جاوید نام #رضا_کاظمی جوان ۱۶ ساله اهل شهرستان #کامیاران، در تاریخ ۱ آذر هدف گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و از ناحیه سینه زخمی شد.
رضا به دلیل شدت جراحت در تاریخ ۷ آذر، در بیمارستان کوثر سنندج جان باخت.
#علیه_فراموشی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
رضا به دلیل شدت جراحت در تاریخ ۷ آذر، در بیمارستان کوثر سنندج جان باخت.
#علیه_فراموشی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
رضا کاظمی در اعتراضات سی آبان ۱۴۰۱ در اطراف کامیاران هدف گلوله جنگی قرار میگیرد، فیلمی هم از #رضا_کاظمی منتشر شده که او را بعد از شلیک گلوله در حالیکه در گوشه خیابان غرق خون است، نشان میدهد.
رضا به دلیل شدت جراحت در تاریخ ۷ آذر، در بیمارستان کوثر سنندج جان باخت.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ً
رضا کاظمی ۱۶ ساله اهل سنندج شهر موچش ، شهری کوچک که ۱۵۰۰ نفر جمعیت دارد و همه همدیگر را میشناسند.ماموران امنیتی در روز ۳۰آبان، به رضا کاظمی چهار تیر جنگی شلیک کردند. …«علاوه بر دو تیری که یکی به کف دست و یکی به آرنج رضا شلیک شده بود، دو تیر دیگر هم به کتف و سینهاش زدند و بعد هم، همانجا رهایش کردند و رفتند.»
دوستان رضا میگویند رضا هیچ کاری نکرد، از ماشین پیاده شد و به خیال خودش با معرفی خودش به ماموری که همشهریاش بود و شاید خانهشان ده خانه هم با خانه آقای کاظمی فاصله ندارد، میخواست اگر سوتفاهمی هم ایجاد شده، آن را رفع میکند.»
رضا همانشب با همت مردم به بیمارستان کوثر سنندج منتقل میشود: «شهر موچش کوچک است، آنقدر که وقتی صدای شلیک گلولهها در سکوت شب پیچید، همه در شهر شنیدند. مردم سراسیمه از خانههایشان در جهت صداها حرکت کردند و در زمانی کوتاه به محلی که رضا تیر خورده بود، رسیدند. ماموران محل را ترک کرده بودند و دوستان رضا را تهدید کرده بودند که تا وقتی کاملا دور نشدهاند، از ماشین پیاده نشوند. همانجا آمبولانس خبر کردند و جسم غرق در خون رضا را به دلیل شدت جراحتها به بیمارستان کوثر سنندج اعزام کردند، چون امکان مداوای او در موچش یا کامیاران نبود.»
رضا وقتی به بیمارستان رسید در کما بود. او را به اتاق مراقبتهای ویژه بردند و بستری کردند. تصویری از او وجود دارد با چشمهای بسته و در محاصره دستگاهها و لولههای تنفسی: «پدرش شبانه روز در بیمارستان بود. روز یکشنبه۶آذر، گویا صبح رضا تمام میکند، اما ماموران اجازه نمیدهند که این خبر به خانواده ابلاغ شود.»
پدر رضا چندینبار میپرسد چرا رنگ چهره پسرش مات است، یا تنفسش شبیه روزهای قبل نیست، اما کسی به او پاسخ نمیدهد: « فضای شهرهای کردستان ملتهب بود. به جز رضا، در همان روزها چندین نفر دیگر هم به دست ماموران امنیتی کشته شده بودند. به همین سبب، نهادهای امنیتی بیمارستان را تحت فشار گذاشتند تا غروب آفتاب صبر کنند و با تاریکی هوا خبر جانباختن رضا را به خانوادهاش بدهند.»
حوالی غروب به خانواده رضا میگویند او جان خود را از دست داده است.
