Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
محمد خضری از آسیب دیدگان #انقلاب۱۴۰۱: «ما که کاری نکرده بودیم به ما گیر بدهند. در همین گیر و بند و حرفها بودیم که سرعتشان را بیشتر کردند، اسلحه را گرفتند سمت ما؛ ایست ندادند. اسلحه را سمت من نشانه رفتند، ماسک پارچهای داشتم، مشخص بود که اگر گیر بیفتم، راه خلاصی ندارم. وقتی شروع کردم به دویدن، آنها هم شروع به تیراندازی کردند. خودم طعمه همان تلهای که گذاشته بودیم شدم. میخواستیم هویتمان فاش نشود و چراغها را شکسته بودیم، اما برعکس عمل کرد. فاصلهمان فوقش هشت متر میشد. شروع کردند به تیراندازی. شلیک اول را سمت چپ من به زمین زدند. نایستادم. من دویدم. پنج بار دیگر هم شلیک کردند. همه شلیکها مستقیم از پشتسر به خودم خورد. همان لحظه احساس کردم که دست چپم دیگر تکان نمیخورد».
بخشی از روایت مفصل #محمد_خضری، سرباز ۲۲ ساله
#چشم_برای_آزادی #تیراندازی_به_چشم #سرکوب_معترضان
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
بخشی از روایت مفصل #محمد_خضری، سرباز ۲۲ ساله
#چشم_برای_آزادی #تیراندازی_به_چشم #سرکوب_معترضان
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
یک هفته از آغاز دوره مرخصی سربازی محمد میگذشت. همان یک هفتهای که او در اعتراضات خیابانی مشارکت داشت. محمد یکی از همان جوانهایی است که در سال گذشته، در صف نخست تجمعات مردمی بود و وقتی خیابان به خون مینشست و فریادهای اعتراضی ساکت میشد، او و دوستانش به برنامهریزی برای شبهای بعد مشغول بودند؛ از شعارنویسی و اعلامیه پخش کردن، تا شکستن چراغهای کوچه برای جلوگیری از شناسایی و دستگیری معترضان.
هفتم آبان رسید، حدود ساعت ۱۰ شب بود، نیروهای مسلح و امنیتی شهر را قرق کرده بودند؛ فضا امنیتی بود. در مناطقی که محمد و دوستانش فعالیت داشتند، خبری نبود. چندین بار کوچهها را گشتند، اما فقط خودروهای امنیتی بود که در شهر چرخ میزدند. سر کوچهای جلوی یک مغازه ایستادند. یک خودرو امنیتی با فاصله از آنها توقف کرد، سه نفر پیاده شدند. یکی از آنها سرباز وظیفه بود، مامور دیگر لباس نیروهای انتظامی بر تن داشت و نفر سوم، لباس محلی کردی پوشیده بود. از سرباز تا نیروی انتظامی و لباس شخصی، کنار هم و مسلح، قدمبهقدم به محمد و دوستانش نزدیک میشدند.
قدمهای ماموران سرعت گرفت. محمد و دوستانش برای فرار مردد بودند. مامور نیروی انتظامی سلاح خود را بدون هیچ هشداری به نشانهگیری بالا بردشروع کردند به تیراندازی. شلیک اول را سمت چپ من به زمین زدند. نایستادم. من دویدم. پنج بار دیگر هم شلیک کردند. همه شلیکها مستقیم از پشتسر به خودم خورد. همان لحظه احساس کردم که دست چپم دیگر تکان نمیخورد».
محمد به سربازی بازنگشت. خانوادهاش زیر ضرب تهدیدها مقاومت میکردند. تا در نهایت تصمیم بر آن شد که محمد ایران را ترک کند.
#محمد_خضری میگوید:«روزی همه ما در خاک وطن خودمان جمع خواهیم شد و دور هم جشن پیروزی و آزادیمان را برگزار خواهیم کرد. به شما قول میدهم»
#چشم_برای_آزادی #شلیک_به_چشم_معترضان #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ایران بریفینگ
یک هفته از آغاز دوره مرخصی سربازی محمد میگذشت. همان یک هفتهای که او در اعتراضات خیابانی مشارکت داشت. محمد یکی از همان جوانهایی است که در سال گذشته، در صف نخست تجمعات مردمی بود و وقتی خیابان به خون مینشست و فریادهای اعتراضی ساکت میشد، او و دوستانش به برنامهریزی برای شبهای بعد مشغول بودند؛ از شعارنویسی و اعلامیه پخش کردن، تا شکستن چراغهای کوچه برای جلوگیری از شناسایی و دستگیری معترضان.
هفتم آبان رسید، حدود ساعت ۱۰ شب بود، نیروهای مسلح و امنیتی شهر را قرق کرده بودند؛ فضا امنیتی بود. در مناطقی که محمد و دوستانش فعالیت داشتند، خبری نبود. چندین بار کوچهها را گشتند، اما فقط خودروهای امنیتی بود که در شهر چرخ میزدند. سر کوچهای جلوی یک مغازه ایستادند. یک خودرو امنیتی با فاصله از آنها توقف کرد، سه نفر پیاده شدند. یکی از آنها سرباز وظیفه بود، مامور دیگر لباس نیروهای انتظامی بر تن داشت و نفر سوم، لباس محلی کردی پوشیده بود. از سرباز تا نیروی انتظامی و لباس شخصی، کنار هم و مسلح، قدمبهقدم به محمد و دوستانش نزدیک میشدند.
قدمهای ماموران سرعت گرفت. محمد و دوستانش برای فرار مردد بودند. مامور نیروی انتظامی سلاح خود را بدون هیچ هشداری به نشانهگیری بالا بردشروع کردند به تیراندازی. شلیک اول را سمت چپ من به زمین زدند. نایستادم. من دویدم. پنج بار دیگر هم شلیک کردند. همه شلیکها مستقیم از پشتسر به خودم خورد. همان لحظه احساس کردم که دست چپم دیگر تکان نمیخورد».
محمد به سربازی بازنگشت. خانوادهاش زیر ضرب تهدیدها مقاومت میکردند. تا در نهایت تصمیم بر آن شد که محمد ایران را ترک کند.
#محمد_خضری میگوید:«روزی همه ما در خاک وطن خودمان جمع خواهیم شد و دور هم جشن پیروزی و آزادیمان را برگزار خواهیم کرد. به شما قول میدهم»
#چشم_برای_آزادی #شلیک_به_چشم_معترضان #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM