوب بخش غالب آنها، حتی در صورت نپوشیدن ِ روسری، بلوز شلوار، دامن بلند یا سارافونهای ساده بود.
▪️وقتی از آنها پرسیدهشده بود که چرا در شرایط آزادی کامل در پوشش، باز هم چنین پوششی را انتخاب میکنند، پاسخ شنیدنی بود: چون خودمان اینطور راحتتریم. چون هر جایی بر حسب تشخیص خودمان از فضا و اقتضائاتش، نوع پوشش متناسب را انتخاب میکنیم.
▪️این یافته نشان میداد که فردای آزادی حجاب و پوشش به عنوان یک حق مسلم انسانی، اصلاً عریانیهای بیحساب و کتاب نیست. جامعه، بدون ِ اجبار و بگیر و ببند، خودش قاعده دارد. اسم این قاعدهی نانوشته و مهم، «عرف» است: عرف، محکمترین قانون ِ نقضناپذیر ِ هر جامعه است. عرف، خودش جامعه را برای هزاران سال تنظیم کرده است.
▪️باید گذاشت جامعه، خودش بر اساس منطق عرف، خودش را تنظیم کند: حجاب عرفی در تهران، با حجاب عرفی در دهدشت ِ کهکیلویه فرق میکند. حجاب عرفی، در سیستان، با حجاب عرفی در مشهد و قم و یزد فرق میکند. آنکس که به اجبار میخواهد برای تمام این فضاهای متفاوت و عرفهای گوناگون، یک قانون ِ اجباری یکدستکننده به نام دین و به خرج دین بسازد، اول از همه حجاب را در برابر عرف قرار میدهد. و بازنده در این میدان، حجاب است و دین. اجبار، منطق عرف را نادیده میگیرد و افراط و تفریط و لجبازی و کینه میآفریند.
▪️فردای آزاد بودن انتخاب نوع پوشش، عریانی و هرج و مرج نیست. به عرف، اعتماد کنیم. عرف، ستون ِ جامعه است.
راهیانه|ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه|@raahian
#عرف|#عرف_ستیزی|#جامعه|#سفر_پایاننامه|#جامعهشناسی_هنر|#دانشگاه|#سیاه_مشق