️ گــارد شـــاهــنــشــاهــی ️
25.9K subscribers
50.3K photos
45.5K videos
310 files
7.86K links
ما گر زسر بریده میترسیدیم

درمحفل عاشقان نمیرقصیدیم

لینک گروه

https://t.me/+Ts5ShPmJhihlQWk3

https://t.me/joinchat/AAAAAE7OUoQG1yPRXHRTxg

https://instagram.com/guard_shahanshahi

تماس با مدیریت

@Amirashkanam
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کاری جدید از مرتضی لالوی بنام #عشق_اسیر که بزودی منتشر میشه

@gurd_shah
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🛑🎥سخرانی پایانی کنفرانس #تورنتو #پروژه_ققنوس_ایران بوسیله #دکترکنگرلو: «ملت، آنجایی شکل میگیرد که مردم صرفنظرازعلایق شخصی به منافع جمعی خود فکرمیکنند. درنهایت نپیوستن مابه هم عدم #عشق کافی به #ایران است.»
آهنگ #عشق_اسیر
شعر و صدا : #مرتضی_لالوی
@mortezalalavi
آهنگ و تنظیم : #کیان
@alirezakian.music
طراح کاور : معصومه غفاری #miss31
@masoumehghaffary
#PasarGod_records
با سپاس ویژه از امیر اشکان
Eshgh e Asir
Morteza Lalavi
آهنگ #عشق_اسیر
شعر و صدا : #مرتضی_لالوی
@mortezalalavi
آهنگ و تنظیم : #کیان
@alirezakian.music
طراح کاور : معصومه غفاری #miss31
@masoumehghaffary
#PasarGod_records
با سپاس ویژه از امیر اشکان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#عشق_فقط_پهلوی 🩵

ایران که شاه نداره، حساب کتاب نداره

تاریخ سیاسیِ ما، پر از قبلی هاییست که هیچ کاری نکردند و پر از بعدی هاییست که هیچ کاری نخواهند کرد!!

ما فقط شاهمونو میخواهیم
میخواهیم یکبار دیگر ویرانه ای که از ایران باقیمانده به پهلوی دیگری بدهیم تا در کنار او و به یاری او ایرانی آزاد، آباد، آگاه ، شکوهمند ، مدرن ، شاد و سرزنده داشته باشیم.

گوشمان از دروغ پر است
بغضی ۱۴۰۰ ساله در دل داریم
زخم های کهنه از جهل و خرافات و
خشمی مقدس از ناسپاسان...



@gurd_shah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به خوبی میشه ترس و وحشت رو در نهادها و لایه های مختلف حکومت دید...

این صحبت ها نشون میده پایه های نظام سست تر از این حرفهاست.

#عشق_داره_برمیگرده
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نمیدونم این آقای ارمکی چه موضعی نسبت به ماها داره و حقیقت اینه که اصلا نمیشناسمش، ولی به حرفهایی که در صدا و سیمای میلی میزنه دقت کنید...

کاملا مشخصه لایه های میانی رژیم در حال فروپاشی هستند و بدنبال جای پایی برای آینده‌.


#عشق_داره_برمیگرده
#توجه

از کلیه هم میهنانی که در انفجار بندرعباس، عزیزان خود را از دست داده اند، خواهشمندیم مشخصات و محل خدمت را به دایرکت ارسال فرمایید.

#توجه : تمامی مشخصات کاملا محرمانه ثبت خواهد شد و در هیچ رسانه ای عمومی نخواهد شد.

تعداد کشته شده های بندرعباس بالغ بر ۱۰۰۰ نفر است...
نگذارید نام آنها فراموش شود.

#گارد_شاهنشاهی ##ایرانگردی ##تهرانگردی ##شیراز #بندرعباس #هرمزگان #ایران_رو_پس_میگیریم #ماپیروزیم #پاینده_ایران #عشق #روز #شب #عاشقانه #شبانه #روزانه


@gurd_shah
مانوک خدابخشیان: اثرگذار اجتماعی در لحظه‌های ترک‌خورده تاریخ

در تاریخ تحولات مدرن ایران، گاه چهره‌هایی پدیدار می‌شوند که حضورشان نه صرفاً در رسانه، بلکه در بافت هویتی، فرهنگی و گفتمانی جامعه معنادار می‌شود. #مانوک_خدابخشیان یکی از این چهره‌هاست؛ کسی که در بزنگاه‌های بحرانی، نقش یک کنشگر تاریخی (historical actor) را بر عهده گرفت. او نه صرفاً گزارشگر اخبار، بلکه کنشگری بود که در بطن میدان نیرو (field of power) جامعه ایرانی، با تکیه بر سرمایه نمادین معتبر (legitimate symbolic capital) خویش، در بازتعریف مسیر اجتماعی، نقش ایفا کرد.

خدابخشیان، برخلاف آنچه در بسیاری از مصاحبه‌ها یا یادداشت‌های رسمی تقلیل‌گرایانه آمده، صرفاً یک تحلیلگر سیاسی نبود. او در دوره‌ای که جامعه ایران با شیفت پارادایمی (paradigm shift) در عرصه‌های معنا، هویت، گفتمان و ارزش مواجه بود، توانست خود را به‌عنوان یک معناکار اجتماعی (meaning worker) مطرح کند. او صدا و چهره‌ دوران آنومی بود؛ دوران بحران معنا، بی‌ثباتی گفتاری، و تعلیق هویت.

در دوران‌هایی که گفتمان‌های سنتی کارآمدی خود را از دست می‌دهند و آنومی گفتمانی (discursive anomie) شکل می‌گیرد، جامعه نیازمند آن است که کسی زبان جدید بسازد؛ خدابخشیان چنین کرد. او با خلق و رواج و بازتعریف و بومی‌سازی‌ واژگانی چون «پهلویسم»، «نسل شیک پاسارگادی»، «اپوزیسیون صادراتی»، «گلوبالیسم»، «ترامپیسم»، و ....، نه تنها زبان روزمره را تحت‌تأثیر قرار داد، بلکه افق‌های شناختی تازه‌ای را برای نسل جوان ترسیم کرد.

در این معنا، او یک گفتمان‌ساز (discourse creator) بود؛ کسی که با آگاهی از بحران‌های هویتی، فرهنگی و تاریخی جامعه، به تولید معنا در فضایی مشوش و مبهم پرداخت. او هم‌زمان «سخنگوی رنج» و «فرستاده امید» شد؛ در نقشی که می‌توان آن را ترانسفرمر اجتماعی (social transformer) نامید.

یکی از مهم‌ترین ابزارهای اثرگذار اجتماعی، توانایی در دسترسی به حافظه جمعی (collective memory) و بازآفرینی روایت‌هاست. خدابخشیان با نگاهی به تاریخ پهلوی، بازخوانی هویت ملی، و نقد سیستماتیک جمهوری اسلامی، توانست نسخه‌ای از تاریخ معاصر ارائه دهد که در آن، خاطره و امید، گذشته و آینده، در یک دیالکتیک زنده قرار می‌گیرند.

او را باید در ترازوی سرمایه فرهنگی (cultural capital) سنجید، نه صرفاً با تعداد برنامه‌ها یا حجم مخاطب یا تحلیل‌های سیاسی که تنها برای همان روزها کاربست داشت. خدابخشیان، با اتکای به حافظه تاریخی و تحلیل‌های فراتحلیلی، خود را در دل جامعه‌ای جا داد که در جست‌وجوی زبان نو، روایت نو و امید نو بود.

در جهانی که بی‌اعتمادی اجتماعی (social distrust) از ویژگی‌های اصلی دوران گذار است، انسجام بین گفتار و زیست یکی از عوامل اصلی در مشروعیت‌بخشی به یک اثرگذار اجتماعی است. خدابخشیان در این میدان، با زیست جهان شخصیِ شفاف، لحن همدلانه، و صداقت انتقادی‌اش، در مقام یک صدای اخلاقی نیز ظاهر شد. او زبان تقلیل‌گرا، قضاوت‌های ژورنالیستی یا سطحی‌نگری را به چالش کشید و کوشید مسئولیت اجتماعی رسانه را به مفهوم بازسازی فضای گفت‌وگو بازگرداند.

او از معدود صداهایی بود که دارای آگاهی ساختاری-تاریخی (structural-historical awareness) بود؛ نگاهی که نه‌فقط به تحلیل لحظه، بلکه به آینده‌سازی معطوف است. خدابخشیان توانست «#صدای_تغییر» باشد، پیش از آنکه این تغییر به رویه عمومی تبدیل شود. همین پیش‌بینی‌پذیری و تبیین‌گری، نشانه‌ای از حضور او در مقام یک روشنفکر پارادایم‌ساز بود، هرچند شاید آماتور، ولی حتمأ پیش‌آهنگ و پیشگام.


در روزهای اخیر، شاهد زمزمه‌هایی هستیم که تلاش می‌کنند جایگاه خدابخشیان را به سطح «تحلیلگر سیاسی صرف» آن هم از گونه «زرد» تقلیل دهند؛ روایاتی که او را از قامت یک بازیگر معنایی (semantic actor) و اثرگذار اجتماعی تاریخی به یک «کارشناس زرد رسانه‌ای» فرو می‌کاهند. این تلاش، بیش از آنکه یک «توصیف واقع‌بینانه» باشد، به نظر می‌رسد نوعی عمل گفتمانی حذف (discursive erasure) است.

این پرسش، بی‌پاسخ نمی‌ماند: آیا این تقلیل جایگاه خدابخشیان، بخشی از پروژه‌ای گسترده‌تر برای حذف کنشگران اصیل از حافظه‌ جمعی است؟ آیا نباید از خود بپرسیم که در پس این حذف نرم، به نام #عشق_مرده‌پرستانه، و بدون ارائه جایگزینی که با عنوان #صداهای_امروز از آن یاد می‌شود، چه منافع گفتمانی یا ایدئولوژیک نهفته است؟ و آیا این روند، نشانه‌ای از ترس ساختارهای فرسوده از صداهای آلترناتیو و زبان‌های بازتعریف‌کننده نیست؟

در این عصر گسست‌های بزرگ، مانوک خدابخشیان نه تنها باقی خواهد ماند، بلکه الهام‌بخش نسل‌هایی‌ست که در جست‌وجوی راهی نو، معنایی تازه و زبانی مشترک هستند. نام او نه در آرشیو اخبار، بلکه در حافظه‌ تاریخ و زبان مردم حک شده است.

✍️جهان_ایرانی
مانوک خدابخشیان: اثرگذار اجتماعی در لحظه‌های ترک‌خورده تاریخ

در تاریخ تحولات مدرن ایران، گاه چهره‌هایی پدیدار می‌شوند که حضورشان نه صرفاً در رسانه، بلکه در بافت هویتی، فرهنگی و گفتمانی جامعه معنادار می‌شود. #مانوک_خدابخشیان یکی از این چهره‌هاست؛ کسی که در بزنگاه‌های بحرانی، نقش یک کنشگر تاریخی (historical actor) را بر عهده گرفت. او نه صرفاً گزارشگر اخبار، بلکه کنشگری بود که در بطن میدان نیرو (field of power) جامعه ایرانی، با تکیه بر سرمایه نمادین معتبر (legitimate symbolic capital) خویش، در بازتعریف مسیر اجتماعی، نقش ایفا کرد.

خدابخشیان، برخلاف آنچه در بسیاری از مصاحبه‌ها یا یادداشت‌های رسمی تقلیل‌گرایانه آمده، صرفاً یک تحلیلگر سیاسی نبود. او در دوره‌ای که جامعه ایران با شیفت پارادایمی (paradigm shift) در عرصه‌های معنا، هویت، گفتمان و ارزش مواجه بود، توانست خود را به‌عنوان یک معناکار اجتماعی (meaning worker) مطرح کند. او صدا و چهره‌ دوران آنومی بود؛ دوران بحران معنا، بی‌ثباتی گفتاری، و تعلیق هویت.

در دوران‌هایی که گفتمان‌های سنتی کارآمدی خود را از دست می‌دهند و آنومی گفتمانی (discursive anomie) شکل می‌گیرد، جامعه نیازمند آن است که کسی زبان جدید بسازد؛ خدابخشیان چنین کرد. او با خلق و رواج و بازتعریف و بومی‌سازی‌ واژگانی چون «پهلویسم»، «نسل شیک پاسارگادی»، «اپوزیسیون صادراتی»، «گلوبالیسم»، «ترامپیسم»، و ....، نه تنها زبان روزمره را تحت‌تأثیر قرار داد، بلکه افق‌های شناختی تازه‌ای را برای نسل جوان ترسیم کرد.

در این معنا، او یک گفتمان‌ساز (discourse creator) بود؛ کسی که با آگاهی از بحران‌های هویتی، فرهنگی و تاریخی جامعه، به تولید معنا در فضایی مشوش و مبهم پرداخت. او هم‌زمان «سخنگوی رنج» و «فرستاده امید» شد؛ در نقشی که می‌توان آن را ترانسفرمر اجتماعی (social transformer) نامید.

یکی از مهم‌ترین ابزارهای اثرگذار اجتماعی، توانایی در دسترسی به حافظه جمعی (collective memory) و بازآفرینی روایت‌هاست. خدابخشیان با نگاهی به تاریخ پهلوی، بازخوانی هویت ملی، و نقد سیستماتیک جمهوری اسلامی، توانست نسخه‌ای از تاریخ معاصر ارائه دهد که در آن، خاطره و امید، گذشته و آینده، در یک دیالکتیک زنده قرار می‌گیرند.

او را باید در ترازوی سرمایه فرهنگی (cultural capital) سنجید، نه صرفاً با تعداد برنامه‌ها یا حجم مخاطب یا تحلیل‌های سیاسی که تنها برای همان روزها کاربست داشت. خدابخشیان، با اتکای به حافظه تاریخی و تحلیل‌های فراتحلیلی، خود را در دل جامعه‌ای جا داد که در جست‌وجوی زبان نو، روایت نو و امید نو بود.

در جهانی که بی‌اعتمادی اجتماعی (social distrust) از ویژگی‌های اصلی دوران گذار است، انسجام بین گفتار و زیست یکی از عوامل اصلی در مشروعیت‌بخشی به یک اثرگذار اجتماعی است. خدابخشیان در این میدان، با زیست جهان شخصیِ شفاف، لحن همدلانه، و صداقت انتقادی‌اش، در مقام یک صدای اخلاقی نیز ظاهر شد. او زبان تقلیل‌گرا، قضاوت‌های ژورنالیستی یا سطحی‌نگری را به چالش کشید و کوشید مسئولیت اجتماعی رسانه را به مفهوم بازسازی فضای گفت‌وگو بازگرداند.

او از معدود صداهایی بود که دارای آگاهی ساختاری-تاریخی (structural-historical awareness) بود؛ نگاهی که نه‌فقط به تحلیل لحظه، بلکه به آینده‌سازی معطوف است. خدابخشیان توانست «#صدای_تغییر» باشد، پیش از آنکه این تغییر به رویه عمومی تبدیل شود. همین پیش‌بینی‌پذیری و تبیین‌گری، نشانه‌ای از حضور او در مقام یک روشنفکر پارادایم‌ساز بود، هرچند شاید آماتور، ولی حتمأ پیش‌آهنگ و پیشگام.


در روزهای اخیر، شاهد زمزمه‌هایی هستیم که تلاش می‌کنند جایگاه خدابخشیان را به سطح «تحلیلگر سیاسی صرف» آن هم از گونه «زرد» تقلیل دهند؛ روایاتی که او را از قامت یک بازیگر معنایی (semantic actor) و اثرگذار اجتماعی تاریخی به یک «کارشناس زرد رسانه‌ای» فرو می‌کاهند. این تلاش، بیش از آنکه یک «توصیف واقع‌بینانه» باشد، به نظر می‌رسد نوعی عمل گفتمانی حذف (discursive erasure) است.

این پرسش، بی‌پاسخ نمی‌ماند: آیا این تقلیل جایگاه خدابخشیان، بخشی از پروژه‌ای گسترده‌تر برای حذف کنشگران اصیل از حافظه‌ جمعی است؟ آیا نباید از خود بپرسیم که در پس این حذف نرم، به نام #عشق_مرده‌پرستانه، و بدون ارائه جایگزینی که با عنوان #صداهای_امروز از آن یاد می‌شود، چه منافع گفتمانی یا ایدئولوژیک نهفته است؟ و آیا این روند، نشانه‌ای از ترس ساختارهای فرسوده از صداهای آلترناتیو و زبان‌های بازتعریف‌کننده نیست؟

در این عصر گسست‌های بزرگ، مانوک خدابخشیان نه تنها باقی خواهد ماند، بلکه الهام‌بخش نسل‌هایی‌ست که در جست‌وجوی راهی نو، معنایی تازه و زبانی مشترک هستند. نام او نه در آرشیو اخبار، بلکه در حافظه‌ تاریخ و زبان مردم حک شده است.

✍️جهان_ایرانی