«خانواده #رضا_کاظمی هم مثل همه خانوادههای کشتهشدگان این اعتراضات، برای تحویل گرفتن پیکر عزیزشان تحت فشار قرار داشتند. بهشان گفته بودند فقط به شرطی که در سکوت و همین امشب او را دفن کنید پیکر را به شما میدهیم. اگر بخواهید سر و صدا راه بیندازید، خبری از پیکر نیست. خانواده رضا در سکوت پیکرش را بردند و شبانه به خاک سپردند.
#خامنه_ای_کودک_کش #روز_جهانی_کودک
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
رضا کاظمی ۱۶ ساله اهل سنندج شهر موچش ، شهری کوچک که ۱۵۰۰ نفر جمعیت دارد و همه همدیگر را میشناسند.ماموران امنیتی در روز ۳۰آبان، به رضا کاظمی چهار تیر جنگی شلیک کردند. …«علاوه بر دو تیری که یکی به کف دست و یکی به آرنج رضا شلیک شده بود، دو تیر دیگر هم به کتف و سینهاش زدند و بعد هم، همانجا رهایش کردند و رفتند.»
دوستان رضا میگویند رضا هیچ کاری نکرد، از ماشین پیاده شد و به خیال خودش با معرفی خودش به ماموری که همشهریاش بود و شاید خانهشان ده خانه هم با خانه آقای کاظمی فاصله ندارد، میخواست اگر سوتفاهمی هم ایجاد شده، آن را رفع میکند.»
رضا همانشب با همت مردم به بیمارستان کوثر سنندج منتقل میشود: «شهر موچش کوچک است، آنقدر که وقتی صدای شلیک گلولهها در سکوت شب پیچید، همه در شهر شنیدند. مردم سراسیمه از خانههایشان در جهت صداها حرکت کردند و در زمانی کوتاه به محلی که رضا تیر خورده بود، رسیدند. ماموران محل را ترک کرده بودند و دوستان رضا را تهدید کرده بودند که تا وقتی کاملا دور نشدهاند، از ماشین پیاده نشوند. همانجا آمبولانس خبر کردند و جسم غرق در خون رضا را به دلیل شدت جراحتها به بیمارستان کوثر سنندج اعزام کردند، چون امکان مداوای او در موچش یا کامیاران نبود.»
رضا وقتی به بیمارستان رسید در کما بود. او را به اتاق مراقبتهای ویژه بردند و بستری کردند. تصویری از او وجود دارد با چشمهای بسته و در محاصره دستگاهها و لولههای تنفسی: «پدرش شبانه روز در بیمارستان بود. روز یکشنبه۶آذر، گویا صبح رضا تمام میکند، اما ماموران اجازه نمیدهند که این خبر به خانواده ابلاغ شود.»
پدر رضا چندینبار میپرسد چرا رنگ چهره پسرش مات است، یا تنفسش شبیه روزهای قبل نیست، اما کسی به او پاسخ نمیدهد: « فضای شهرهای کردستان ملتهب بود. به جز رضا، در همان روزها چندین نفر دیگر هم به دست ماموران امنیتی کشته شده بودند. به همین سبب، نهادهای امنیتی بیمارستان را تحت فشار گذاشتند تا غروب آفتاب صبر کنند و با تاریکی هوا خبر جانباختن رضا را به خانوادهاش بدهند.»
حوالی غروب به خانواده رضا میگویند او جان خود را از دست داده است.
«خانواده #رضا_کاظمی هم مثل همه خانوادههای کشتهشدگان این اعتراضات، برای تحویل گرفتن پیکر عزیزشان تحت فشار قرار داشتند. بهشان گفته بودند فقط به شرطی که در سکوت و همین امشب او را دفن کنید پیکر را به شما میدهیم. اگر بخواهید سر و صدا راه بیندازید، خبری از پیکر نیست. خانواده رضا در سکوت پیکرش را بردند و شبانه به خاک سپردند.
#خامنه_ای_کودک_کش #روز_جهانی_کودک
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing