ایران بریفینگ
6.08K subscribers
13.9K photos
23.9K videos
26.2K links
هدف ما؛اطلاع رسانی نقض حقوق بشر توسط نهادهای امنیتی و نظامی درایران است.
سایت:
www.irbr.news


توییتر:
twitter.com/irbriefing

ارتباط با مخاطبین در تلگرام :

@iranbriefing
Download Telegram
ایران بریفینگ
صحنه های از #سیاهکل و‌ جنگ و گریز خیابانی و شلیک به مردم در مراسم شهید #عرفان_زمانی در دوشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۱ عرفان زمانی ، در جمعه شب ۱۳ آبان ۱۴۰۱ در لاهیجان با شلیک وحوش خامنه‌ای زخمی شد و به علت ممانعت از انتقال پیکر زخمی او به بیمارستان، جانباخت، پس از…
دوستش برای تولد او نوشت: «امروز تولد کسی است که می‌خواست اسم دخترش رو بزاره روشنا، بهش تیر زدن انقد بالا سرش وایسادن تا جون بده، اگه عرفان زمانی کشته نمی‌شد، ۲۶ ساله می‌شد.»
«بچه‌ها تیرخوردم، نمیرم فقط »
این آخرین جمله‌ای بود که #عرفان_زمانی، معترض اهل سیاهکل، قبل از به قتل‌رسیدن با شلیک گلوله‌های ماموران بر زبان آورد، همان مأمورانی که بالای سر عرفان ایستادند، اجازه ندادند کسی به او کمک کند و جان‌دادنش را تماشا کردند.
منبعی آگاه از روز حادثه این‌گونه تعریف می‌کند: «عرفان زمانی، کارگر ۲۳ ساله که در محله «شعرباف» از فاصله نزدیک با شات‌گان هدف قرار گرفت. گلوله از پشت به پهلو و کلیه عرفان آسیب زده بود و شاهدان می‌گویند او در آن لحظه به گیلکی گفته بود: «بچه‌ها من تیر خوردم. فقط نمیرم.»
او نگران بوده است که کسی به مادرش خبر ندهد.
از این محل تا بیمارستان «شفا» فاصله زیادی نیست و می‌شد جان عرفان را نجات داد اما به گفته شاهدان، وقتی او کف خیابان افتاده و در حال خون‌ریزی بوده است، ماموران بالای سرش ایستاده و با تهدید مردم و شلیک هوایی، مانع از رساندن عرفان به بیمارستان شده بودند.
در تصاویر ثبت‌ شده از این جنایت، یکی از ماموران را می‌بینیم که پایش را روی گردن او گذاشته و مثل شکارچیان، ژست پیروزی گرفته است.
عرفان اهل سیاهکل بود و برای شرکت در اعتراض‌ها به لاهیجان می‌رفت. وقتی سه ساله بود، پدرش آن‌ها را ترک کرد و او همراه مادرش از تهران به ولایت اجدادی کوچ کردند. از نوجوانی اهل کار بود و از کابینت‌سازی تا ساختمان‌سازی، شغل‌های مختلفی را تجربه کرده بود. هم‌زمان درس هم می‌خواند و دانشجو بود.»
عرفان قبل از کشته‌شدن، اسم دخترش را انتخاب کرده بود، «روشنا»، اما به او اجازه ندادند که پدر شود.
یکی از مخاطبان ایران بریفینگ درباره عرفان می‌گوید: «از سمیه ابراهیم‌پور، مادر عرفان بنویسبد، او در در تنهایی عظیمی فرو رفته است که با تنهایی‌ خود در تمام سال‌های بزرگ‌ کردن عرفان بدون پدر، قابل مقایسه نیست. مثل یک کشتی بی‌لنگر، مثل غریقی در دل اقیانوس، سمیه با موج‌ها می‌رود و از درون مویه می‌کند.»
#علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
دوستش برای تولد او نوشت: «امروز تولد کسی است که می‌خواست اسم دخترش رو بزاره روشنا، بهش تیر زدن انقد بالا سرش وایسادن تا جون بده، اگه عرفان زمانی کشته نمی‌شد، ۲۶ ساله می‌شد.»
«بچه‌ها تیرخوردم، نمیرم فقط »
این آخرین جمله‌ای بود که #عرفان_زمانی، معترض اهل سیاهکل، قبل از به قتل‌رسیدن با شلیک گلوله‌های ماموران بر زبان آورد، همان مأمورانی که بالای سر عرفان ایستادند، اجازه ندادند کسی به او کمک کند و جان‌دادنش را تماشا کردند.
منبعی آگاه از روز حادثه این‌گونه تعریف می‌کند: «عرفان زمانی، کارگر ۲۳ ساله که در محله «شعرباف» از فاصله نزدیک با شات‌گان هدف قرار گرفت. گلوله از پشت به پهلو و کلیه عرفان آسیب زده بود و شاهدان می‌گویند او در آن لحظه به گیلکی گفته بود: «بچه‌ها من تیر خوردم. فقط نمیرم.»
او نگران بوده است که کسی به مادرش خبر ندهد.
از این محل تا بیمارستان «شفا» فاصله زیادی نیست و می‌شد جان عرفان را نجات داد اما به گفته شاهدان، وقتی او کف خیابان افتاده و در حال خون‌ریزی بوده است، ماموران بالای سرش ایستاده و با تهدید مردم و شلیک هوایی، مانع از رساندن عرفان به بیمارستان شده بودند.
در تصاویر ثبت‌ شده از این جنایت، یکی از ماموران را می‌بینیم که پایش را روی گردن او گذاشته و مثل شکارچیان، ژست پیروزی گرفته است.
عرفان اهل سیاهکل بود و برای شرکت در اعتراض‌ها به لاهیجان می‌رفت. وقتی سه ساله بود، پدرش آن‌ها را ترک کرد و او همراه مادرش از تهران به ولایت اجدادی کوچ کردند. از نوجوانی اهل کار بود و از کابینت‌سازی تا ساختمان‌سازی، شغل‌های مختلفی را تجربه کرده بود. هم‌زمان درس هم می‌خواند و دانشجو بود.»
عرفان قبل از کشته‌شدن، اسم دخترش را انتخاب کرده بود، «روشنا»، اما به او اجازه ندادند که پدر شود.
یکی از مخاطبان ایران بریفینگ درباره عرفان می‌گوید: «از سمیه ابراهیم‌پور، مادر عرفان بنویسبد، او در در تنهایی عظیمی فرو رفته است که با تنهایی‌ خود در تمام سال‌های بزرگ‌ کردن عرفان بدون پدر، قابل مقایسه نیست. مثل یک کشتی بی‌لنگر، مثل غریقی در دل اقیانوس، سمیه با موج‌ها می‌رود و از درون مویه می‌کند.»
#علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing